• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

واقع گرایی اخلاقی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



واژه رئاليسم كه در زبان فارسي اغلب به واقع گرايي ترجمه مي‌شود يكي از مهم‌ترين و بحث‌انگيز‌ترين اصطلاحات فلسفه است. بررسي اين مسئله در موضوع اخلاق نيز اهميت بنيادين دارد. مهم‌ترين پرسش در اين باره اين است كه آيا احكام اخلاقي نشان از واقعيتي دارند يا خير؟ وقتي مي‌گوييم: «از ترکيب دو اتم هيدروژن و يک اتم اکسيژن، مولکول آب به دست مي‌آيد.»، مقصودمان اين است که در عالم واقع، رابطه‌اي واقعي و عيني ميان ترکيب آن اتم‌ها و تشکيل مولکول آب وجود دارد و جمله ما به اصطلاح «واقع نما» است. اما زماني که به کسي مي‌گوييم: «بنشين.» تنها، خواسته خود را به او اظهار مي‌کنيم. نيز هنگامي که مي‌گوييم: «اين غذا خوشمزه است.» گرچه به ظاهر، خبري مي‌دهيم، در واقع از خوش آيند و مذاق و سليقه خود پرده بر مي‌داريم، نه از وصفي عيني در عالم واقع. هم چنين گزاره «در اين بخش از جاده، سبقت ممنوع است.» حاکي از قرارداد و توافق اجتماعي خاصي است که امري را منع مي‌کند و از اعضاي جامعه مي‌خواهد از انجام دادن آن بپرهيزند. هيچ يک از اين سه جمله، واقعيت‌نما نيستند؛ زيرا از واقعيتي عيني سخن نمي‌گويند، بلکه بيانگر يک دستور يا توصيه، يا احساس و سليقه، يا توافق و قرارداد اجتماعي اند.[۱]     زماني که مي‌گوييم: « درست كاري خوب است.» مقصودمان چيست؟ آيا جمله‌اي واقع‌نما گفته‌ايم يا جمله‌اي غير واقع‌نما؟ مکاتب اخلاقي مختلف براساس اختلاف نظرشان در پاسخ به اين پرسش، به مکاتب اخلاقي «واقع گرا» و «غير واقع گرا» تقسيم مي‌شوند. مکاتبي که معتقدند ارزش و لزوم اخلاقي، واقعيت عيني ندارد و جمله‌هاي اخلاقي شبيه يکي از سه جمله آخر است، مكاتب غير واقع‌گرا ناميده مي‌شوند. در مقابل، مکاتبي که معتقدند ارزش و لزوم اخلاقي، واقعيت عيني دارد و جمله هاي اخلاقي، شبيه جمله نخستين است، در گروه «واقع گرايان» قرار مي‌گيرند.
به طور كلي واقع گرايان اخلاقي چهار ادعا را در اين خصوص مطرح مي كنند:‌[۲]    
۱ـ حقايق اخلاقي در عالم وجود دارند و به تبع آن‌ها اوصافي نظير خوب، بد، درست، نادرست، فضيلت و رذيلت كه به حقايق غير اخلاقي نيز تحويل پذير نمي‌باشد، محقق‌اند.
۲- اين حقايق از آگاهي ما‌ (حالتي كه در آن حالت مي‌انديشيم و صحبت مي‌كنيم) و از اميال،‌ گرايش‌ها و احساسات ما مستقل‌اند.
۳- گزاره‌هاي اخلاقي قابليت صدق و كذب دارند و به بيان ديگر گزاره هاي اخباري‌اند كه خبر از واقعيتي مي‌دهند كه مي‌تواند صادق يا كاذب باشند.
۴- دست كم برخي از گزاره‌ها و ادعاهاي اخلاقي صادق‌اند.[۳]    
واقع‌گرايان در ادعاي اول كه مورد تاكيد آنان است درصدند تا وجود حقايق اخلاقي را نشان دهند و در ادعاي دوم كه مرحله بعدي است استقلال آن ها را از باورها، اميال، و سليقه‌ها و احساسات ما عنوان مي‌كنند. ادعاهاي سوم و چهارم نيز از لوازم واقع گرايي اخلاقي‌اند؛ وقتي حقايق اخلاقي وجود دارند چون اين حقايق در رابطه با آدمي معنا مي‌يابند لازم است تا او بتواند ا ز آن‌ها خبردار شود و از آن ها آگاهي يابد و اين آگاهي يا مطابق با واقع و صادق است و يا اين معرفت مطابق با واقع نيست و كاذب است. در خصوص آخرين مدعي نيز بايد گفت برخي واقع گرايان مدعي‌اند كه ما در زندگي روز مره خود در مي‌يابيم كه برخي از احكام اخلاقي صادق‌اند و چنين نيست كه تمام احكام اخلاقي كاذب باشند. اين درك به نوعي فطري است و مطابق با حكم فطرت آدمي است. [۴]    
یکی از مناسبترین تبیین هایی که برای واقع گرایی اخلاقی صورت گرفته است این مسئله را در دو محور مفاهیم اخلاقی و سپس احکام و گزاره های اخلاقی مورد بررسی قرار داده است. در این تبیین مفاهیمی که در موضوع در جملات اخلاقی به کار می‌روند و معمولا فعلی از افعال اختیاری انسان یا وصفی از افعال اختیاری اویند از نوع معقولات ثانیه فلسفی دانسته شده‌اند؛ همچنین است مفاهیمی که در محمول احکام و گزاره های اخلاقی استفاده می‌شوند مانند مفاهیم خوب، بد، درست، نادرست، الزام، بایسته و نبایسته. این مفاهیم مانند مفهوم علت می‌باشند که از یک جهت مصداق خارجی و مابازای بیرونی ندارد و از جهتی دارای منشا انتزاعی خارجی است؛ به این مثال توجه کنید آتش علت حرارت است. چیزی در خارج بجز آتش و حرارت نداریم و از این جهت علت وجود عینی خارجی ندارد ولی از جهتی نیز این مفهوم کاملا بیگانه از خارج نیز نبوده و از طریق ملاحظه میان اشیای خارجی ساخته شده است. این دسته از مفاهیم کلی که به یک معنا بر اشیا و امور خارجی حمل می‌گردند ولی درخارج از ذهن وجود ندارند، با نام معقول ثانی فلسفی شناخته می شوند. مفاهیمی مانند خوبی و بدی نیز مانند مفهوم علت به واسطه چیزی که از آن گرفته شده است در عالم عینی محقق می‌شوند. این مفاهیم با فعالیت ذهن و مقایسه رابطه میان فعل و یا صفتی اختیاری با هدف اخلاق انتزاع می‌شوند. اگر هدف اخلاق را مثلا قرب الهی بدانیم چنانچه رفتاری یا صفت نفسانی‌ای با این هدف رابطه مثبتی داشته باشد می‌گوییم این کار یا صفت خوب است و اگر رابطه میان آن ها منفی باشد می‌گوییم این کار از نظر اخلاقی بد است و در صورتی که هیچ رابطه‌ای میان آن عمل یا صفت و هدف اخلاق برقرار نباشد می‌گوییم این کار از نظر اخلاقی نه خوب است و نه بد. احکام و گزاره های اخلاقی نیز همان نقش بیانگری رابطه میان فعل و یا صفت اخلاقی با هدف اخلاق را دارد و واقع گرایی در گزاره‌ها تابعی از واقع گرایی در مفاهیم است. از این جهت کار خوب اخلاقی، کاری است که در رسیدن به هدف اخلاق موثر است و کار بد اخلاقی عملی است که در نیل به مقصود اخلاق، مانع ایجاد کند.
غیر واقع‌گرایی اخلاقی پیامدهای زیادی را بهمراه دارد که یکی از آن‌ها این است که این دیدگاه به نسبی گرایی بی حد و حصر کشیده می‌شوند؛ زیرا غیر واقع‌گرایی مبنا و پایگاه عینی و واقعی‌ای را برای اخلاق نمی‌پذیرد و از این جهت در این نظریه هر رفتاری می‌تواند به کمترین مناسبت مانند خوشایندی یا ناخوشایندی عامل آن، خوب یا بد به حساب آید.[۵]     صدق و کذب ناپذیری نقد دیگری است که بر غیر واقع گرایان وارد است. بر اساس غیر واقع‌گرایی نمی‌توان از صدق و کذب گزاره‌های اخلاقی سخن گفت؛ زیرا صدق به معنای مطابقت یک قضیه با واقع است و کذب عدم مطابقت با واقع است. حال اگر جملات اخلاقی انشایی باشند و خبر از واقعیتی ندهند نمی‌توان از مطابقت و عدم مطابقت آنها با واقع و در نتیجه صدق و کذب آنها سخن گفت. یکی دیگر از نقدهای غیر واقع گرایی این است که این دیدگاه موجب می‌گردد تا معیاری برای معقولیت احکام اخلاقی نداشته باشیم. بی‌شک اگر نتوان احکام اخلاقی را با استدلال و برهان همراه کرد نمی‌توان دیدگاه ها و مکاتب اخلاقی مختلف را ارزش گذاری کرد. تبیین عقلانی احکام اخلاقی تنها در زمانی ممکن است که میان ارزش‌ها و حقایق عینی رابطه‌ای منطقی برقرار باشد.[۶]    





