الف)تاریخ در لغت به معناى تعیین زمان یک رخداداست.
ب)تاریخ در اسلام، رخداد مهم هجرترسول اکرم صلّى اللّه علیه وآله از مکّه به مدینه، مبدأ تاریخ مسلمانان قرار داده شده که به دوگونه ی قمری و شمسی محاسبه مىگردد.
ج)مراد از تاریخ در کلمات فقها، زمان وقوع یک پدیده است. مثلا گفته مىشود: تاریخ هریک از طهارت یا نجاست آب، یا معلوم است و یا مجهول ومراد، زمان حدوث طهارت یا نجاست است.
۱) آبکرّ ى که قبلا قلیل بوده یا آب قلیلى که سابقه ی کر بودن داشته است، اگر با نجاستى ملاقات کند، به لحاظ معلوم یا مجهول بودن تاریخ، چهار صورت پیدا مىکند:
الف . تاریخ حدوثکرّیت یا قلّت ونیز ملاقات، معلوم است.
ب . تاریخ هر دو مجهول است.
ج . تاریخ حدوثکرّیت یا قلّت، معلوم وزمان ملاقات، مجهول است.
د . عکس صورت سوم.
حکم صورت نخست(الف) روشن است. مثلا اگر تاریخ ملاقات پس از حدوث کرّیت آب باشد، آب، محکوم به طهارت است.
طهارت و نجاستآب در صورت دوم(ب) اختلافى است. مشهور قائل به طهارت آن هستند.
در دوصورت آخرى(ج ودال) نیز این اختلاف مطرح است.
۲) اگر حاجی یا عمره گزار عملى را که موجب کفّاره است مرتکب شود ولى نداند که ارتکاب این عمل قبل از تلبیه بوده تا کفّارهاى بر عهدهاش نیاید یا پس از تلبیه تا کفّاره بر او واجب گردد، در این فرض، اگر تاریخ هر دو یا تنها تاریخ یکى- خواه تلبیه یا عمل موجب کفّاره- مجهول باشد، کفّاره بر عهده اونخواهد آمد.
۳)اگر براى دخترى، هم پدر و هم جدّ پدری او، هریک شوهر ى برگزیند، عقد ى که زودتر انجام گرفته صحیح وعقد بعدى باطل است. اگر پدر وجدّ، در سابق بودن عقد با یکدیگر اختلاف کنند و هر یک مدّعی مقدّم بودن زمان عقد خویش باشد، در صورت معلوم بودن تاریخ یکى و مجهول بودن زمان دیگرى- بنابر قول به اصل تأخّر مجهول از معلوم که از آن به«اصل تأخّر حادث» تعبیر مىشود- عقد معلوم التاریخ، محکوم به صحّت است وچنانچه تاریخ هر دو مجهول باشد در اینکه عقدجدّ، مقدّم است ویا به قرعه رجوع مىشود ،بحث است.
۴)از شرایط توارث در مرگ هاى جمعى، نامعلوم بودن تاریخ مرگ در گذشتگان از لحاظ تقدّم و تأخّر زمانی است؛ بنابر این در صورت معلوم بودن تاریخ مرگ یکى از دو نفر، تنها آن که تاریخ فوتش مجهول است از دیگرى ارث مىبرد.
از اصول عملی، «اصل تأخّر حادث» است. محل جریان آن جایى است که تاریخ وقوع پدیدهاى، معلوم باشد- مانند ؛
یقین ى بودن مرگ زید در روز جمعه- لیکن در مقایسه ی حدوث آن با اجزای زمان- مثلا روز پنجشنبه- یا با پدیده ی دیگرى- مانند مرگ عمرو- شک در تقدّمحدوث آن بر جزء یادشده ی زمان یا پدیده ی دیگر یا تأخّر از آن، حاصل مىشود.در چنین موردى گفته مىشود: اصل، تأخّرحادث (مرگ زید) از زمان مشکوک یا پدیده ی مجهول التاریخ است و نتیجه گرفته مىشود که مرگ زید پس از روز پنجشنبه، یعنى در روز جمعه یا پس از فوت عمرو بوده است .