غلامرضا نیک پی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
غلامرضا نیکپی
فرزند عزیزالله نیکپی در سال ۱۳۰۸ه. ش در
اصفهان به
دنیا آمد. پدرش عزیزالله ملقب به اعزازالملک از تحصیلکردگان
آمریکا بود که در زمان
رضاخان در سال ۱۳۱۸ به استاندار
کرمانشاه شده بود و پس از آن در کابینه قوامالسلطنه و در سال ۱۳۲۵ه. ش به معاونت نخستوزیری و وزارت پست و تلگراف رسید. پدربزرگ مادری غلامرضا نیز ظلالسلطان فرزند
ناصرالدین شاه قاجار بود که حتی قرار بود بعد از پدرش به جای وی به پادشاهی بنشیند که این طور نشد و برادرش
مظفرالدین شاه به تخت پادشاهی رسید.
غلامرضا پس از طی دوران کودکی و نوجوانی در
اصفهان و
کرمانشاه، دیپلم خود را در اصفهان گرفت و برای ادامه تحصیل راهی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد. پس از اخذ لیسانس در سال ۱۳۲۹ه. ش برای ادامه تحصیل به
انگلیس رفت و دکترای اقتصاد بینالملل را در سال ۱۳۳۵ه. ش دریافت نمود و به
ایران بازگشت.
نیکپی پس از بازگشت به ایران در شرکت ملی نفت ایران به عنوان معاونت اداری استخدام شد و به مرور به عنوان متصدی تهیه آمار شرکت نفت و سپس به ریاست اداره کل آمار و بررسیهای اقتصادی دست یافت.
در زمان تصدیگری ریاست اداره کل آمار و بررسیهای اقتصادی،
حسنعلی منصور ریاست شورای عالی اقتصاد را عهدهدار بود و به همین جهت ارتباط وی با منصور بیشتر شد.
در اسناد
ساواک ارتباط نیکپی و منصور را به زمان پاریس و علت آن را شرکت در مجالس تفریح و عیش و نوش عنوان نموده است.
به جهت آشنایی و همراهی بیشتر وی با حسنعلی منصور، نیکپی نیز به همراه وی و هویدا از اعضای اصلی کانون مترقی قرار گرفت.
پس از تبدیل کانون مترقی به حزب ایران نوین، به عضویت شورای مرکزی این حزب درآمد و بیش از پیش به فعالیت در این حزب پرداخت.
پس از شکلگیری ارتباط منصور با نیکپی و گسترش آن، وی در اوایل سال ۱۳۴۳ه. ش به معاونت نخستوزیری رسید؛
وی از ارکان اصلی دولت منصور بود و در زمان تصدیگری پست معاونت نخستوزیری با
منوچهر اقبال مدیر عامل وقت شرکت ملی ایران در موردی درگیری لفظی نیز پیدا کرد.
پس از ترور حسنعلی منصور در سال ۱۳۴۳ه. ش،
امیر عباس هویدا، دیگر دوست صمیمی غلامرضا نیکپی در حزب ایران نوین به نخستوزیری رسید و وی در کابینه وی نیز به معاونت نخستوزیری در امور اجرایی ادامه داد.
غلامرضا نیکپی و هویدا بسیار صمیمی و نزدیک بودند. زمان دوستی آن دو به زمان فعالیت هویدا در شرکت نفت میرسید. در آن هنگام امیرعباس هویدا مدیرکل امور اداری شرکت نفت بود و غلامرضا نیکپی به عنوان کارشناس در یکی از ادارات زیرمجموعه هویدا کار میکرد. به زودی آشنایی آنان به دوستی و صمیمیت گرایید تا جایی که هویدا از نیکپی برای عضویت در کانون مترقی دعوت کرد.
در کابینه هویدا، وی حتی در دولت به مقام مهمتری نیز رسید و آن وزارت مشاوره بود که آن را در کنار معاونت نخستوزیری عهدهدار شد.