[۷]    . مصباح، مجتبي، بنياد اخلاق،‌ قم: ‌انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ چهارم،‌۱۳۸۵، ص۲۹-۳۱.
[۸]    . گفتني است در خصوص تبيين واقع گرايي اخلاقي ديدگاه هاي مختلفي ميان متفكران اخلاقي مطرح است براي مطالعه بيشتر ر. ك:‌ حسيني قلعه بهمن،‌ سيد اكبر،‌ واقع گرايي اخلاقي در نيمه دوم قرن بيستم،‌ قم:‌ موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني،‌۱۳۸۳.

[۹]     . مك ناوتن،‌ ديويد،‌ بصيرت اخلاقي،‌ ترجمه محمود فتحعلي،‌ قم:‌ موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، ‌۱۳۸۰،‌ ص ۷۵و ۷۶.
[۱۰]     . حسيني قلعه بهمن،‌ سيد اكبر،‌ واقع گرايي اخلاقي در نيمه دوم قرن بيستم،‌ قم:‌ موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني،‌۱۳۸۳،‌ ص ۱۶۴و ۱۶۵.
[۱۱]     . جمعی از نویسندگان، فلسفه اخلاق با تکیه بر مباحث تربیتی، قم: نشر معارف، ۱۳۸۵، ص ۴۸-۵۰.
[۱۲]     . مصباح يزدي، محمد تقی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۴، ص ۳۳.



جعبه ابزار