• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حشیشیه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حشیشیه، نامی که مخالفان مسلمان اسماعیلیان نزاری بر آنان نهادند و سپس در زبانهای اروپایی به گونه‌های مختلفِ کلمه اساسین بدل شد.




اسماعیلیه نهضتی بر ضد خلافت عباسیان (حک: ۱۳۲ـ ۶۵۶) بود که از ابتدای کار، هدف مبارزه قلمی و جدلیِ گروههای مختلفی از مسلمانان، تحت حمایت عباسیان، قرار گرفت. با روی کارآمدن خلفای فاطمی (حک: ۲۹۷ـ۵۶۷)، این حملات شدت یافت و به ‌صورت «افسانه سیاه» ضداسماعیلی درآمد که به عنوان توصیف صحیحی از انگیزه‌‌ها و تعالیم و اعمال اسماعیلیه، بیشتر مسلمانان آن را پذیرفتند. با قیام اسماعیلیان ایران بر ضد سلاجقه (حک: ۴۲۹ـ۵۵۲)، به رهبری حسن صبّاح، بنیان‌گذار دولت و دعوت مستقل اسماعیلیان نزاری، فصل جدیدی در تاریخ اسماعیلیه آغاز شد که با مقابله‌های نظامی و قلمی گسترده با ایشان همراه بود. اسماعیلیان نزاری چون با قدرت نظامی غیرمتمرکز و برتر سلجوقیان مواجه بودند، برای ستیز با دشمن قدرتمند روشهایی متناسب با اوضاع و احوال آن زمان در پیش گرفتند، از جمله دشمنان مهم خود را در مناطق گوناگون به‌قتل رساندند و طولی نکشید که بیش‌تر قتلهای سیاسی مهم، حداقل در سرزمینهای مرکزی دنیای اسلام، به فداییان نزاری که داوطلبانه این مأموریت‌ها را انجام می‌دادند، نسبت داده شد.
[۱] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۷۶ـ۷۷، چاپ محمدتقی دانش ‌پژوه و محمد مدرسی‌زنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۲] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۸۰، چاپ محمدتقی دانش ‌پژوه و محمد مدرسی‌زنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
این قتلها، خواه به دست فداییان صورت گرفته بود یا خیر، نقش مهمی در شکل‌گیری نظرهای ضداسماعیلی در جامعه مسلمانان داشت.
[۳] حسن بن علی نظام‌الملک، سیاست‌نامه، ج۱، ص۲۸۲ـ۳۱۱، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۷ش.
[۴] فضائح الباطنیة، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۳۸۳/ ۱۹۶۴.
دیری نپایید که اسماعیلیان نزاری یکی از وحشتناک‌‌ترین گروه‌ها در جهان اسلام معرفی شدند. در چنین اوضاعی بود که عباسیان، همان‌طور که در مورد فاطمیان کرده بودند، شروع به تشویق نگارش رسائل جدلی در رد و طرد اسماعیلیان نزاری و معتقدات آنان کردند.



مؤلفان مسلمان آن دوره که درباره اسماعیلیان نزاری مطلب می‌نوشتند، گاهی آن‌ها را باطنیه یا تعلیمیه می‌نامیدند.
[۵] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۹۲، چاپ محمد سید کیلانی، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
[۶] رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۹، چاپ محمدتقی دانش ‌پژوه و محمد مدرسی‌زنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
[۷] عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۳۲، چاپ محمدتقی دانش ‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
اسماعیلیان نزاری در دوره‌ای از تاریخشان (دوره الموت، ۴۸۳ـ۶۵۴) و بعد از آن، به‌ویژه از نیمه دوم سده ششم، مانند بقیه اسماعیلیه، با واژه دشنام ‌واره مَلاحِده (مفرد آن: مُلحد) مورد خطاب دیگر مؤلفان مسلمان واقع شدند. افزون بر آن، عناوین خصمانه دیگری نیز، هرچند محدودتر، بر نزاریان اطلاق می‌شد، از جمله «حشیشیه» یا «جماعت حشیشیه»، که ظاهراً مراد از آن «جماعت مصرف‌کننده حشیش» بوده است.
[۸] مارشال گودوین ماجول هاجسون، "دولت اسماعیلی"، ج۱، ص۴۳۳، در تاریخ کمبریج ایران، vol۵، اد J A بویل، کمبریج ۱۹۶۸.
[۹] مارشال گودوین ماجول هاجسون، "دولت اسماعیلی"، ج۱، ص۴۵۳ـ۴۵۴، در تاریخ کمبریج ایران، vol۵، اد J A بویل، کمبریج ۱۹۶۸.




