محتوای سوره بقره (خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بقره/سوره: نام دومين سوره قرآن كريم
سوره بقره به اتفاق مفسران مدنى است
[۱] و رواياتِ سبب نزول نيز آن را تأييد مىكند.
[۲] اين سوره در ترتيب مصحف دومين و در ترتيب نزول ۸۵
[۳] ۸۶
[۴] يا هشتاد و هفتمين سوره است
[۵] كه پيش از آن سوره مطّففين و پس از آن سوره انفال يا آلعمران
[۶] نازل شده است.
[۷] در ترتيب مصحف امير مؤمنان، نخستين سوره از اولين جزء از ۷جزء اين مصحف شريف است.
[۸] سوره بقره اولين سوره مدنى است كه پس از هجرت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به مدينه به تدريج و در زمانهاى پراكنده
[۹] نازل شده است.
[۱۰] برخى سوره مطفّفين را اولين، و سوره بقره را دومين سوره مدنى شمردهاند.
[۱۱] زمان شروع نزول سوره به درستى روشن نيست و برخى گفتهاند: ۶ ماه پس از هجرت نبوى نزول آن آغاز شده است.
[۱۲] درباره پايان نزول سوره نيز گفتهاند: نزول بخشى از آيات آن در ماه رمضان سال دوم هجرى همزمان با جنگ بدر پايان يافته و پس از آن سوره انفال نازل شده است. بنابر اين قول، مقطع زمانى نزول سوره بقره يا ۱۸ ماه آغاز هجرت است (از ربيع الاول سال يكم هجرى تا ماه رمضان سال دوم) يا ۱۲ ماه (از ماه رمضان سال اول تا ماه رمضان سال دوم).
[۱۳] بخش اندكى از آيات آن نيز پس از اين تاريخ نازل شده است؛ از جمله آيات ۱۹۶ ـ ۲۰۳ كه در حجة الوداع نازل شده و «حج تمتع» را تشريع مىكند
[۱۴] و آيات ۲۷۵ ـ ۲۸۰ كه بر حرمت ربا تأكيد دارد و پس از سوره آلعمران نازل شده است
[۱۵] ، حتى برخى اين آيات را جزو آخرين آيات نازل شده از قرآن ياد كردهاند
[۱۶] ؛ همچنين آيه ۲۸۱ كه در حجةالوداع نازل شده و آخرين آيه فرود آمده بر پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) است.
[۱۷] تأمل در مضامين اين سوره نيز نزول آن را در مقطع زمانى مذكور تأييد مىكند، زيرا حوادث و مناسبتهاى سال اول و دوم هجرت مانند تغيير قبله در آن سوره منعكس شده است.
[۱۸] سوره بقره از «سور طوال» قرآن، بلكه طولانىترين سور قرآن و داراى ۶۱۴۳ كلمه است.
[۱۹] تعداد آياتش بنابر شمارش قاريان كوفه ۲۸۶ است كه اين تعداد مشهورترين عدد و مطابق با مصحف رايج و شمارش امير مؤمنان، على(عليه السلام)است.
[۲۰] براساس شمارش بصريان، حجازيان و شاميان سوره بقره به ترتيب داراى ۲۸۷، ۲۸۵ و ۲۸۴ آيه است. البته منشأ اين اختلاف صرف شمارش است.
[۲۱] معروفترين نام اين سوره، «بقره» است كه معناى گاو ماده دارد
[۲۲] و بر گرفته از آيات ۶۷ ـ ۷۳ است كه داستان گاو بنىاسرائيل را بيان مىكند. از احاديث چنين برمىآيد كه در زمان پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نيز اين سوره بدين نام خوانده مىشده است.
[۲۳] نامهاى ديگر اين سوره ذُروة القرآن و سنام القرآن و به معناى بلندترين و برجستهترين بخش قرآن است.
[۲۴] اين نام به استناد حديثى از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)كه فرموده: «إِن لكل شيء سناماً و سنام القرآن سورة البقره»
[۲۵] و همچنين حديث «البقرة سنام القرآن و ذُروته»
[۲۶] بر سوره بقره نهاده شده است. نام ديگرى كه پشتوانه روايى دارد «فسطاط القرآن» است.
[۲۷] فسطاط به معناى «خيمه» و «سراپرده» است
[۲۸] و به سبب اشتمال سوره بر احكام و امثال فراوان بر آن نهاده شده است.
[۲۹] براى اين سوره اسامى ديگرى همچون سيد القرآن
[۳۰] ، الكرسى، بر اثر در برداشتن آيةالكرسى
[۳۱] و الزهراء، به دليل روايت رسول خدا(صلى الله عليه وآله): «اقرئوا الزهراوين البقرة و آلعمران»
[۳۲] يا به سبب آنكه راه هدايت را روشن مىكند
[۳۳] برشمردهاند.
آيات ناسخ و منسوخ در سوره بقره:
برخى قرآن پژوهان ۲۶ آيه از سوره بقره را در شمار آيات منسوخ آورده
[۳۴] ؛ اما غالب قرآنپژوهان همه
[۳۵] يا بيشتر موارد را از قبيل تخصيص در حكم يا استثنا در افراد دانستهاند.
[۳۶] برخى تنها نسخ آيه ۲۴۰ را پذيرفتهاند
[۳۷] : «وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَجًا وَصِيَّةً لاَِّزْوَجِهِم مَّتَـعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاج...» . اين آيه به كسانى كه در آستانه مرگ قرار مىگيرند فرمان مىدهد براى همسران خود وصيت كنند كه تا يك سال آنها را با پرداختن هزينه زندگى بهرهمند سازند، به شرط اينكه آنها از خانه شوهر بيرون نروند (و ازدواج مجدد نكنند).
[۳۸] گفتهاند: اين آيه به دليل برخى روايات
[۳۹] ، اجماع
[۴۰] يا اتفاق اكثر مفسران
[۴۱] با آيه ۲۳۴ همين سوره كه عده وفات را ۴ ماه و ۱۰ روز اعلام مىكند و آيات ارث كه براى همسر متوفا ۴۱ در صورت نداشتن فرزند يا ۸۱ در صورت داشتن فرزند از مال شوهر را مشخص كرده نسخ شده است.
[۴۲] جمعى از مفسران مفاد آيه امتاع را حكمى استحبابى و پابرجا مىدانند كه هيچگونه منافاتى با آيات ارث و عدّه ندارد. روايات مورد استناد مدعيانِ نسخ را نيز به دليل ضعف سند و اجماع را بر اثر مدركى بودن (بدين معنا كه اجماع دليل مستقل نيست، بلكه مستند به همان روايات ضعيف است) فاقد اعتبار دانسته و ازاينرو نسخ آيه را نپذيرفتهاند.
