• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آیات خدا (خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آيات خدا: نشانه‌هاى خدا در آفاق و انفس
آيات، جمع آيه است. اهل ‌لغت در ريشه و مبدأ اشتقاق آن اَىَ‌ىَ، اوى، أأى را احتمال داده و اين احتمال‌هاى را به تفصيل بررسى كرده‌اند. خليل، (۱) ابن‌فارس، (۲) جوهرى (۴) و ابن‌منظور،(۴) براى آيه، معانى گوناگونى چون قصد، مكث و انتظار، جماعت و شگفتى را گفته‌اند، ولى همه آنان يكى از معانى آيه را علامت و نشانه دانسته‌اند. راغب مى‌گويد: آيه به معناى علامتِ آشكارِ ملازم با چيز پنهان است، به‌گونه‌اى كه انسان با آگاهى از آن علامت، به چيز پنهان نيز دست مى‌يابد، مانند نشانه راه كه با ديدن آن، راه آشكار مى‌شود. (۵)
در قرآن، آيه، آيتين و آيات ۳۸۲ بار آمده است. مفسّران براى آيه در قرآن، معانى گوناگونى گفته‌اند، ولى گويا مى‌توان آن را در همه اين موارد به معناى علامت و نشانه دانست. مصاديق آيه در قرآن بدين قرار است:
۱. آيه قرآن(۶)
«مِنه ءايتٌ مُحكمتٌ = پاره‌اى از قرآن، آيات محكم است.» (سوره: آل‌عمران: ۳؛ سوره: آل‌عمران: ۷) آيات قرآن را از‌آن‌رو آيه گفته‌اند كه مضمون آن، بيان آيات تكوينى، معارف و احكامى است كه نشانِ خدا است. (۷) برخى هم گفته‌اند: چون آيه قرآن، نشانه و دليل بر سخنى بلند و آموزه‌اى ارجمند است، به آن آيه گفته‌اند (۸) يا از اين جهت كه نشانه جدايى و قطع كلامى از كلام ديگر است. (۹)
۲. معجزه(۱۰)
«أَنّى قَد جِئتُكم بِـايَة مِن رَبِّكم أَنّى أخْلُقُ لَكم مِن الطّينِ كَهَيئةِ الطَّيرِ فَأَنفُخُ فِيه فَيكونُ طَيراً بِإذنِ اللّهِ = (عيسى(عليه السلام)گفت:)در حقيقت من از جانب پروردگارتان برايتان معجزه‌اى آورده‌ام. من از گِل براى شما شمايل پرنده مى‌سازم، آن‌گاه در آن مى‌دمم، پس به اذن خدا پرنده‌اى مى‌شود.» (سوره: آل‌عمران: ۳؛ سوره: آل‌عمران: ۴۹) راز نام‌گذارى معجزه به آيه آن است كه نشانه حقّانيّت ادّعاى پيامبر و رسالت او از جانب خدا است.
۳. پند و عبرت (۱۱)
«فَاليَومَ نُنَجّيكَ بِبَدنِك لِتَكونَ لِمَن خَلفَك ءَايةً = پس امروز تن بى‌جان تو را به ساحل مى‌افكنيم تا براى كسانى كه از پى تو مى‌آيند، عبرتى باشد.» (سوره: يونس: ۱۰؛ سوره: يونس: ۹۲) به امورى كه مايه پند و عبرت است، از آن‌رو آيه گفته‌اند كه نشانِ قدرت و عزّت پيشينيان، سپس نابودى و خوارى آنان است.
۴. موجودات جهان آفرينش(۱۲) (آفاق و انفس):
«وَ مِن ءايتهِ أَن خَلَقَكُم مِن تراب = آفرينش شما (انسان‌ها)از خاك، از نشانه‌هاى خدا است.» (سوره: روم:۳۰؛ سوره: روم: ۲۰) بر جهان آفرينش چون آسمان، زمين، خورشيد، انسان و... از آن رو آيه اطلاق شده كه همه، نشانه آفريدگارى دانا و توانا است. تعبير آيه از پديده‌هاى جهان، مهم‌ترين كاربرد اين واژه در قرآن و موضوع بحث در اين مقاله همين كاربرد است، البتّه وجوه ديگرى مانند برج و عمارت(۱۳) (سوره: شعراء: ۲۶؛ سوره: شعراء: ۱۲۸)، دليل و برهان(۱۴) (سوزه: بقره: ۲؛ سوزه: بقره: ۶۱)، قدرت و سلطه(۱۵) (سوره: قصص: ۲۸؛ سوره: قصص: ۳۵) و كتاب (قرآن) (۱۶) (سوره: جاثيه: ۴۵؛ سوره: جاثيه: ۸) را برشمرده‌اند كه مى‌توان همه آن‌ها را به معناى نشانه دانست.