قدیم‌‌ترین جایی که لفظ «حشیشیه» بر نزاریان اطلاق شده و احتمالاً نخستین مورد استعمال این لفظ در منابع اسلامی است، رساله جدلی ضدنزاری کوتاهی است که درحدود ۵۱۶، دیوان رسائل فاطمیان در قاهره آن را به دستور خلیفه فاطمی آمر باحکام‌اللّه (حک: ۴۹۵ـ۵۲۴)؛ که امام اسماعیلیان مستعلوی نیز بود، نوشت. این رساله، با عنوان ایقاع صَواِعق الارغام، برای اسماعیلیان مستعلوی شام فرستاده شد تا مشروعیت و حقانیت امامت امامان نسل مستعلی را، در مقابل امامان نزاری، به‌اثبات برساند. در این رساله
[۱۰] منصور بن احمد آمر باحکام‌اللّه، خلیفه فاطمی، ج۱، ص۲۷، رساله ایقاع صواعق الارغام، چاپ آصف علی‌اصغر فیضی، در الهدایةالآمریه فی ابطال دعوة النزاریه، بمبئی ۱۹۳۸.
[۱۱] منصور بن احمد آمر باحکام‌اللّه، خلیفه فاطمی، ج۱، ص۳۲، رساله ایقاع صواعق الارغام، چاپ آصف علی‌اصغر فیضی، در الهدایةالآمریه فی ابطال دعوة النزاریه، بمبئی ۱۹۳۸.

لفظ حشیشیه دو بار در اشاره به نزاریان شام، بدون هیچ توضیحی، به‌کار رفته است. این امر دلالت بر آن دارد که لفظ حشیشیه تا آن زمان، در جهان اسلام و حداقل در مصر و شام، معنای عام معروفی یافته بوده است.



قدیم‌‌ترین وقایعنامه شناخته شده راجع به سلجوقیان، کتاب نصرةالفترة و عُصَرةالفطرة است که عمادالدین کاتب اصفهانی آن را در حدود ۵۷۹ نوشت. او واژه حشیشیه را در اشاره به نزاریان شام به‌کار برده است. فقط خلاصه‌ای از این وقایعنامه به‌جای مانده که آن را در ۶۲۳، بنداری تهیه کرد و در آن نیز لفظ حشیشیه نقل شده است (
[۱۲] فتح‌ بن علی بنداری، تاریخ دولة آل‌سلجوق (زبدة النُصرة و نخبةالعُصرة)، ج۱، ص۱۷۹، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
جالب توجه است که وقایع‌نگاران نخستین سلجوقی الفاظ «حشیشیه» و «مَلاحِده» و «باطنیه» را، به صورت واژه‌های مترادف، به‌جای یکدیگر به‌کار می‌بردند
[۱۳] فتح‌ بن علی بنداری، تاریخ دولة آل‌سلجوق (زبدة النُصرة و نخبةالعُصرة)، ج۱، ص۹۵ـ۹۶، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۱۴] فتح‌ بن علی بنداری، تاریخ دولة آل‌سلجوق (زبدة النُصرة و نخبةالعُصرة)، ج۱، ص۱۳۶، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۱۵] فتح‌ بن علی بنداری، تاریخ دولة آل‌سلجوق (زبدة النُصرة و نخبةالعُصرة)، ج۱، ص۱۷۹، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
تنها معدودی از مورخان مسلمان معاصر اسماعیلیان، از جمله ابوشامه (متوفی ۶۶۵)
[۱۶] عبدالرحمان‌ بن اسماعیل ابوشامه، الروضتین فی اخبار الدولتین، ج۱، ص۲۴۰، (چاپ ابوالسعود، قاهره ۱۲۸۷ـ۱۲۸۸/۱۸۷۰ـ ۱۸۷۱)، چاپ افست بیروت.
[۱۷] عبدالرحمان‌ بن اسماعیل ابوشامه، الروضتین فی اخبار الدولتین، ج۱، ص۲۵۸، (چاپ ابوالسعود، قاهره ۱۲۸۷ـ۱۲۸۸/۱۸۷۰ـ ۱۸۷۱)، چاپ افست بیروت.
و ابن‌مُیسَّر (متوفی ۶۷۷)،
[۱۸] ابن‌مُیسَّر، المنتقی من اخبار مصر، ج۱، ص۱۰۲، انتقاه تقی‌الدین احمد بن علی مقریزی، چاپ ایمن فؤاد سید، قاهره (۱۹۸۱ (.
گاهی لفظ حشیشیه (مفرد آن: حشیشی) را در ارجاع به اسماعیلیان نزاری شام به کار برده‌اند. هیچ‌کدام از این منابع، درباره وجه اشتقاق این نام و علت کاربرد آن در مورد نزاریه توضیحی نداده‌اند.
مثلاً، ابن‌میسر
[۱۹] ابن‌مُیسَّر، المنتقی من اخبار مصر، ج۱، ص۱۰۲، انتقاه تقی‌الدین احمد بن علی مقریزی، چاپ ایمن فؤاد سید، قاهره (۱۹۸۱ (.
گفته‌است که آنان‌را در شام حشیشیه می‌نامند، در الموت به باطنیه و مَلاحِده معروف‌اند، در خراسان تعلیمیه خوانده می‌شوند، ولی همه آنان اسماعیلی‌اند. به‌نظر می‌رسد که واژه حشیشیه و مشتقات آن به‌تدریج از تداول افتاده بودند. ابن‌خلدون (متوفی ۸۰۸) از معدود مؤلفان مسلمانی است که بعد از سده هفتم، گفته است که اسماعیلیان نزاری شام زمانی «الحشیشیة الاسماعیلیة» نامیده می‌شدند، ولی اکنون «وَزاویه» نامیده می‌شوند. گفتنی است که در شام، فداییان نزاری بیش‌تر وزاوی/ وزاویه خوانده می‌شدند.
[۲۰] ابن‌خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، مقدمه، ص۶۸.




