تشبیه حق (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تشبیه حق
۷۰. تشبیه حق در پایداری، به
فلز گداخته شده و تشبیه باطل در زوال، به کفهای روی آن:
«انزل من السماء ماء فسالت اودیة بقدرها فاحتمل السیل زبدا رابیـا... کذلک یضرب الله الحق والبـطـل فاما الزبد فیذهب جفاء واما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض...»
«خداوند از
آسمان آبی فرستاد و از هر دره و رودخانهای به اندازه آنها سیلابی جاری شد، سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد ... خدا حق و باطل را چنین مثل میزند، و اما کف به کنار افتاده نابود میشود، ولی چیزی که به مردم سود میدهد در زمین میماند...»
۷۱. تشبیه حق در دوام و سودمندی، به باران و سیلاب و تشبیه باطل در ناپایداری و ناسودمندی، به کفهای روی آن:
«انزل من السماء ماء فسالت اودیة بقدرها فاحتمل السیل زبدا رابیـا... کذلک یضرب الله الحق والبـطـل فاما الزبد فیذهب جفاء واما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض...»
«
خداوند از آسمان آبی فرستاد و از هر دره و رودخانهای به اندازه آنها سیلابی جاری شد، سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد ...خدا حق و باطل را چنین مثل میزند، و اما کف به کنار افتاده نابود میشود، ولی چیزی که به مردم سود میدهد در
زمین میماند...»
ترسیم دقیقی از منظره حق و باطل.
از آنجا که روش
قرآن ، به عنوان یک کتاب
تعلیم و تربیت، متکی به مسائل عینی است، برای نزدیک ساختن مفاهیم پیچیده به ذهن انگشت روی مثلهای حسی جالب و زیبا در زندگی روزمره مردم میگذارد، در اینجا نیز برای مجسم ساختن حقایقی که در آیات گذشته پیرامون
توحید و
شرک ، ایمان و کفر و حق و باطل گذشت، مثل بسیار رسائی بیان میکند.
نخست میگوید: «خداوند از آسمان آبی را فرو فرستاده است»، آبی حیاتبخش و زندگی آفرین، و سرچشمه نمو و حرکت، «و در این هنگام دره ها و گودالها و نهرهای روی زمین هر کدام به اندازه گنجایش و وسعت خود بخشی از این
آب را پذیرا میشوند.»
جویبارهای کوچک دست به دست هم میدهند و نهرهائی به وجود میآورند، نهرها به هم میپیوندند و
سیلاب عظیمی از دامنه کوهسار سرازیر میگردد، آبها از سر و دوش هم بالا میروند و هر چه را بر سر راه خود ببینند برمیدارند و مرتبا بر یکدیگر کوبیده میشوند، در این هنگام کفها از لابلای امواج ظاهر میشوند، آنچنان که قرآن میگوید «سیلاب، کفهائی را بر بالای خود حمل میکند.»
رابی از ماده ربو (بر وزن غلو) به معنی بلندی و برتری است و
ربا که به معنی سود یا پول اضافی یا جنس دیگر است نیز از همین ماده و به همین معنی است، چون اضافه و زیادی را میرساند.
پیدایش کفها منحصر به نزول
باران نیست بلکه «در فلزاتی که بوسیله آتش ذوب میشوند تا از آن
زینت آلات یا وسائل زندگی بسازند آنها نیز کفهائی همانند کفهای آب دارند.»
بعد از بیان این مثال که به صورت وسیع و گسترده، نه تنها در مورد آب، که در مورد همه فلزات، چه آنها که زینتی هستند و چه آنها که وسائل زندگی را از آن میسازند، بیان میکند به سراغ نتیجه گیری میرود، و چنین میفرماید: «اینگونه خداوند برای حق و باطل، مثال میزند.» سپس به شرح آن میپردازد و میگوید: «اما کفها به کنار میروند و اما آبی که برای مردم مفید و سودمند است در زمین میماند.»
کفهای بیهوده و بلند آواز و میان تهی که همیشه بالانشین هستند اما هنری ندارند باید به کناری ریخته شوند و اما آب خاموش و بی سر و صدای متواضع و مفید و سودمند میماند و اگر روی زمین هم نماند در اعماق زمین نفوذ میکند و چیزی نمیگذرد که به صورت
چشمه سارها و قناتها و چاهها سر از زمین برمیدارد، تشنه کامان را سیراب میکند، درختان را بارور، و گلها را شکفته و میوهها را رسیده، و به همه چیز سر و سامان میدهد.
و در پایان آیه برای تاکید بیشتر و دعوت به مطالعه دقیقتر روی این مثال میفرماید: «این چنین خداوند مثالهائی میزند .»
در این مثال پر معنی که با الفاظ و عبارات موزونی ادا شده و منظره
حق و باطل را به عالیترین صورتی ترسیم کرده حقایق فراوانی نهفته است که در اینجا به قسمتی از آن اشاره میکنیم :
۱ - شناخت حق و باطل که همان شناخت واقعیتها از پندارها است، گاهی برای
انسان چنان مشکل و پیچیده میشود، که حتما باید سراغ نشانه رفت و از نشانهها، حقایق را از اوهام، و حق را از باطل شناخت.
