• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

چاقی (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



چاقی در لغت به فربهی، تنومندی و پرگوشتی
[۱] لغت نامه، ج۵، ص۷۰۲۷، «چاقی».
گفته می‌شود.



در سوره غاشیه آمده است که غذای جهنمیان از طعام ضریع است که نه چاق کننده است و نه از گرسنگی باز می‌دارد:
لیس لهم طعام الا من ضریع• لا یسمن ولا یغنی من جوع. «خوراکی جز خار خشک ندارند؛ (که) نه فربه کند و نه گرسنگی را باز دارد.»

۱.۱ - ضریع

در اینکه" ضریع " چیست؟ مفسران تفسیرهای گوناگونی دارند:
بعضی گفته‌اند: نوعی خار است که به زمین می‌چسبد، هنگامی که تر باشد قریش آن را" شبرق" می‌نامیدند، و هنگامی که خشک می‌شد آن را " ضریع" می‌گفتند، گیاهی است سمی که هیچ حیوان و چهارپایی به آن نزدیک نمی‌شود.
[۴] تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۷۱۱۹.

" خلیل " از علمای لغت می‌گوید: " ضریع": " گیاه سبز بدبویی است که از دریا بیرون می‌افتد".
" ابن عباس " گفته است: " درختی است از آتش که اگر در دنیا باشد زمین و هر چه را بر آن است می‌سوزاند"! ولی در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌خوانیم: " ضریع چیزی است که در آتش دوزخ، شبیه خار، تلخ تر از صبر، و متعفن تر از مردار، و سوزنده تر از آتش، خداوند آن را ضریع نام نهاده است" (الضریع شی ء یکون فی النار یشبه الشوک، اشد مرارة من الصبر، و انتن من الجیفة، و احر من النار، سماه الله ضریعا).
بعضی نیز گفته‌اند: "ضریع" طعامی است ذلت آفرین که دوزخیان برای رهایی از آن به درگاه خدا تضرع می‌کنند
[۵] تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۷۱۲۰.
(فراموش نکنیم که ماده" ضرع" به معنی ضعف و ذلت و خضوع است) این تفسیرها با هم منافاتی ندارد و ممکن است در معنی این واژه جمع باشد.

۱.۲ - روایت

در حدیثی از پیامبر -صلی الله علیه و آله وسلم -می‌خوانیم: چیزی در آتش دوزخ، شبیه خار، تلخ تر از صبر، متعفن تر از مردار و سوزنده تر از آتش است و خداوند آن را «ضریع» نام نهاده است.


رؤیای پادشاه مصر، خورده شدن هفت گاو چاق به وسیله هفت گاو لاغر در سوره یوسف آمده است:
و قال الملک انی اری سبع بقرت سمان یاکلهن سبع عجاف وسبع سنـبلـت خضر واخر یابسـت یـایها الملا افتونی فی رءیـی ان کنتم للرءیا تعبرون. «و پادشاه ( مصر) گفت من (در خواب) دیدم هفت گاو فربه است که هفت (گاو) لاغر آنها را می‌خورند و هفت خوشه سبز و (هفت خوشه) خشگیده دیگر‌ای سران قوم اگر خواب تعبیر می‌کنید در باره خواب من به من نظر دهید.»

۲.۱ - ماجرای خواب سلطان مصر

یوسف سالها در تنگنای زندان به صورت یک انسان فراموش شده باقی ماند، تنها کار او خودسازی، و ارشاد و راهنمایی زندانیان، و عیادت و پرستاری بیماران، و دلداری و تسلی دردمندان آنها بود.
تا اینکه یک حادثه به ظاهر کوچک سرنوشت او را تغییر داد، نه تنها سرنوشت او که سرنوشت تمام ملت مصر و اطراف آن را دگرگون ساخت: پادشاه مصر که می‌گویند نامش ولید بن ریان بود (و عزیز مصر وزیر او محسوب می‌شد) خواب ظاهرا پریشانی دید، و صبحگاهان تعبیر کنندگان خواب و اطرافیان خود را حاضر ساخت و چنین گفت: " من در خواب دیدم که هفت گاو لاغر به هفت گاو چاق حمله کردند و آنها را می‌خورند، و نیز هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده را دیدم که خشکیده‌ها بر گرد سبزها پیچیدند و آنها را از میان بردند" (و قال الملک انی اری سبع بقرات سمان یاکلهن سبع عجاف و سبع سنبلات خضر و اخر یابسات).
سپس رو به آنها کرد و گفت: "‌ای جمعیت اشراف! در باره خواب من نظر دهید اگر قادر به تعبیر خواب هستید" (یا ایها الملا افتونی فی رءیای ان کنتم للرءیا تعبرون).
ولی حواشی سلطان بلافاصله" اظهار داشتند که اینها خوابهای پریشان است و ما به تعبیر اینگونه خوابهای پریشان آشنا نیستیم"! (قالوا اضغاث احلام و ما نحن بتاویل الاحلام بعالمین).