مورخان ایرانی دوره ایلخانی، به‌خصوص ع طاملک جوینی (متوفی ۶۸۱)، رشیدالدین فضل‌اللّه (متوفی ۷۱۸) و ابوالقاسم عبداللّه کاشانی (متوفی ح۷۳۸)، که آثار آنان منابع اصلی تاریخ نزاریان ایران در دوره الموت است، در اشاره به اسماعیلیان نزاری لفظ حشیشیه را به‌کار نبرده‌اند. درواقع، واژه حشیش و جمع و مشتقات آن، تا آن‌جا که نویسنده این مقاله اطلاع دارد، در هیچ‌یک از متون فارسی دوره الموت و بعد از آن، که به اسماعیلیان نزاری اشاره دارند، نیامده است. مؤلفان فارسی‌زبان در آن دوره، هرجا که خواسته‌اند نزاریان را با لفظی زشت و تحقیرآمیز خطاب کنند، از واژه مَلاحِده استفاده کرده‌اند. افزون بر آن در برخی از منابع زیدی معاصر با دوره الموت، که در نیمه قرن هفتم و به زبان عربی در منطقه دیلم نوشته شده‌اند، اسماعیلیان نزاری ایران هم حشیشیه خوانده شده‌اند. در این متون، اسماعیلیان عمدتاً ملاحده خوانده شده‌اند و اصطلاح «حشیشی» به‌ویژه به فداییان نزاری اطلاق شده است که از الموت برای انجام دادن مأموریت اعزام می‌شدند.
[۲۱] عمران‌ بن حسن عُذْری هَمْدانی، نسخه کتاب وصل الی الفقیه العلّامة عمران‌ بن الحسن‌ بن ناصر بن یعقوب العُذْری الهَمْدانی، ج۱، ص۱۴۶، رحمه‌اللّه، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷.
[۲۲] حُمید بن احمد مُحَلِّی، من‌کتاب الحدائق الوردیة فی مناقب ائمةالزیدیة، ج۱، ص۳۲۹، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷.
بنابراین، استدلال برنارد لوئیس
[۲۳] برنارد لوئیس، "ترور سوریه و اسماعیلیان ایران"، ج۱، ص۵۷۴، در دل Atti convegno internazionale دو سول تما: لا medioevo ایران کانالها، رم: Accademia Nazionale، دی Lincei، ۱۹۷۱.

[۲۴] د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه
مبنی بر این‌که لفظ «حشیشی» خاص نزاریان شام بوده و لذا جنبه محلی داشته و هرگز برای نزاریان ایران به‌کار نرفته است، صحیح نیست. به ‌طور خلاصه به‌ نظر می‌رسد که «حشیشی» در کشورهای عرب‌زبان، به‌ خصوص مصر و شام، متداول شد اما مانند واژه مُلحِد در زبان فارسی ــ که از زمان حسن صبّاح، زبان دینی جامعه نزاریان ایران شده بودــ رواج پیدا نکرد. قدیم‌‌ترین گواهی مکتوب شناخته شده درباره استعمال واژه حشیشیه برای نزاریان شام، همان‌طور که ذکر کردیم، یک رساله جدلی مستعلوی ـ فاطمی است که در حدود سال ۵۱۶ نوشته شده است.



به‌نظر می‌رسد که تا اوایل سده ششم واژه حشیشیه اصطلاحی آشنا برای مسلمانان آن زمان بوده و مصرف حشیش در شام و مصر و دیگر کشورهای دنیای اسلام در سده‌های ششم و هفتم، به‌خصوص در میان طبقات پایین جامعه، افزایشی فوق‌العاده یافته و در همان حال آثار زیان‌بخش حشیش نیز موردبحث قرار گرفته بوده است.
از قرن هفتم، دانشمندان مسلمان رسالات متعددی در توصیف این تأثیرات بر جسم، ذهن، اخلاق و دین نوشتند.
[۲۵] فرانتس روزنتال، شاخ و برگ گیاهان: حشیش در مقابل جامعه مسلمانان قرون وسطی، ج۱، ص۵ـ۱۸، لیدن ۱۹۷۱.

