• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

انگیزه‌های قیام امام حسین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قیام امام حسین (علیه‌السّلام) به عنوان یکی از عظیم‌ترین و مقدس‌ترین قیام‌های بشری، دربردارنده عالی‌ترین و فاخرترین انگیزه‌ها و اهداف انسانی بود که همین انگیزه‌های مقدس آن را پس از سده‌ها و قرن‌های بسیار همچنان تازه و با طراوت نگه داشته است.



در هر حرکت و نهضتی، انگیزه و هدف امری ضروری و لازم است و نبود آن نشانه لغو و عبث بودن آن نهضت است. از این رو هر انسانی پیش از نهضت و قیام خود ابتدا انگیزه و هدفی را تصور می‌کند و سپس تلاش و کوشش گسترده خود را در راستای رسیدن به آن هدف، به کار می‌بندد. بدیهی است تقدس هر چه بیشتر انگیزه و هدف، متضمن بقا و دوام بیشتر آن قیام خواهد بود. قیام امام حسین (علیه‌السّلام) به عنوان یکی از عظیم‌ترین و مقدس‌ترین قیام‌های بشری، دربردارنده عالی‌ترین و فاخرترین انگیزه‌ها و اهداف انسانی بود که همین انگیزه‌های مقدس آن را پس از سده‌ها و قرن‌های بسیار همچنان تازه و با طراوت نگه داشته است. این مقاله برآن است تا با پرداختن به برخی از مهمترین اهداف و انگیزه‌های امام حسین علیه‌السّلام در قیام -که در سخنرانی‌ها و نامه‌های متعدد آن حضرت (علیه‌السّلام) عموما و در وصیت نامه شان خصوصا بدان اشاره شده است- بخشی از عظمت این قیام را به تماشا گذارده از نظر خواننده محترم بگذراند.



عمل به تکلیف ، سیره پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) در تمامی شرایط و احوالات زندگی بود و قیام خونین اباعبدالله الحسین (علیه‌السّلام) نیز یکی از همین جلوه‌های عمل به تکلیف بود. امام حسین (علیه‌السّلام) در مواضع متعددی از وظیفه الهی خود سخن به میان آورده، خود را موظف به ادای تکلیف معرفی کردند که از جمله این مواضع می‌توان به سخنان آن حضرت (علیه‌السّلام) در زمان وداع ایشان با‌ ام سلمه -همسر گرامی نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)- اشاره کرد.


نقل شده زمانی که امام (علیه‌السّلام) قصد هجرت از مدینه را نمودند جهت خداحافظی به دیدار‌ ام سلمه رفتند. ‌ام سلمه از تصمیم امام (علیه‌السّلام) برای خروج از مدینه ابراز نگرانی کردند و گفتند: «پسرم مرا با خروج خود به سوی عراق اندوهگین مساز به راستی که از جدت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که می‌فرمود: «فرزندم حسین (علیه‌السّلام) در سرزمینی که بدان " کربلا " می‌گویند کشته خواهد شد.» امام (علیه‌السّلام) در پاسخ فرمود: «ای مادر من هم می‌دانم که از روی ظلم و ستم کشته خواهم شد و فرزندانم اسیر و به غل و زنجیر کشیده خواهند شد و سرم را از بدنم جدا خواهند کرد. من تسلیم امر پروردگارم، خداوند بزرگ چنین خواسته است که فرزندانم کشته شوند و زنان و فرزندانم به اسارت دشمن درآیند و فریاد و ناله‌های آنان طنین انداز شود؛ ولی کسی به فریاد آنان نرسد.»


منزل «ذات عرق» نیز از دیگر جاهایی است که حضرت (علیه‌السّلام) در آن بر انجام وظیفه الهی خود تاکید ورزیدند.

۴.۱ - پاسخ به حاکم مکه

ایشان در جواب عبدالله بن جعفر، که ضمن تسلیم امان نامه عمرو بن سعید -حاکم وقت مکه- از امام (علیه‌السّلام) خواسته بود به مکه بازگردد از مراجعت به مکه امتناع ورزیدند و فرمودند: «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در خواب دیدم که به من فرمان داد تا به حرکت خود ادامه دهم و من چیزی را که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمان داده است، انجام خواهم داد.»

