مجموعه رسائل و مصنفات کاشانی (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«مجموعه رسائل و مصنفات کاشانی»، حاوی تالیفات
کمال الدین عبد الرزاق کاشانی (متوفی ۷۳۶ ق) است. در این اثر، نامهها و مقالات اعتقادی فارسی و عربی وی گردآوری شده است.
کتاب، با مقدمهای ارزش مند با عنوان «کاشانی نامه» آغاز شده است که در آن شرح حال این شخصیت و گزارش اجمالی و تفصیلی آثار او به قلم «مجید هادی زاده» آمده است. رسالههای او در دو بخش مجزای فارسی و عربی تدوین شده که در هر بخش ۹ نامه و مقاله ذکر شده است.
از آن جا که گزارش تمامی رسالهها به اطناب مقاله میانجامد، لذا از میان رسالهها، پنج رساله فارسی و چهار رساله عربی گزینش شده که به ترتیب ارائه میگردد:
کاشانی، این رساله مختصر را از پی طلب یکی از دوستان و ارادتمندانش نوشته است: «دوستی که دست توفیق گریبان دل او را سوی تحقیق میکشید و پای ارادتش راه طلب
سعادت میبرید، درخواست کرد که فصلی مختصر جهت او در بیان مبدا و معاد مسطور گردد». او، در این رساله به گزیده گویی تمام، نخست، در مقام بیان مبدا
آفرینش برمی آید و در این راستا از «روح کل» به عنوان مخلوق اول سخن به میان میآورد و پس از آن به عالم ارواح مجرد، عالم ملکوت، عالم قدر و عرش و کرسی و هفت
آسمان و عناصر اربعه و اجزای آن- معادن، نبات،
حیوان ،
انسان - اشاره میکند، آن گاه به بیان رتبه آدمی که آخرین نقطه قوس نزول است میپردازد و در توضیح معاد به تفاوت منش افراد این نوع و جایگاههای گوناگون آنان پس از خروج از این عالم اشاره و در پایان نیز از صنوف مختلف دوزخیان و عذاب آنان یاد میکند.
مصنف پس از ذکر مقدمهای در قسم اول رساله، در طی پنج تشریق، به بیان حقیقت
توحید و اقسام آن،
توحید افعال ،
توحید اسماء ،
توحید صفات و سرانجام توحید ذات میپردازد. قسم دوم- که به بررسی
عدالت اختصاص دارد- مشتمل بر شش تشریق است و پیرامون حقیقت
عدالت و اقسام آن، عدالت نفس به حسب قوای آن، عدالت به نسبت با حضرت حق تعالی، عدالت سلطان به نسبت با رعیت، عدالت به نسبت با بیگانگان و اجانب و عدالت به نسبت با متعلقان و خویشان بحث میکند. قسم سوم رساله نیز در طی شش تشریق به بررسی محبت و اقسام آن، محبت حق با خود، محبت بنده با خود، محبت بنده با حق تعالی، محبت حق با بنده و محبت خلق با یک دیگر پرداخته است. این قسم، لطیفترین و دل انگیزترین قسم رساله است و سراسر آن مشحون از حقایق ذوقی است. سرانجام کاشانی در بخش خاتمه از وصف سیرت موحد محب عادل و بیان
طریقت او سخن به میان میآورد و در وصیتی که در نهایت کتاب آورده است، خواننده را به سلوک فرامی خواند تا معانی این الفاظ بر جان او بنشیند. در پرتو این اوصاف، این رساله را میتوان اثری عرفانی- اخلاقی خواند.
