آدمربایی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
این واژه، معادل تَخَطُّف است و در سه جای قرآن آمده:سوره انفال آیه ۲۶ -سوره قصص آیه ۵۷ -سوره عنکبوت آیه ۶۷.
تخطّف، برگرفته ازخَطف به معنای گرفتن سریع و ربودن است.
برخی، تخطّف را در این آیات، به معنای اسیر شدن به دست دشمن
یا کنایه از غلبه سریع او دانستهاند.
از آیه ۱۰۶ نحل و نخستین آیات سوره یوسف نیز بهگونهای میتوان پدیده آدمربایی را استفاده کرد.
از آیه ۶۷ عنکبوت که پدیده آدم ربایی را به قبایل غیر متمدّن اطراف مکّه
و برخی قدرتهای بیگانه
نسبت داده میتوان استنباط کرد که این عمل، پیش از اسلام در میان ساکنان جزیرةالعرب وجود داشته است: «أَوَ لَمیَروا أَنّا جَعَلنا حَرَماً ءَامِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِن حَولِهِم». از آیه ۲۶ انفال نیز که یادآور ترس مسلمانان از ربوده شدن پیش از هجرت است، به دست میآید که این پدیده، از سوی مشرکان برای مبارزه با اسلام دنبال میشده است: «وَاذکُروا إِذ أَنتُم قَلیلٌ مُستَضعَفونَ فِیالأَرضِ تَخافونَ أَن یَتَخَطّفَکُمُ النَّاسُ فـَاولـکُم و أَیَّدکُم بِنَصرِهِ». قرآن، با صراحت از ساکنان اطراف مکّه (عنکبوت ۶۷) و مسلمانان پیش از هجرت (انفال ۲۶) که در معرض ربوده شدن بودند، نام برده؛ امّا از هویّت آدمربایان فقط با کلمه «ناس» تعبیر کرده است: «تَخافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ = میترسیدید که مردم شما را بربایند». (انفال ۲۶) برخی مفسّران، ناس را کافران قریش و قبایل همپیمان آنها،
و برخی، حکومت فارس یا فارس و روم دانستهاند
که به سبب ضعف مردم جزیرةالعرب، گاهی به آنها حملهکرده، بهقتل و غارت و آدمربایی میپرداختند. مجاهد، در شأن نزول آیه۱۰۶ نحل ربوده شدن گروهی از مؤمنان را به دست کافران گزارش کرده است. براساس این نقل، مؤمنان زیر شکنجه آدمربایان ناچار به گفتن سخنان کفرآمیز شدند تارهایی یابند که آیه «إِلاَّ مَن أُکرِهَ وَ قَلبُهُ مُطمئِنٌّ بِالإِیمن» نازل شد و آنان را در این گفتار معذور دانست.
آیات نخستین سوره یوسف نیز از آدمربایی دیگری خبر میدهد. براساس این آیات، برادران یوسف با دروغ و نیرنگ، یوسف را از پدر میربایند و با انداختن او در چاه، میان پسر و پدر جدایی میافکنند. بر پایه روایتی از امام صادق (علیهالسلام)، سارق خوانده شدن برادران یوسف در آیه «أَیَّتُهَا العِیرُ إِنَّکُم لَسرِقون» (یوسف ۷۰) نیز به سرقت برده شدن یوسف از یعقوب را میرساند؛ پس نسبت دادن سرقت به آنان دروغ نبود؛ گرچه هنگام دریافت کمک از یوسف مرتکب سرقت نشده بودند.
در آیه ۲۶ انفال پناه دادن مسلمانان در مدینه، در برابر خطر آدمربایی که پیش از هجرت در معرض آن بودند، قرار گرفته و در دو آیه دیگر (عنکبوت ۶۷ و قصص ۵۷) در کنار اعلان مکّه به صورت حرم امن، از این پدیده یاد شده که مردم اطراف مکّه به آن مبتلا بودند؛ در حالی که در نگاه اوّل، به نظر میرسد در مقابل جایگاه امن داشتن، میبایست از عنوان کلّی ناامنی یاد میشد؛ امّا قرآن، به جای آن، در هر سه آیه، مصداقی از ناامنی، یعنی آدمربایی را ذکرکرده است. این امر نشان میدهد که آدمربایی، شاخصه بارز ناامنی و هرج و مرج اجتماعی است.