۴.۲ - پاسخ به محمد حنفیه

امام (علیه‌السّلام) در جواب برادرش -محمد بن حنفیه- نیز بر ادای تکلیف تاکید کرده لزوم انجام به وظیفه را خاطرنشان کردند. روایت شده که پس از تصمیم امام (علیه‌السّلام) برای رفتن به عراق، محمد بن حنفیه نزد ایشان آمد و خواستار انصراف حضرت (علیه‌السّلام) از این تصمیم شد، امام (علیه‌السّلام) فرمود: «در آنچه گفتی، اندیشه خواهم کرد». چون بامداد فرا رسید، امام حسین (علیه‌السّلام) از مکه کوچ کرد. خبر به محمد بن حنفیه رسید. نزد امام (علیه‌السّلام) آمد و افسار شتری را که حضرت (علیه‌السّلام) بر آن سوار بود، گرفت و گفت: «ای برادر؛ مگر به من وعده اندیشه در درخواستم را نداده بودی؟» امام (علیه‌السّلام) فرمود : «چرا»، گفت: «پس چرا در رفتن، شتاب می‌کنی؟» فرمود: «پس از جدا شدن از تو، پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خوابم آمد و فرمود: «ای حسین (علیه‌السّلام) بیرون برو که خداوند خواسته است تو را کشته ببیند.» محمد بن حنفیه گفت: «"انا لله و انـا الیه راجعون؛ " تو که این چنین بیرون می‌روی، پس چرا این زنان را با خود همراه می‌بری؟» امام (علیه‌السّلام) فرمود: «پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به من فرمود که: «خدا خواسته است آنان را اسیر ببیند.» آن گاه حضرت (علیه‌السّلام) با محمد بن حنفیه خداحافظی کرد و به مکه رفت.
[۵] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸.




دمیدن روح عزت طلبی و مبارزه با روحیه ذلت پذیری نیز از دیگر انگیزه‌های قیام امام (علیه‌السّلام) بود. امام (علیه‌السّلام) کوشید تا با قیامش ترس از مرگ را که در سرتاسر جامعه اسلامی سایه افکنده بود از پیکره جامعه بزداید و به جای آن عزت، شهامت و شهادت‌طلبی در راه آرمان و عقیده را جایگزین نماید و بدین طریق راه درست آزادی و آزادگی را به تمامی مسلمانان بنمایاند.
امام (علیه‌السّلام) زمانی دست به قیام زده بود که بسیاری از بزرگان و سران مسلمین آن روز جهان اسلام سکوت اختیار کرده، سازش را بر اعتراض و قیام ترجیح داده بودند. آنان امام (علیه‌السّلام) را نیز توصیه به صبر و سکوت می‌کردند؛ در مدینه، در راه مکه و نیز بین راه مکه تا کربلا همه جا حضرت (علیه‌السّلام) را سفارش به سکوت می‌کردند و از امام (علیه‌السّلام) می‌خواستند تا جهت حفظ جانش از خود حرکتی نشان ندهد.
[۱۰] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۵۴-۵۵.
[۱۱] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸.
[۱۲] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۱، ۱۹۰-۱۹۳.
[۱۳] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۱، ۲۱۶-۲۱۹.


۵.۱ - ذلت پذیری معضل جامعه

امام حسین (علیه‌السّلام) در سخنرانی‌های خود در مواضع و مواقع مختلف از سکوت و ذلت پذیری مسلمانان به عنوان یک معضل بزرگ اجتماعی در جامعه اسلامی یاد کرده، بر لزوم جلوگیری از آن به خصوص از سوی بزرگان و علمای امت تاکید می‌ورزیدند. از جمله این مواضع سخنرانی مفصل آن حضرت (علیه‌السّلام) در منی است.

۵.۱.۱ - بیان وظیفه خواص

در این سخنرانی ایشان پس از یادآوری مقام و منزلت علما و وظایف پیش روی آنان، وظیفه مهم آنان یعنی امر به معروف و نهی از منکر را متذکر شدند و فرمودند: «شما (علما) باید مصدر امور باشید و امور جاری امت باید در دست شما علما باشد، چرا که بر اساس آموزه‌های دین مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه؛ مجاری امور و احکام در دنیا و آخرت در دست دانشمندان و عالمان خداترس است آنان در حلال و حرام از طرف خداوند امین می‌باشند.» سپس حضرت (علیه‌السّلام) آنان را به اتحاد و صبر و تحمل سختی و مبارزه برای به دست آوردن این حق مسلوب دعوت کرد و در آخر اعلام کرد که: «خدایا تو می‌دانی ما نه برای زخارف دنیا و قدرت این اقدامات را انجام می‌دهیم، بلکه برای اینکه نشانه‌های دین را بنمایانیم و امور امت را اصلاح کنیم و....» سپس ادامه دادند و فرمودند: «ای بزرگان و عالمان؛ اگر ما را در به دست آوردن زمام امور یاری نکنید و درباره ما انصاف به خرج ندهید ظالمان برشما قوت خواهند یافت و سعی در خاموش کردن نور پیامبرتان خواهند کرد و خدا ما را کفایت است و بر او توکل کرده‌ایم و به سوی او انابه می‌کنیم و نهایت کار ما بازگشت به سوی اوست.»