[۴۳] آيات مشهور سوره:
سوره بقره مشتمل بر آياتى است كه براثر اهميت و كاربرد فراوان از شهرت خاصى برخوردار شده است، به گونهاى كه ۳۱ آيه از آيات آن در شمار آيات نامدار ذكر شده است
[۴۴] ؛ مانند اخراج (آيه ۲۴۰)، استرجاع (آيه ۱۵۶)، اعتداء (آيه ۱۹۴)، انفاق (آيه ۲۷۴)، ايلاء (آيه ۲۲۶)، بِرّ (آيه ۱۷۷)، تحويل قبله (آيه ۱۴۴)، تربّص (آيه ۲۳۴)، تَهْلُكه (آيه ۱۹۵)، خلافت (آيه ۳۰)، خلع (آيه ۲۲۹)، دَين (آيه ۲۸۲)، رضاع (آيه ۲۳۳)، سحر (آيه ۱۰۲)، صفح (آيه ۱۰۹)، صوم(آيه ۱۸۳)، طلاق (آيه ۲۲۹)، قصاص (آيه ۱۷۹)، ليلة المبيت (آيه ۲۰۷) و نسخ (آيه ۱۰۶)
مشهورترين و با فضيلتترين آيه اين سوره آيه ۲۵۵ آن است كه به «آية الكرسى» شهرت يافته است. جامعيت آية الكرسى در بيان صفات الهى و ترسيم رابطه خداوند با آفريدگانش به ويژه انسان، موجب امتياز اين آيه بر ديگر آيات شده است.
[۴۵] درباره فضيلت و منزلت اين آيه از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه آية الكرسى برترين آيه قرآن
[۴۶] و در بر دارنده همه خيرهاى دنيا و آخرت است
[۴۷] ، و از گنجينه رحمت در زير عرش الهى نازل و به پيامبر اعطا شده است.
[۴۸] از حضرت صادق(عليه السلام)نيز نقل شده كه آية الكرسى قله بلند قرآن است.
[۴۹] (=>آيةالكرسى)
از ديگر آيات برجسته و ممتاز سوره بقره آيات پايانى آن است كه در روايات از آن به گنج عرشى تعبير شده است.
[۵۰] (=>آيه آمن الرسول)
فضاى نزول:
با توجه به مدنى بودن سوره بقره و مقطع زمانى نزول آن در مدينه كه دوران تشكيل حكومت اسلامى و استقبال مردم از دين اسلام بود محتواى اين سوره جهتگيرى خاصى دارد. يكى از قرآنپژوهان معاصر درباره فضاى نزول اين سوره گفته است: محتواى سوره بقره در درجه نخست تحت تأثير موقعيت اجتماعى و فرهنگى مدينه پس از هجرت است. در اين زمان ساكنان مدينه را ۴ گروه تشكيل مىدادند: ۱.مسلمانان مهاجر كه خانه و كاشانه خود را در مكه رها كرده، با فقر در مدينه زندگى مىكردند. ۲.و مسلمانان انصار كه از دو گروه اوس و خزرج تشكيل شده بودند و با وجود سابقه دشمنى ديرينه با هم، در پرتو اسلام با يكديگر متحد و برادر شده بودند. ۳.و يهوديان كه از ثروت و امكانات فراوانى برخوردار و با ظهور اسلام نفوذ و برترى خود را در ميان مردم امى از دست داده بودند. ۴.منافقان كه با اسلام عناد داشتند؛ ولى اقتدار مسلمانان در مدينه مانع از آن مىشد كه شرك خود را اظهار كنند و براى حفظ منافع خود به ظاهر ايمان آورده بودند.
هر يك از اين گروهها و فعاليتهاى آنها زمينهساز نزول آياتى از سوره بقره شد؛ براى مثال تركيب خاص اجتماعى مدينه در مقطع نزول، زمينهساز نزول آياتى درباره گروههاى مزبور و اوصاف آنها در آيات ۳ ـ ۲۰ شد كه اوصاف پرهيزگاران، كافران و منافقان را بيان مىكند
[۵۱] ؛ اما چون نفاق هنوز چندان آشكار نشده بود تنها در چند آيه، آن هم با تعبير «مِنَ الناسِ» از منافقان ياد شده است. يهوديان نيز چون مهمترين گروه مخالف اسلام و نظام اسلامى بودند بيش از ۳۱ آيات سوره بقره (آيات ۴۰ ـ ۱۵۲)
[۵۲] درباره آنان نازل شده است؛ همچنين فراهم شدن زمينه مناسب براى تشريع احكام فقهى بر اثر استقرار نظام اسلامى و استقبال مردم از اسلام موجب نزول آيات فراوانى درباره احكام فرعى شد، ازاينرو مسائل عبادى، خانوادگى، اقتصادى، اجتماعى و كيفرى فراوانى در اين سوره آمده است. (آيات ۱۶۸ ـ ۲۸۴) در اثناى آيات سوره برخى موضوعات ديگر نيز مطرح شده است كه به ظاهر پيوندى با فضاى نزول آن ندارد؛ ولى به اعتقاد مفسران چنين نيست؛ مثلاً داستان حضرت ابراهيم(عليه السلام)در آيات ۱۲۴ ـ ۱۴۱ به تعبير علامه طباطبايى به منزله مقدمه و زمينهساز آيات تغيير قبله و آيات احكام حج است.
[۵۳] هدف سوره:
از آنجا كه سوره بقره به تدريج
[۵۴] و هر بخش از آيات آن در باره موضوعى نازل شده است شايد به سادگى نتوان غرض واحدى براى اين سوره بزرگ در نظر گرفت، ازاينرو درباره غرض سوره بقره ديدگاههاى متفاوتى اظهار شده است؛ برخى مفسران آن را فاقد غرض واحد دانسته و براى سوره اغراض متعددى ذكر كردهاند.
[۵۵] برخى ديگر هدف سوره را بيان آثار ايمان به غيب دانسته و دليل آن را نامگذارى سوره به بقره گفتهاند، زيرا محور اصلى داستان گاو بنى اسرائيل نيز ايمان به غيب است.
[۵۶] علامهطباطبايى معتقد است كه اين سوره غرض واحدى ندارد؛ اما بيشتر آيات آن درباره اين موضوع سخن مىگويد كه لازمه بندگى خداوند اين است كه بندگان او به آنچه خداوند بر رسولانش نازل كرده است ايمان بياورند و بين پيامبران الهى تفاوتى قائل نشوند، ازاينرو بخش عمدهاى از اين سوره درباره مذمت كافران و منافقان و گروهى از اهل كتاب است كه در دين خدا بدعت آوردند و در ايمان به رسولان الهى ترديد كرده، تعاليم آنها را ناديده گرفتند. پايان سوره نيز به بيان بخشى از احكام الهى اختصاص دارد.
[۵۷] بنابر اين نظر، محور اصلى سوره بقره لزوم ايمان به تعاليم پيامبران است.
