مسکنة (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مسکنة از اصطلاحات بکار رفته در
قرآن کریم به معنای درماندگی است.
مفسران و
اهل لغت معانی متعددی مانند
فقر،
ذلت،
ضعف و فقر قلبی برای مسکنت ذکر کردهاند. به گفته برخی از اهل تفسیر بین ذلت و مسکنت تفاوت وجود دارد؛ به گفته
رشید رضا مسکنت خود حقیر شمردن بوده و ذلت ممنوعیت از حق خویش با منشأ غیر است.
طبرسی گوید: آن مصدر مسکین است.
در
اقرب آن را اسم گرفته بمعنی فقر، ذلّت و ضعف.
راغب گوید: اصح القولین آنست که میم آن زاید است.
این کلمه دو بار در قرآن آمده و هر دو درباره
یهود است «وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِاَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ...».
بار دوم در
آیه ۱۱۲
آل عمران آمده «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ اَیْنَ ما ثُقِفُوا اِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذلِکَ بِاَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ الْاَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ...»
در هر دو آیه مقرّر شدن ذلّت و مسکنت و قرین شدن با
غضب خدا ذکر شده و علّت آن بدبختیها،
کفر به آیات حق و قتل
پیامبران است. این دو آیه با هم تفاوتی ندارند مگر در استثناء «اِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ».
مسکنت را
ابن اثیر و طبرسی فقر قلبی گفتهاند.
به هر حال آن از سکون است و آن درماندگی بخصوصی است که از ذلّت و خواری ناشی میشود و شخص پیش خود شرمنده میشود و اینکه
بیضاوی در تفسیر آیه دوم گفته: یهود در بیشتر اوقات فقراء و مساکیناند
درست نیست گرچه سخنش در آیه اوّل وسیعتر از دوّم است. زیرا مسکنت فقر نیست.
المنار در فرق ما بین ذلّت و مسکنت گوید: مسکنت حالتی است در شخص که از خود حقیر شمردن ناشی است به طوری که برای خود حقی قائل نیست. و ذلّت حالتی است که منشاء آن ممنوعیت از حق خویش است و منشاء و سبب ذلّت دیگراناند نه خود شخص.
به هر حال در نتیجه کفر به آیات خدا و قتل پیامبران خواری و ذلّت بر یهود مقرّر و زده شد. مردم آنها را خوار و ذلیل دانستند. خود نیز در پیش خود مسکین و درمانده شدند و رفع آن بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ بسته است. به طوری که هر شخص ستمکار در نظر دیگران خوار و در پیش خودش شرمنده است و اگر بسوی خدا باز گردد و مردم در وی
توبه احساس کنند هر دو رفع میشود آیه نمیگوید چنین شدند بلکه میگوید: رفع ذلّت و مسکنت با آن دو است.
مسکین به معنای درمانده است. باید دانست در
قرآن کریم فقط در یک محل مساکین با فقراء در ردیف هم ذکر شدهاند «اِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها...».
این باعث گفتگو شده که آیا هر دو یک صنفند و یا صنف مستقلیاند.
بعضیها گفتهاند: مسکین آنست که هیچ چیز نداشته باشد و آن از فقیر شدیدتر است ولی دقّت در قرآن آن را تایید نمیکند که در
آیه «اَمَّا السَّفِینَةُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ...».
مساکین به صاحب کشتی اطلاق شده است.
با توجّه به اصل ماده خواهیم دانست هر یک صنف بخصوصی است گرچه در بعضی مصادیق قابل جمعاند
فقر در لغت بمعنی حاجت است، فقیر یعنی حاجتمند و مستمند. مسکین از سکون است یعنی درمانده: درماندگی ممکن است در اثر فقر باشد و یا از مرض،
فلج، نقص عضو و دوری از
مال و اهل و غیره. علی هذا مسکین از فقیر اعمّ است بر خلاف بعضی از بزرگان که فقیر را اعمّ دانسته. زیرا هر فقیر از لحاظ حاجت مسکین و درمانده است ولی بعضی مسکین فقیر نیست مثل مساکین سوره کهف که صاحب کشتی بودند.
در
مجمع از
شافعی و
ابن انباری نقل شده که فقیر از مسکین اسوء حال است و با آیه «اَمَّا السَّفِینَةُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ» استدلال کردهاند.
عیاشی در تفسیر خود ذیل آیه «اِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ...».
از
محمد بن مسلم از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده: فقیر آنست که سؤال میکند. مسکین پر زحمتتر از او است و سؤال نمیکند. و از
ابی بصیر از آن حضرت نقل میکند:
فقیر آنست که سؤال میکند. مسکین پر زحمتتر از اوست و بائس از هر دو پر مشقّتتر است. ولی در وسائل هر دو حدیث بعکس نقل شده. خلاصه سخن آنکه: مسکین بمعنی درمانده. بنظر ما از فقیر اعم است.
و اینکه امام (علیهالسّلام) مسکین را اسوء حالا فرموده ظاهرا راجع به آیه صدقات است و گرنه از حیث لغت و آیه ۷۹
کهف شاید مسکین فقیر نباشد و مراد در آیه صدقات آنست که حالش از فقیر بدتر باشد یعنی صدقات مال کسانی است که فقیراند و مالک قوت یکساله نیستند و نیز مال آنهائی است که مالک قوت یک روزه هم نیستند.
«وَ آتَتْ کُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَ سِکِّیناً وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ...».
سکین بر وزن سجین بمعنی کارد است در اقرب گوید: آن آلت
ذبح است مذکّر و مؤنّث هر دو آید و در غالب مذکر است جمع آن سکاکین میباشد یعنی بهر یک از آنان کاردی داد و به
یوسف گفت نزد ایشان برو. این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «مسکنة»، ج۳، ص۲۸۳.