توجّه به آيات در قرآن:
در قرآن، برشمردن نشانه‌هاى الهى در آفرينش، همواره با واژه آيه يا آيات بيان نشده، بلكه خداوند سبحان در موارد فراوانى در مقام يادآورى نعمت‌هاى خود، بدون ذكر واژه آيه، به شمارش آن‌ها پرداخته است، مانند: «وَأَنزَلنا مِن السَّماءِ مآءً فأنبَتنا فيها مِن كلِّ زوج كريم» (سوره: لقمان: ۳۱؛ سوره: لقمان: ۱۰)، «أَلَم‌تَرَ أنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَكم ما فى‌الأرضِ وَالفُلكَ تَجرى فى‌البَحرِ بِأمرِه». (سوره: حج: ۲۲؛ سوره: حج: ۶۵) به گفته مؤلف تفسير تسنيم، نعمت‌هاى الهى، آيات توحيدى حق است كه براى بهره‌ورى مادّى و تعالى معنوى انسان آفريده شده و تبيين آن‌ها در قرآن براى دعوت به توحيد و تهذيب است. (۱۷) برخى نيز گفته‌اند: در پاره‌اى از موارد، نعمت‌هاى خدا در آسمان و زمين به تفصيل يادآورى شده تا انگيزه‌اى براى شكر و حق‌شناسى باشد و در همه جا نيز اين هدف ممكن است منظور باشد كه انسان، با نگرش به عالم (از آن جهت كه آفريده خدا و در چنبره تدبير او است)، معرفت فطرى و شناخت حضورى خود را شكوفا سازد و شدّت بخشد، بنابراين، اين آيات همه جا ضمن اين‌كه به چگونگى آفرينش موجودات اشاره مى‌كند، مى‌خواهد خدا را به انسان نشان دهد و عقربه دل او را در جهت آفريدگار نگاه دارد (۱۸) و از آن‌جا كه غرض از بيان نعمت‌ها و آيات، راه‌يابى به توحيد است، قرآن، منكران خدا و مشركان را كه با مشاهده آيات الهى، به شناخت خداوند و يگانه‌پرستى هدايت نشده‌اند، سرزنش مى‌كند: «أَوَلَم يَروا» (سوره: سجده: ۳۲؛ سوره: سجده: ۲۷)، «أَفَلَم يَنظُروا» (سوره: ق: ۵۰‌؛ سوره: ق: ۶)، «أَفَلايَنظرونَ» (سوره: غاشيه: ۸۸‌؛ سوره: غاشيه: ۱۷)،«أَفلاتُبصِرون». (سوره: ذاريات: ۵۱‌؛ سوره: ذاريات: ۲۱) در مواردى نيز با اداى سوگند، به عظمت آيات الهى اشاره شده است: «وَالسَّماءِ ذاتِ البُروجِ» (سوره: بروج: ۸۵‌؛ سوره: بروج: ۱)، «وَالشَّمسِ و ضُحـها وَالقَمرِ إذا تَلـها» (سوره: شمس: ۹۱؛ سوره: شمس: ۱‌و۲)، «والنَّجمِ إذا هَوى». (سوره: نجم: ۵۳‌؛ سوره: شمس: ۱)
اهمّيّت شناخت از راه آيات:
يكى از راه‌هاى شناخت خدا، شناخت او از طريق آيات او است كه آن را در اصطلاح، برهان اِنّى مى‌نامند، يعنى انسان با تدبّر در معلول و آثار، به علّت و مؤثّر آن پى مى‌برد. شناخت خدا از اين طريق، شايع‌ترين برهانى است كه قرآن براى خداشناسى مطرح ساخته است، چنان‌كه بسيارى از مفسّران، تمام آياتى را كه بر آيات تكوينى الهى مشتمل است، به اثبات وجود خدا ناظر دانسته و مفاد آن‌ها را به صورت براهينى درآورده‌اند كه بازگشت بيش‌تر آن‌ها، به «برهان نظم» است. (۱۹) اهتمام قرآن براى خداشناسى از راه آيات، ازآن‌رو است كه بيش‌تر معلومات بشر در جهان، معلوماتِ آيه‌اى است. به گفته