انکار حق (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
انکار حق
۳۷. انکار حق (معجزات موسی علیه السلام) از سوی فرعونیان:
«فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا ان هـذا لسحر مبین• قال موسی اتقولون للحق لما جاءکم اسحر هـذا...»
«و هنگامی که
حق از نزد ما به سراغ آنها آمد گفتند این سحر آشکاری است! • (اما) موسی گفت آیا حق را که به سوی شما آمده سحر میشمرید؟ این سحر است؟ ...»
(مقصود از «الحق» در «فلما جاء هم الحق من عندنا»، معجزات و براهین
حضرت موسی (علیهالسّلام) است.
)
از ظاهر کلام چنین بر میآید که منظور از کلمه حق آیات و
معجزه حق است، از قبیل اژدها شدن
عصا و ید بیضاء، که خدای تعالی آن دو را به حق آیت و دلیل بر
رسالت موسی (علیهالسّلام) قرار داد، و جمله مورد بحث میفرماید: همینکه معجزاتی به حق برای آنان آمد (به جای اینکه
شکر بیرون آمدن از حیرت را بجای آورند) با لحنی مؤکد گفتند: «ان هذا لسحر مبین - محققا و قطعا این سحری است که سحر بودنش واضح است» و کلمه هذا، اشاره به همان آیت حق میکند.
و علت اینکه آیت را حق خوانده در قبال تعبیر نابجایی است که کفار کردند، و آن را سحر خواندند.
۳۸. سرزنش موسی (علیهالسّلام) به فرعونیان، به علت انکار حق : معجزه موسی (علیهالسّلام) :
«فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا ان هـذا لسحر مبین• قال موسی اتقولون للحق لما جاءکم اسحر هـذا...»
«و هنگامی که حق از نزد ما به سراغ آنها آمد گفتند این سحر آشکاری است! • (اما) موسی گفت آیا حق را که به سوی شما آمده سحر میشمرید؟ این
سحر است؟ ...»
قرآن میگوید:
«هنگامی که حق از نزد ما به سوی آنها آمد (با اینکه آنرا از چهره اش شناختند) گفتند این سحر آشکاری است!»
جاذبه و کشش فوق العاده
دعوت موسی از یک طرف و معجزات چشمگیرش از طرف دیگر، و نفوذ روز افزون و خیره کننده اش از طرف سوم، سبب شد که فرعونیان به فکر چاره بیفتند و وصلهای بهتر از این پیدا نکردند که او را ساحر و عملش را سحر بخوانند، و این
تهمت چیزی است که در سرتاسر تاریخ
انبیا مخصوصا پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دیده میشود.
اما موسی (علیهالسّلام) در مقام دفاع از خویش برآمد، با بیان دو دلیل پردهها را کنار زده و
دروغ و تهمت آنها را آشکار ساخت.
نخست «به آنها گفت آیا شما نسبت سحر به حق میدهید؟ آیا این سحر است و هیچ شباهتی با سحر دارد.»
یعنی درست است که سحر و معجزه هر دو نفوذ دارند این حق و
باطل هر دو ممکن است مردم را تحت تاءثیر قرار دهند ولی چهره سحر که امر باطلی است با چهره معجزه که حق است کاملا از هم متمایز میباشد، نفوذ پیامبران با نفوذ ساحران قابل مقایسه نیست، اعمال ساحران کارهائی بی هدف، محدود و کم ارزش است، ولی معجزات پیامبران هدفهای روشن اصلاحی و انقلابی و تربیتی دارد و در شکلی گسترده و نا محدود، عرضه میشود.
به علاوه «ساحران هرگز رستگار نمیشوند.»
این تعبیر در واقع دلیل دیگری بر تمایز کار انبیاء از سحر است، در دلیل سابق از تفاوت سحر و معجزه و چهره و هدف این دو، جدائیشان از یکدیگر اثبات شده، اما در اینجا از تفاوت حالات و صفات آورندگان سحر و آورندگان معجزه برای
اثبات مطلب استمداد میشود.
ساحران به حکم کار و فنشان که جنبه انحرافی و
اغفال گرانه دارد، افرادی سود جو، منحرف، اغفال گر و متقلبند که آنها را از خلال اعمالشان میتوان شناخت اما پیامبران مردانی حق طلب، دلسوز، پاکدل، باهدف و پارسا و بی
اعتنا به امور مادی هستند.
ساحران هرگز روی
رستگاری را نمیبینند و جز برای پول و ثروت و مقام و منافع شخصی کار نمیکنند، در حالی که هدف انبیاء
هدایت و منافع خلق خدا و
اصلاح جامعه انسانی در تمام جنبههای معنوی و مادی است.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «انکار حق».