محتواى سوره:
سوره بقره با تأكيد بر اهميت و نقش ايمان در سعادت فردى و اجتماعى انسان، اعلام مىدارد كه تنها راه سعادت، ايمان به خدا و پايبندى به تعاليم انبياست. اين سوره از سه بخش تشكيل شده است: دربخش نخست اهميت و جايگاه ايمان و بندگى خدا در زندگى انسان بيان مىگردد. بخش دوم به سرگذشت قوم بنى اسرائيل اختصاص دارد و در آن پيامدهاى ذلتبار مخالفت اين قوم با خدا و پيامبران بيان شده و تلاشهاى آنها در شكست دادن پيامبر اسلام خنثا مىگردد. سومين بخش سوره نيز به معرفى دين توحيدى اسلام مىپردازد و بسيارى از احكام و مقررات دينى را همراه با معارف اعتقادى و اخلاقى اسلام بيان مىكند. تفصيل بخشهاى سه گانه بدين قرار است:
۱. اهميت و جايگاه ايمان در زندگى انسان:
۳۹ آيه نخست اين سوره اهميت و جايگاه ايمان به خدا وبندگى او را در زندگى فردى و اجتماعى انسان بيان مىكند. در اين بخش مباحث زير مطرح مىشود:
الف. انسانها در برابر دعوت توحيدى انبيا سهگونه موضع گيرى دارند: گروهى كه در پى حقيقت هستند به خدا و تعاليم پيامبران ايمان آورده، به آن عمل مىكنند. قرآن اين گروه را اهل تقوا ناميده
[۵۸] ، آنان را رستگار مىداند. دربرابر اهل تقوا كه با تمام وجود آماده پذيرش حقاند، كسانى مانند سران شرك و كفر
[۵۹] قرار دارند كه بىايمانى در اعماق جانشان نفوذ كرده و به هيچ روى حقيقت را نمىپذيرند. گروه سوم منافقاناند كه به زبان مىگويند: به خدا و روز رستاخيز ايمان آوردهايم، در حالى كه اصلاً ايمان ندارند. در آيات مورد بحث منافقان با ويژگيهايى چون حيلهگرى و فريبكارى،، خود فريبى، ابتلا به بيمارى روحى، دروغگويى، ادعاى اصلاحگرى، فساد در زمين و نادانى و بى خردى وصف شدهاند. برخى مفسران راز توجه ويژه سوره بقره به ويژگيهاى منافقان و اختصاص ۱۳ آيه (آيات ۸ـ۲۰) را به آنان، وضعيت خاص برخى از نومسلمانان مدينه مىدانند كه خدا و رسولش را باتمام وجود باور نكرده بودند.
[۶۰] ب. در آيات بعد از عموم انسانها مىخواهد تا خدايى را پرستش كنند كه آنان را آفريد و نعمتهاى بسيارى به آنان داد. در آيات ۲۳ ـ ۲۴ براى چهارمين و آخرين بار از زمان بعثت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، مخالفان را به تحدى با قرآن فرا مىخواند
[۶۱] و از آنان مىخواهد اگر در الهى بودن قرآن شك دارند تنها متنى همانند يك سوره قرآن بياورند. برخى مفسران مرجع ضمير «مِن مِثلِه» را ماى موصوله در «مِما نَزَّلنا» دانستهاند.
[۶۲] برخى نيز مرجع آن را كلمه «عَبدِنا» مىدانند.
[۶۳] دربعضى از روايات هم هر دو احتمال به عنوان تفسير آيه ذكر شده است.
[۶۴] بنابراين تفسير، آيه مورد بحث از همگان مىخواهد تا اگر مىتوانند به دست فردى امّى و درس ناخوانده همچون پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)متنى كه از هرجهت، از جمله اتقان محتوا و بلاغت و فصاحت الفاظ همانند قرآن باشد بياورند.
[۶۵] ج. در آيات ۲۸ - ۳۹ ابتدا به آفرينش انسان اشاره مىكند كه چگونه خداوند او را از عدم آفريد و استعدادهايى در وجود او به وديعت نهاد تا مراحل كمال را به تدريج در دنيا و پس از آن در عالم پس از مرگ بپيمايد و به اين منظور زمين و آسمان رابراى او آفريد
[۶۶] ، آنگاه داستان حضرت آدم را بيان مىكندو اعلام مىدارد كه انسان براى جانشينى خدا به زمين آمده است و اين مقام به سبب آگاهى يافتن وى از اسما و حقايق و اسرار آفرينش جهان هستى است.
[۶۷] سپس وسوسهاى كه باعث هبوط انسان از مقام خود شد يعنى خوردن از ميوه درخت ممنوع را بازگو كرده (آيه۳۶) و راه جبران اين اشتباه يعنى توبه به سوى خدا را نيز بيان مىكند.(آيه ۳۷)
درباره معناى اسماء كه رمز برترى انسان بر فرشتگان است مفسران آراى گوناگونى دارند: يك.اسماء كليدهاى علم ومعرفت و كمالات مادى و معنوى انسان است.
[۶۸] دو.منظور از تعليم اسماء ايجاد استعدادهاى گوناگون در انسان است.
[۶۹] سه.اسماء، نامهاى همه موجودات جهان است.
[۷۰] چهار. اسرار عالم غيب است.
[۷۱] پنج. موجوداتى هستند كه وجودى حقيقى و واقعى داشته، در عالم غيب قرار دارند.
[۷۲] شش.اسماى حسناى الهى است.
[۷۳] هفت. اسماى امامان معصوم است.
[۷۴] هشت. اسماى انبيا و اولياى الهى است.
[۷۵] ۲. يهوديان مدينه، مهمترين مانع ايمان:
در بخش دوم سوره با بررسى موانع گسترش دين در جامعه اسلامى، به مقابله با اشكال تراشيها و بهانه جوييهاى يهوديان مدينه مىپردازد. آنان مهمترين مخالفان آيين توحيدى و برپايى حكومت دينى در شهر مدينه بودند. اين بخش با دعوت يهويان به ايمان به پيامبر اسلام ـ كه بخشى از پيمان خدا با بنىاسرائيل است ـ آغاز مىشود. در ادامه با ياد آورى نعمتهاى الهى به بنىاسراييل به يهوديان مدينه گوشزد مىكند كه بهانهجوييها و پيمان شكنيهاى نياكان آنها در طول تاريخ جز ذلت و خوارى هيچ ثمرى براى آنها نداشته و ايشان نيز بهتر است از پيمودن اين راه بپرهيزند. در انتها به بررسى بهانهها و اشكالات يهوديان در باره اسلام ونبوت پيامبر پرداخته، به آنهاپاسخ مىدهد. مهمترين مباحثى كه در اين بخش از سوره مطرح مىگردد به شرح زيراست.
