عَبْقَرِی (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عَبْقَرِى
عَبْقَرِى:(وَ عَبْقَرِيٍّ حِسانٍ)«عَبْقَرِى» در اصل به معناى «هر موجود بىنظير يا كم نظير» است،
و لذا به دانشمندانى كه وجود آنها در ميان مردم نادر است «عباقرة» مىگويند.
بسيارى معتقدند: كلمه
«عبقر» در آغاز اسمى بوده كه، عرب براى «شهر پريان» انتخاب كرده بود، و از آنجا كه اين شهر، موضوع ناشناخته و نادرى بوده، هر موضوع بى نظير را به آن نسبت داده، «عبقرى» مىگويند.
بعضى نيز گفتهاند:
«عبقر» شهرى بود كه بهترين پارچههاى ابريشمين را در آن مىبافتند. ولى فعلًا، ريشه اصلى متروک شده، و
«عبقرى» به صورت يک كلمه مستقل به معناى «نادر الوجود» يا «عزيز الوجود» به كار مىرود، و با اين كه مفرد است، گاهى معناى جمعى نيز مىدهد (مانند آيه مورد بحث).
(مُتَّکِئِینَ عَلی رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِیٍ حِسانٍ) (اين در حالى است كه بهشتيان بر تختهايى سبز رنگ بسيار ممتاز و زيبا تكيه زدهاند.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: و كلمه عبقرى به گفته بعضى به معناى جامههاى بافت حيره، و به گفته بعضى ديگر به معناى طنفسه (نوعى جامه) و به گفته جمعى ديگر به معناى جامههاى بافته از مخلوط پشم و نخ، و به گفته جمعى ديگر به معناى ديبا است.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، بر گرفته از مقاله «عَبْقَرِی»، ص۳۷۲.