برخى، اگر انسان كسى را خوب، بد، دوست يا دشمن مى‌داند، آن را از رهگذر احساس كسب نكرده، بلكه از گفتار و رفتار كه نشانه دوستى يا دشمنى و خوبى يا بدى است، دريافته است، پس بيش‌تر شناخت‌هاى ما نه حسّى مستقيم و نه علمى تجربى است، بلكه احساس ما به آيه‌هاى شىء تعلّق مى‌گيرد، ولى ذهن ما همواره از راه آيات و آثار، مؤثّر را در وراى آن‌ها مى‌بيند. شناخت خدا از اين راه نيز براى انسان ممكن مى‌شود. اگر ما خداشناسى از طريق آيات را انكار كنيم، بايد نود درصد معلومات خود را كه از همين راه به دست آمده‌اند، ناديده بگيريم،(۲۰) از سوى ديگر، برخلاف ساير براهين عقلى كه دشوارى‌هايى دارد، همه انسان‌ها به فراخور دانش خود مى‌توانند از اين طريق به شناخت خدا دست يابند، بنابراين، مأنوس بودن انسان با شناختِ آيه‌اى و آسان‌يابى آن موجب شده است كه قرآن به اين نوع شناخت توجّه ويژه‌اى كند.
راز و آثار تفكّر در آيات:
قرآن در مواضع فراوانى بر تفكّر و تدبّر در آيات خدا تأكيد كرده، متفكّران را مى‌ستايد:«الَّذينَ يَذكُرونَ اللهَ قيماً و قُعوداً و عَلى جُنُوبِهم و يَتَفكّرونَ فِى خَلقِ السَّموتِ و الأرضِ». (سوره: آل‌عمران: ۳؛ سوره: آل‌عمران: ۱۹۱) برپايه روايات، تفكّر يك ساعت از عبادت يك سال برتر شمرده شده. (۲۱) اين اهمّيّت از جهاتى قابل بررسى است:
۱. مهم‌ترين راز مطالعه آيات الهى ايمان به خدا و شناخت• حقّانيّت او است (۲۲):«سَنُريهِم ءايتِنا فِى‌الأفاقِ وَ فى أَنفسِهِم حتّى يَتَبيّنَ لَهم أنّهُ الحقُّ» (سوره: فصلت: ۴۱؛ سوره: فصلت: ۵۳) از اين‌رو قرآن كافرانى را كه نعمت و قدرت الهى را در آسمان و زمين مشاهده مى‌كنند و ايمان نمى‌آورند، سرزنش مى‌كند: «أَوَلم يَرالَّذين كَفَروا أَنّ السَّموتِ والأرضَ كانَتا رَتقاً فَفَتَقنـهما وَ جَعَلنا مِن الماءِ كلَّ شىء حىّ أَفلا يُؤمِنون» (سوره: انبياء: ۲۱؛ سوره: انبياء: ۳۰) البتّه برخى گفته‌اند: ممكن است قرآن به (با بيان آيات تكوينى) به طور مستقيم درصدد اثبات وجود خدا برنيامده باشد يا وجود خدا را قريب به بديهى و بى‌نياز از استدلال مى‌دانسته يا با منكر قابل توجّهى مواجه نبوده است. در هر حال، منافاتى ندارد كه آيه‌اى به طور مستقيم درصدد اثبات يگانگى خدا باشد، ولى به طور غير مستقيم اصل وجود خدا را هم اثبات كند. (۲۳)
۲. تفكّر در آيات خدا، افزون بر اثبات اصل وجود آفريدگار، ما را به صفات او، چون علم، قدرت، حكمت، رحمت و... نيز رهنمون است، چنان‌كه قرآن، هدف آفرينش آسمان‌ها و زمين را دست‌يابى به بينش توحيدى و آشنايى با قدرت و علم خداوند معرّفى مى‌كند: «اللهُ الّذى خَلقَ سَبعَ سَموت وَ مِن الأرضِ مِثلَهنّ يَتَنزَّلُ الأمرُ بَينَهنَّ لِتَعلموا أنّ اللهَ على كلِّ شَىء قدير وَ أنَّ اللهَ قَد أَحاطَ بِكلِّ شَىء عِلماً». (سوره: طلاق: ۶۵‌؛ سوره: طلاق: ۱۲)