قرآن در مثال بالا این نشانهها را چنین بیان کرده است :
الف - حق همیشه مفید و سودمند است، همچون آب زلال که مایه حیات و زندگی است، اما
باطل بیفایده و بیهوده است، نه کفهای روی آب هرگز کسی را سیراب میکنند و درختی را میرویانند، و نه کفهائی که در کورههای ذوب فلزات ظاهر میشود. میتوان از آنها زینتی و یا وسیلهای برای زندگی ساخت، و اگر هم مصرفی داشته باشند، مصارف بسیار پست و بیارزشند که به حساب نمیآیند، همانند صرف کردن خاشاک برای سوزاندن.
باطل همواره مستکبر، بالانشین، پرسروصدا، پر قال و غوغا ولی تو خالی و بی محتوا است، اما حق متواضع، کم سر و صدا، اهل عمل و پر محتوا و سنگین وزن است.
ج - حق همیشه متکی به
نفس است، اما باطل از آبروی حق مدد میگیرد و سعی میکند خود را به لباس او در آورد و از حیثیت او استفاده کند، همانگونه که هر دروغی از راست فروغ میگیرد، که اگر سخن راستی در جهان نبود، کسی هرگز دروغی را باور نمیکرد، و اگر جنس خالصی در جهان نبود، کسی فریب جنس قلابی را نمیخورد، بنابراین حتی فروغ زودگذر باطل و آبروی و حیثیت موقت او به
برکت حق است، اما حق همه جا متکی به خویشتن است و آبرو و اثر خویش!
۲ - زبد چیست؟
زبد معنای کفهای روی آب و یا هر گونه کف میباشد و میدانیم آب زلال کمتر کف به روی آن آشکار میگردد چرا که کفها به خاطر آلوده شدن آب به اجسام خارجی میباشد، و از اینجا روشن میشود که اگر حق به صفا و پاکی اصلی باقی بماند هرگز کفهای باطل اطراف آن آشکار نمیگردد، اما هنگامی که حق بر اثر برخورد به محیطهای آلوده رنگ محیط را به خود گرفت، و
حقیقت با خرافه، و درستی یا نادرستی و پاکی یا ناپاکی آمیخته شد، کفهای باطل در کنار آن آشکار میشوند.
این همان چیزی است که
علی (علیه السلام) در
نهج البلاغه به آن اشاره فرموده آنجا که میگوید: «لو ان الباطل خلص من مزاج الحق لم یخف علی المرتادین و لو ان الحق خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندین : اگر باطل از آمیزش با حق خالص شود، بر حقجویان مخفی نخواهد ماند، و اگر حق از آمیزش باطل رهائی یابد، زبان بدگویان از آن قطع خواهد شد!»
بعضی از مفسران گفتهاند که در آیه فوق در حقیقت سه تشبیه است: نزول آیات قرآن از آسمان
وحی تشبیه به نزول قطرات حیاتبخش باران شده، دلهای انسانها تشبیه به زمینها و درهها که هر کدام به اندازه وسعت وجودشان بهره میگیرند، و وسوسههای شیطانی به کفهای آلوده روی آب تشبیه شده است، که این کفها از آب پیدا نشده، بلکه از آلودگی محل ریزش آب پیدا میشود و به همین جهت وسوسههای نفس و
شیطان از تعلیمات الهی نیست، بلکه از آلودگی
قلب انسان است، و به هر حال سرانجام، این وسوسهها از دل مؤمنان برطرف میگردد و آب زلال وحی که موجب
هدایت و حیات انسانهاست باقی میماند!
چگونه حق، باطل را بیرون میریزد؟
کلمه
جفاء که به معنی پرتاب شدن و به بیرون پریدن است، نکته لطیفی در بردارد و آن اینکه باطل به جائی میرسد که قدرت نگهداری خویش را ندارد، و در این لحظه از متن جامعه به خارج پرتاب میگردد، و این در همان حال است که حق به جوشش میآید، هنگامی که حق به خروش افتاد، باطل همچون کفهای روی دیک که به خارج پرتاب میشود بیرون میافتد و این خود دلیلی است بر اینکه حق همیشه باید بجوشد و بخروشد تا باطل را از خود دور سازد!.
۸ - باطل در بقای خود مدیون حق است.
همانگونه که در
تفسیر آیه گفتیم، اگر آبی نباشد هرگز کف نمیتواند به حیات خود مستقلا ادامه دهد، همین گونه اگر حق نبود، باطل هم فروغی نداشت، اگر افراد درستکار نبودند کسی تحت تاثیر افراد خائن واقع نمیشد و
فریب آنها را نمیخورد، پس همین جولان و فروغ کاذب باطل مدیون بهره برداری از فروغ حق است (کان دروغ از راست میگیرد فروغ!).
مبارزه حق و باطل همیشگی است.
قرآن در اینجا برای مجسم ساختن حق و باطل مثالی گفته که مخصوص به زمان و مکان معینی نیست صحنهای است که همه سال در نقاط مختلف جهان در مقابل چشم انسانها مجسم میشود، و این نشان میدهد که پیکار حق و باطل یک پیکار موقت و موضعی نیست، این رگ رگ آب شیرین و شور همواره بر خلایق تا نفخ صور جریان دارد مگر آن زمانی که جهان و انسانها به صورت یک جامعه ایده آل (همچون جامعه عصر قیام
مهدی (علیه السلام) در آید که پایان این مبارزه اعلام گردد، لشگر حق پیروز و بساط باطل برچیده شود، و بشریت وارد مرحله تازهای از تاریخ خود گردد، و تا زمانی که این مرحله تاریخی فرا نرسد باید همه جا در
انتظار برخورد حق و باطل بود، و موضعگیری لازم را در این میان در برابر باطل نشان داشت.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تشبیه حق».