این نویسندگان به‌خصوص بر این نکته تأکید داشتند که استعمال ممتد حشیش احتمالاً تأثیرات زیان‌بخشی بر اخلاقیات و اعتقادات دینی استعمال‌کنندگان داشته، به‌طوری که نظر و طرز عمل آنان را نسبت به فرایض دینی، مانند نماز و روزه که شریعت اسلام مقرر داشته، سست می‌کرده است. در نتیجه، استعمال‌کننده حشیش مستحق مرتبه اخلاقی و اجتماعی پایینی، همانند مرتبه مُلحدان در دین بوده است. به‌طور خلاصه، استعمال‌کنندگان حشیش صریحاً از مطرودان اجتماع و جنایت‌کاران محسوب می‌شدند و بر حشیشیه، به عنوان کسانی که برای اسلام و جامعه خطرناک‌اند، داغ باطل خورده بود. از این رو، گمان می‌رود اصطلاح حشیشه، مجازاً به معنای «اراذل و اوباش فرومایه» و «مطرودان بی‌دین جامعه» در اشاره به اسماعیلیان نزاری سده‌های ششم و هفتم، به‌کار می‌رفته است، نه به علت آن‌که نزاریان یا فداییان، پنهانی و به‌طور مستمر حشیش استعمال می‌کردند، زیرا در هر صورت از چشم دنیای خارج پنهان می‌ماند.
[۲۶] مارشال گودوین ماجول هاجسون، "دولت اسماعیلی"، ج۱، ص۴۵۳ـ۴۵۴، در تاریخ کمبریج ایران، vol۵، اد J A بویل، کمبریج ۱۹۶۸.
استعمال دارویی اعتیادزا و تضعیف‌کننده مانند حشیش، برای پیروزی فداییان در مأموریتهایشان، که اغلب مستلزم انتظارکشیدنهای طولانی برای یافتن فرصت مناسب بودند، بسیار زیان‌آور بود. حتی صرف‌نظر از مناسک زاهدمنشانه حسن صبّاح، که شخصاً سیاستهای انقلابی نزاریه را طراحی می‌کرد، فرمان‌برداری و انضباط فداییان نزاری در میان گروههای شیعی قدیم‌تر، که آنان هم صاحب وحدت گروهی و ایثار فرقه‌ای بودند، بی‌سابقه نبوده است. در روزگار اخیر نیز رفتار مشابهی در میان بعضی از گروههای مسلمان، که انگیزه شهادت‌طلبی دارند، متجلی است. به‌هرحال، واقعیت این است که نه متون به‌دست آمده اسماعیلی و نه تا آن‌جا که می‌دانیم، هیچ‌یک از متون اسلامی غیراسماعیلی معاصر، که معمولاً بینشی خصمانه به اسماعیلیه دارند، گواهی نداده‌اند که نزاریان به‌طور منظم و طراحی‌شده حشیش استعمال می‌کردند. مورخان عمده مسلمان که درباره نزاریان مطلب نوشته و اعمال زشتی را نیز به آنان نسبت داده‌اند، مانند ابن‌اثیر (متوفی ۶۳۰) و جوینی (متوفی ۶۸۱)، به نزاریان حتی حشیشیه اطلاق نکرده‌اند. در معدود متون عربی هم که از اسماعیلیان نزاری به عنوان حشیشیه یاد شده، هرگز وجه تسمیه این نام با حشیش استعمال کردن آنان مرتبط دانسته نشده، درحالی که اتهامات زیاد دیگری به آن‌ها زده شده است.
[۲۷] فرهاد دفتری، اسماعیلیان: تاریخ و آموزه های خود، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، کمبریج ۲۰۰۷.
مسلمانان که با فلسفه شهادت‌طلبی شیعیان آشنایی داشتند، برای درک رفتار فداکارانه و از جان گذشتگیهای فداییان نزاری نیازی به توضیح و توجیه نداشتند. به‌همین علت مؤلفان مسلمان، برخلاف غربیان، به خیال‌بافی درباره علل و انگیزه‌های اعمال فداییان نپرداختند. مدارک و شواهد موجود گواهی می‌دهند که این اسم حشیشیه بوده است که خود گاهی سبب مطرح شده آرای بی‌اساس درباره نزاریان یا فداییان آنان، و این‌که آنان به‌طور منظم و مستمر حشیش استعمال می‌کرده‌اند، شده است؛ افسانه‌هایی که در چند سده، توصیف واقعیات دانسته شدند.
[۲۸] د. ایرانیکا، ذیل"Fesai"
.