۳. تفكّر در بسيارى از آيات خدا و نمايان شدن قدرت بى‌انتهاى او در آفرينش، پذيرش امكان قيامت و برانگيخته شدن دوباره موجودات را براى انسان آسان‌تر مى‌كند، چنان‌كه قرآن در تعدادى از آيات، پس از يادآورى برخى از آيات خدا، معاد و زندگى پس از مرگ و دشوار نبودن زنده‌كردن مجدّد انسان‌ها را به ياد مى‌آورد. (سوره: عنكبوت: ۲۹؛ سوره: عنكبوت: ۱۹) در جاى ديگر نيز هدف از تفصيل و توضيح آيات را يقين به ملاقات خداوند دانسته است: «يُفَصِّلُ الأيـتِ لَعَلَّكُم بِلِقاءِ ربِّكم تُوقِنون» (سوره: رعد: ۱۳؛ سوره: رعد: ۲) هم‌چنين قرآن، آفرينش انسان از خاك و نطفه و علقه، و‌زنده شدن زمين‌مرده را دليلى بر برانگيخته شدن دوباره انسان‌ها مى‌داند. (سوره: حج: ۲۲؛ سوره: حج: ۵) و نيز: «فَانظُر إِلى ءاثرِ رَحمَتِ اللّهِ كَيفَ يُحىِ الأرضَ بَعدَ مَوتِها إنَّ ذلكَ لَمُحىِ المَوتى» (سوره: روم: ۳۰؛ سوره: روم: ۵۰) و زنده شدن زمين و رشد گياهان را در آن، از آيات الهى معرفى كرده، مى‌گويد: همو كه زمين را زنده كرد، مردگان را نيز زنده مى‌كند: «وَمِن ءايتِهِ أنّكَ تَرى‌الأرضَ خشِعةً فإذا أنزَلنا عَليها الماءَ اهتَزَّت وَ رَبَت إنّ‌الَّذى أَحياها لَمُحىِ المَوتى». (سوره: فصلت: ۴۱؛ سوره: فصلت: ۳۹) به گفته علاّمه طباطبايى، اهمّيّت تعقّل در آيات الهى از آن رو است كه شناخت آيات، موجب شناخت خداوند و اسما و صفات و افعال او مى‌شود و مى‌فهماند كه خدا زنده است و مرگ بر او عارض نمى‌شود. خداوند، توانايى بدون عجز، و‌دانايى است كه جهل در او راه ندارد و او آفريدگار و مالك همه چيز است. آفريدگان را آفريد تا به آنان انعام كند، بدون اين‌كه به آن‌ها نيازمند باشد. او روزى همه را گرد مى‌آورد و انسان‌ها را پاداش يا كيفر خواهد داد. با دست‌يابى به اين معارف، انسان درمى‌يابد كه زندگى او دائم و سعادت يا شقاوت او پايدار است، واين زندگى دنيايى، بيهوده نيست واين حقيقتى‌است كه انسان را به دين و شريعت الهى راهنمايى مى‌كند. (۲۴)
۴. از ديگر آثار سير در آيات خدا، بصيرت و خروج از حجاب طبيعت و غفلت و دست‌يابى به ياد خدا است، چنان‌كه در سوره ق پس از اشاره به آفرينش آسمان و زمين و كوه‌ها و گياهان مى‌گويد: «تَبصِرَةً و ذِكرى لِكلِّ عَبد مُنيب» (سوره: ق: ۵۰‌؛ سوره: ق: ۸) و گردش شب و روز و نزول باران از آسمان را مايه تذكر مى‌داند: «وَ هُوالّذى جَعَل الَّيلَ والنَّهارَ خِلفَةً لِمَن أرادَ أن يَذَّكّر» (سوره: فرقان: ۲۵؛ سوره: فرقان: ۶۲)، «هُوالّذى يُريكُم ءايتِهِ و يُنزِّلُ لكم مِنَ‌السَّماءِ رِزقاً وَ ما يَتَذَكّرُ إلاّ مَن يُنيب». (سوره: غافر: ۴۰؛ سوره: غافر: ۱۳)