یک گونه از آثار صوفیان- که با توجه به فراوانیش میتوان آن را نوعی از ادبیات خانقاهی به شمار آورد- نامههایی است که در میان نوشتههای مشایخ به چشم میخورد. از جمله این نوشتهها، مکاتباتی است که میان مشایخی که هر یک به سلسلهای منسوب بودند و ازاین رو پسندهای یک سان نداشتند، انجام میشد. معروفترین و کارسازترین نامه این بخش که در عین حال از شهرهترین نامههای تمامی حوزه
تصوف نیز میباشد، مکاتبهای است که میان کاشانی و معاصر نام دار و قدرت مند، اما نه چندان دانشمندش، علاء الدوله سمنانی صورت گرفت. زمینه این نامه نگاری در سفری که عبد الرزاق به
سلطانیه کرده فراهم آمده است. در این سفر، امیر اقبال سیستانی که در شمار یاران و ارادتمندان سمنانی بود از کاشانی میخواهد که مبانی نظری مسئله وحدت وجود را برایش توضیح دهد. پس از آن کاشانی از امیر اقبال جویای نظر سمنانی در باره شیخ اکبر و نظریه وحدت وجود میشود و چون با بی اعتمادی او به این نظریه روبه رو میگردد، به
نقد شفاهی آن میپردازد. امیر اقبال نیز این سخنان را به شیخ خود عرضه میدارد و سمنانی خشمگینانه به تخطئه و
تکفیر کاشانی میپردازد؛ بدین ترتیب زمینه پدید آمدن این مباحثه مکتوب فراهم آمد و یکی از آثار کاشانی صورت وجود یافت. آنچه این نامه را سخت ارجمند میسازد، گزارشهایی است که او خود از سیر زندگی و سیره عملیش در آن پرداخته و با توجه به کمی دانستههای ما درباره او، همین گزارشهای خرد بسیار ارزش مند است. چهره عبد الرزاق در این نامه، چهرهای است آرام که درستی مدعای خود را در لابه لای
آیات قرآنی و
احادیث شریف و استدلالات عقلی جست وجو میکند.
این مقاله، گزارشی است درباره چیستی شکر و بیان مراتب آن. کاشانی در این مقاله، از پی تحقیقی کوتاه چنین نتیجه میگیرد که در میان تمامی اعمالی که نشان گر سپاس گزاری بنده است،
نماز برترین مکان را داراست. در واقع بخش اعظمی از این رساله، به بیان رازهای معرفت شناسانه نماز اختصاص یافته است و از همین رو، آن را رسالهای در بیان معارف بلند نماز نیز میتوان نامید.
این کتاب، برگردانی فارسی است از رسالهای که کاشانی به همین نام به
زبان عربی پدید آورد، لذا متن عربی آن در بخش رسالههای عربی آمده است. این ترجمه، به دلایلی، از جمله اینکه معارف پژوهان بیشتری از آن بهره گیرند، صورت پذیرفته است. عبد الرزاق، در این رساله، کاملا مقید به متن اصلی نبوده و مطالب دیگری را نیز به ترجمه افزوده است.
این رساله، از آثار ذوقی کاشانی و نشان گر نازکیهای خیال اوست. در این رساله تنها به توضیح بندهایی از چند کریمه قرآنی پرداخته است. وی، در این رساله در پی آن است که با بهره گیری از دست مایه وسیع حکمی و عرفانیش توضیحی درباره یوم الهی به دست دهد و مقدار آن را مشخص سازد. از منظر او مدت بقای
حقیقت ذات الهی در حوزه معرفت آدمی معین نیست، چرا که مدرک تا به صفتی متصف نشود، جزئی نمیشود و تا جزئی نشود، تعین نمیپذیرد و تا تعین نپذیرد، مدرک نمیشود؛ ازاین رو، عبد الرزاق، در پی مشخص نمودن تعینی برای ذات نامتعین برمی آید و علم ذات به ذات را که از حضرت احدیت ذاتیه به حضرت واحدیت تنزل میکند، نخستین تعین قلمداد میکند. حال با توجه به این اثنینیت اعتباری- میان ذات احدی و صفات علیایش- میتوان این حضرت ثانی را مثبت ازل الآزال برای حضرت نخست دانست و نسبت این هر دو ثابت به یک دیگر را، «سرمد» خواند. حضرت الهیه به سبب همین نسبت است که حقایق اعیان را اقتضا میکند که با حدوث این حقایق، نسبتی دیگر- میان حقیقت اولی و نفس اعیان- پدید میآید.
