• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آمنه بنت وهب بن عبدمناف(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آمنه، دختر وهب‌بن عبدمناف‌بن زهرة‌بن‌كلاب(ابن‌سعد، الطبقات الكبرى، ج۱، ص۷۶) از قبيله قريش، مادر پيامبر(صلى الله عليه وآله)بود.
نسب:
او را از نظر نسب و جاى‌گاه از برترين زنان قريش دانسته‌اند. پدرش وهب، بزرگ بنى‌زهره و شريف‌ترين آنان بود.(ابن‌اسحاق، السير و المغازى، ص۴۲؛ طبرى، تاريخ الأمم والملوك، ج۲، ص۲۴۳) طبق آن‌چه درباره سنّ آمنه هنگام وفات (۴۸ سال پيش از هجرت) گفته‌اند،(یعقوبی، تاريخ اليعقوبى، ج۲، ص۱۰) بايستى هم سنّ عبدالله، و‌بيست و چهار سال پيش از عام‌الفيل (۵۴۶م) زاده شده باشد. از جزئيات زندگى او اطلاع چندانى در دست نيست. هر آن‌چه در تاريخ آمده، به زمان ازدواج او و پس از آن مربوط مى‌شود. بر پايه روايتى، وى ده سال يا اندكى كم‌تر، بعد از حفر چاه زمزم و يك سال پس از فديه دادن عبدالمطّلب براى عبدالله، به همسرى او درآمد.(یعقوبی، تاريخ اليعقوبى، ج۲، ص۹؛ ابن‌کثیر، البداية و النهايه، ج۲، ص۱۹۹) پس از ازدواج، در سه روزى كه عبداللّه با او بود، باردار شد.(ابن‌سعد، الطبقات الكبرى، ج۱، ص۹۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۹)دوران باردارى آمنه، برخلاف آن‌چه بر ديگر زنان مى‌گذشت، به آسانى سپرى شد(یعقوبی، تاريخ اليعقوبى، ج۲، ص۹؛ ابن‌سعد، الطبقات الكبرى، ج۱، ص۷۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۹) و كودكش را بى‌مشقّت، بر زمين نهاد.(ابن‌سعد، الطبقات الكبرى، ج۱، ص۷۹) از او چنين نقل شده است كه وقتى حامله بودم، نورى از من ساطع شد كه با آن قصرهاى بُصرى در سرزمين شام را ديدم و سوگند به خدا! هرگز حملى سبك‌تر و راحت‌تر از آن را در كسى نديده بودم.(ابن‌هشام، السيرة‌النبويّه، ج۱، ص۱۶۵) در زمان حاملگى، بشارت يافت كه تو سرور امّت را باردارى و هر گاه زاده شد، بگو: «او‌را از شر حسد ورزان به خداى واحد مى‌سپارم» و او را محمد بنام.(ابن‌هشام، السيرة‌النبويّه، ج۱، ص۱۵۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۹؛ طبرى، تاريخ الأمم والملوك، ج۲، ص۱۵۶) براساس روايتى ديگر، او فرمان يافت تا كودك را احمد بنامد.(موسوعة الذهبيّة للعلوم الاسلاميه، ج۲، ص۲۳) وقتى كودك متولد شد، چون پدرش پيش از اين، در بازگشت از سفر تجارى شام، در مدينه در گذشته بود(ابن‌اسحاق، السير و المغازى، ص۴۵؛ طبرى، تاريخ الأمم والملوك، ج۲، ص۱۶۵؛ ابن‌اثیر، الكامل فى التاريخ، ج۱، ص۴۶۶) يا بنا به روايتى هنوز در سفر بود و دو ماه(یعقوبی، تاريخ اليعقوبى، ج۲، ص۱۰) و به قولى بيست و هشت ماه(ابن‌اسحاق، السير و المغازى، ص۴۵) پس از ولادت او در گذشت، آمنه به عبدالمطّلب، پدر بزرگ كودك پيغام داد تا براى ديدن كودك بيايد؛ سپس او را از امور خارق‌العاده‌اى كه در دوران حمل و زايمان ديده بود، آگاه كرد.(ابن‌هشام، السيرة‌النبويّه، ص۱۵۹_۱۶۰؛ ابن‌سعد، الطبقات الكبرى، ج۲، ص۸۲)