الف. آيات ۴۰ ـ ۴۶ ضمن دعوت يهوديان به اسلام از آنان مىخواهد با ايمان به پيامبر اسلام پايبندى خود را به عهد وپيمانى كه با خدابستهاند نشان دهند، و براى دستيابى به منافع ناچيز دنيوى حقانيت قران و پيامبر را انكار نكنند. (آيه ۴۰ـ۴۱)
ب. آيات ۴۷ ـ ۶۱ نعمتهاى خدا به بنىاسرائيل و بهانه جوييها و سركشيهاى آنها را در برابر اين نعمتها برمىشمرد تا يادآور شود كه چگونه نياكان آنها بر اثر مخالفت با حق از قله برترى بر همه انسانهاى زمان خودشان: «اَنّى فَضَّلتُكُم عَلَى العــلَمين» (آيه ۴۷) به حضيض ذلت و حقارت كشانده شدند: «ضُرِبَت عَلَيهِمُ الذِّلَّةُ والمَسكَنَةُ» . (آيه ۶۱) در اين آيات نعمتهايى همچون نجات بنىاسرائيل از شكنجهها و ظلمهاى فرعونيان (آيه۴۹)، شكافته شدن دريا و نجات موسى و همراهانش (آيه ۵۰)، نزول تورات براى هدايت بنىاسرائيل (آيه ۵۳)، زنده شدن گروهى از قوم بنىاسرائيل پس از آنكه بر اثر تقاضاى رويت خدابه مرگ محكوم شده بودند (آيه ۵۶)، مهيا شدن نعمتهاى مادى مانند سايه ابر و آشاميدنى و خوراكيهاى لذيذ (منّ و سلوى)
[۷۶] در بيابان (آيه ۵۷) و سرانجام سيراب شدن همراهان موسى(عليه السلام)از ۱۲ چشمه آب كه به در خواست موسى و معجزه الهى جارى شد (آيه ۶۰) برشمرده شده است. به گزارش اين آيات قوم بنىاسرائيل به جاى قدردانى از اين نعمتها و سپاسگزارى به درگاه الهى، از فرمان خدا سرپيچى (آيه۶۱) و گوساله پرستى را پيشه كردند. (آيه ۵۱) و غذاهاى رنگانگ از موسى در خواست كردند (آيه ۶۱) و حتى معجزات الهى را انكار كرده، پيامبران خدا را كه براى هدايت آنها آمده بودند كشتند. (آيه ۶۱)
در ادامه، ويژگيهاى عمومى و شاخصههاى فكرى و رفتارى بنىاسرائيل را برمىشمرد تا نشان دهد علت اصلى مخالفت آنان با تعاليم پيامبراسلام، گمراهى و حق ستيزى آنهاست؛ نه وجود كاستى و نقصان در آيين خدايى اسلام. به گزارش اين آيات خصلتهاى ناشايستى مانند پيمان شكنى (آيات ۶۴، ۸۳)، حيلهگرى (بقره:۶۵)، قساوت قلب (آيه ۷۴)، باور نداشتن سخنان انبيا و نداشتن روح تسليم در برابر آنها(بقره:۶۷)، تحريف كلام خدا (آيه ۷۵)، اعتقاد به مصونيت قوم يهود دربرابر آتش غضب الهى (آيه ۸۰)، عمل كردن به برخى از وظايف دينى و رها كردن ساير وظايف(آيه۸۵)، مخالفت با پيامبرانى كه سخنى بر خلاف ميل آنها بگويند و كشتن برخى از انبيا (آيه۸۷) از ويژگيهاى قوم بنىاسرائيل بوده و همين خصلتها مانع از ايمان يهوديان مدينه به پيامبر اسلام شده است، هر چند پيش از اين در انتظار بعثت آن حضرت بودند.(آيه ۸۹)
براى نشان دادن ويژگيها و روحيات بنىاسراييل آيات مذكور داستانهايى از زندگى قوم يهود را در گذشته يادآور مىشود و در برخى موارد رفتارهاى يهوديان زمان پيامبر را با رفتار آنها مقايسه مىكند تا نشان دهد خصلتهاى اساسى بنىاسراييل در طول تاريخ تفاوتى نكرده است.
مهمترين رخدادهاى تاريخى و رفتارهايى كه در اين آيات به آنها اشاره شده به شرح زير است: قرار گرفتن كوه طور بر بالاى سر قوم يهود از روى اعجاز
[۷۷] و گرفتن پيمان از آنان مبنى برعمل كردن به دستورات تورات (آيه ۶۳)، داستان كسانى كه حكم تعطيلى روز شنبه را با حيلهگرى نقض كردند (آيه ۶۵)، بهانهجويى و مقاومت قوم يهود در برابر دستور خدا براى كشتن گاوى كه قاتل فرد بيگناهى را مشخص مىكرد (آيه ۶۷ ـ ۷۱)، داستان گروهى از بنىاسراييل كه با گوش خود فرمان خدا را شنيدند؛ اما آن را تحريف كردند و يهوديانى كه در زمان پيامبر از روش آنان پيروى مىكنند (آيات ۷۵ ـ ۷۹)، و بيان برخى ديگر از خصلتهاى اين قوم (آيات ۸۰ ـ ۸۶) و سرانجام گزارشى از مخالفتهاى پى در پى بنىاسرائيل با انبياى الهى و تكذيب و كشتار آنها به سبب ناسازگارى تعاليم انبيا با خواهشهاى نفسانى آنها. (آيات ۸۷ ـ ۸۸)
پس از ارائه گزارشى از خصلتها و ويژگيهاى قوم بنىاسرائيل و يادآورى داستانهاى تاريخى به بيان رفتارها و تلاشهاى مذبوحانه يهوديان زمان پيامبر مىپردازد و بهانهجويى و اشكال تراشيهاى آنان را بر مىشمارد. يهوديان با تكيه بر اين بهانهها كوشش مىكردند بىايمانى خود و مخالفتشان را با پيامبر اسلام موجه جلوه دهند و افزون بر اين از گرويدن اعراب به اسلام مانع شوند.
در اين آيات پس از طرح هرايراد با دقت ابعاد آن بررسى و پاسخ داده شده است. در آيات آغازين اين قسمت به يهوديان مدينه يادآور مىشود كه شما همان كسانى هستيد كه بىصبرانه در انتظار بعثت پيامبر بوديد تا با يارى او بر اعراب كافر پيروز شويد؛ اما اكنون كه هنگام يارى رساندن و ايمان آوردن به اوست با اينكه كاملاً وى را مىشناسيد و همه ويژگيهاى او را با آنچه در تورات آمده بود هماهنگ مىيابيد، صرفاً به سبب آنكه وى از بنىاسرائيل نيست
[۷۸] به مخالفت با او پرداخته، او را انكار مىكنيد
[۷۹] (آيات ۱۴۶، ۸۹ ـ ۹۰)، بنابراين شما هيچ دليل قانع كنندهاى براى مخالفت با او نداريد، آنگاه سخنان كفرآميز و بهانههاى بى پايه آنان را يكايك بيان مىكند؛ از جمله اينكه مىگفتند: مافقط به آنچه بر بنىاسرائيل نازل شده است ايمان مىآوريم (آيه۹۱) يا مىگفتند: ما با جبرئيل كه آورنده وحى بر پيامبر اسلام است دشمنيم، زيرا او همواره دستورات دشوار همچون جنگ و جهاد را براى بنىاسرائيل مىآورد
[۸۰] (آيات ۹۷ ـ ۹۸) يا نسخ شدن برخى احكام دين يهود توسط پيامبر را نشانه غير خدايى بودن آيين اسلام مىدانستند.
[۸۱] برخى از آنها تقاضاهاى نامعقولى همچون رؤيت خدا را از پيامبر داشتند و مسلمانان را نيز تحريك مىكردند كه اين خواسته را تكرار كنند و در صورت اظهار عجزِ پيامبر از او روى برتابند.
[۸۲] در ادامه از قول يهوديان و مسيحيان نقل مىكند كه هر يك از آنان تنها خود را شايسته ورود به بهشت معرفى مىكردند (آيات ۱۱۱ ـ ۱۱۲) و به اين ادعاى بىاساس نيز پاسخ مىدهد. بهانه ديگر يهوديان اين بود كه به پيروى از مشركان ناآگاه
[۸۳] مىگفتند: چرا خدا به طور مستقيم با ما سخن نمىگويد يا آيه و معجزهاى بر خود ما نازل نمىشود؟ (آيه ۱۱۸) يا آنان و مسيحيان هر يك از مسلمانان را به دين خود دعوت مىكردند (آيه ۱۳۵)، چنان كه ابراهيم(عليه السلام)و پيامبرانى كه از نسل او بودند همگى يهودى يا نصرانى بودند. (آيه ۱۴۰) خداوند به آنان پاسخ مىدهد كه هدايت واقعى در پيروى از آيين ابراهيم(عليه السلام)است؛ نه كيش يهود و نصارا. (آيه ۱۳۵) اين پاسخ پس از آن است كه در آيات ۱۲۴ ـ ۱۳۴ به تفصيل شخصيت حضرت ابراهيم و آيين او معرفى و اعلام شده است كه جز سفيهان كسى از آيين و روش ابراهيم(عليه السلام) روى برنمىگرداند (آيه ۱۳۰) و اين همان آيينى است كه يعقوب(عليه السلام) ـ كه بنىاسراييل همگى از نسل او هستند ـ به آن سفارش كرده بود. (آيه ۱۳۲) بهانه و اشكال ديگرى كه يهوديان بر پيامبر و مسلمانان داشتند در باره تغيير قبله بود. يهوديان كه بارها مسلمانان را به سبب نداشتن قبله مستقل مورد طعن و سرزنش قرار داده بودند
[۸۴] با تغيير قبله بهانه ديگرى را مطرح كردند و گروهى از يهوديان سبك مغز مىگفتند: چرا مسلمانان از بيت المقدس كه مورد توجه همه انبياى گذشته و تاكنون نيز قبله آنها بوده، به سوى كعبه بازگشتند؟! (آيه ۱۴۲) پاسخ اين سوال نيز در آيات۱۴۲ـ۱۵۰ داده شده است و ضمن آن به حكمت تغيير قبله و وظايف مسلمانان پس از تغيير قبله همچون جهاد و صبر بر مصائب اشاره شده است.
