شاکِلَة (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شاکِلَة: (يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ) «شاکِلَة» در اصل، از مادّه
«شكل» به معناى مهار كردن حيوان است و
«شِكال» به خود مهار مىگويند و از آنجا كه روحيات، سجايا و عادات هر انسانى او را مقيد به رويهاى مىكند، به آن
«شاكِلَه» مىگويند
و كلمه
«أَشكِلَه» به سؤالها، نيازها و كليه مسائلى گفته مىشود كه، به نوعى انسان را مقيد مىسازد.
به اين ترتيب، مفهوم
«شاكِلَه» هيچ گونه اختصاصى به طبيعت ذاتى انسان ندارد، لذا مرحوم
طبرسی در
مجمع البیان دو معنا براى آن ذكر كرده است: «طبيعت و خلقت» و «طريقه و مذهب و سنت»
(چرا كه هر يک از اين امور انسان را از نظر عمل به نحوى مقيد مىسازد).
(قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا) (بگو: هر كس طبق روش و خلق و خوى خود عمل مىكند و پروردگارتان كسانى را كه راهشان هدايت بخشتر است، بهتر مىشناسد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: شاكله - به طورى كه در مفردات گفته - از ماده شكل مىباشد كه به معناى بستن پاى چارپا است و آن طنابى را كه با آن پاى حيوان را مىبندند شكال (به كسر شين) مىگويند و شاكله به معناى خوى و اخلاق است و اگر خلق و خوى را شاكله خواندهاند بدين مناسبت است كه آدمى را محدود و مقيد مىكند و نمىگذارد در آنچه مىخواهد آزاد باشد، بلكه او را وادار مىسازد تا به مقتضا و طبق آن اخلاق رفتار كند
و در مجمع البيان گفته است: شاكله به معناى طريقت و مذهب است؛ وقتى گفته مىشود: اين طريق داراى شاكلهها است معنايش اين است كه هر جميعتى از آن راه ديگرى براى خود جدا كردهاند. گويا طريقه و مذهب را از اين جهت شاكله خواندهاند كه رهروان و منسوبين به آن دو خود را ملتزم مىدانند كه از آن راه منحرف نشوند. بعضى ديگر گفتهاند كه شاكله از شكل (به فتحه شين) است كه به معناى مثل و مانند است، بعضى ديگر گفتهاند: اين كلمه از شكل (به كسر شين) گرفته شده كه به معناى هيات و فرم است و به هر حال آيه كريمه عمل انسان را مترتب بر شاكله او دانسته به اين معنا كه عمل هر چه باشد مناسب با اخلاق آدمى است؛ چنانچه در فارسى گفتهاند از كوزه همان برون تراود كه در اوست. پس شاكله نسبت به عمل، نظير روح جارى در بدن است كه بدن با اعضا و اعمال خود آن را مجسم نموده و معنويات او را نشان مىدهد.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «شاکِلَة»، ص۳۰۹.