در چنین اوضاعی از آغاز نیمه دوم سده ششم، اشکال گوناگون واژه حشیشی در شام به گوش صلیبیان رسید. آنان اطلاعات خود را درباره مسلمانان عمدتآ به‌طور شفاهی دریافت می‌کردند. این اطلاعات اساس شکل‌گیری تعدادی واژه (از قبیل اساسینی/ اسیسینی/ هیسیسینی) شد که در منابع لاتینی صلیبیان و در زبانهای اروپایی، از اسماعیلیان نزاری شام با این واژه‌‌ها یاد می‌کردند. سرانجام اصطلاح آشناتر اساسین رواج یافت. ازاین‌رو تا پایان سده هشتم، حشیشی در جامعه مسلمانان، دیگر واژه‌ای دشنام‌واره و تهمت‌آمیز تلقی نمی‌شد.
[۲۹] فرهاد دفتری، اسماعیلیان: تاریخ و آموزه های خود، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، کمبریج ۲۰۰۷.
به گفته مقریزی (متوفی ۸۴۵)،
[۳۰] احمد بن علی مقریزی، المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، ج۳، ص۴۱۹ـ۴۲۳، چاپ ایمن فؤاد سید، لندن ۱۴۲۲ـ۱۴۲۵/ ۲۰۰۲ـ۲۰۰۴.
در روزگار او مصرف حشیش به اوج خود رسید و حتی در میان بالاترین طبقات اجتماعی قاهره و دمشق، در ملأ عام، استعمال می‌شد. بنابراین جای تعجب نیست که هیچ‌یک از روایات و افسانه‌های اساسین (حشاشین) را نمی‌توان در منابع اسلامی سده‌های ششم و هفتم یافت؛ یعنی، همان دوره اقتدار سیاسی نزاریان ایران و شام که هم‌زمان با تدوین افسانه‌هایی درباره ایشان در منابع اروپایی بود. این افسانه‌‌ها در منابع غربی در اصل راجع به اسماعیلیان نزاری شام بود، که فعالیتهای آنان و شهرتشان توجه صلیبیان و دیگر ناظران غربی را به خود جلب کرده بود. صلیبیان هیچ‌گونه ارتباطی با جامعه اسماعیلیه نزاری ایران در دوره الموت نداشتند و درنتیجه درباره آن‌ها داستان‌ها و توصیفات تخیلی ابداع نکردند. فقط در سفرنامه مارکوپولو (متوفی ۷۲۴/۱۳۲۴) بود که این افسانه‌‌ها در مورد نزاریان ایرانی دوره الموت نیز تعمیم پیدا کرد. درواقع، خود غربیان افسانه‌های اساسین را به صورت مأنوس و عامیانه‌تری جعل کردند و در شرق لاتینی و نیز اروپا رواج دادند. این افسانه‌ها، که ریشه در «جهل خیال‌آفرین» اروپاییان سده‌های میانه داشتند، بر مبنای اطلاعات ناقص، اخبار غلط، شایعات و اتهامات خصمانه و نیم واقعیتهای گزافه‌آمیز، که به‌صورت شفاهی به‌دست آمده بودند، پرداخته شدند.



نزاریان شام اثری شگفت‌انگیز بر امور سیاسی آن منطقه گذاشتند که هیچ تناسبی با تعداد یا قدرت سیاسی آنان نداشت. این امر به خصوص در زمان راشدالدین سنان (متوفی ۵۸۹)، معروف‌‌ترین داعی و رهبر آنان و «شیخ‌الجبل» اصلی، بارزتر بود. سنان درواقع نزاریان شام را به اوج قدرت و شهرت رساند.
[۳۱] فرهاد دفتری، اسماعیلیان: تاریخ و آموزه های خود، ج۱، ص۳۶۷ـ۳۷۳، کمبریج ۲۰۰۷.

عوامل دیگری نیز توجه صلیبیان را به نزاریان شام جلب کرد.
نزاریان شام که مورد نفرت و دشمنی بسیاری از همسایگان مسلمان خود بودند، هدف اتهامات و افترائات گوناگون قرار گرفته بودند و این امر از صلیبیان نیز مخفی نمانده بود.
به‌همین دلیل، آنان از واژه اساسین برای اطلاق به نزاریان استفاده کردند.
افزون بر آن، قتلهایی بود که به‌صورت اغراق‌آمیزی به نزاریه نسبت داده می‌شد.



گزارشهای غلوآمیز درباره آدمکشیهای نزاریان و عملیات شجاعانه فداییان واقعی ــکه معمولاً مأموریتهای خود را در اماکن عمومی اجرا می‌کردند و خودشان به‌ندرت جان سالم به‌در می‌بردندــ صلیبیان را به‌طور فوق‌العاده‌ای تحت‌تأثیر قرار داد. این امر روشن می‌سازد که چرا افسانه‌های حشاشین (یا اساسین) به تمامی درباره فداییان، به‌خصوص گزینش و آموزش آنها، تدوین یافتند. بدین‌ترتیب از زمان رهبری راشدالدین سنان در نیمه دوم سده ششم، اوضاع برای ایجاد افسانه‌های حشاشین مساعد شد. در این افسانه‌‌ها برای رفتار و اعمال فداییان نزاری که در ذهن غربیان آن زمان نامعقول یا فوق انسانی می‌آمد، توضیحات رضایت‌بخشی داده می‌شد. این افسانه‌‌ها که از تعدادی داستانهای جدا اما به‌نوعی به‌هم پیوسته تشکیل می‌شد، به‌تدریج تحول و تکامل یافت و در روایت ساختگی مارکوپولو به اوج خود رسید.
[۳۲] فرهاد دفتری، افسانه های بازی: اسطوره های اسماعیلیه، ج۱، ص۹۵ـ۱۲۵، لندن ۱۹۹۴.
او تعدادی از این افسانه‌‌ها را باهم تلفیق کرد و داستان «باغ بهشت مخفی» را به‌جا گذاشت که در آن انواع لذایذ بهشتی در این دنیا برای فداییان تحت تعلیم فراهم می‌شد
[۳۳] مارکوپولو، کتاب مارکو پولو سرین ونیزی در مورد پادشاهان و شگفتی از شرق، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۶، ‌تر جمه و ویرایش شده، همراه با یادداشت های هنری جشن میلاد عیسی مسیح، سال ۱۸۷۱، ۳ کلیک کنید، هنری Cordier، ۱۹۰۳-۱۹۲۰، repr لندن ۱۹۷۵.
[۳۴] فرهاد دفتری، اسماعیلیان: تاریخ و آموزه های خود، ج۱، ص۱۵ـ ۱۷، کمبریج ۲۰۰۷.
طبق این افسانه‌ها، حشیش برای تعلیم و‌تربیت فداییان در دوره‌های کارآموزی آن‌ها به‌کار گرفته می‌شد.