[۸۵] پس از پاسخ به همه شبهات و بهانههاى يهود آيات پايانى اين بخش آخرين هشدارها را به يهوديان و پيشوايان گمراهشان مىدهد و از آنان مىخواهد از كتمان حقايق بپرهيزند (آيه ۱۵۹)، زيرا كسانى كه آنچه را خدا نازل كرده است كتمان مىكنند به عذاب دردناكى دچار خواهند شد. (آيه۱۷۴)
۳. اصول عقايد و مقررات دين اسلام:
بخش سوم اين سوره به ترسيم آيين و دين اسلام مىپردازد تا مبناى استوارى براى پىريزى جامعه دينى در مدينه باشد. دراين بخش مسائل مهمى از احكام فقهى، عقايد و اخلاق اسلامى بيان مىگردد. در آيه نخست اين بخش، كلياتِ عقايد، اخلاق و وظايف عملى هر مسلمان بيان شده و در ساير آيات تا پايان سوره اين مباحث با تفصيل بيشترى مطرح شده است.
[۸۶] در آيات ۱۷۷ ـ ۲۴۲ احكام و مقررات دين اسلام در بيش از ۲۰ موضوع مطرح مىگردد. در بيان احكام شرعى، توجه به مبارزه با افكار و آداب و رسوم دوران جاهليت و افراط و تفريطهاى آن زمان كاملاً مشهود است. در اين قسمت قوانين اسلام درباره قصاص، وصيت، روزه ماه رمضان،كسب مال از راه حلال، جهاد با دشمنان خدا، حج و زيارت خانه خدا، حكم شراب و قمار، مقدار انفاق و موارد مصرف آن، سرپرستى يتيمان، ازدواج با مشركان، عادت ماهانه زنان، سوگند خوردن به خدا، انواع و احكام طلاق، ازدواج زنان پس از طلاق، حقوق فرزندان طلاق، عده وفات، مهريه زنان و نفقه زنان مطلّقه و شوهر مرده بيان مىگردد.
در بررسى مسئله قصاص، مباحثى همچون مشروعيت قصاص، برابرى قاتل و مقتول در قصاص، تشريع ديه به جاى قصاص و فلسفه قصاص مطرح مىشود. (آيات ۱۷۸ ـ ۱۷۹)
[۸۷] در بيان احكام وصيت نكاتى در باره توصيه به وصيت، حرمت تغيير مفاد وصيت و موارد استثناى اين حكم ذكر مىگردد. (آيات ۱۸۰ ـ ۱۸۲)
[۸۸] در ذكر احكام روزه مباحث متعددى همچون وجوب روزه ماه رمضان، موارد جواز افطار در ماه رمضان مانند سفر و بيمارى، جواز آميزش جنسى در شبهاى اين ماه، ساعات وجوب امساك در شبانه روز بيان مىگردد. (آيات ۱۸۳ ـ ۱۸۷) پس از بيان اين احكام به حرمت كسب مال از راه حرام اشاره (آيه ۱۸۸) و به پرسشى كه درباره فايده و حكمت هلالهاى ماه وتاثير آن در انجام تكاليف شرعى مطرح بوده است پاسخ مىدهد (آيه ۱۸۹)، آنگاه به تشريع حكم جهاد و مسائل مربوط به آن مىپردازد. احكام و مقررات جهاد با مشركان مكه در دو قسمت از سوره بقره بيان شده است: يكى در آيات ۱۹۰ ـ ۱۹۴ و ديگرى در آيات ۲۱۶ ـ ۲۱۸. از آنجا كه برخى از احكام و نكات مطرح شده در دو بخش فوق يكسان است ـ مانند تاكيد بر وجوب جهاد، جنگ در ماههاى حرام و پيكار در مسجد الحرام
[۸۹] ـ و با توجه به اينكه در بخش دوم تأكيد مىكند كه جهاد بر مسلمانان واجب است هرچند خوشايند برخى نباشد، مىتوان استنباط كرد كه به رغم صدور فرمان جهاد در مرحله نخست، برخى مسلمانان هنوز آمادگى لازم را براى انجام اين تكليف الهى كسب نكرده بودند.
در ادامه، آيات ۱۹۶ ـ ۲۰۳ به بيان برخى از احكام و مسائل حج تمتع مىپردازد. بنابر برخى روايات اين آيات در سال دهم هجرت نازل و طى آن حج تمتع تشريع شده است.
[۹۰] در اين آيات ابتدا به اتمام حج همراه باعمره فرمان داده شده است. سپس نكاتى در باره قربانى و تقصير در حالت اضطرار، زمان حج و امورى كه براى محرم جايز نيست تذكر داده مىشود، آنگاه به انتقاد از برخى آداب و رسومى مىپردازد كه به پيروى از آيين جاهلى به اعمال حج افزوده شده است و از مسلمانان مىخواهد با كنار گذاشتن اين خرافات تنها به آنچه خداوند بدان امر كرده است عمل كنند؛ از جمله بنابر رسوم جاهلى تجارت درايام حج ممنوع بود
[۹۱] يا قريش بر پايه امتياز بىموردى كه براى خود قائل بودند از وقوف در عرفات همراه با ساير حجگزاران امتناع مىكردند
[۹۲] يا پس از تمام شدن اعمال حج ساعتى در منا توقف مىكردند و در آنجا با شعر و خطابه، به بيان افتخارات پدرانشان پرداخته، بر يكديگر فخر مىفروختند.
[۹۳] در آيات ۱۹۸ ـ ۲۰۰ مسلمانان از اين رفتارها و آداب جاهلانه منع شدهاند.
پس از اتمام آياتى كه مقررات دينى و وظايف عملى مسلمانان را بيان مىكرد آيات ۲۴۳ ـ ۲۵۶ با ذكر دو داستان از بنىاسرائيل مومنان را به جهاد در راه خدا و نهراسيدن از مرگ ترغيب مىكند.