آمنه به جهت كم‌توانى، بيش از چند روز نتوانست كودك خود را شير دهد؛(ابن‌سعد، الطبقات الكبرى، ج۱، ص۸۹) سپس او را براى شير دادن به «حليمه سعديّه» سپرد.(ابن‌هشام، السيرة‌النبويّه، ج۱، ص۱۶۰) در شش سالگى كودك، آمنه به اتّفاق او و امّ‌ايمن كنيز محمد صلى الله عليه وآله براى زيارت قبر عبدالله در يثرب و نيز زيارت دايى‌هاى پدر او به آن ديار رفت و پس از يك ماه اقامت در «دارالنابغه» هنگام بازگشت، در محلى به نام «ابواء» در مسير مكّه به مدينه بيمار شد و در سى سالگى(یعقوبی، تاريخ اليعقوبى، ج۲، ص۱۰) درگذشت و در همان‌جا مدفون شد.(ابن‌سعد، الطبقات الكبرى، ج۱، ص۹۳_۹۴؛ ابن‌اثیر، الكامل فى التاريخ، ج۱، ص۴۶۶) گفته‌اند: آمنه يگانه فرزند خانواده خود بود.(علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۲، ص۲۶۲) مشركان در مسير حركت به سوى اُحد در ابواء، بر آن شدند تا قبر آمنه را نبش كرده، خاكه استخوان‌هاى او را به صورت گِرو براى تضمين و حفظ زنان خويش، با خود ببرند؛ امّا پس از رايزنى‌هاى ابوسفيان با اهل‌نظر، از بيم آن كه مبادا ديگران، با مردگان آنان چنين كنند، از آن صرف‌نظر كردند.(المغازى، ج۱، ص۲۰۶؛ ابن‌اثیر، الكامل فى التاريخ، ج۱، ص۴۶۶۷)
آمنه در شأن نزول:
با اين‌كه آمنه در دوران كودكى پيامبر صلى الله عليه وآله و سى و چهار سال پيش از بعثت حضرت درگذشت، برخى از مفسّران اهل سنّت در ذيل آيه ۱۱۳ توبه(توبه:۱۱۳) از او ياد كرده‌اند:«ما‌كانَ لِلنَّبِىّ وَ الّذينَ ءامَنوا أن يَستَغفِروا لِلمُشرِكينَ وَ لو كانوا اُولى قُربى مِن بَعدِ ما تَبَيّنَ لَهُم أنّهُم أصحـبُ الجَحيمِ _ بر پيامبر و كسانى كه ايمان آورده‌اند، سزاوار نيست كه براى مشركان ـ پس از آن كه برايشان آشكار گرديد كه آنان اهل دوزخند ـ آمرزش بطلبند، هرچند خويشاوند آنان باشند». به نقل طبرى از عطيّه، چون پيامبر صلى الله عليه وآله به مكّه رسيد، بر قبر مادرش ايستاد؛ بدان اميد كه خداوند بدو اذن داده تا براى او آمرزش طلبد؛(جامع‌البيان عن تأويل آى‌القرآن، ج۱۱، ص۵۸) امّا اين سخن با واقعيّت‌هاى تاريخى كه قبر آمنه را در ابواء مى‌دانند، ناسازگار است؛ چنان‌كه ابن‌سعد، به خطا بودن آن تصريح كرده است.(ابن‌سعد، الطبقات الكبرى، ج۱، ص۹۴) اين مطلب، با حرمت نهادن پيامبر بر قبر مادرش در بازگشت از عمره حديبيّه نيز نمى‌سازد. گفته‌اند: پيامبر صلى الله عليه وآله در بازگشت از عمره‌حديبيّه، از ابواء گذشت و خداوند اجازه داد تا قبر مادرش را زيارت كند. حضرت بر سر قبر او آمد. آن را تميز كرد و براى وى گريست و مسلمانان نيز از گريستن پيامبر گريستند.(ابن‌سعد، الطبقات الكبرى، ج۱، ص۹۴)
سيوطى نيز در تفسير آيه پيشين، داستان استغفار را به تفصيل از «ابن‌مردويه» از «بُريده» نقل مى‌كند.(سیوطی، الدّرالمنثور فى التفسير بالمأثور، ج۴، ص۳۰۳)
