• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آفات تفسیر نقلی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تفسیر نقلی، شامل تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر قرآن به سنت و تفسیر قرآن به قول صحابه و تابعان است و این گونه‌ها از نظر ارزش با یکدیگر تفاوت دارند که برای برخی از این گونه‌ تفاسیر آفاتی دارد که در این مبحث به آن پرداخته شده است.



تفسیر قرآن به قرآن، چنانچه دلالتش روشن باشد یا به وسیله روایت صحیح السندی تفسیر شده باشد نزد همه پذیرفته است و هیچ تردیدی بدان راه ندارد؛ زیرا از بهترین، صریح‌ترین و متقن‌ترین راه‌های فهم معنای آیات قرآن است. البته آن بخش از تفاسیر که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یا یکی از ائمه اطهار (علیهم‌السّلام) نسبت داده شده و سندش ضعیف و یا دلالتش مخدوش باشد قابل استناد نبوده و تا زمانی که صحت نسبت آن به یکی از معصومین به اثبات نرسد، قابل پذیرش نیست. اشکالات زیادی نیز به تفاسیر منقول از صحابه و تابعان راه یافته است و در اغلب آنها ضعف و سستی به حدی است که - به قول ذهبی نمی‌توان به آنها اعتماد کرد؛ زیرا اسباب ضعف و سستی در مجموعه عظیم روایات نقل شده در کتاب‌های تفسیر منسوب به صحابه و تابعان بسیار است و به گونه‌ای درست و نادرست به هم آمیخته شده که تشخیص آنها از هم دشوار است. تعداد این روایات بیش از حد معمول است و در آن، شاهد تناقض‌های بسیاری هستیم و حتی در موارد زیادی با روایات متضاد منسوب به یک نفر، مثل روایات نقل شده از ابن عباس برمی‌خوریم. این امر از مهمترین عوامل سلب اعتماد از مجموع آنها یا لااقل اکثر قریب به اتفاق آنهاست و ما را وا می‌دارد که با دقت نظر، کنجکاوانه و محققانه با آنها برخورد کنیم و نسبت به پیراستگی آنها از تناقض و نادرستی اقدام کنیم. امام احمد بن حنبل تصریح می‌کند: در زمینه تفسیر روایت صحیحی به ما نرسیده است، و می‌گوید: سه نوع نوشته، ریشه‌ای ندارد: ۱. اخبار مربوط به جنگ‌ها (مغازی)؛ ۲. اخبار مربوط به فتنه‌های آخر الزمان؛ ۳. تفاسیر نقلی. البته آن دسته از پیروان محقق وی گفته‌اند: منظورش این است که این گونه روایات در بیشتر موارد از سندهای صحیح و متصل برخوردار نیستند.
[۲] سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان، ج۴، ص۱۸۰.
امام محمد بن ادریس شافعی نیز می‌گوید: از ابن عباس چیزی بیش از حدود صد روایت به اثبات نرسیده است.
[۳] سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان، ج۴، ص۲۰۹.
مقصودش این است که بسیاری از روایات منقول از او، سندهای درستی ندارند.
این سخن هر چند مبالغه آمیز به نظر می‌رسد، نشان می‌دهد که احادیث ضعیف السند و مرسل یا دروغ و ساختگی فراوانی در تفسیرهای نقلی وارد شده است.


به طور خلاصه ضعف و سستی تفاسیر نقلی به سه امر بر می‌گردد:
۱. ضعف سلسله سندها و ارسال آنها یا حذف کامل اسناد که باعث خدشه در تفسیر نقلی است.
۲. فراوانی حدیث‌پردازی و تزویر که موجب سلب اعتماد می‌شود.
۳. فزونی اسرائیلیات در تفسیر و تاریخ که تفسیر نقلی را کم ارزش و کم اعتبار ساخته است.
اکنون درباره این سه امر به اختصار توضیح می‌دهیم.

۲.۱ - ضعف سندها

از جمله عواملی که باعث کم اعتباری تفسیر نقلی می‌شود، ضعف سند در روایات تفسیری است؛ چون افراد مجهول الحال یا ضعیف در سلسله سند این روایات فراوانند؛ یا اینکه در سندها ارسال روی داده است و بعضا حذف شده‌اند و یا به طور کلی فاقد سندند. تمام این عوامل موجب می‌شود طریق رسیدن به تفسیر نقلی کم اعتبار و غیر قابل اعتماد باشد.

۲.۱.۱ - جایگاه خبر واحد در تفسیر

اکنون پرسشی که مطرح می‌شود و لازم است در آن ژرف‌اندیشی شود این است که ارزش حدیث (خبر واحد) در باب تفسیر و نیز در تاریخ چه قدر است و جایگاه آن کجاست؟
ارزش خبر واحد در تفسیر و تاریخ، تنها با در نظر گرفتن خود متن تعیین می‌شود نه سند آن؛ یعنی محتوای حدیثی که وارد شده تا ابهام موجود در یک موضوع را برطرف کند در نظر گرفته می‌شود و خود متن خبر شاهد صدق آن خواهد بود و اگر ابهام را برطرف نکند - هر چند از نظر سند صحیح باشد - دلیلی بر پذیرش تعبدی آن نداریم. بنابراین، حدیث ماثور از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یا یکی از امامان معصوم (علیهم‌السّلام) یا فردی از دانشمندان صحابه یا بزرگان تابعان، اگر شناخت ما را نسبت به موضوع افزایش دهد یا ابهام موجود در لفظ قرآن یا معنای آیه را برطرف کند، همین ویژگی گواه صدق و درستی آن است؛ زیرا آنان شان نزول آیات را بهتر می‌دانند یا حداقل آسانتر بدان دسترسی داشته‌اند؛ چون یا خود شاهد نزول آیه در موارد خاص بوده‌اند و برای ما نقل کرده‌اند و یا به زمان نزول نزدیک بوده‌اند و شیوه عُقَلا بر این است که خبر شخص ثقه و حتی کسی را که فسق آشکار ندار می‌پذیرند. آیه «ان جاءکم فاسق بنبا فتبینوا..» به همین شیوه اشاره دارد؛ بدین معنا که عقلا بر گفته خبر دهنده‌ای اعتماد می‌کنند که آشکارا بی‌پروایی نکند و از کسانی نباشد که در پنهان و آشکار از خداوند ترسی ندارد.
نتیجه اینکه: هر کسی صدق و امانت‌داری او روشن باشد، خبرش پذیرفته می‌شود و هر کس به دروغگویی و خیانت در خبر شهره باشد، سخنش پذیرفته نیست و هر کس مجهول الحال باشد لازم است درنگ کنیم تا اگر قراین صدق او آشکار شود خبر را بپذیریم وگرنه آن را رد کنیم.
بنابراین، شرط پذیرفته شدن خبر، آن است که قراین درستی همراه آن باشد؛ به این معنا که در کتابی معتبر یافت شود و راوی آن به صداقت و امانت مشهور باشد یا دست کم به دورغگویی و خیانت شناخته شده نباشد. متن خبر از سلامت و استحکام برخوردار باشد؛ به گونه‌ای که یا موجب علم شود و یا شک و تردید را از انسان زایل کند و با عقل و نقل قطعی در دین و شریعت تعارض نداشته باشد که اگر این امور در حدیثی فراهم آید، اطمینان‌آور است و می‌شود بر آن اعتماد کرد. از این رو خبر - هر چند از نظر سند مرسل باشد - اگر دیگر شروط پذیرش را دارا باشد، پذیرفتنی است.

۲.۲ - جعل در تفسیر

از مهمترین اسباب ضعف تفسیر نقلی وجود احادیث جعلی است؛ زیرا در کنار جعل احادیث در زمینه مسائل مختلف مذهبی، انگیزه برای جعل و پردازش احادیث در زمینه تفسیر نقلی نیز زیاد بود. این انگیزه‌ها می‌توانست سیاسی، مذهبی، کلامی و حتی عاطفی باشد که لزوما نه از روی سوء نیت بلکه به علت بی دقتی، به جعل حدیث منجر شده باشد.
نکته مهم اینجاست که قرآن محور اساسی بود و دین و سیاست و روش زندگی آن زمان بر محور آن دور می‌زد؛ لذا پیروان و گروندگان به هر مسلکی ناچار می‌بایست به قرآن چنگ می‌زدند و از رهگذر آیات کریمه آن برای رسیدن به اهداف‌شان (خیر یا شر) مستمسکی بیابند، که این امر به رواج بازار دروغ‌پردازی در زمینه تفسیر و حدیث در آن روزگار دامن زد. این کار در زمان معاویه به دست او آغاز شد. معاویه برای جعل حدیث یا تغییر و دگرگونی احادیث جایزه قرار می‌داد تا آن احادیث در جهت تمشیت سیاست‌های جفا کارانه‌اش به کار رود. این بدعت شوم در تمام دوران حکومت امویان رواج یافت و سپس در عهد عباسیان رو به فزونی نهاد و گسترده گردید.

۲.۲.۱ - آغاز جعل حدیث

محمد حسین ذهبی می‌گوید: آغاز جعل حدیث به سال ۴۱ هجری (بعد از وفات امام علی (علیه‌السّلام)) که اختلاف سیاسی بین مسلمانان بالا گرفت و گروه گروه شدند، بر می‌گردد. در این روزگار بدعت‌گذاران و پیروان هوی و هوس ظهور کردند و بدعت‌های خود را رواج دادند و بر برداشت‌های هوس‌آمیز خود تعصب ورزیدند. عده‌ای از کسانی که در دورن کافر بودند، ظاهرا به اسلام گرویدند و به قصد نیرنگ زدن و گمراه کردن مسلمانان تعداد بسیار زیادی روایات باطل جعل کردند تا به اغراض پلید و هوس‌های نفسانی خود جامه عمل بپوشانند.
[۶] ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۱۵۸.

ابوریه می‌گوید: پژوهشگران و دانشمندان محقق همگی اتفاق نظر دارند که آغاز حدیث‌پردازی و جعل آن از زبان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سال‌های پایانی خلافت عثمان و بعد از آشوبی که منجر به قتل وی شد باز می‌گردد. آنگاه پس از بیعت مسلمانان با امام امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) این عمل شدت گرفت؛ چون هنوز همه مسلمانان با امام (علیه‌السّلام) بیعت نکرده بودند که شیاطین اموی برای غصب خلافت و تبدیل آن به یک حکومت اموی دست به کار شدند و با کمال تاسف موفق هم شدند.
[۷] ابو رأیه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۱۸.

شیخ محمد عبده درباره این قضیه می‌گوید: بعد از آشوب بزرگ زمان عثمان، عده‌ای از کسانی که با خلیفه چهارم (امام امیر مؤمنان (علیه‌السّلام)) بیعت کرده بودند پیمان‌شکنی کردند و جنگ‌هایی بین مسلمانان بر پا شد که در نتیجه به حکومت امویان منجر شد. در این روزگار جماعت مسلمانان از هم پاشید و ریسمان وحدت آنان پاره شد. مردم به احزاب گوناگونی تقسیم شدند که هر کدام درباره خلافت نظری داشتند و برای غلبه رای خود بر دیگران - قولا و عملا - وارد میدان شدند. آغاز جعل حدیث و تاویل آیات قرآن از همین زمان بود و سپس اوج گرفت.
[۸] عبده، محمد، رسالة التوحید، ص۴۷.



۱. ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۱۵۶.    
۲. سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان، ج۴، ص۱۸۰.
۳. سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان، ج۴، ص۲۰۹.
۴. حجرات/سوره۴۹، آیه۶.    
۵. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۳.    
۶. ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۱۵۸.
۷. ابو رأیه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۱۸.
۸. عبده، محمد، رسالة التوحید، ص۴۷.



معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۲۴.    



جعبه ابزار