داستان نخست درباره گروهى از بنىاسرائيل است كه به بهانه بيمارى وبا از جنگ با دشمن خوددارى
[۹۴] و خانه و كاشانه خود را رها كردند و خداوند همه آنها را ميراند و سپس زنده كرد (آيه۲۴۳) و داستان ديگر درباره گروهى ديگر از بنىاسرائيل است كه از پيامبر خود خواستند تا فرماندهى را براى رهبرى آنها در جنگ با دشمنان مشخص كند تا با پيروى از او بردشمنان پيروز شوند. چون آن پيامبر طالوت را به آنان معرفى كرد جز گروهى اندك همگى از يارى او سرپيچى كردند؛ اما طالوت با كمك همين گروه اندك از مؤمنان، بر جالوت و سپاهيانش پيروز شد. (آيات ۲۴۶ ـ ۲۵۲)
به گفته برخى از مفسران آيات ۲۵۵ ـ ۲۶۰ اين سوره به تبيين مهمترين اصول اعتقادى اسلام يعنى توحيد و معاد مىپردازد
[۹۵] ؛ اما علامه طباطبايى معتقد است كه تمامى اين آيات درباره توحيد است.
[۹۶] اين آيات با آية الكرسى آغاز مىشود. در اين آيه ۵۰ كلمهاى
[۹۷] ، ۱۶ بار نام خداوند به صورت ضمير يا اسم ظاهر آمده
[۹۸] و در آن به ۱۰ صفت ثبوتى و ۴ صفت سلبى خداوند
[۹۹] از جمله وحدانيت، مالكيت مطلق و گسترده الهى و علم بىپايان او اشاره شده است.(آيه ۲۵۵) آيات بعدى نيز جلوههايى ديگر از توحيد از جمله ولايت و سرپرستى خدا بر مؤمنان (آيه ۲۵۷) و قدرت خداوند بر احيا و ميراندن انسانها بيان مىشود. نكته اخير در ضمن بيان سه داستان در باره زنده شدن مردگان به دست خداوند يعنى داستان احتجاج حضرت ابراهيم با يكى از حكام زمانش (نمرود)، داستان عُزَيْر نبى
[۱۰۰] و داستان ۴مرغ حضرت ابراهيم بيان شده است. (آيات ۲۵۸ـ۲۶۰)
در آيات پايانى اين سوره (آيات ۲۶۱ ـ ۲۸۲) مقررات مربوط به سه موضوع ديگر يعنى انفاق، ربا و دَيْن بيان مىشود. وجه اشتراك اين احكام در اين است كه همگى جنبه مالى دارد، با اين تفاوت كه انفاق بخشش بدون عوض و ربا دريافت بدون عوضاست.
[۱۰۱] در اين آيات افزون برجنبه فقهى به جنبه اخلاقى و آثار اجتماعى انفاق و ربا نيز توجه شده است. در اين ميان آيات ۲۶۱ ـ ۲۷۴ به موضوع انفاق مربوط مىشود. در اين آيات ابتدا با ذكر مثالى ثمرات فراوان انفاق را بيان كرده، سپس درباره كيفيت انفاق كه بايد براى خدا و از منت و اذيت به دور باشد و وضعيت مالى كه انفاق مىشود كه بايد از مال طيب و پاك باشد و محل مصرف انفاق يعنى فقرا و زمان انفاق كه شب يا روز و آشكار و پنهان باشد و سرانجام اجر و ثواب انفاق توضيح مىدهد.
آيات ۲۷۵ ـ ۲۸۱ در باره حرمت ربا و آثار منفى آن و شديدترين آيهاى است كه درباره ربا نازل شده است و طى آن خداوند به كسانى كه ربا مىگيرند اعلام جنگ كرده است. (آيه ۲۷۹ ) در قرآن كريم درباره هيچ يك از فروع دين چنين تعبيرى به كار نرفته است.
[۱۰۲] به نظر مىرسد كه اينآيه پس از آيه ۱۳۰ آلعمران (آلعمران :۱۳۰)كه در آن حكم تحريم ربا بيان شده بود نازل شده باشد و از آنجا كه با نزول آيه ۱۳۰ آلعمران عمل زشت ربا به طور كامل از جامعه اسلامى برچيده نشده بود اين آيه نازل شد و با شدت بيشترى از آن نهىكرد.
[۱۰۳] پس از بيان اهميت انفاق و حرمت ربا كه دستور نخست با فعاليت سودآور اقتصادى و دومى با كسب درآمد مشروع منافات دارد در آيه ۲۸۲ و ۲۸۳ نكاتى را در باره احكام قرض و رهن بيان كرده و در آن راه كسب حلال و حفظ اموال را ذكرمىكند.
[۱۰۴] در آيه۲۸۲ كه طولانىترين آيه قرآن است
[۱۰۵] ۱۹ دستور مهم درباره داد و ستد مالى بيان شده است.
[۱۰۶] دو آيه پايانى سوره بقره با بيان ويژگيهاى مؤمنان واقعى به منزله جمعبندى و نتيجهگيرى از مجموع تعاليم اين سوره است. آنچه از ويژگيهاى مؤمنان در اين آيات به ميان آمده است با هدف و جهتگيرى اصلى سوره بقره كاملاً هماهنگ است، زيرا در اين سوره بارها از اقوام و افرادى ياد شده كه تنها به بخشى از دستورات انبيا ايمان مىآوردند و هر گاه در عمل به تكاليف دينى زحمت و مشقتى مىديدند آنها را تغيير داده، دين خدا را تحريف مىكردند؛ اما مؤمنان واقعى بر خلاف آنها رفتار مىكنند؛ آنان به همه آنچه كه خداوند بر پيامبران نازل كرده است ايمان دارند و در اين جهت تفاوتى بين پيامبران قائل نيستند. (آيه ۲۸۵) آنان تلاش خود را براى انجام تكاليف الهى به كار مىبرند و در مواردى كه بر اثر خطا و نسيان و ناتوانى، از انجام تكاليف باز مىمانند از خداوند طلب عفو و بخشش مىكنند. (آيه ۲۸۶)
فضيلت و عظمت سوره:
سوره مباركه بقره در سخنان رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) و اهلبيت آن حضرت، با اوصافى ستوده شده كه حاكى از جايگاه بلند اين سوره است.
همچنين پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمودند: ۷ سوره طولانى قرآن به جاى تورات به من عطا شده است
[۱۰۷] ، چنان كه «مِئين» به جاى انجيل و «مثانى» به جاى زبور به من عطا شده و با دريافت «مُفَّصل» ] كهتقريباً ۶۷ سوره است] بر ديگران برترى يافتم.
[۱۰۸] در پاسخ پرسش از برترين سوره قرآن، از سوره بقره نام بردهاند.
[۱۰۹] سفارش مؤكد اهلبيت درباره فضيلت يادگيرى اين سوره نيز نشان ديگرى از عظمت آن است. امام صادق(عليه السلام)فرمودند: سوره بقره و آلعمران در روز قيامت مانند دو قطعه ابربر سر قارى خود سايه مىافكنند.
[۱۱۰] پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) فرمودند: هركس يك روز، سوره بقره را در خانه خود قرائت كند، سه روز آن خانه از گزند اهريمن مصون است؛ همچنين اگر يك شب آن را در خانه خود تلاوت كند، سه شب آن خانه از آسيب شيطان محفوظ است و شيطان به آنجا در نمىآيد.
[۱۱۱] در برخى روايات آمدهاست كه تهىترين خانهها از خير، خانهاى است كه در آن سوره بقره تلاوت نشود.
[۱۱۲] در برخى روايات به تلاوت آيات خاصى از اين سوره، مانند ۴ آيه نخست، آية الكرسى و سه آيه پايانى آن ترغيب شده است.
