عهد ابراهیم (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عهد ابراهیم (علیهالسّلام) یکی از مباحثی است که در
قرآن مجید به آن اشاره شده است. مراد از عهد همان
امامت یعنی بقاء
شریعت است و مقتدا بودن
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) از همین جهت میباشد. طبق آیات قرآن حضرت بارها مورد ابتلاء و آزمایش قرار گرفتند، از جمله:
ذبح اسماعیل (علیهالسّلام)، اسکان دادن خانوادهاش در سرزمین
مکّه با آنکه در آنجا از آبادی خبری نبود، شکستن
بتها و... که ایشان از عهده آنها برآمد؛ لذا به اذن الهی مقامات بالاتر از جمله امامت به ایشان اعطا شد از این جهت ممکن است کسی پیامبر باشد ولی امام نباشد. حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) کلمه
توحید را کلمه همیشگی برای عموم مردم و ذریه خود قرار داد؛ پس آن بزرگوار برای همه مردم پس از خود تا
روز قیامت امام است و مرام او باقی است. ما پیرو او و ایشان امام ماست، و
اسلام دین او است که به وسیله نوادهاش حضرت
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) توضیح و تبیین گشته است. بنابراین «عهد» همان امامت است که به
ظالم نمیرسد و ظالم لیاقت امامت را ندارد.
(وَاِذِ ابْتَلی اِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِماماً قالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ) (و ياد كنيد هنگامى كه پروردگار ابراهيم، او را با دستوراتى آزمود؛ و او به طور كامل از عهده آنها برآمد.
خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم.» ابراهيم گفت: «از دودمان من نيز امامانى قرار بده» خداوند فرمود: «پيمان من، به
ستمکاران نمىرسد.»)
مقصود از امامت در این
آیه چیست؟ مقصود از امامت به نظر من بقاء شریعت است و مقتدا بودن ابراهیم (علیهالسّلام) از همین جهت میباشد. مثلا میگوئیم:
گاندی امام
هند است یعنی مردم حتی پس از
مرگ او طبق نقشهها و رهبریهای او عمل میکنند راه او و مرام او در میان مردم هند باقی است. و میگوئیم
بطلمیوس امام هیئت نیست زیرا گفتههای او به صورت افسانه در آمده و علم خلاف آن را اثبات کرده است. اکنون میرسیم به آیه:
مراد از
ابتلاء به کلمات ظاهرا قربانی اسماعیل (علیهالسّلام) است که درباره آن آمده:
(اِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ) (به يقين اين همان امتحان آشكار است.)
همچنین اسکان دادن خانوادهاش در سرزمین مکّه با آنکه در آنجا از آبادی خبری نبود:
(رَبَّنا اِنِّی اَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ) (پروردگارا! من بعضى از فرزندانم رادر سرزمين بىآب و علفى، در كنار خانهاى كه حرم توست، ساكن ساختم.)
ایضا شکستن بتهای بابل که در نتیجه به آتش انداخته شد و غیر آنها. در
مجمع گوید از
امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده که ابتلاء به کلمات ذبح اسماعیل است.
مراد از «اتمّهنّ» آن است که ابراهیم (علیهالسّلام) از عهده آنها بر آمد و مطابق رضای خدا به انجام برد و چون آن حضرت به هنگام آن امتحانها پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود قهرا
اِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِماماً اعطاء مقام دیگری بود به آن حضرت که قبلا نداشت؛ علی هذا ممکن است کسی پیامبر باشد ولی امام نباشد؛ لذا در
کافی از
امام باقر (علیهالسّلام) نقل شده: «خدا ابراهیم (علیهالسّلام) را
عبد اتخاذ کرد پیش از آنکه مبعوث گرداند و او را
نبیّ گردانید پیش از آنکه رسول گرداند و رسولش گردانید پیش از آنکه
خلیل اتخاذ کند و خلیلش کرد پیش از آنکه امام گرداند پس چون همه اینها برای او جمع گردید- امام در اینجا مشتش را گره کرد- خدا به او گفت:
یا ابْراهیمُ اِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِماماً از بزرگی امامت در نظرش بود که گفت:
یا رَبِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ. گفتیم: مراد از امامت به نظر ما بقاء شریعت و مقتدا بودن ابراهیم (علیهالسّلام) است:
(وَاِذْ قالَ اِبْراهِیمُ لِاَبِیهِ وَ قَوْمِهِ اِنَّنِی بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ.)(اِلَّا الَّذِی فَطَرَنِی فَاِنَّهُ سَیَهْدِینِ.)(وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ) (و به خاطر بياور هنگامى را كه ابراهيم به پدرش (عمويش
آزر) و قومش گفت: «من از آنچه شما مىپرستيد بيزارم. جز آن كسى كه مرا آفريده، كه او هدايتم خواهد كرد.» او كلمه توحيد را كلمه پايندهاى در نسلهاى بعد از خود قرار داد، شايد به سوى خدا بازگردند.)
جَعَلَها راجع به کلمه توحید و بیزاری از
شرک است که از دو آیه قبل مستفاد میشود یعنی ابراهیم کلمه توحید را کلمه همیشگی قرار داد در فرزندان خویش. پس آنچه ابراهیم (علیهالسّلام) گذاشته همیشگی است و مرام او باقی است و او امام است النهایه در این آیه «للناس» نیست بلکه فقط فِی عَقِبِهِ است.
(وَاجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ) (و براى من در ميان امّتهاى آينده، نام نيكى قرار ده.)