تعبیر چاقی هفت گاو، به وفور روزیها در هفت سال برای مصریان، از زبان یوسف -علیه السلام- در سوره یوسف آمده است:
و قال الملک انی اری سبع بقرت سمان یاکلهن سبع عجاف و سبع سنـبلـت خضر و اخر یابسـت یـایها الملا افتونی فی رءیـی ان کنتم للرءیا تعبرون• یوسف ایها الصدیق افتنا فی سبع بقرت سمان یاکلهن سبع عجاف و سبع سنـبلـت خضر و اخر یابسـت لعلی ارجع الی الناس لعلهم یعلمون• قال تزرعون سبع سنین دابـا فما حصدتم فذروه فی سنـبله الا قلیلا مما تاکلون. «و پادشاه ( مصر) گفت من (در خواب) دیدم هفت گاو فربه است که هفت (گاو) لاغر آنها را می‌خورند و هفت خوشه سبز و (هفت خوشه) خشگیده دیگر‌ای سران قوم اگر خواب تعبیر می‌کنید در باره خواب من به من نظر دهید؛ ‌ای یوسف‌ای مرد راستگوی در باره (این خواب که) هفت گاو فربه هفت (گاو) لاغر آنها را می‌خورند و هفت خوشه سبز و (هفت خوشه) خشگیده دیگر به ما نظر ده تا به سوی مردم برگردم شاید آنان (تعبیرش را) بدانند؛ ‌ای یوسف‌ای مرد راستگوی در باره (این خواب که) هفت گاو فربه هفت (گاو) لاغر آنها را می‌خورند و هفت خوشه سبز و (هفت خوشه) خشگیده دیگر به ما نظر ده تا به سوی مردم برگردم شاید آنان (تعبیرش را) ابدانند.»
این برداشت، بر اساس تفسیری است که ذکر شده است.
[۱۲] المیزان، ج۱۱، ص۱۹۲.



در آیه ۲۶ سوره ذاریات به پذیرایی ابراهیم - علیه‌السّلام - از میهمانان خویش، با گوساله‌ای چاق اشاره شده است:
هل ‌اتـک حدیث ضیف ابرهیم المکرمین• فراغ الی اهله فجاء بعجل سمین.

