شَفَق (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شَفَق: (فَلآ أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ) «شَفَق» به گفته
راغب در
مفردات، آميخته شدن روشنايى روز به تاريكى شب است
و لذا واژه
«اشفاق» به معناى توجّه و عنايت آميخته با ترس به كار مىرود. فى المثل، هر گاه انسان نسبت به كسى علاقه داشته باشد و در عين حال از حوادثى درباره او بيمناک گردد، به اين حالت
«اشفاق» گويند و آن شخص را
«مشفق». اما
فخر رازی معتقد است كه واژه
«شفق» در اصل به معناى
«رقت» و «نازكى» است و لذا به لباس بسيار نازک «شفق» مىگويند و حالت «شفقت» به همان حالت رقت قلب اطلاق مىشود
(ولى گفته «راغب» صحيحتر به نظر مىرسد). به هر حال، منظور از «شفق» در اينجا همان روشنى آميخته با تاريكى در آغاز شب است و از آنجا كه در آغاز شب، نخست سرخى كمرنگى در افق مغرب پيدا مىشود و بعد جاى خود را به سفيدى مىدهد، اختلاف نظر است كه آيا شفق به آن سرخى اطلاق مىشود، يا سفيدى؟ مشهور و معروف در ميان علما و دانشمندان و مفسران همان معناى اول است كه در اشعار نيز روى آن تكيه شده است و شفق را به
«دماء الشهداء» (خون شهيدان) تشبيه كردهاند. گرچه، بعضى معناى دوم را انتخاب كردهاند كه بسيار ضعيف به نظر مىرسد؛ به خصوص اين كه: اگر ريشه لغوى اين واژه را «رقت» بدانيم، تناسب با همان سرخى كمرنگ كه نور رقيق آفتاب است دارد.
(فَلَا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ) (سوگند به شفق)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: کلمه شفق به معناى سرخى و بالاى آن زردى و روى آن سفيدى است كه در كرانه افق در هنگام غروب خورشيد پيدا مىشود.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «شَفَق»، ص۳۱۵.