واژه اساسین تا نیمه قرن هشتم در زبانهای اروپایی معنای تازه‌ای یافته بود و دیگر بر نام فرقه‌ای مرموز در شام دلالت نمی‌کرد. این واژه به صورت اسمی عام درآمده بود، به معنای آدمکش حرفه‌ای. با پیدا شدن این کاربرد و معنی، ریشه و وجه تسمیه واژه اساسین کم‌کم فراموش شد. تا آخر قرن دوازدهم/ هجدهم، اروپاییان این واژه را به صورتهای عجیبی ریشه‌شناسی می‌کردند
[۳۵] فرهاد دفتری، اسماعیلیان: تاریخ و آموزه های خود، ج۱، ص۱۸ـ۲۱، کمبریج ۲۰۰۷.
تا این‌که سیلوستر دوساسی (متوفی ۱۸۳۸)
[۳۶] آنتوان اسحاق سیلوستره دوساسی، "Memoire سور لا dynastie پاریس، ج۱، ص۱ـ۸۴، ‌تر ور، سور L'etymologie د leur اسم"، در خاطرات د L'انستیتو سلطنتی فرانسه، ۴ (۱۸۱۸).
معمای اشتقاق اساسین را حل کرد و نشان داد که این واژه با واژه عربی حشیش مرتبط است، اما وی نیز درباره این‌که چرا اسماعیلیان نزاری را در سده‌های میانه «حشیشیه» خوانده‌اند، تا حدودی افسانه‌های حشاشین را تأیید کرد.
مستشرقان بعدی هم کم و بیش این موضع را اتخاذ کردند. ارزیابی جدید و صحیح درباره اسماعیلیان نزاری مشروط به کشف و مطالعه تعداد زیادی از آثار اصیل آنان بود که از حدود ۱۳۰۹ش/۱۹۳۰ آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد. مطالعات جدید
[۳۷] فرهاد دفتری، اسماعیلیان: تاریخ و آموزه های خود، ج۱، ص۳۰ـ۳۳، کمبریج ۲۰۰۷.
در زمینه اسماعیلیه‌شناسی به‌خوبی نشان داده است که اسماعیلیان نزاری فرقه‌ای آدمکش یا حشیشی نبودند و قصد براندازی اسلام را هم نداشتند. با این همه، داستانهای غریب حشیش و خنجر و باغ بهشت دنیوی، که ریشه در‌ترس و جهل و دشمنی و خیال‌پردازی داشتند، احساس برانگیزتر از آن بودند که محققان روزگار جدید آن‌ها را کاملا به قلمرو افسانه بیفکنند. اینکه افسانه‌های حشاشین را هنوز هم در بسیاری از نقاط جهان پذیرفته‌اند، گواه صادق بر این واقعیت است که در جوامع شرقی و غربی مرزهای بین حقیقت و افسانه اغلب به درستی مشخص نیستند.