۴.۱ - میهمانان ابراهیم

این آیات به گوشه‌هایی از سرگذشت انبیاء و اقوام پیشین برای تاکید و تایید مطالب گذشته مطرح می‌شود، و نخستین فراز آن سرگذشت فرشتگانی است که برای عذاب قوم لوط در شکل آدمیان بر ابراهیم علیه‌السّلام ظاهر شدند، و او را بشارت به تولد فرزندی دادند با اینکه ابراهیم به سن پیری رسیده بود و همسرش نیز مسن و نازا بود.
از یک سو عطا کردن این فرزند برومند در این سن و سال به این پدر و مادر پیر و فرتوت تاکیدی است برای آنچه در باره مقدر بودن سایر روزی‌ها که در آیات گذشته آمد.
و از سوی دیگر دلیلی است بر قدرت و توانایی حق، و آیتی است از آیات خداشناسی که در آیات گذشته از آن بحث شده است.
و از سوی سوم بشارتی است برای اقوام با ایمان که مشمول حمایت حق هستند، همان گونه که آیات بعد که سخن از عذاب هولناک قوم لوط می‌گوید هشدار و تهدیدی است برای مجرمان بی ایمان.
نخست روی سخن را به پیامبر کرده، می‌فرماید: " آیا داستان و خبر مهمانهای بزرگوار ابراهیم به تو رسیده است"؟! (هل اتاک حدیث ضیف ابراهیم المکرمین). (" ضیف" معنی وصفی دارد، و بر مفرد و جمع اطلاق می‌شود، و لذا با" مکرمین" که جمع است توصیف شده و این که بعضی گفته‌اند مصدر است و تثنیه و جمع ندارد درست به نظر نمی‌رسد، ولی به گفته" زمخشری " در" کشاف " چون در اصل مصدر بوده، بعد از آن که معنی وصفی به خود گرفت نیز در مفرد و جمع هر دو استعمال می‌شود.)
تعبیر به" مکرمین" (اکرام شدگان) یا به خاطر این است که این فرشتگان ماموران حق بودند، و در آیه ۲۶ سوره انبیاءنیز در باره فرشتگان می‌خوانیم: بل عباد مکرمون" آنها بندگانی هستند محترم" و یا به خاطر احتراماتی است که ابراهیم برای آنها قائل شد و یا به هر دو جهت.
سپس به شرح حال آنها پرداخته، می‌گوید: " آن زمان که بر ابراهیم وارد شدند و گفتند: سلام بر تو! او گفت: سلام بر شما که جمعیتی ناشناخته‌اید"! (اذ دخلوا علیه فقالوا سلاما قال سلام قوم منکرون) (" سلاما" منصوب به فعل محذوفی است و در تقدیر چنین است" نسلم علیکم سلاما" و سلام" مبتداء" است و" خبر" آن محذوف است، و در اصل" علیکم سلام" (یا سلام علیکم) بوده است گویا ابراهیم علیه‌السّلام می‌خواست تحیتی بالاتر از تحیت آنها بگوید، زیرا" جمله اسمیه " دلالت بر ثبات و دوام دارد.
[۱۶] تفسیر کشاف ج۴ ص۴۰۱.
)
بعضی گفته‌اند ابراهیم علیه‌السّلام مساله ناشناخته بودن آنها را در درون دل گفت، نه به صورت آشکار (چرا که این سخن با مساله احترام مهمان سازگار نیست).
ولی این معمول است که گاهی میزبان در عین احترام به میهمان می‌گوید:
ولی من نمی‌دانم شما را کجا دیده‌ام؟ و به نظرم زیاد آشنا نیستید، بنا بر این می‌توان ظاهر آیه را حفظ کرد که ابراهیم این سخن را آشکارا گفته است، هر چند احتمال اول نیز بعید به نظر نمی‌رسد، بخصوص اینکه پاسخی از ناحیه میهمانان در معرفی خود در اینجا دیده نمی‌شود، و اگر ابراهیم چنین سخنی را آشکارا گفته بود لا بد آنها پاسخی به آن می‌دادند.
به هر حال ابراهیم میهمان نواز و پر سخاوت، برای پذیرایی میهمانان خود فورا دست به کار شد، " پنهانی به سوی خانواده خود رفت و گوساله‌ای فربه و بریانی برای آنها آورد" (فراغ الی اهله فجاء بعجل سمین).
" راغ" چنان که راغب در مفردات می‌گوید از" روغ" (بر وزن شوق) به معنی حرکت کردن توام با یک نقشه پنهانی است.
چرا ابراهیم چنین کرد؟ برای اینکه ممکن بود اگر میهمانان متوجه شوند مانع از چنین پذیرایی پر هزینه‌ای گردند.
اما چرا ابراهیم میهمانهای معدود که به گفته بعضی سه نفر و حد اکثر دوازده نفر بودند
[۱۷] روح البیان، ذیل آیات مورد بحث.
[۱۸] حاشیه تفسیر صافی" ذیل آیات مورد بحث.
غذای فراوان و مفصل تهیه کرد، این به خاطر آن است که معمولا اشخاص سخاوتمند هر گاه میهمانی برای آنها فرا رسد تنها به اندازه میهمانان غذا تهیه نمی‌کنند، بلکه غذایی فراهم می‌سازند که علاوه بر میهمانان تمام کسانی که برای آنان کار می‌کنند در آن شریک و سهیم باشند، و حتی همسایگان و نزدیکان و اطرافیان دیگر را هم در نظر می‌گیرند، بنا بر این هرگز چنین غذای اضافی اسراف محسوب نمی‌شود، و این معنی امروز هم در میان بسیاری از عشایر و آنها که به شکل سنتی سابق زندگی می‌کنند دیده می‌شود.
" عجل" (بر وزن طفل) به معنی گوساله است (و اینکه بعضی گفته‌اند به معنی گوسفند است با متون لغت سازگار نیست) این واژه در اصل از ماده" عجله" گرفته شده، زیرا این حیوان در این سن و سال حرکات عجولانه‌ای دارد که وقتی بزرگ شد به کلی آن را کنار می‌گذارد.
" سمین" به معنی فربه است، و انتخاب چنین گوساله‌ای برای احترام به میهمانان، و استفاده بیشتر اطرافیان بوده است.


۱. لغت نامه، ج۵، ص۷۰۲۷، «چاقی».
۲. غاشیه/سوره۸۸، آیه۶..    
۳. غاشیه/سوره۸۸، آیه۷..    
۴. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۷۱۱۹.
۵. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۷۱۲۰.
۶. تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۵۶۵، ح ۱۴.     .
۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۳..    
۸. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۹، ص۴۲۲.     .
۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۳..    
۱۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۶..    
۱۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۷..    
۱۲. المیزان، ج۱۱، ص۱۹۲.
۱۳. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴..    
۱۴. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۶..    
۱۵. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۶.    
۱۶. تفسیر کشاف ج۴ ص۴۰۱.
۱۷. روح البیان، ذیل آیات مورد بحث.
۱۸. حاشیه تفسیر صافی" ذیل آیات مورد بحث.
۱۹. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۲۲، ص۳۴۳.     .



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «چاقی».    



جعبه ابزار