۵.۱.۲ - سخنان امام در جواب حر

در سخنان آن حضرت (علیه‌السّلام) خطاب به حر بن یزید ریاحی نیز این انگیزه به صراحت مورد تاکید قرار گرفته است. روایت شده از زمانی که امام (علیه‌السّلام) با حر و یارانش روبرو شدند حر پیوسته در فرصت‌های مناسب از امام (علیه‌السّلام) درخواست می‌کرد تا در تصمیم شان تجدید نظر کنند وگرنه این راه جز با شهادت ایشان به سرانجام نخواهد رسید. در یکی از منازل که حر تقاضای خود را تکرار کرده بود امام (علیه‌السّلام) در جواب او فرمود: «آیا مرا از مرگ می‌ترسانی؟ آیا بیش از کشتن من نیز کاری از شما ساخته است؟ من همان را می‌گویم که برادر مؤمن اوسی هنگامی که می‌خواست رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را یاری دهد به پسر عموی خود گفت:
«امضی و ما بالموت عار علی الفتنی اذا ما نوی حقا و جاهد مسلما
و واسی الرجال الصالحین بنفسه و فارق مثبورا و خالف مجرما
فان عشت لم اندم و ان مت لم الم کفی بک ذلا ان تعییش و ترغما
من به سوی مرگ خواهم رفت که مرگ برای جوانمرد ننگ نیست آنگاه که او معتقد به اسلام و هدفش حق باشد. و بخواهد با ایثار جانش از مردان نیک حمایت و با جنایتکاران مخالفت نموده و از دشمنی خدا دوری گزیند. من جانم را در طبق اخلاص می‌نهم و دست از زندگی می‌شویم تا در جنگی سخت با دشمنی بس بزرگ مواجه شوم. من اگر زنده بمانم پشیمانی ندارم و اگر بمیرم ناراحت نیستم اما ذلت تو را همین بس که زنده باشی و چنین زندگانی ذلت بار و ننگینی را تحمل کنی.»

۵.۱.۳ - خطاب به مردم ذو حسم

امام حسین (علیه‌السّلام) هنگام عزیمت به سوی عراق در منزلی بنام «ذی حسم» (ذو حسم موضعی است در بیابان اطراف کوفه.) نیز متذکر این امر شده پس از حمد و ثنای الهی خطاب به مردم چنین فرمود:
«آنچه را که روی داده می‌بینید. به درستی دنیا دگرگون شده است و نیکی‌ها و فضیلت‌ها از محیط ما رخت بربسته با شتاب در حال گذر است، و از آن باقی نمانده جز اندکی مانند آبی که در ته ظرفی بماند و دور ریزند یا ته مانده علفی که در چراگاه بماند. مگر نمی‌بینید که دیگر به حق عمل نمی‌شود و از باطل جلوگیری نمی‌شود در چنین اوضاعی شایسته است که شخص با ایمان (و از جان گذشته) مشتاق دیدار پروردگار باشد، به درستی که من (در چنین محیط ذلت بار و آلوده‌ای) مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز رنج و آزردگی و ملال نمی‌دانم...».

۵.۱.۴ - خطاب به اشراف کوفه

امام (علیه‌السّلام) در سخنرانی خود در روز عاشورا ، نیز بر عدم پذیرش زندگانی توام با خفت و خواری تاکید ورزیدند. روایت شده که ایشان در این روز با خطاب قرار دادن برخی از اشراف کوفه به آنان فرمودند:
«ای شبث بن ربعی و‌ ای حجار بن ابجر و‌ ای قیس بن اشعث و‌ ای یزید بن حارث آیا شما نبودید که به من نامه نوشته بودید که میوه‌ها رسیده، باغها سرسبز شده و نهرها لبریز گردیده اگر بیایی بر سپاهی که برایت آماده شده وارد خواهی شد.» این افراد جز سکوت و سپس تکذیب نوشتن نامه پاسخی نداشتند، پس قیس بن اشعث با صدای بلند گفت: «چرا به خلافت پسر عموهایت گردن نمی‌نهی و فرامین شان را اطاعت نمی‌کنی؟ آنان رفتاری جز آنچه شما دوست داری نشان نخواهند داد و از آنها آزاری به تو نخواهد رسید.»
امام (علیه‌السّلام) فرمودند: «نه والله من به مانند فرد ذلیل دست در دستشان نخواهم گذارد و همچون غلام و برده فرمانبردارشان نخواهم شد.» سپس آیه‌ای را که در آن گفتار حضرت موسی (علیه‌السّلام) را در مقابل عناد و لجاجت فرعونیان نقل می‌کند بیان نمود و فرمود: «و انی عذت بربی و ربکم ان ترجمون؛ و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می‌برم از اینکه مرا متهم کنید.» آن گاه فرمود: «اعوذ بربی و ربکم من کل متکبر لایؤمن بیوم الحساب.»
[۳۸] ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۹، ج۳، ص۱۸۸.