پیش از این، از دو رساله کاشانی با نام «المبدا و المعاد» یاد کردیم. در یکی از آن دو اثر، کاشانی، به تفصیل و در دیگری به اجمال به توضیح مبدا و
معاد و احکام حائل بین این دو اشاره کرده بود. رساله حاضر نیز هر چند در راستای همان دو اثر پدید آمده است، اما تنها به مباحث مربوط به «معاد» پرداخته است. آن گونه که در پیش نویس این رساله آمده است، عبد الرزاق، این رساله را نیز به درخواست یکی از دانشوران آن روزگار و در جهت ثبت آراء خود در این زمینه پدید آورده است.
از آن جا که این اثر، تنها به توضیح آموزه معاد پرداخته است، نخست، به تقسیم نفوس آدمیان در آغاز قوس صعود- هنگامه مفارقت نفس از
بدن - به دو قسم آگاهان و ناآگاهان اشاره میکند و سپس هر یک از این اقسام را به بخشهای فرعی دیگر تقسیم مینماید. کاشانی در همین جا نظر خود را درباره فوز هر یک از این انواع به بهشتهای گوناگون و نیز معذب بودن یا خلاصی یافتن هر یک از آنها را از
دوزخ ، بیان میکند. پس از این بخش، مصنف به توضیح قیامتهای سه گانه مندرج در
قرآن کریم میپردازد و طبقات محشوران در هر یک از این قیامتها را توضیح میدهد.
حدیث حقیقت، حدیثی است کوتاه و منسوب به حضرت امیر المؤمنین،
علی علیهالسّلام که از پی سؤال
کمیل بن زیاد نخعی پدید آمد. این روایت در حدیث نامههای متقدمان و متاخران در شمار
احادیث علوی علیهالسّلام نیامده است و از همین رو در شمار احادیث مسند قرار نمیگیرد، اما این حدیث همواره به آن حضرت منسوب بوده و نفاست معنا و کوتاهی الفاظش سبب شده تا بسیاری از دانشیان
مسلمان به گزارش آن بپردازند. این رساله نیز نشان گر همراهی کاشانی با دیگر متفکران مسلمان در دست یابی به ژرفای این حدیث است.
عنوان مقاله بی نامی است که از آن جا که نه خود کاشانی نام خاصی بر آن نهاده و نه از متن رساله میتوان اسمی برایش پیدا کرد، با این عنوان ذکر شده است. این رساله، گزارش نامهای است که کاشانی از سرگذشت خود پس از مفارقت از دوستان، برای ایشان نگاشته است. در این رساله، از موانع پیشرفت سالک و نیز رافع این موانع به گونهای رمزی- که یادآورد رساله آواز پر
جبرئیل سهروردی است- یاد شده است. بنابراین میتوان این رساله را اثری در جهت یادآوری مبدا و نفاست گوهر آدمی دانست. راهنمایان هادی و مضل مطرح شده در این اثر نیز، ظاهرا نمادهای نفوس آدمی- و نه چهرههایی حقیقی- به شمار میروند. این رساله، با نثری سخت زیبا و استوار پرداخته شده و از خواندنیترین آثار کوتاه عبدالرزاق است.
فهرست مطالب، در ابتدا و فهارس ذیل در انتهای اثر آمده است:
آیات ؛
احادیث نبوی صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ؛ احادیث ائمه هدی علیهالسّلام ؛ اعلام؛ کتب؛ اشعار عربی؛ اشعار فارسی.
در پاورقی کتاب، اختلاف نسخ، آدرس آیات و منابع به کوشش مجید هادی زاده انجام شده است.
نرم افزار عرفان۳، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.