[۱۱۳] در جوامع روايى، احاديث فراوانى درباره تأثير تلاوت سوره بقره و نيز خصوص آيةالكرسى در درمان بيماريهاى جسمى، فقرزدايى و تأمين نيازهاى دنيوى نقل شده است
[۱۱۴] ؛ اما بايد توجه داشت كه تبيين اين گونه فوايد و آثار در روايات معصومان(عليهم السلام)براى مؤمنان متوسط است و اين گونه احاديث هرگز در صدد حصر رسالتِ اصلى و اساسى قرآن نيست.
[۱۱۵] منابع
الاء الرحمن فى تفسير القرآن؛ آية الكرسى (معانيها و فضائلها)؛ الاتقان فى علوم القرآن؛ اثبات الآيات؛ اَسباب النزول، واحدى؛ اهداف كل سورة و مقاصدها فى القرآن؛ بحار الانوار؛ البرهان فى تفسير القرآن؛ البرهان فى علوم القرآن؛ بصائر ذوى التمييز فى لطائف الكتاب العزيز؛ بيان السعادة فى مقامات العباده؛ البيان فى تفسير القرآن؛ البيان فى عد آى القرآن؛ پرتوى از قرآن؛ تاريخ القرآن، تاريخ اليعقوبى؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ تسنيم تفسير قرآن كريم؛ تفسير احسن الحديث؛ تفسير اطيب البيان؛ تفسير التحرير و التنوير؛ تفسير جوامع الجامع؛ تفسير روشن؛ تفسير صفى؛ تفسير العياشى؛ تفسير القرآن الكريم، شبّر؛ تفسير القرآن الكريم، صدرالمتالهين؛ التفسير الكاشف؛ التفسير الكبير؛ تفسير المنار؛ التفسير المنير فى العقيدة و الشريعة و المنهج؛ تفسير نمونه؛ تفسير نورالثقلين؛ التمهيد فى علوم القرآن؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال؛ جامع البيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ جمال القراء؛ دائرةالمعارف قرآن كريم؛ الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ روضالجنان و روح الجنان؛ زاد المسير فى علم التفسير؛ سيرة الرسول(صلى الله عليه وآله)صور مقتبسة من القرآن الكريم؛ علوم قرآنى؛ الفرقان فى تفسير القرآن؛ فى ظلال القرآن؛ كتابالفهرست؛ الكشاف؛ كشف الاسرار و عدةالابرار؛ اللباب فى علوم الكتاب؛ لسان العرب؛ لغتنامه؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ معانى الاخبار؛ المعجم الاحصائى لالفاظ القرآن الكريم؛ مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المكى والمدنى فى القرآن الكريم؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ نظرات فى القرآن؛ نظم الدرر فى تناسب الآيات والسور، بقاعى.
[۱۱۶] اسباب النزول، ص۱۳. المكى والمدنى فى القرآن، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۶.
[۱۱۷] المكى و المدنى فى القرآن، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۶.
[۱۱۸] جمال القراء، ج۱، ص۱۳۸. البيان فى عد آى القرآن، ص۱۳۳. البرهان، ج۱، ص۲۸۱.
[۱۱۹] سيرة الرسول، ج۲، ص۱۵.
[۱۲۰] مجمع البيان، ج۱۰، ص۶۱۳. التحرير و التنوير، ج۱، ص۲۰۲. التمهيد، ج۱، ص۱۳۷.
[۱۲۱] مفاتيحالاسرار، ج۱، ص۱۳۱. الاتقان، ج۱، ص۲۰. التحرير والتنوير، ج۱، ص۲۰۲.
[۱۲۲] بصائر ذوى التمييز، ج۱، ص۹۹. الاتقان، ج۱، ص۲۰. التمهيد، ج۱، ص۱۳۷.
[۱۲۳] الفهرست، ج۱، ص۳۸. تاريخ يعقوبى، ج۲، ص۱۱۳. تاريخ القرآن، ص۱۳۹.
[۱۲۴] تفسير قرطبى، ج۱، ص۱۰۷. اللباب، ج۱، ص۲۵۰.
[۱۲۵] الاتقان، ج۱، ص۲۰. الميزان، ج۱، ص۵۲. البرهان فى علوم القرآن، ج۱، ص۱۹۴.
[۱۲۶] الاتقان، ج۱، ص۱۸. التحرير والتنوير، ج۱، ص۲۰۱.
[۱۲۷] الميزان، ۱۹، ص۲۸۸. تسنيم، ج۲، ص۳۹.
[۱۲۸] تسنيم، ج۲، ص۳۹.
[۱۲۹] الميزان، ج۲، ص۷۵. تسنيم، ج۲، ص۴۰.
[۱۳۰] الميزان، ج۲، ص۴۰۸. مجمع البيان، ج۲، ص۶۶۸-۶۷۶. تسنيم، ج۲، ص۴۰.
[۱۳۱] فى ظلال القرآن، ج۱، ص۲۷.
[۱۳۲] التحرير و التنوير، ج۱، ص۲۰۲. الميزان، ج۲، ص۴۲۴. مجمعالبيان، ج۲، ص۶۷۶-۶۷۷. الدرالمنثور، ج۱، ص۴۶.
[۱۳۳] تسنيم، ج۲، ص۴۱.
[۱۳۴] المعجم الاحصائى، ج۱، ص۳۱۰.
[۱۳۵] مجمع البيان، ج ۱، ص ۷۷.
[۱۳۶] مجمع البيان، ص۱۱۱. بصائر ذوى التمييز، ج۱، ص۱۳۳.
[۱۳۷] مفردات، ص۵۴، «بقر».
[۱۳۸] معانى الاخبار، ص۵۱.
[۱۳۹] لسان العرب، ج۶، ص۳۹۴، «سنم».
[۱۴۰] مجمع البيان، ج۱، ص۱۱۱. روض الجنان، ج۱، ص۹۱.
[۱۴۱] الدرالمنثور، ج۱، ص۵۰.
[۱۴۲] تفسير قرطبى، ج۱، ص۱۰۷. روضالجنان، ج۱، ص۹۲.
[۱۴۳] لغتنامه، ج۱۰، ص۱۵۱۳۱.
[۱۴۴] كشف الاسرار، ج۱، ص۳۹. التحرير و التنوير، ج۱، ص۲۰۱.
[۱۴۵] الكشاف، ج۱، ص۳۰۳. روض الجنان، ج۱، ص۹۳.
[۱۴۶] بصائر ذوى التمييز، ج۱، ص۱۳۴.
[۱۴۷] بصائر ذوى التمييز، ج۱، ص۱۳۴.جوامع الجامع، ج۱، ص۱۶۹. تسنيم، ج۲، ص۲۹.
[۱۴۸] تفسير بقاعى، ج۱، ص۲۴.
[۱۴۹] بصائر ذوى التمييز، ج۱، ص۱۳۵. التمهيد، ج۲، ص۳۱۸.
[۱۵۰] اثباتالآيات، ص۵۰-۸۷. البيان، ص۲۸۷-۳۰۸. نظرات فى القرآن، ص۲۳۰.
[۱۵۱] التمهيد، ج۲، ص۳۱۸-۳۲۸.
[۱۵۲] التمهيد، ج۲، ص۳۲۶.
[۱۵۳] مجمع البيان، ج۲، ص۶۰۲. نمونه، ج۲، ص۲۱۱.