(۱) منصور بن احمد آمر باحکام‌اللّه، خلیفه فاطمی، رساله ایقاع صواعق الارغام، چاپ آصف علی‌اصغر فیضی، در الهدایةالآمریه فی ابطال دعوة النزاریه، بمبئی ۱۹۳۸.
(۲) ابن‌خلدون، تاریخ ابن خلدون.
(۳) ابن‌مُیسَّر، المنتقی من اخبار مصر، انتقاه تقی‌الدین احمد بن علی مقریزی، چاپ ایمن فؤاد سید، قاهره (۱۹۸۱ (.
(۴) عبدالرحمان‌ بن اسماعیل ابوشامه، الروضتین فی اخبار الدولتین، (چاپ ابوالسعود، قاهره ۱۲۸۷ـ۱۲۸۸/۱۸۷۰ـ ۱۸۷۱)، چاپ افست بیروت.
(۵) فتح‌ بن علی بن داری، تاریخ دولة آل‌سلجوق (زبدة النُصرة و نخبةالعُصرة)، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۶) رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، چاپ محمدتقی دانش ‌پژوه و محمد مدرسی‌زنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
(۷) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ محمد سید کیلانی، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
(۸) عمران‌ بن حسن عُذْری هَمْدانی، نسخه کتاب وصل الی الفقیه العلّامة عمران‌ بن الحسن‌ بن ناصر بن یعقوب العُذْری الهَمْدانی، رحمه‌اللّه، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷.
(۹) محمد بن محمد غزالی، فضائح الباطنیة، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۳۸۳/ ۱۹۶۴.
(۱۰) عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، چاپ محمدتقی دانش ‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
(۱۱) حُمید بن احمد مُحَلِّی، من‌کتاب الحدائق الوردیة فی مناقب ائمةالزیدیة، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷.
(۱۲) احمد بن علی مقریزی، المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، چاپ ایمن فؤاد سید، لندن ۱۴۲۲ـ۱۴۲۵/ ۲۰۰۲ـ۲۰۰۴.
(۱۳) حسن بن علی نظام‌الملک، سیاست‌نامه، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۷ش.
(۱۴) فرهاد دفتری، افسانه های بازی: اسطوره های اسماعیلیه، لندن ۱۹۹۴.
(۱۵) فرهاد دفتری، اسماعیلیان: تاریخ و آموزه های خود، کمبریج ۲۰۰۷.
(۱۶) EIR، sv "Fedai» (فرهاد دفتری).
(۱۷) EI۲، sv "Hashishiyya" (توسط B لوئیس).
(۱۸) مارشال گودوین ماجول هاجسون، "دولت اسماعیلی"، در تاریخ کمبریج ایران، vol۵، اد J A بویل، کمبریج ۱۹۶۸.
(۱۹) برنارد لوئیس، "ترور سوریه و اسماعیلیان ایران"، در دل Atti convegno internazionale دو سول تما: لا medioevo ایران کانالها، رم: Accademia Nazionale، دی Lincei، ۱۹۷۱.
(۲۰)، مارکو پولو، کتاب مارکو پولو سرین ونیزی در مورد پادشاهان و شگفتی از شرق، ‌تر جمه و ویرایش شده، همراه با یادداشت های هنری جشن میلاد عیسی مسیح، سال ۱۸۷۱، ۳ کلیک کنید، هنری Cordier، ۱۹۰۳-۱۹۲۰، repr لندن ۱۹۷۵.
(۲۱) فرانتس روزنتال، شاخ و برگ گیاهان: حشیش در مقابل جامعه مسلمانان قرون وسطی، لیدن ۱۹۷۱.
(۲۲) آنتوان اسحاق سیلوستره د Sacy، "Memoire سور لا dynastie پاریس، ‌تر ور، سور L'etymologie د leur اسم"، در خاطرات د L'انستیتو سلطنتی فرانسه، ۴ (۱۸۱۸).
(۲۳) د ایرانیکا.