حتی برخی نیز وی را کاندیدای دبیر کلی شورای عالی اداری نیز میدانستند.
در سال ۱۳۴۶ه. ش غلامرضا نیکپی طی حکمی از طرف
اسدالله علم وزیر دربار به ریاست اداره کاخ جوانان در کنار دیگر مسئولیتهایش انتخاب شد.
از وظایف این نهاد، ارسال برخی از اعضای مسئول به
اسرائیل برای بررسی وضعیت جوانان اسرائیلی به عنوان الگو برای جوانان ایرانی بود؛ به همین منظور نیکپی به عباس اخباری مدیر کاخ جوانان دستور میدهد که به ملاقات با مئیر عزری نماینده اسرائیل در ایران رفته و از وی چند بورس را به خاطر
سفر به اسرائیل برای اعضای کاخ دریافت دارد.
از دیگر وظایف کاخ جوانان، جذب جوانان به سمت سینما و
قمار و مراکز فساد بود که این مرکز برای این کار از بودجه فراوانی نیز برخوردار بود. حبیب کریمی در مقاله خود در آیندگان وظیفه این کاخ را شستشوی مغزی جوانان و در مقابله با مساجد و حسینیهها عنوان نمود و آن را وسیلهای برای تبدیل احساسات جوانان در مرحله اوج شکوفایی به حد پستی و ابتذالگرائی خواند.
پس از حدود چهار سال که نیکپی سمت معاونت نخستوزیری را برعهده داشت، وی در سال ۱۳۴۷ه. ش توانست شایستگیها و خدمات خود به رژیم پهلوی را بیشتر اثبات نماید و به وزارت آبادانی و مسکن در کابینه هویدا دست یابد.
وی حدود یک سال در این سمت مشغول به فعالیت بود و در طول این مدت برخی از دیگر اعضای کابینه برای بیرون راندن وی دست به کار شدند و مدارکی برضد وی به هویدا اعلام میداشتند.
از زمان انتخاب هویدا به نخستوزیری نوعی درگیری بین وی و عطاءالله خسروانی به وجود آمد.
علت درگیری بین این دو نفر، رقابت آنها برای بهدست آوردن نخستوزیری پس از ترور حسنعلی منصور بود. شاه برای رفع مشکل، هویدا را به سمت نخستوزیر انتخاب نمود و خسروانی را به ریاست حزب ایران نوین برگزید؛
همچنین سمت وی به عنوان وزارت کشور تمدید شد.
پس از شروع کار دولت، خسروانی به هیچ وجه از دستورات هویدا اطاعت نمیکرد و برای شخص نخستوزیر مشکلاتی را به وجود میآورد. هویدا برای راحت شدن از شر وی دست به دامان غلامرضا نیکپی وزیر آبادانی و مسکن شد و از وی خواست تا به نوعی بهانهای برای اخراج وی از کابینه را فراهم آورد.
روزی نیکپی در دفتر صفیاصفیا معاون نخستوزیر در سازمان بودجه بر سر بودجه عمرانی روستاها با عطاءالله خسروانی مشاجره پیدا کرد و درگیری آنها به زد و خورد فیزیکی نیز منجر شد.
هویدا نیز از این ماجرا کمال استفاده را برد و شرح ماجرا را برای
محمدرضا شاه پهلوی نقل نمود. پس از این که شاه از ماجرا خبردار شد، دستور عزل هر دو وزیر درگیر را صادر کرد؛
به این صورت هویدا به لطف غلامرضا نیکپی دوست قدیمی خود، توانست بزرگترین مانع خود را در دولت، از سر راه خود بردارد.
انتخاب شهردار تهران به واسطه انجمن تهران انجام میپذیرفت و نیکپی با کمک هویدا توانست نظر انجمن را به دست آورد و به شهرداری راه یابد. امیرعباس هویدا به پاس خدمات نیکپی به وی در برکناری عطاءالله خسروانی از وزارت کار، پس از حدود یک ماه از برکناریاش از وزارت آبادانی و مسکن، برای سمت شهرداری تهران به شاه معرفی نمود.
شاه نیز با درخواست وی موافقت نمود و وی را به سمت شهرداری تهران منصوب گردانید.
بدین ترتیب فصل جدیدی در زندگی وی شروع شد؛ وی حدود ۸ سال در این سمت باقی ماند و در سال ۱۳۵۶ از شهرداری کنارهگیری نمود.
در روزنامه آیندگان آمده است که همسر شهردار تهران قبل از
ازدواج در یکی از دانشگاههای خارج از کشور به همراه
خواهر و یک دوستش درس میخواندند که به جهت صمیمیت بسیار بین آنها به «سه تفنگدار» مشهور شده بودند. پس از ورود وی به ایران، وی با شهردار تهران ازدواج نمود و خواهر کوچکتر مدیر کل پلسازی شهرداری شد و دوست آنها نیز مدیر کل زیباسازی شهر تهران و شهردار شمیران شد.
وی در جلسهای در انجمن شهر گفت «من امروز ادعا میکنم که
فساد و دزدی در شهرداری ریشهکن شده و
قسم میخورم که دیگر در شهرداری به هیچ وجه دزدی نمیشود و اگر
دروغ بگویم فرزند پدرم نیستم؛ همکاران من از
پیغمبر پاکتر هستند..
».
در مورد فساد اخلاقی شهردار تهران مطالبی ذکر شده است که در این جا به نقل قول مرحوم اللهیاری از دوران هویدا درباره وی بسنده میشود: «غلامرضا نیکپی شهردار تهران موجودی بشدت فاسد و زنباره بود و این صفت مذموم را حتی در کارهای اداری و گزینش همکارانش در شهرداری تسری داده بود. به طوری که در زمانی که او شهردار تهران بود، برخی از
زنان صاحب موقعیت ممتازی در شهرداری بودند. در شمار اینگونه زنان میتوان از مدیرکل زیباسازی شهر تهران و چند
زن دیگر که نه به خاطر تخصص و لیاقتشان بلکه به سبب مناسبات خاص با نیک پی داشتند، به این مقامها رسیده بودند.
»
درباره فساد مالی وی و خاندانش مطالب بسیاری ذکر شده است.
در گزارشی دیگر درباره وی دلالی در برخی معاملات شهرداری صحبت شده است که وی با شخص دلالی به نام «صبی» که در سفارت انگلیس در تهران دلالی میکرد، ملاقات نموده و از وی حدود هفت میلیون تومان چک گرفته بود. نیکپی این
معامله را با آن شرکت، فقط به جهت اخذ دلالی میخواست، انجام دهد. این طرح انگلیسیها حدود هفتاد میلیون تومان تمام میشد؛ در حالیکه در گزارش آمده است که همین طرح را برخی کمپانیهای دیگر با ۲۰ میلیون تومان انجام میدادند.
همچنین وی در دوران شهرداری خود، پنج میلیون دلار
پول به نام پدرش در بانک سویس واریز کرد.
در گزارشی از ساواک به رشوه گرفتن وی از چند کلیمی اشاره شده است. در این سند آمده است که «اخیرا نامههای بدون امضایی در مورد پرداخت مبلغ دویست میلیون تومان
رشوه به شهردار تهران از طرف صاحبان اراضی غرب و شمال غرب، که اکثرا کلیمی میباشند، جهت پارهای از مقامات ارسال و در آن قید گردیده که صاحبان اراضی مزبور به منظور ترقی قیمت اراضی خود که در خارج از محدوده میباشد چنین پیشنهادی را به شهردار نمودهاند و قصد دارند بدین وسیله اراضی موصوف را جزو محدوده تهران آورده و در نتیجه قیمت آنها را بالا ببرند».