این دعای ابراهیم (علیهالسّلام) و ظاهرا مراد از لسان صدق چنانکه در «لسن» خواهد آمد
و
المیزان گفته بقاء دعوت آن حضرت است.
ایضا در آیه:
(وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا) (و از رحمت خود به آنان عطا كرديم؛ و براى آنها نام نيك و مقام برجستهاى در ميان همه امّتها قرار داديم. )
که بعد از ذکر چند نفر از پیامبران از جمله ابراهیم (علیهالسّلام) آمده است که ظاهرا مراد فقط نام نیک نیست بلکه بقاء شریعت توام با نام نیک است.
(وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ اِبْراهِیمَ مُصَلًّی) (و به مردم گفتيم: از مقام ابراهيم، عبادتگاهى براى خود انتخاب كنيد.)
(وَمَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ اِبْراهِیمَ اِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ) (جز افراد سفيه و نادان، چه كسى از آيين ابراهيم، كه آيين پاكى و
یگانهپرستی است روىگردان خواهد شد؟!)
(قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ اِبْراهِیمَ حَنِیفاً) (بگو: خدا راست گفته و اينها در آيين پاك ابراهيم نبوده است. بنابراين، از آيين ابراهيم پيروى كنيد.)
(قُلْ اِنَّنِی هَدانِی رَبِّی اِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِلَّةَ اِبْراهِیمَ حَنِیفاً) (بگو: «پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده؛ آيينى استوار (و ضامن
سعادت دين و دنيا)؛ آيين ابراهيم؛ كه ايمانى خالص داشت؛ و از
مشرکان نبود.»)
(ثُمَّ اَوْحَیْنا اِلَیْکَ اَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهِیمَ حَنِیفاً) (سپس به تو
وحی فرستاديم كه از آيين ابراهيم- كه ايمانى خالص داشت و از مشركان نبود- پيروى كن.)
این آیات همه دلیلاند بر اینکه دین قرآن، دین ابراهیم (علیهالسّلام) است پس او بر ما امام و مقتدا است و ما پیرو او هستیم و اسلام دین او است که به وسیله نوادهاش حضرت محمد بن عبد اللَّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) توضیح و تبیین گشته است.
چنانکه
نوح (علیهالسّلام) بر ابراهیم (علیهالسّلام) امام بود و آن حضرت از نوح پیروی کرده و قرآن فرماید:
(وَاِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَاِبْراهِیمَ) (و از پيروان او ابراهيم بود.)
در
سوره سجده آیه ۲۳ و
۲۴ فرموده:
(وَلَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَلا تَکُنْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَ جَعَلْناهُ هُدیً لِبَنِی اِسْرائِیلَ)(وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِاَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا...) (و ما به موسى كتاب آسمانى داديم؛ و
شک نداشته باش كه او آن را دريافت داشت؛ و ما آن را وسيله هدايت
بنیاسرائیل قرار داديم.و از آنان پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما مردم را هدايت مىكردند؛ چون شكيبايى نمودند.)
و در
سوره انبیاء پس از ذکر
موسی و
هارون و ابراهیم و
لوط و
اسحاق و
یعقوب فرموده:
(وَجَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِاَمْرِنا..) (و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، مردم را
هدایت مىكردند.)
ظاهرا مراد از این امامت همان نبوّت و رسالت است به قرینه
یَهْدُونَ بِاَمْرِنا در هر دو آیه، ولی امامت در
اِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِماماً منصبی بعد از
نبوت است.
به طور کلی
انبیاء اولوالعزم و صاحب شریعت همه امامند که به موجب آیه:
(شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی اَوْحَیْنا اِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ اِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی اَنْ اَقِیمُوا الدِّینَ...) (آيينى را براى شما مقرر نمود كه به نوح توصيه كرده بود؛ و آنچه را بر تو وحى فرستاديم و به ابراهيم و موسى و
عیسی سفارش كرديم اين بود كه: همان دين خالص را برپا داريد.)
در این آیه میبینیم دین ما همان دینی است که به نوح و رسول خدا و ابراهیم و موسی و عیسی (علیهمالسّلام) وحی شده پس همه اینها امام و مقتدا هستند و به ترتیب امام بعد از امام میباشند.
لفظ لِلنَّاسِ در:
اِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِماماً روشن میکند که آن بزرگوار برای عموم مردم پس از خود تا روز قیامت امام است. عموم «لِلنَّاسِ» مثل «عالمین» است در:
(سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ) (سلام بر نوح در ميان جهانيان باد!)
مراد از
وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی آن است که آیا در فرزندان من هم امام خواهد بود؟ چنانکه در دعای خویش درباره ذرّیهاش گفته:
(رَبَّنا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ) (پروردگارا! پيامبرى در ميان آنها از خودشان برانگيز.)
خداوند در جواب فقط ظالمان را اخراج کرد و فرمود:
لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ مراد از «عهد» همان امامت است که به ظالم نمیرسد و ظالم لیاقت امامت را ندارد آیه:
(وَلَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحاً وَاِبْراهِیمَ وَجَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْکِتابَ...) (ما نوح و ابراهيم را فرستاديم، و در دودمان آن دو نبوّت و كتاب قرار داديم.)
میرساند که خواست ابراهیم در ذرّیهاش مورد اجابت شده به استثناء ظالمین.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «عهد ابراهیم علیه السلام»، ج۵، ص۶۱-۶۴.