با توجّه به اضطراب در عبارت و ناهم‌گونى‌هاى گفتار، پذيرش آن مشكل مى‌نمايد؛ از اين رو ابن‌كثير پس از نقل داستان مى‌گويد: اين حديث، غريب و داراى سياقى عجيب است.(ابن‌كثير، تفسيرالقرآن العظيم، ج۲، ص۴۰۸) در ادامه مى‌گويد: عجيب‌تر و غير قابل باورتر از اين، حديثى است كه «خطيب بغدادى» به سندى مجهول از عايشه نقل مى‌كند كه خداوند، مادر پيامبر صلى الله عليه وآله را زنده كرد و ايمان آورد؛ سپس دوباره(ابن‌كثير، تفسيرالقرآن العظيم، ج۲، ص۴۰۸) او را برگرداند؛ بنابراين، با توجّه به آن‌چه در احاديث آمده است كه آمنه زنى مسلمان(علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۵،ص۱۱۷) و نيز يكى از شش تن شفاعت شدگان پيامبر به شمار آمده(علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۵، ص۱۰۸) مى‌توان آن‌چه را در ذيل آيه آمده، برساخته‌اى ناشى‌ از عمل‌ توجيه‌گرانه كسانى (امويان) دانست كه خود از خاندان و نياكانى طاهر و خوش نام محروم بوده‌اند؛ افزون بر اين، ترمذى حديثى از امام‌على عليه السلام آورده و آن را «حديثى حسن» بر شمرده كه حضرت، شأن نزول آيه را مردى مسلمان مى‌داند كه براى پدر و مادرش از خدا آمرزش مى‌طلبيد؛ در حالى‌كه هر دوى آنان در حال شرك از دنيا رفته بودند. امام على عليه السلام مى‌گويد: او را از اين عمل باز داشتم؛ امّا وى به عمل ابراهيم عليه السلام در آمرزش خواهى براى پدرش استناد كرد؛ از اين رو، قضيه را براى رسول خدا باز گفتم كه در پى آن، آيات پيشين نازل شد.(فخر رازی، التفسير الكبير، ج۱۶، ص۲۰۹؛ نمونه بيّنات، ص۴۴۴)
شيعه براساس روايات بسيارى‌ كه در آن‌ها تأكيد شده خداوند، حملِ پيامبر صلى الله عليه وآله را در بهترين رحم قرار داده(علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۵، ص۱۰) و آن را از آتش جهنّم دور داشته،(کلینی، الكافى، ج۱، ص۴۴۶) بر آن است كه آمنه از نيك‌زنان عالم اسلام و از مسلمانان به شمار مى‌رود؛ هم‌چنين طبق آيه ۲۱۹ شعراء(شعراء:۲۱۹)(و تَقَلُّبَك فِى السّـجِدينَ) معتقد است كه پيامبر در اصلاب موحّدان و مؤمنان بوده است؛(طبرسی، مجمع‌البيان فى تفسير القرآن، ج۷، ص۳۲۳؛ قرطبى، الجامع لأحكام القرآن، ج۱۳، ص۹۷) بنابراين نمى‌توان به شرك و ناپاكى آمنه عقيده داشت؛ از همين رو به آنان كه چنين عقيده ناصوابى دارند، پاسخ‌هاى مفصّلى داده است.(علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۵، ص۱۵۵؛ الصحيح من سيرة النبى الأعظم، ج۲، ص۱۸۷)
فهرست منابع:
(۱) بلاذری، انساب الاشراف؛
(۲) علامه مجلسی، بحارالأنوار، مؤسسة الوفاء، بیروت،۱۴۱۳؛
(۳) ابن‌کثیر، البداية و النهايه؛
(۴) طبرى، تاريخ الأمم والملوك؛
(۵) یعقوبی، تاريخ اليعقوبى؛
(۶) ابن‌كثير، تفسيرالقرآن العظيم؛
(۷) فخر رازی، التفسير الكبير؛
(۸) جامع‌البيان عن تأويل آى‌القرآن؛
(۹) قرطبى، الجامع لأحكام القرآن؛
(۱۰) سیوطی، الدّرالمنثور فى التفسير بالمأثور؛
(۱۱) ابن‌اسحاق، السير و المغازى؛
(۱۲) ابن‌هشام، السيرة‌النبويّه؛
(۱۳) الصحيح من سيرة النبى الأعظم؛
(۱۴) ابن‌سعد، الطبقات الكبرى؛
(۱۵) کلینی، الكافى؛
(۱۶) ابن‌اثیر، الكامل فى التاريخ؛
(۱۷) طبرسی، مجمع‌البيان فى تفسير القرآن؛
(۱۸) المغازى؛
(۱۹) موسوعة الذهبيّة للعلوم الاسلاميه؛
(۲۰) نمونه بيّنات.



جعبه ابزار