باتوجّه به اینکه آدمربایی بر قبایل اطراف مکه و دولتهای قاهر، چون فارس و روم و مشرکان تطبیق شده میتوان یکی از زمینههای آدمربایی را استضعاف،کمی تعداد و امکانات دانست. «وَاذکُروُا إِذ أَنتُم قَلیلٌ مُستَضعَفونَفِیالأَرضِ تَخافونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَاس.» (انفال ۲۶)
«أَوَ لَم یَرَوا أَنّا جَعَلنا حَرَماً ءَامِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِن حَولِهِم.» (عنکبوت ۶۷) از انتساب آدمربایی به مردم اطراف مکّه براساس آیه ۲۶انفال شاید بتوان استفاده کرد که سیطره جاهلیّت، زمینهساز قتل، غارت، نا امنی و آدمربایی در جامعه آن روز بوده است.
قرآن، در برابر عذر حارثبن عثمانبن نوفل بن عبد مناف یا گروهی از قریش
که از ترس ربوده شدن، از گرویدن به اسلام سرباز زدند، فرمود: خداوند، شما را در حرم امن مکّه حفاظت خواهد کرد. این امر نشان میدهد که ایجاد ناامنی و ربودن انسانها به صورت ابزاری برای مقابله با اسلام از سوی دشمنان، امری شناخته شده بوده است. از شأن نزول آیه
۱۰۶ نحل نیز به دست میآید که مشرکان مکّه، با آدمربایی و آزار، قصد مبارزه با اسلام و پیشگیری از گسترش آن را داشتند؛ البتّه برخی، به بهانه ربوده شدن به پیامبر ایمان نمیآوردند و به حضرت گفتند: «إِن نَتَّبِعِ الهُدی مَعَکَنُتَخَطَّفْمِنأَرضِنا = اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم، ما را از سرزمینمان میربایند». (قصص ۵۷) خداوند، در ردّ ادّعای آنان و برای اثبات این مطلب که سخن آنها بهانهای بیش نبوده، درادامه میگوید: «أَوَلَم نُمکِّن لَهُم حَرَماًءَامِناً= آیا آنها را در حرمی امن جای ندادیم؟» آیه ۶۷ عنکبوت نیز بر امنیّت مکّه دلالت دارد.
براساس آیات، آدمربایی در اطراف مکّه رایج بوده و مکّه از این جهت امنیت داشته است: «أَوَلَم یَرَوا أَنّا جَعَلنا حَرَماً ءَامِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِن حَولِهِم - آیاندیدهاند که ما (برای آنان) حرمی امن قرار دادیم و حال آنکه مردم ازحوالیآنان ربوده میشوند؟» (عنکبوت ۶۷) خداوند، بهدنبال دعایابراهیم دربارهمکّه (رَبِّ اجعَل هذاالبَلَدَ ءَامِناً -پروردگارا! این شهر را ایمن گردان) (ابراهیم ۳۵) امنیّت این شهر را تضمین کردهاست.
قرآن، خطاب به مؤمنان مدینه میگوید: «وَاذکُرُوا إِذ أَنتُم قَلِیلٌ مُستَضعَفُونَ فِی الأَرضِ تَخافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَـَاولَـکُم... لَعَلَّکُم تَشکُرون = و به یاد آرید هنگامی را که در زمین (مکّه) گروهی اندک و مستضعف بودید و میترسیدید مردم شما را بربایند؛ پس خدا به شما پناه داد...؛ باشد که سپاسگزاری کنید». (انفال ۲۶) مقصود آیه، پیش از هجرت است که شمار مؤمنان بسیار اندک بود و پیوسته در اضطراب به سر میبردند؛ به ویژه زمانی که در شِعب ابی طالب در محاصره کافران بودند که هر لحظه احتمال ربوده یا کشته شدن وجود داشت.
به احتمال دیگر، مخاطب این آیه، ساکنان جزیرةالعرب است که پیش از اسلام، قومی حقیر، ذلیل و مدام در معرض قتل و غارت دولتهای قدرتمند فارس و روم بودند؛ ولی اسلام به آنها قدرت و عزّت داد و در پناه آن امنیّت یافتند که قرآن به همه آنان میگوید: موقعیّت گذشته خود را از یاد نبرید و در مقابل نعمت امنیّتی که خداوند به شما داده، شکرگزار باشید.
در آیه ۶۷ عنکبوت نیز از غفلت مشرکان درباره امنیّت مکّه در مقابل ناامنی حاکم بر اطراف آن، با لحن عتابآمیزی یاد، واز اینکه مشرکان در برابر این نعمت، ناسپاسی میکنند، نکوهش شده است.
(۱) ابن عاشور، تفسیرالتحریر و التنویر.
(۲) محمد رشید رضا، تفسیر المنار.
(۳) جامعالبیان عن تأویل آی القرآن.
(۴) روضالجنان و روحالجنان.
(۵) شیخ صدوق، عللالشرایع.
(۶) الفرقان فی تفسیر القرآن.
(۷) ابن منظور، لسانالعرب.
(۸) شیخ طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن.
(۹) ابنأثیر، النّهایة.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره.