آل خاتون (خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آل خاتون، خاندانى از عالمان شيعى جبلعامل لبنان. گفتهاند جمالالدين، يكى از اجداد اين خاندان كه در قرن هشتم مىزيست، (خوانسارى، ج ۱، ص ۷۹) در روستاى اِمّيه جبلعامل حوزه درسى داشت، يكى از سلاطين هنگام عبور از روستا تحت تأثير زهد او قرار گرفت و دختر خود، خاتون، را به همسرى او درآورد. از آن پس اين خاندان به «آل خاتون» شهرت يافتند. آل خاتون كه بعدها در عَيناثا و جويّا (هر دو از روستاهاى مهم جبلعامل) سكونت گزيدند گاه «بيت بورينى» (منسوب به بورين، در جنوب نابلس) و «بيت ابوشامه» نيز خوانده شدهاند. (امين، ج ۲، ص ۵۸۴)
جبلعامل از زمان دانشمند بزرگ شيعى، محمد بن مكّى جِزّينى معروف به شهيد اول (شهادت در ۷۸۶)، رونق علمى يافت و تا اواخر قرن دوازدهم از بزرگترين حوزههاى علمىِ شيعى شناخته مىشد. حضور آل خاتون، از نامدارترين خاندانهاى علمى جبلعامل در آن دوران در عيناثا، اين منطقه را به يكى از مراكز علمى مهم جبلعامل تبديل كرد. در سدههاى دهم و يازدهم براثر سختگيريهاى حكومت عثمانى بر مناطق شيعه نشينِ قلمرو خود، به ويژه جبلعامل، و نيز دعوت حكومت شيعى صفوى از عالمان جبلعامل، تعدادى از افراد اين خاندان -همانند شمارى ديگر از عالمان آن ديار- به ايران مهاجرت كردند. (مهاجر، ص ۱۶۹) مشهورترين افراد آل خاتون عبارتاند از :
(۱ شمسالدين محمد بن على بن محمد بن محمد بن خاتون، نخستين فقيه شناخته شده اين خاندان. وى از جمالالدين احمد بن على عاملى عيناثى اجازه روايت داشت. از اجازه شمسالدين به على بن حسين بن عبدالعالى كَرَكى (محقق كركى/ محقق ثانى) چنين برمىآيد كه جمالالدين، تنها استاد وى بوده است. (مجلسى، ج ۱۰۵، ص ۲۰ـ۲۷) در متن اين اجازهنامه و در ضمن سلسله مشايخ شمسالدين محمد، فرد ديگرى از آل خاتون ذكر نشده است.
شمسالدين محمد پس از وفات استادش، رياست دينى و علمى عيناثا را برعهده گرفت )مهاجر، ص۱۶۸) و كسانى چون پسرش، ابوالعباس احمد، و محقق كركى نزد او درس خواندند و از وى اجازه روايت گرفتند. تاريخ اجازه ابن خاتون به كركى سال ۹۰۰ است. (مجلسى، ج ۱۰۵، ص ۲۰ـ۲۷؛ مجلسى ج ۱۰۶، ص ۹۴ـ ۹۵) پسرِ نوه شمسالدين، شهابالديناحمد، در اجازه خود به عبداللّه تسترى، مراتب علمى شمسالدين را ستوده و از تسلط او بر علم معانى و بيان سخن گفته است. (مجلسى، ج ۱۰۶، ص ۸۸ـ۹۰)
۲) ابوالعباس احمد، فرزند شمسالدين محمد. نوه او، شهابالدين احمد، لقب جد خود را شهابالدين ذكر كرده است؛ (مجلسى، ج۱۰۶، ص ۸۹ ـ۹۰) اما برخى لقب او را جمالالدين گفتهاند. (حرّعاملى، قسم ۱، ص ۳۵؛ امين، ج ۳، ص ۱۳۶) حرّعاملى، (حرّعاملى، قسم ۱، ص ۳۳؛ حرّعاملى، قسم ۱، ص ۳۵) ابوالعباس احمد ابن خاتون و جمالالدين احمد ابن خاتون را دو تن دانسته است، اما به نظر محسن امين (امين، ج ۳، ص ۱۳۶ـ۱۳۷) اين دو، يك نفر هستند.
احمد از پدرش و بدرالدين حسن بن جعفر عاملى كركى و عزالدين حسين بن حسام عاملى عيناثى اجازه روايت داشت. محقق كركى نيز در ۹۳۱ در نجف به او و دو پسرش، نعمتاللّه على و زينالدين جعفر، اجازه روايت داد. فرزندش، نعمتاللّه على، شهيدثانى، محيىالدين بن احمد ميسى، على بن هلال كركى عاملى و حسن بن محمد نباطى نزد او درس خوانده يا از وى اجازه روايت گرفتهاند. شهيدثانى فضل و تقواى احمد ابن خاتون را ستوده است. (افندىاصفهانى، ج۱، ص۱۶۵ـ ۱۶۷؛ افندىاصفهانى، ج ۲، ص ۶۰؛ مجلسى، ج ۱۰۵، ص ۱۴۶؛ مجلسى، ج ۱۰۵، ص ۱۵۱؛ مجلسى، ج ۱۰۵، ص ۱۷۳؛ مجلسى، ج ۱۰۶، ص ۸۰ـ۸۱؛ مجلسى، ج ۱۰۶، ص ۹۴ ـ۹۵؛ امين، ج ۳، ص ۱۳۷ـ ۱۳۹) با توجه به تاريخ اجازه ابوالعباس به نباطى، وى در ۹۳۴ زنده بوده است. (امين، ج ۳، ص ۱۳۹)
(۳ نعمتاللّه على، فرزند ابوالعباس احمد. برخى او را نعمتاللّه بن على گفتهاند و برخى ديگر، نعمتاللّه و على را دو فرزند احمد دانستهاند. (حرّعاملى، قسم ۱، ص ۱۱۷؛ حرّعاملى، قسم ۱، ص ۱۸۹؛ افندىاصفهانى، ج ۳، ص ۳۴۰؛ افندىاصفهانى، ج ۵، ص( ۲۵۷ اما وى در اجازهنامهاى كه به عبداللّه تسترى داده خود را نعمتاللّه على بن احمد خوانده است. (مجلسى، ج ۱۰۶، ص ۹۴) به گفته امين (امين، ج ۸، ص ۱۶۰) نعمتاللّه لقب على و تعبير نعمتاللّه بن على ناشى از خطاى ناسخانِ اجازات است.
نعمتاللّه على معاصر شهيدثانى (شهادت در ۹۶۶) بود. وى از پدر خود، و محقق كركى، اجازه روايت داشت. پسرش، احمد، و حسن بن على حانينى نزد او درس خواندند و از او حديث روايت مىكردند. حسن بن على مدنى ابن شَدْقَم در سفر حجِ نعمتاللّه در ۹۷۷ از وى اجازه روايت گرفت. عبداللّه تسترى نيز در ۹۸۸ پس از سفر حج به عيناثا رفت و از نعمتاللّه و پسرش اجازه روايت كتب حديث دريافت كرد. (حرّعاملى، قسم۱، ص۶۴؛ حرّعاملى، قسم۲، ص۷۰؛ مجلسى، ج۱۰۶، ص۸۸ـ۹۶؛ امين، ج۵، ص۱۷۶ـ۱۷۷) مهاجر (مهاجر، ص ۱۷۲ـ۱۷۳) حضور تسترى در عيناثا براى گرفتن اجازه روايت از نعمتاللّه را مؤيد جايگاه علمى وى و بيانگر رسيدن عيناثا به اوج شكوفايى علمى در آن زمان دانسته است. به گفته افندىاصفهانى، (افندىاصفهانى، ج ۵، ص ۲۴۸) نعمتاللّه از شهيدثانى نيز روايت كرده اما نعمتاللّه در اجازات خود، شهيدثانى را در سلسله مشايخش ياد نكرده است. (مجلسى، ج ۱۰۶، ص ۹۴ـ ۹۶؛ امين، ج ۸، ص ۱۶۰) همچنين افندىاصفهانى (افندىاصفهانى، ج ۵، ص ۲۴۸ـ ۲۴۹) روايت كردن مستقيم نعمتاللّه على را از محقق كركى -كه شهيدثانى از او با واسطه حديث روايت كرده بعيد دانسته- اما نعمتاللّه در اجازهنامههايش، كركى را از مشايخ روايى خود برشمرده است. (افندىاصفهانى، ج۳، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسى، ج۱۰۶، ص۹۵؛ امين، ۸، ص ۱۶۰؛ مجلسى، ج ۱۰۷، ص۶۳ـ ۶۴) به علاوه، روايتِ با واسطه شهيدثانى از محقق كركى به سبب ملاقات نداشتن آن دو با يكديگر بوده است نه فاصله زمانى. ( نورى، ج۲، ص۲۱۰) به گفته فرزند نعمتاللّه، پدرش عمرى طولانى داشت. (مجلسى، ج ۱۰۶، ص ۹۰)
نعمتاللّه در ۹۵۷ مقام خضر را در عيناثا تجديد بنا كرد. (امين، ج ۸، ص ۱۶۰) رسالهاى مختصر درباره معناى عدالت از آثار اوست. (افندىاصفهانى، ج ۵، ص (۲۴۹
۴) شهابالدين احمد، فرزند نعمتاللّه على. وى از پدرش حديث روايت كرده است. فرزندش، محمد، و عبداللّه تسترى نيز از او اجازه روايت داشتند و تسترى نزد او درس خوانده بود. (مجلسى، ج ۱۰۲، ص ۱۱۱؛ مجلسى، ج ۱۰۶، ص ۸۸ـ۹۳؛ مجلسى، ج ۱۰۶،ص۱۰۱ـ ۱۰۴) به گفته افندىاصفهانى (افندىاصفهانى، ج ۱، ص ۷۷) وى از شهيدثانى اجازه روايت داشت. شهابالدين احمد در ۹۸۸ جامع عيناثا را بازسازى كرد. (امين، ج ۳، ص(۳۹ كتاب مقتلالحسين عليهالسلام از آثار اوست. (افندىاصفهانى، ج ۱، ص ۷۷)
برادر وى، عبداللطيف، نيز از عالمان معاصر شهيدثانى بود كه در ۹۷۱ كتابى درباره اخلاق و مواعظ تأليف كرد. (امين، ج ۸، ص۴۴) افندىاصفهانى نسخهاى از كتاب الاستبصار شيخطوسى را به خط او در اصفهان ديده است. (افندىاصفهانى، ج ۳، ص ۲۵۵)
(۵ شمسالدين محمد، فرزند شهابالدين احمد. از تولد و زادگاه و تحصيلات او اطلاعى در دست نيست. وى كه مدتى در مكه سكونت داشت، از پدرش حديث روايت كرده است. ظهيرالدين ميرزاابراهيم هَمَدانى در ۱۰۰۸ در مكه، ماجد بن هاشم بحرانى، حسين بن حيدركركى و محمد بن شهاب جوزى از او اجازه روايت گرفتند. (مجلسى، ج ۱۰۶، ص ۱۰۱ـ۱۰۷؛ مجلسى، ج۱۰۷، ص۱۷ـ۱۹؛ آقابزرگ طهرانى، طبقات: الروضة، ص۵۳۱ـ ۵۳۲؛ امين، ج ۹، ص ۱۱۴)
آثار او عبارتاند از: الاُنموذَج فىالمنطق و الحكمة الطبيعى و الالهى و حاشيه بر الاَلفيه شهيد اول كه در مكه نگارش يافته و نسخهاى از آن به خط مؤلف در كتابخانه آستان قدس رضوى موجود است. باتوجه به عبارات پايانى اين نسخه، او در ۱۰۳۹ در قيد حيات بود. (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۶، ص۲۴؛ امين، ج۹، ص۱۱۴ـ۱۱۵؛ روضاتى، ج۱، ص۳۷۵ـ۳۷۶) برخى منابع شرح كتاب فقهى اِرشادُ الاَذهان الى احكامِ الايمان علامه حلّى را اثر برادرزاده شمسالدين، ابن خاتون شمسالدين ابوالمَعالى محمد دانستهاند؛ (حرّعاملى، قسم۱، ص۱۶۹؛ افندىاصفهانى، ج ۵، ص ۱۳۴؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۱۳، ص ۸۰)
اما روضاتى (روضاتى، ج ۱، ص ۳۷۲ـ۳۷۸) با استناد به نسخه خطى موجود از اين اثر در اصفهان با عنوان برهان السّداد فى شرح الارشاد، نويسنده كتاب را شمسالدين محمد بن احمد معرفى كرده و انتسابِ اشتباه كتاب را ناشى از خلط نامِ عمو و برادرزاده دانسته است. اين اثر نيز در زمان مجاورت او در مكه نگارش شده است. (روضاتى، ج۱، ص۳۷۷)
برادرِ محمد، يوسف، ملقب به جمالالدين (زنده در ۱۰۵۱) و فرزند يوسف، حسين )متوفى پس از ۱۱۲۴) نيز از عالمان و صاحب تأليفات بودند. (امين، ج ۵، ص ۴۶۷ـ۴۶۸؛ امين، ج ۱۰، ص ۳۱۸؛ آقابزرگ طهرانى، طبقات: الكواكب، ص ۲۰۰(
۶) شمسالدين ابوالمعالى محمد بن سديدالدين على، نوه شهابالدين احمد و خواهرزاده شيخ بهائى. (امين، ج ۱۰، ص ۱۰) از سال تولد او اطلاعى در دست نيست. پدرش، على، در مشهد سكونت گزيده بود. شمسالدين در طوس به دنيا آمد و بعدها رهسپار هند شد. در ۱۰۰۹ در حيدرآباد سكنا گزيد و در ۱۰۱۴ از محمدمؤمن حسينیاسترآبادى (عالم مشهور و صاحب نفوذ در دوره قطبشاهيان در حيدرآباد) اجازه روايت گرفت. (اسكندرمنشى، ج ۳، ص ۹۴۱؛ بسطامى، ص ۲۲۳؛ حسينى اشكورى، ۱۴۱۴، ج ۱، ص ۵۳۱ـ۵۳۲(
شمسالدين محمد در دوران سلطنت محمد قطبشاه، در ۱۰۲۵ يا ۱۰۲۷ به پيشنهاد استرآبادى به عنوان سفير قطبشاهيان به دربار صفويان رفت و مورداحترام شاهعباس صفوى قرار گرفت. (اسكندرمنشى، ج ۳، ص ۹۴۱؛ بسطامى، ص ۲۲۳؛ اطهر رضوى، ج ۱، ص ۴۹۹) ابنخاتون در اين دوره، نزد بهاءالدين عاملى درس خواند و از وى اجازه روايت گرفت. (خاتونآبادى، ص ۵۰۴؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة،ج۴،ص۷۶ـ۷۷؛ استادى، ج۲، ص۲۱۶(
اسكندرمنشى (اسكندرمنشى، ج ۳، ص ۹۵۰ـ۹۵۱) تاريخ بازگشت او را به هند ۱۰۲۹ دانسته اما بنابر برخى گزارشها ابنخاتون پس از وفات محمد قطبشاه و در زمان حكومت عبداللّه قطبشاه وارد حيدرآباد شد. (بسطامى، ص ۲۲۳؛
امين، ج۱۰، ص ۱۰) پس از بازگشت، به سِمَت قائممقام پيشوا (پيشوا، بالاترين مقام پس از سلطان) و دبيرى منصوب شد و در ۱۰۳۸ به پيشوايى رسيد. او در ۱۰۴۱ به سبب حسدورزى و سعايت اطرافيان سلطان، بركنار و در ۱۰۴۳ «ميرجُمله» (وزير) شد و در ۱۰۴۵ دوباره پيشوا گرديد. وى حدود بيست سال عهدهدار اين مناصب بود. ابنخاتون در اداره امور كشور، مدبر و نزد سلطان بسيار محترم و صاحب نفوذ بود. كاردانى و درايت وى در حل مسائل مملكت و مردمداریاش به محبوبيت او افزود و باعث گسترش تشيع در حيدرآباد شد. (بسطامى، ص ۲۲۳ـ۲۲۴؛ صاعدى شيرازى، ص ۷۸ـ۸۰؛ اطهر رضوى، ج ۱، ص ۵۰۴ـ۵۱۰(
شمسالدين محمد، عالمى جامعالاطراف بود كه افزون بر مناصب دولتى، به تدريس علوم دينى و رياضى نيز میپرداخت و شاگردان زيادى داشت. برخى از آنها عبارتاند از: محمدعلى كربلايى، حسن بن على جامعى، ميرزامحمد حسينیجزائرى و معزالدين محمد اردستانى. (حرّعاملى، قسم ۲، ص ۲۷۵ـ۲۷۶؛ افندیاصفهانى، ج۱، ص ۲۲۳؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج۱۸، ص ۳۲؛ امين، ج ۱۰، ص ۱۰؛ حسينیاشكورى، ۱۴۱۴، ج ۱، ص۵۳۲) وى به شعر و ادبيات نيز علاقهمند بود و جلسات ادبى و شعرخوانى با حضور پرشمار اديبان به طور مرتب در محضر او برگزار مىشد. (امين، ج ۱۰، ص ۱۰؛ اطهر رضوى، ج ۱، ص ۵۱۰؛ بسطامى، ص ۲۲۵ـ ۲۳۴) آثار خير و عامالمنفعهاى نيز از او برجایمانده است. (امين، ج ۱۰، ص ۱۰(
