مزدلفه1
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مزدلفه اسم فاعل از «ازدلاف» به معنای نزدیک شدن است،
طریحی مینویسد: «ازدلف القوم»؛ یعنی هنگامی که قوم را نزدیک ساخت... وی سپس میافزاید: ازدلاف به معنای اجتماع نیز آمده، چون مردم در آن جا اجتماع میکنند.
احمد عبدالغفور عطار در کتاب خود مینویسد: مزدلفه، مکانی است میان
منا و
عرفات و محدوده آن از راه باریک دو سوی عرفات تا
وادی مُحسِّر از سوی منا است و به آن مشعرالحرام نیز میگویند.
به مزدلفه «جمع» نیز گفته میشود.
در غروب
روز عرفه حاجیان باید با آرامش و بدون عجله و شتاب به سوی مزدلفه حرکت کنند.
امام صادق(ع) شتاب و تندروی در کوچ را نهی کرده، فرمودهاند: "در کوچ به مشعر از تندروی که بیشتر مردم مبتلای به آن هستند، بپرهیز... از خدای بترس و زیبا و آرام راه برو. مسلمانی را پایمال نکن و در راه رفتن میانهرو باش".
معاویة بن عمّار نیز خود شاهد بوده که امام صادق(ع) به هنگام کوچ به مشعر در عرفات ایستاده مکرر میفرمود: «اللّهمّ اعتقنی من النار» و صبر میفرمود تا مردم کوچ میکردند. وی گوید: به امام گفتم: حرکت نمیکنید؟ مردم رفتند. حضرت فرمود: "از شلوغی جمعیت میهراسم و بیم آن دارم که در آزار انسانی سهیم شوم!".
عجله و شتاب همراه با هیاهو و جنجال، به هنگام کوچ به مشعر، از رسوم حجگزاران در دوره جاهلی بوده است. آنان هنگام حرکت اسبها و شتران را به سرعت راهانداخته، با عجله مسیر را میپیمودند.
رسول خدا(ص) و ائمه معصومین (علیهمالسّلام) در مقابله با این رسم جاهلی، حاجیان را به آرامش و متانت دعوت نموده، از آنان میخواستند تا استغفارکنان و در حالی که دعا میخوانند، به سوی مشعر حرکت کنند.
وقوف در مزدلفه از نظر کلّیه مذاهب اسلامی، واجب و رکنی از
ارکان حج است، لیکن در مقدار و زمان وقوف اختلاف نظر وجود دارد. فقهای شیعه، بیشتر بر این عقیدهاند که: "حاجی هر ساعتی از ساعات شب دهم به مشعر رسید، تا طلوع صبح نیّت اطاعت خدا کرده آنجا بماند، آنگاه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب با نیّت خالص از
ریا و خودنمایی، نیّت وقوف کند و مستحب است کمی قبل از طلوع آفتاب به طرف منا حرکت کرده لیکن از وادی محسِّر، تا آفتاب برنیامده عبور نکند.
عبداللّٰه بن سنان گفت: از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: همانا خداوند از ظهر تا مغرب به حاضران در عرفات نظر افکنده و به هنگام کوچ آنان به سوی مشعر، دو فرشته را در تنگه
کوه مازمان میگمارد که فریاد برمیآورند: خدایا! اینان را سالم بدار، سالم بدار، و پروردگار آمین میگوید و از این روست که در آنجا کسی را زمین افتاده و شکسته نمیبینی!
ابوحنیفه وقت وقوف را از طلوع فجر تا طلوع خورشید ذکر میکند،
مالک معتقد است که حاجی هر ساعتی از ساعات شب
عید قربان و قبل از طلوع فجر را وقوف کند کافی است. و
شافعی وقوف در هر لحظهای پس از نیمه شب عید قربان را مکفی دانسته است.
مستحب است حاجیان نماز مغرب و عشا را از غروب روز عرفه تاخیراندازند، گرچه پاسی از شب بگذرد. به مشعر که آمدند با یک اذان و دو اقامه نماز مغرب و عشا را در آنجا بخوانند.
امام علی(ع) فرمودند که رسول خدا(ص) به هنگام آمدن به مشعر چنین کرد.
همچنین مستحب است آنگاه که خورشید کاملاً غروب کرد، امام از عرفات به سوی مزدلفه حرکت نماید مردم نیز همراه او کوچ کنند و نماز مغرب را، با این نیّت که در مشعر با نماز عشاء یک جا بخوانند، به تاخیراندازد. شافعیها معتقدند در سفر میتوان هر دو نماز را باهم خواند.