امام (علیه‌السّلام) در سخنرانی حماسی خود در روز عاشورا و در آخرین ساعات عمر شریف خود -زمانی که میان مرگ و پذیرش ذلت مخیر شده بود- نیز خطاب به همه انسانها و وجدانهای بیدار و پایبندان به کرامت انسانی و عزت ایمانی زندگانی عزتمندانه را فریاد زدند و فرمودند: «الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین، بین السلة و الذلة، و هیهات منا الذلة، یابی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حمیة و نفوس ابیة من ان نؤثر طاعة اللئام علی مصارع الکرام. الا و انی زاحف بهذا الاسرة مع قلة العدد و خذلة الناصر؛ آگاه باشید که این فرومایه (ابن زیاد) فرزند فرومایه، مرا میان دو راهی شمشیر و ذلت قرار داده است؛ و هیهات که ما زیر بار ذلت برویم زیرا خداوند و پیامبرش و مؤمنان از این که ما زیر بار ذلت برویم ابا دارند و دامن‌های پاک مادران و انسان‌های پاکدامن و جانهای باغیرت و نفوس باشرافت روا نمی‌دارند که اطاعت افراد لئیم و پست را بر قتلگاه انسان‌های کریم و نیک منشان مقدم بداریم. بدانید با آنکه یارانم اندکند و یاورانم مرا تنها گذارده‌اند با این حال من با شما خواهم جنگید.»
[۴۰] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۲، ص۷.



۱. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین علیه السلام، تحقیق مدرسه الامام المهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، قم، مدرسه الامام المهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، چاپ اول، ۱۴۰۷، ص۱۸۱.    
۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۳۸۸.    
۳. شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۶۹.    
۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۳۴۱.    
۵. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸.
۶. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۱۶-۱۷.    
۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۳۸۳.    
۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ۳۴۱.    
۹. شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۶۹-۷۲.    
۱۰. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۵۴-۵۵.
۱۱. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸.
۱۲. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۱، ۱۹۰-۱۹۳.
۱۳. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۱، ۲۱۶-۲۱۹.
۱۴. سید بن طاووس، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۶۴-۶۵.    
۱۵. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۱۶-۱۷.    
۱۶. حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴، ص۲۳۷-۲۳۹.    
۱۷. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، تهران، اسلامیه، بی تا، ج۹۷، ص۷۹-۸۱.    
۱۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۰۴.    
۱۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۷۱.    
۲۰. شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۸۱.    
۲۱. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۴۸-۴۹.    
۲۲. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۹۹۴، ج۳۱، ص۴۹۰.    
۲۳. بکری اندلسی، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم، تحقیق مصطفی السقا، بیروت، عالم الکتاب، چاپ دوم، ۱۹۸۳، ج۲، ص۴۴۶.    
۲۴. ابن عبد ربه، ابوعمرو احمد، العقد الفرید، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۴، ج۵، ص۱۲۹.    
۲۵. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۱۴، ص۲۱۷.    
۲۶. حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴، ص۲۴۵.    
۲۷. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۲۲۴.    
۲۸. ذهبی، شمس الدین محمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۹۹۳، ج۵، ص۱۲.    
۲۹. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۳، ج۱۱، ص۷۷.    
۳۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۸۸.    
۳۱. شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۹۸.    
۳۲. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۶۲.    
۳۳. دخان/سوره۴۴، آیه۲۰.    
۳۴. مؤمن/سوره۴۰، آیه۲۷.    
۳۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۸۸.    
۳۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۲۵-۴۲۶.    
۳۷. شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۹۸.    
۳۸. ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۹، ج۳، ص۱۸۸.
۳۹. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳، ج۲، ص۲۴.    
۴۰. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی تا، ج۲، ص۷.
۴۱. سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ص۵۹.    
۴۲. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، قم، مدرسه امام مهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، ۱۴۰۶، ص۴۰.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «انگیزه های قیام امام حسین (علیه السلام)»، تاریخ بازیابی ۱۲/۲/۹۵.    



جعبه ابزار