در گزارشی دیگر آمده است: «در کاظمآباد شمیران چشمه آبی که مورد استفاده عموم قرار میگرفته اخیرا به دستور نیکپی شهردار پایتخت روی آن را پوشانیده و
آب این چشمه به وسیله نهری که با سیمانهای شهرداری و سنگدالهای بدون مارک ایجاد گردیده، به باغ اعزاز
پدر نیکپی سرازیر گشته است. در نتیجه اهالی کاظمآباد که سالیان متمادی از آب چشمه مزبور استفاده مینمودند، اکنون از آن محروم گشتهاند. ضمنا فاصله چشمه مزبور تا باغ پدر شهردار حدود یک کیلومتر بوده که گفته میشود مبلغ یک میلیون تومان از بودجه شهرداری صرف امور شخصی شهردار شده است. ضمنا ایجاد نهر مورد بحث به وسیله ماموران اداره امانی شهرداری صورت گرفته است».
عطاءالله خسروانی که شرح درگیریاش با نیکپی گذشت، با گزارشی به ساواک وی را این طور معرفی میکند: «شنیدهام نیکپی در شهرداری با باند دزدهای آن جا همکاری میکند و گویا دو سه پرونده هم برای او ساختهاند و گزارشاتی از وضع شهرداری به شرف عرض رسیده است».
تاریخ این خبر قبل از تمام موارد ذکر شده در بالا است؛ بنابراین باید گفت که غلامرضا نیکپی قبل از این پروندهها نیز سابقهای در امور مالی داشته که در اسناد ساواک معدوم شده بود.
پس از خروج غلامرضا نیکپی از سمت شهرداری در سال ۱۳۵۶ه. ش، در همان سال وی طی حکمی از محمدرضا شاه پهلوی به نمایندگی از
شهر اصفهان به دوره هفتم مجلس سنا راه یافت.
وی در مجلس سنا به مدت یک سال مشغول به کار بود که به جهت ماجرای دستگیری برخی از افراد سیاسی، وی نیز دستگیر شد و به
زندان افتاد.
در سال ۱۳۵۶ه. ش شاه دستور داد که برخی از رجال سیاسی کشور دستگیر شده و به زندان انتقال یابند.
این طرح شاه برای عوامفریبی و جلب نظر مردم بود؛ هدف سیاسی شاه از این اقدام، منحرفکردن نظر مردم از سمت شاه به این افراد بود تا به نوعی میزان نفرت مردم از دستگاه پهلوی کم شود.
از جمله افراد دستگیرشده میتوان به امیرعباس هویدا، نخستوزیر سابق و برخی از کابینه وی اشاره نمود که غلامرضا نیکپی نیز از جمله این افراد بود که در تاریخ ۲۱/۸/۵۷ به زندان افتاد.
پس از زندانی شدن، نیکپی ابتدا زن و بچههایش را به خارج از کشور فرستاد.
نیکپی از داخل زندان با بسیاری نامهنگاری نمود تا خود را از این دردسر خلاص نماید.
در زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ نیکپی در زندان به سر میبرد؛ پس از حمله مردم به زندان قصر، وی توانست از زندان فرار کند؛ ولی پس از فرار دستگیر شد و دوباره زندانی گردید.
در جلسه دادگاهی که برای وی تشکیل شده بود، وی به جرم همکاری با استعمار غرب، همکاری با رژیم پهلوی، کمکاری فراوان در هنگام تصدی پست شهرداری از جمله حل نکردن معضل ترافیک، اخذ رشوه فراوان در حین مسئولیت، فساد مالی فراوان، واگذاری مناقصههای دولتی به اشخاص به جهت منافع شخصی، تغییر طرح جامع تهران، ایجاد بازار برای فروش ابزار و ماشینهای خارجی و جلوگیری از بورژوازی ملی و کاهش تولید ملی و... به
اعدام محکوم شد و تیرباران گردید.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «غلامرضا نیک پی» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۴/۱۳.