علی(ع) فرمود: پیامبر(ص) آنگاه که در «جَمْع» (مزدلفه) صبح کرد به «
قُزَح» آمده، بر آن وقوف نمود، فرمود: این قُزَح، همان مکان وقوف است، و تمامی جَمع موقف است.
جابر نیز در حدیثی طولانی گفته است: آنگاه که پیامبر(ص) در مزدلفه نماز صبح گزارد، بر شتر خویش سوار شده، به مشعرالحرام آمد. پس رو به قبله کرده، دعا نمود و اللّٰه اکبر و لا اله الاّ اللّٰه گفت و پیوسته آنجا ایستاده بود تا هوا به خوبی روشن شد.
ابن جریج گوید: عطا به من گفت: بر من خبر دادهاند که رسول خدا(ص) در شب (جَمْع) در همان مکانی که هم اکنون پیشوایان وقوف میکنند؛ یعنی همان مکان دارالاماره که در سمت قبله
مسجد مزدلفه قرار دارد، وقوف نمود.
امام صادق(ع) در حدیثی میفرمایند: "سزاوار است امام (
امیرالحاج) در «جَمْع» توقف نموده تا خورشید برآید و دیگر مردم، اگر خواستند زودتر بروند و اگر خواستند دیرتر".
لیکن پس از طلوع آفتاب، امیرالحاج باید حرکت نموده، در مزدلفه نماند.
اسماعیل بن علی در سال ١۴٠ هجری امیرالحاج بود و همراه با امام صادق(ع) حج میگزارد. به هنگام حرکت از مشعرالحرام برای امام(ع) حادثهای پیش آمده، از مرکب افتادند. اسماعیل بن علی خواست کنار آن حضرت بماند تا همراه با ایشان حرکت کند. امام صادق(ع) فرمودند: "امیرالحاج هنگام حرکت و کوچ مردم نباید توقف کند".
درازای مزدلفه، از اوّل مازمان (تنگه میان مزدلفه و عرفه) تا ابتدای وادی محسّر ۳،۸۱۲ متر است.
در روایت آمده است که رسول خدا(ص) ناتوانان از
بنیهاشم را شبانه به منا فرستاده، آنان را فرمان داد به
جمره سنگ نزنند تا خورشید طلوع کند.
از دیوار
در بنیشیبه در کنار مسجدالحرام، تا مرز مزدلفه از سوی منا ۲۰،۵۰۷ ذراع میباشد.
مستحب است حاجیان سلاح خود در جنگ با شیاطین؛ یعنی سنگ زدن به جمرهها را از مشعر بردارند.
اسحاق بن عمّار گوید: از امام صادق(ع) درباره حدود جمع (مزدلفه) پرسیدم، فرمود: «میان مازمان تا وادی محسِّر است.»
شیخ طوسی در
نهایه فرموده است: «و حدّ المشعرالحرام ما بین المازمین الی الحیاض و الی وادی محسّر.»
حدّ مشعرالحرام از یک سوی، مازمان است که آغازین نقطه ورود به مزدلفه از سوی عرفات میباشد و از سوی دیگر
حیاض و پایان آن وادی محسّر است، که نزدیک به منا قرار دارد. سزاوار نیست کسی جز در آنچه آمد، وقوف کند، البته اگر جمعیت به حدّی زیاد باشد که مکان برای نشستن دشوار و تنگ شود، حاجی میتواند از کوه بالا رفته، آنجا بنشیند و وقوف کند.
معاویة بن عمّار به نقل از امام صادق(ع) گفته است: پس از کوچ از مشعر هنگامی که به وادی محسّر رسیدی (و آن وادی بزرگی بین جمع (مزدلفه) و منا است) پس شتاب کن تا از آن وادی بگذری، همانا رسول خدا(ص) در چنین مکانی، ناقه خود را به سرعت بیشتری به حرکت درآورده، میفرمود: «اللّهمّ سلّم عهدی واقبل توبتی واجب دعوتی واخلفنی فیمن ترکت بعدی.»
در روایات به حاجیان توصیه شده که به هنگام عبور از وادی محسّر، سریعتر حرکت کنند. علی(ع) فرمود: رسول خدا(ص) هنگامی که از «جَمع» کوچ نمود و به وادی محسّر رسید، به ناقه خود زد و ناقه به سرعت رفت تا از وادی گذشت، آنگاه توقف نموده، فضل را پشت سر خویش سوار فرمود.
ابن عباس گفته است: پیامبر(ص) از عرفات تا مزدلفه
اسامه را پشت سر خویش سوار کرده، و سپس از مزدلفه تا منا فضل را سوار فرمود.