 
۱. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۷۶ـ۷۷، چاپ محمدتقی دانش ‌پژوه و محمد مدرسی‌زنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۲. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۸۰، چاپ محمدتقی دانش ‌پژوه و محمد مدرسی‌زنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۳. حسن بن علی نظام‌الملک، سیاست‌نامه، ج۱، ص۲۸۲ـ۳۱۱، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۷ش.
۴. فضائح الباطنیة، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۳۸۳/ ۱۹۶۴.
۵. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۹۲، چاپ محمد سید کیلانی، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۶. رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، ج۱، ص۹، چاپ محمدتقی دانش ‌پژوه و محمد مدرسی‌زنجانی، تهران ۱۳۵۶ش.
۷. عبداللّه‌ بن علی کاشانی، زبدة التواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۳۲، چاپ محمدتقی دانش ‌پژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
۸. مارشال گودوین ماجول هاجسون، "دولت اسماعیلی"، ج۱، ص۴۳۳، در تاریخ کمبریج ایران، vol۵، اد J A بویل، کمبریج ۱۹۶۸.
۹. مارشال گودوین ماجول هاجسون، "دولت اسماعیلی"، ج۱، ص۴۵۳ـ۴۵۴، در تاریخ کمبریج ایران، vol۵، اد J A بویل، کمبریج ۱۹۶۸.
۱۰. منصور بن احمد آمر باحکام‌اللّه، خلیفه فاطمی، ج۱، ص۲۷، رساله ایقاع صواعق الارغام، چاپ آصف علی‌اصغر فیضی، در الهدایةالآمریه فی ابطال دعوة النزاریه، بمبئی ۱۹۳۸.
۱۱. منصور بن احمد آمر باحکام‌اللّه، خلیفه فاطمی، ج۱، ص۳۲، رساله ایقاع صواعق الارغام، چاپ آصف علی‌اصغر فیضی، در الهدایةالآمریه فی ابطال دعوة النزاریه، بمبئی ۱۹۳۸.
۱۲. فتح‌ بن علی بنداری، تاریخ دولة آل‌سلجوق (زبدة النُصرة و نخبةالعُصرة)، ج۱، ص۱۷۹، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۱۳. فتح‌ بن علی بنداری، تاریخ دولة آل‌سلجوق (زبدة النُصرة و نخبةالعُصرة)، ج۱، ص۹۵ـ۹۶، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۱۴. فتح‌ بن علی بنداری، تاریخ دولة آل‌سلجوق (زبدة النُصرة و نخبةالعُصرة)، ج۱، ص۱۳۶، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۱۵. فتح‌ بن علی بنداری، تاریخ دولة آل‌سلجوق (زبدة النُصرة و نخبةالعُصرة)، ج۱، ص۱۷۹، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۱۶. عبدالرحمان‌ بن اسماعیل ابوشامه، الروضتین فی اخبار الدولتین، ج۱، ص۲۴۰، (چاپ ابوالسعود، قاهره ۱۲۸۷ـ۱۲۸۸/۱۸۷۰ـ ۱۸۷۱)، چاپ افست بیروت.
۱۷. عبدالرحمان‌ بن اسماعیل ابوشامه، الروضتین فی اخبار الدولتین، ج۱، ص۲۵۸، (چاپ ابوالسعود، قاهره ۱۲۸۷ـ۱۲۸۸/۱۸۷۰ـ ۱۸۷۱)، چاپ افست بیروت.
۱۸. ابن‌مُیسَّر، المنتقی من اخبار مصر، ج۱، ص۱۰۲، انتقاه تقی‌الدین احمد بن علی مقریزی، چاپ ایمن فؤاد سید، قاهره (۱۹۸۱ (.
۱۹. ابن‌مُیسَّر، المنتقی من اخبار مصر، ج۱، ص۱۰۲، انتقاه تقی‌الدین احمد بن علی مقریزی، چاپ ایمن فؤاد سید، قاهره (۱۹۸۱ (.
۲۰. ابن‌خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، مقدمه، ص۶۸.
۲۱. عمران‌ بن حسن عُذْری هَمْدانی، نسخه کتاب وصل الی الفقیه العلّامة عمران‌ بن الحسن‌ بن ناصر بن یعقوب العُذْری الهَمْدانی، ج۱، ص۱۴۶، رحمه‌اللّه، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷.
۲۲. حُمید بن احمد مُحَلِّی، من‌کتاب الحدائق الوردیة فی مناقب ائمةالزیدیة، ج۱، ص۳۲۹، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷.
۲۳. برنارد لوئیس، "ترور سوریه و اسماعیلیان ایران"، ج۱، ص۵۷۴، در دل Atti convegno internazionale دو سول تما: لا medioevo ایران کانالها، رم: Accademia Nazionale، دی Lincei، ۱۹۷۱.
۲۴. د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه
۲۵. فرانتس روزنتال، شاخ و برگ گیاهان: حشیش در مقابل جامعه مسلمانان قرون وسطی، ج۱، ص۵ـ۱۸، لیدن ۱۹۷۱.
۲۶. مارشال گودوین ماجول هاجسون، "دولت اسماعیلی"، ج۱، ص۴۵۳ـ۴۵۴، در تاریخ کمبریج ایران، vol۵، اد J A بویل، کمبریج ۱۹۶۸.
۲۷. فرهاد دفتری، اسماعیلیان: تاریخ و آموزه های خود، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، کمبریج ۲۰۰۷.
۲۸. د. ایرانیکا، ذیل"Fesai"
۲۹. فرهاد دفتری، اسماعیلیان: تاریخ و آموزه های خود، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، کمبریج ۲۰۰۷.
۳۰. احمد بن علی مقریزی، المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، ج۳، ص۴۱۹ـ۴۲۳، چاپ ایمن فؤاد سید، لندن ۱۴۲۲ـ۱۴۲۵/ ۲۰۰۲ـ۲۰۰۴.
۳۱. فرهاد دفتری، اسماعیلیان: تاریخ و آموزه های خود، ج۱، ص۳۶۷ـ۳۷۳، کمبریج ۲۰۰۷.
۳۲. فرهاد دفتری، افسانه های بازی: اسطوره های اسماعیلیه، ج۱، ص۹۵ـ۱۲۵، لندن ۱۹۹۴.
۳۳. مارکوپولو، کتاب مارکو پولو سرین ونیزی در مورد پادشاهان و شگفتی از شرق، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۶، ‌تر جمه و ویرایش شده، همراه با یادداشت های هنری جشن میلاد عیسی مسیح، سال ۱۸۷۱، ۳ کلیک کنید، هنری Cordier، ۱۹۰۳-۱۹۲۰، repr لندن ۱۹۷۵.
۳۴. فرهاد دفتری، اسماعیلیان: تاریخ و آموزه های خود، ج۱، ص۱۵ـ ۱۷، کمبریج ۲۰۰۷.
۳۵. فرهاد دفتری، اسماعیلیان: تاریخ و آموزه های خود، ج۱، ص۱۸ـ۲۱، کمبریج ۲۰۰۷.
۳۶. آنتوان اسحاق سیلوستره دوساسی، "Memoire سور لا dynastie پاریس، ج۱، ص۱ـ۸۴، ‌تر ور، سور L'etymologie د leur اسم"، در خاطرات د L'انستیتو سلطنتی فرانسه، ۴ (۱۸۱۸).
۳۷. فرهاد دفتری، اسماعیلیان: تاریخ و آموزه های خود، ج۱، ص۳۰ـ۳۳، کمبریج ۲۰۰۷.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۶۲۶۹.    



جعبه ابزار