به گفته بسطامى، (بسطامى، ص۲۲۴ـ۲۲۵) ابنخاتون در ۱۰۵۹ در راه سفر حج در بندرِ مُخاى يمن از دنيا رفت. (قمى، ج۲، ص۵۶۷) قبر وى در حيدرآباد زيارتگاه مردم است. (امين، ج ۱۰، ص ۱۰(
از جمله آثار وى، ترجمه و شرح فارسى الاربعون حديثاً شيخ بهائى است به درخواست سلطانمحمد قطبشاه كه به ترجمه قطبشاهى معروف است. شيخ بهائى بر اين شرح تقريظ نگاشت و مترجم را ستود. (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۴، ص ۷۶ـ۷۷؛ امين، ج۱۰، ص۱۰ـ۱۱) اين كتاب در ۱۲۷۵ در تهران و در ۱۳۰۹ در بمبئى به چاپ رسيد. (مشار، ج ۱، ستون ۱۵۰) سلطانمحمد قطبشاه ترجمه ابنخاتون را مختصر كرد و آن را لُبابالاحاديث قطبشاهی ناميد. (آقابزرگ طهرانى، الذريعة،ج۱۸،ص۲۷۴ـ۲۷۵(
ساير آثار او عبارتاند از: حاشيه بر جامع عباسى شيخ بهائى، (افندىاصفهانى، ج ۵، ص ۱۳۵؛ امين، ج ۱۰، ص ۱۰) در برخى منابع وى شارح يا نگارنده متمم جامع عباسى نيز ذكر شده است (خوانسارى، ج ۱، ص ۷۸؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۳، ص ۳۴۰ـ۳۴۱) كه به درستى معلوم نيست همه اين آثار يكى هستند يا با هم تفاوت دارند؛
حاشيه بر تَحريرالاحكام علامه حلّى؛ (افندىاصفهانى، ج ۵، ص ۱۳۵) بَديعُ البَيان لمعانىالقرآن، به فارسى؛ (حسينى اشكورى، ۱۳۵۴ـ۱۳۷۶ش، ج ۵، ص ۳۱) كتابى به فارسى درباره امامت؛ شرح فارسى صحيفه سجاديه؛ (خوانسارى، ج ۱، ص ۷۸؛ قمى، ج۲، ص۵۶۷) توضيح اخلاق عبداللّه شاهى، به فارسى در شرح اخلاق ناصرى اثر خواجه نصيرالدين طوسى؛ (افندىاصفهانى، ج ۵، ص ۱۳۵؛ آستان قدس رضوى. كتابخانه، ج ۶، ص ۴۰۳)
و ديوان اشعار. (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۹، قسم ۳، ص ۹۹۵ـ۹۹۶(
از آل خاتون عالمان و فقيهان ديگرى نيز برخاستهاند؛ (حرّعاملى، قسم ۱، ص ۶۵؛ حرّعاملى، قسم ۱، ص ۱۱۸؛ حرّعاملى، قسم ۱، ص ۱۸۵؛ امين، ج ۲، ص ۱۲۵؛ امين، ج ۳، ص ۱۱۰)
از معروفترين آنها ابنخاتون، اسداللّه بن مؤمن است كه در مشهد سكونت داشت و خود و ــ به احتمال زياد ــ پدرش در ايران متولد شده بودند. او در ۱۰۶۷، چهارصد كتاب را وقف كتابخانه حرم امام رضا عليهالسلام كرد. (امين، ج ۳، ص ۲۸۹؛ شاكرى، ص ۹۱ـ۹۳؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج۵، ص۲۸۱؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج۶، ص۱۱؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۱۶، ص ۴۵ـ۴۶؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۲۳، ص۱۵۴؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۲۳، ص ۱۷۵؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۲۴، ص ۳۶۸(