[۱۵۴] تفسير عياشى، ج۱، ص۱۲۹. جامع البيان، مج۲، ج۲، ص۷۸۵-۸۸۸.
[۱۵۵] تفسير شبر، ص۴۷. مجمعالبيان، ج۲، ص۶۰۲.
[۱۵۶] التفسير الكبير، ج۶، ص۱۶۹. التبيان، ج۲، ص۲۷۸.
[۱۵۷] مجمع البيان، ج۲، ص۶۰۲. الميزان، ج۲، ص۲۴۷.
[۱۵۸] علوم قرآنى، ص۱۹۳.
[۱۵۹] دائرة المعارف قرآن، ج۱، ص۳۶۵-۴۰۷. دائرة المعارف قرآن، ج۱، ص۴۱۸-۴۲۸.
[۱۶۰] دائرة المعارف قرآن، ج۱، ص۴۲۶.
[۱۶۱] نورالثقلين، ج۱، ص۲۶.
[۱۶۲] الدرالمنثور، ج۲، ص۸.
[۱۶۳] البرهان، ج۱، ص۵۲۷.
[۱۶۴] تفسير عياشى، ج۱، ص۱۳۶.
[۱۶۵] بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۶۳.
[۱۶۶] تسنيم، ج۲، ص۴۵-۶۲.
[۱۶۷] تسنيم، ج۲، ص۵۵.
[۱۶۸] الميزان، ج۱، ص۱۵۱.
[۱۶۹] الميزان ، ص۴۳. نمونه، ج۱، ص۵۸ . فى ظلال القرآن، ج۱، ص۲۷.
[۱۷۰] اهداف كل سوره، ج۱، ص۲۰.
[۱۷۱] تفسير بقاعى، ج۱، ص۲۴.
[۱۷۲] الميزان، ج۱، ص۴۳.
[۱۷۳] الميزان، ج۱، ص۴۳.
[۱۷۴] الميزان، ج۱،ص۵۲.
[۱۷۵] احسنالحديث، ج۱، ص۵۱. التبيان، ج۱، ص۶۷.
[۱۷۶] تفسير المنار، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۳.
[۱۷۷] مجمعالبيان، ج۱، ص۱۵۷. التفسير الكبير، ج۲، ص۱۱۸. الميزان، ج۱، ص۵۸.
[۱۷۸] مجمعالبيان، ج۱، ص۱۵۷. التفسير الكبير، ج۲، ص۱۱۸. الميزان، ج۱، ص۵۸.
[۱۷۹] الميزان، ج۱، ص۵۸.
[۱۸۰] التبيان، ج۱، ص۱۰۲. تفسير صدرالمتالهين، ج۲، ص۱۳۶-۱۳۷. المنير، ج۱، ص۱۰۱.
[۱۸۱] الميزان، ج۱، ص۱۱۱-۱۱۳.
[۱۸۲] نمونه، ۱، ص۱۸۹. تفسير روشن، ج۱، ص۱۶۸.
[۱۸۳] الكاشف، ج۱، ص۶۸.
[۱۸۴] احسن الحديث، ج ۱، ص ۹۲. پرتوى از قرآن، ج ۱، ص ۱۱۸.
[۱۸۵] اطيب البيان، ج۱، ص۵۰۵. بيان السعاده، ج۱، ص۶۲۱. تفسيرروشن، ج۱، ص۱۶۸.
[۱۸۶] تفسير صفى، ص۱۹.
[۱۸۷] الميزان، ج۱، ص۱۱۶.
[۱۸۸] اطيب البيان، ج۱، ص۵۰۵.
[۱۸۹] آلاءالرحمن، ج۱، ص۸۴.
[۱۹۰] الفرقان، ج۱، ص۲۸۹.
[۱۹۱] جوامع الجامع، ج۱ ص۵۳.
[۱۹۲] الميزان، ج۱، ص۱۹۸.
[۱۹۳] نمونه، ج۱، ص۳۴۵.
[۱۹۴] مجمع البيان، ج۱، ص۳۱۰-۳۱۱.
[۱۹۵] مجمع البيان، ج۱، ص۳۲۵-۳۲۶.
[۱۹۶] مجمع البيان، ص۳۴۷.
[۱۹۷] مجمع البيان، ص۳۵۱-۳۵۲.
[۱۹۸] الميزان، ج۱، ص۲۶۳.
[۱۹۹] مجمع البيان، ج۲، ص۴۱۲.
[۲۰۰] الميزان، ج۱، ص۳۴۳.
[۲۰۱] الميزان، ج۱، ص۴۲۹. الكاشف، ج۱، ص۱۷۸.
[۲۰۲] تسنيم، ج۲، ص۵۸.
[۲۰۳] تسنيم، ج۲، ص۵۸.
[۲۰۴] مجمعالبيان، ج۲، ص۵۱۸. الميزان، ج۲، ص۷۵. تسنيم، ج۲، ص۴۰.
[۲۰۵] الكشاف، ج۱، ص۲۴۵. مجمعالبيان، ج۲، ص۵۲۷. نمونه، ج۲، ص۵۶.
[۲۰۶] مجمع البيان، ج۲، ص۵۲۷-۵۲۸. روح المعانى، مج۲، ج۲، ص۱۳۴. آلاء الرحمن، ج۱، ص۳۴۰.
[۲۰۷] الكشاف، ج۱، ص۲۴۶. مجمعالبيان، ج۲، ص۵۲۹. روح المعانى، مج۲، ج۲، ص۱۳۵.
[۲۰۸] مجمع البيان، ج۲، ص۶۰۵.
[۲۰۹] الكاشف، ج۱، ص۳۹۱، ۴۱۰.
[۲۱۰] الميزان، ج۲، ص۳۴۸.
[۲۱۱] الفرقان، ج۳-۲. ص۱۹۳.
[۲۱۲] الكشاف، ج۱، ص۳۰۲.
[۲۱۳] الفرقان، ج۴، ص۱۹۳.
[۲۱۴] تفسير عياشى، ج۱، ص۱۴۱.
[۲۱۵] الميزان، ج۲ ص۴۰۹.
[۲۱۶] الميزان، ج۲ ص۴۰۹.
[۲۱۷] الميزان، ج۲، ص۴۰۸.
[۲۱۸] التفسير الكبير، ج۷، ص۱۱۵.
[۲۱۹] مجمع البيان، ج۲، ص۶۸۱. الاتقان، ج۱، ص۳۵۷.
[۲۲۰] نمونه، ج۲، ص۳۸۲.
[۲۲۱] تفسير عياشى، ج۱، ص۲۵. البرهان، ج۱، ص۱۲۱.
[۲۲۲] البرهان، ج۱، ص۱۲۱.
[۲۲۳] نورالثقلين، ج۱، ص۲۶.
[۲۲۴] ثواب الاعمال، ص۲۲۰. زاد المسير، ج۱، ص۱۹. بحار الانوار، ج۸۹، ص۲۶۵.
[۲۲۵] مجمع البيان، ج۱، ص۱۱۱.
[۲۲۶] روض الجنان، ج۱، ص۳۷.
[۲۲۷] بحارالانوار، ج۸۹، ص۲۶۵. نورالثقلين، ج۱، ص۲۶.
[۲۲۸] بحارالانوار، ج۸۹، ص۲۶۲.
[۲۲۹] تسنيم، ج۲، ص۳۵.