• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بادیه نشینان و اسلام (ق)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جمعى از اعراب به امید گرفتن کمکى از پیامبر صلی اللّه علیه و آله شهادتین بر زبان جارى کردند، و به پیامبر صلى اللّه علیه و آله گفتند: طوائف عرب بر مرکبها سوار شدند و با تو پیکار کردند، ولى ما با زن و فرزندان نزد تو آمدیم ، و دست به جنگ نزدیم ، و از این طریق مى خواستند بر حضرت منت بگذارند و خداوند ضمن آیاتی شرح حال آنان را بر رسولش باز گفت.



خداوند منّت‌گذارى برخى از بادیه‌ نشينان عرب، بر پیامبر صلی الله علیه وآله به جهت اسلام آوردنشان را در قرآن چنین بیان فرموده است: «قالت الاعراب ءامنا قل لم تؤمنوا ولـکن قولوا اسلمنا ولما یدخل الایمـن فی قلوبکم...» عربهای بادیه نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم، بگو شما ایمان نیاورده‌اید ولی بگوئید اسلام آورده‌ایم، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است!. .. «یمنون علیک ان اسلموا قل لاتمنوا علی اسلـمکم بل الله یمن علیکم ان هدکم للایمـن...» آنها بر تو منت می‌گذارند که اسلام آورده‌اند، بگو اسلام خود را بر من منت مگذارید، بلکه خداوند بر شما منت می‌گذارد که شما را به سوی ایمان هدایت کرده...


این آیه و آیات بعدش تا آخر سوره متعرض حال اعراب است که ادعاى ایمان مى کردند، و بر پیامبر منت مى نهادند که ما ایمان آورده ایم . و سیاق این آیه که حکایت کلام آنان و ماءمور شدن رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله وسلّم است به اینکه در پاسخشان بفرماید: نه ، هنوز ایمان نیاورده اید، دلالت دارد بر اینکه مراد از اعراب بعضى از عربهاى بادیه نشین بوده ، نه همه آنان ، به شهادت آیه «و من الاعراب من یؤ من باللّه و الیوم الاخر» که مى فرماید: بعضى از اعراب به خدا و روز جزا ایمان دارند.
معناى اینکه فرمود: به اعراب بگو ایمان نیاورده اید بلکه بگویید اسلام آورده ایم این است : «قالت الاعراب امنا قل لم تومنوا» - یعنى به تو مى گویند ایمان آوردیم و ادعاى ایمان مى کنند، بگو: نه ، هنوز ایمان نیاورده اید، و آنان را در ادعایشان تکذیب کن . و جمله «و لکن قولوا اسلمنا» استدراک و اعراض از آن معنایى است که جمله قبلى بر آن دلالت داشت ، و تقدیر کلام چنین است : نگویید ایمان آوردیم بلکه بگویید اسلام آوردیم .
«و لما یدخل الایمان فى قلوبکم » - این جمله مى رساند که : با اینکه انتظار مى رفت ایمان داخل در دل هاى شما شده باشد، هنوز نشده ، و به همین جهت در این جمله نفى ایمانى که در جمله قبلى بود تکرار نشده . (در آن جا مى فرمود: بگو ایمان نیاورده اید) و در اینجا مى فرماید (با اینکه انتظار آن هست هنوز ایمان داخل در قلوب شما نشده ) پس ‌ تکرار یک مطلب نیست .
از اینکه در این آیه شریفه نخست ایمان را از اعراب نفى مى کند و سپس ‌ توضیح مى دهد که منظور این است که ایمان کار دل است ، و دلهاى شما هنوز با ایمان نشده ، و در عین حال اسلام را براى آنان قائل مى شود، بر مى آید که فرق بین اسلام و ایمان چیست .


طبق این آیه تفاوت اسلام و ایمان ، در این است که اسلام شکل ظاهرى قانونى دارد، و هر کس شهادتین را بر زبان جارى کند در سلک مسلمانان وارد مى شود، و احکام اسلام بر او جارى مى گردد، ولى ایمان یک امر واقعى و باطنى است و جایگاه آن قلب آدمى است ، نه زبان و ظاهر او، اسلام ممکن است انگیزه هاى مختلفى داشته باشد، حتى انگیزه هاى مادى و منافع شخصى ، ولى ایمان حتما از انگیزه هاى معنوى ، از علم و آگاهى ، سرچشمه مى گیرد، و همان است که میوه حیات بخش تقوی بر شاخسارش ظاهر مى شود.


۱. حجرات/سوره ۴۹، آیه۱۴.     .
۲. حجرات/سوره ۴۹، آیه۱۷.     .
۳. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۸، ص ۴۹۱.    
۴. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۲، ص۲۱۰.    
۵. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۶، ص۵۲۵.    
۶. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۹، ص۲۳۰.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «بادیه نشینان و اسلام».    



جعبه ابزار