منابع:
(۱) آستان قدس رضوى. كتابخانه، فهرست كتابخانه آستان قدس رضوى، ج ۶، مشهد ۱۳۴۴ش؛
(۲) محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، الذريعة الى تصانيف الشيعة، چاپ علىنقى منزوى و احمد منزوى، بيروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۳) محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، طبقات اعلام الشيعة: الروضة النضرة فى علماء الماةالحادية عشرة، بيروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰؛
(۴) محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، طبقات اعلام الشيعة: الكواكب المنتشرة فى القرن الثانى بعدالعشرة، چاپ علىنقى منزوى، تهران ۱۳۷۲ش؛
(۵) رضا استادى، فهرست نسخههاى خطى كتابخانه عمومى حضرت آيةاللّه العظمى گلپايگانى، ج ۲، قم: دارالقرآن الكريم، (بىتا.)؛
(۶) اسكندر منشى؛
(۷) عباس اطهررضوى، شيعه در هند، ج ۱، ترجمه مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى، قم ۱۳۷۶ش؛
(۸) عبداللّه بن عيسى افندىاصفهانى، رياض العلماء و حياض الفضلاء، چاپ احمد حسينى، قم ۱۴۰۱ـ ؛
(۹) امين؛
(۱۰) على بن طيفور بسطامى، حدايقالسلاطين فى كلامالخواقين، چاپ شريف النساء انصارى، حيدرآباد (بىتا.)؛
(۱۱) محمد بن حسن حرّعاملى، املالآمل، چاپ احمد حسينى، بغداد ( ۱۳۸۵)، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش؛
(۱۲) احمد حسينى اشكورى، تراجم الرجال، قم ۱۴۱۴؛
(۱۳) احمد حسينى اشكورى، فهرست نسخههاى خطى كتابخانه عمومى حضرت آيةاللّه العظمى مرعشى نجفى، قم ۱۳۵۴ـ۱۳۷۶ش؛
(۱۴) عبدالحسين بن محمدباقر خاتونآبادى، وقايع السنين و الاعوام، يا، گزارشهاى ساليانه از ابتداى خلقت تا سال ۱۱۹۵ هجرى، چاپ محمدباقر بهبودى، تهران ۱۳۵۲ش؛
(۱۵) خوانسارى؛
(۱۶) محمدعلى روضاتى، فهرست كتب خطى كتابخانههاى اصفهان، ج ۱، اصفهان ۱۳۴۱ش؛
(۱۷) رمضانعلى شاكرى، گنج هزار ساله: كتابخانه مركزى آستان قدس رضوى قبل و بعد از انقلاب، مشهد ۱۳۶۷ش؛
(۱۸) احمد بن عبداللّه صاعدى شيرازى، حديقةالسلاطين قطبشاهى، چاپ علىاصغر بلگرامى، حيدرآباد، دكن ۱۹۶۱؛
(۱۹) عباس قمى، فوائد الرضويه: زندگانى علماى مذهب شيعه، تهران ( ۱۳۲۷ش)؛
(۲۰) مجلسى، بحارالانوار؛
(۲۱) خانبابا مشار، فهرست كتابهاى چاپى فارسى، تهران ۱۳۵۲ش؛
(۲۲) جعفر مهاجر، جبلعامل بين الشهيدين: الحركة الفكرية فى جبلعامل فى قرنين من اواسط القرن الثامن للهجرة/ الرابع عشر للميلاد حتى اواسط القرن العاشر/ السادس عشر، دمشق ۲۰۰۵؛
(۲۳) حسين بن محمدتقى نورى، خاتمة مستدرك الوسائل، قم ۱۴۱۵ـ۱۴۲۰.