۵‌. شكرگزارى نيز يكى از آثار تعقّل در آيات خدا است، چنان‌كه قرآن به بيان نشانه‌هاى خود در دريا و فوايد آن پرداخته، مى‌فرمايد:«وَ لَعلَّكُم تَشكرونَ». (سوره: نحل: ۱۶؛ سوره: نحل: ۱۴؛ سوره: جاثيه: ۴۵؛ سوره: جاثيه: ۱۲) قرآن، انسان‌هايى را كه به رغم مشاهده آيات الهى و برخوردارى از آن‌ها، شكرگزار نيستند، سرزنش مى‌كند: «أَفَرءيتُمُ الماءَ الَّذى تَشرَبون • ءَأنتُم أَنزَلتموهُ مِنَ‌المُزنِ أَم نَحن‌المُنزِلون لَو نَشاءُ جَعَلنه أُجاجاً فَلولاتَشكُرونَ». (سوره: واقعه: ۵۶‌؛ سوره: واقعه: ۶۸ـ۷۰)
تقسيم آيات خدا:
آيه و نشانه، يا اعتبارى است يا تكوينى.آيات‌اعتبارى‌تابع قرارداداست،ولى‌آيات تكوينى تابع قرارداد نبوده، براى‌ همهو در همه‌جا نشانه‌است، مانند آيه بودن ‌چمن‌سبز بر وجود آب. نشانه تكوينى درباره غير خدا، فقط در محدوده و حالت خاصّى وجود دارد، يعنى چمن مادامى ‌كه سبز است، نشانه ‌آب است، ولى پس از خشك شدن، ديگر نشانه آن نيست، امّا موجودات جهان براى خداوند در همه حالات و با همه تطوّرات، نشانه است، در غير اين صورت، مستلزم مستقل بودن موجودى در جهتى خاصّ است كه ‌درباره ممكنات محال مى‌نمايد، بنابراين، هر موجود ممكن در هر حال، نشانه تكوينى خدا است. (۲۵)
آيات الهى را مى‌توان به آيات شهودى و غيبى: «علِمِ‌الغَيبِ وَالشَّهـدَة» (سوره: توبه: ۹؛ سوره: توبه: ۹۴) و ملكى: «تَبـركَ الذى بِيَدِه المُلك» (سوره: ملك: ۶۷‌؛ سوره: ملك: ۱) و ملكوتى: «فَسُبحنَ الَّذى بِيَدهِ مَلَكوتُ كُلِّ شَىء» (سوره: يس: ۳۶؛ سوره: يس: ۸۳) تقسيم كرد. موجودات مادّى و محسوس كه بر خلاف موجودات غيبى با مادّه و عوارض آن مقارنند، از آيات شهودى به شمار مى‌آيند، زيرا به ادراك حسّى قابل دركند، گرچه آيه بودنشان مانند ساير آيات به ادراك عقل است و موجودات غير مادّى، آيات غيبى به شمار مى‌آيند كه خود به آيات مثالى، نفسى و عقلى قابل تقسيمند. (۲۶) از ديگر تقسيم‌هاى مهم آيات، تقسيم آن به آفاقى و انفسى است.
شرايط بهره‌بردارى از آيات خدا:
از قرآن چنين برمى‌آيد كه هركس از عقل بهره گيرد، (سوره: روم: ۳۰؛ سوره: روم: ۲۴) و اهل قبول و شنيدن (سوره: يونس: ۱۰؛ سوره: يونس: ۶۷) و پندگيرى و درس آموختن (سوره: نحل: ۱۶؛ سوره: نحل: ۱۳) باشد و در آيات خدا تعقّل (سوره: بقره: ۲؛ سوره: بقره: ۱۶۴) و تفكّر (سوره: جاثيه: ۴۵؛ سوره: جاثيه: ۱۳) كند و از اولى‌الالباب (سوره: آل‌عمران: ۳؛ سوره: آل‌عمران: ۱۹۰) و اولى النهى (خردمندان) (سوره: طه: ۲۰؛ سوره: طه: ۵۴) به شمار آيد مى‌تواند از آيات آفاق و انفس، به قدرت، علم و حكمت خدا پى برد. چنين انسانى، اهل ايمان، تقوا و در راه رسيدن به يقين خواهد بود، (۲۷) از همين‌رو است كه خداوند در آياتى چند، آفرينش را نشانه‌اى براى مؤمنان (سوره: نمل: ۲۷؛ سوره: نمل: ۸۶) و پرهيزگاران (سوره: يونس: ۱۰؛ سوره: يونس: ۶) و اهل يقين (سوره: ذاريات: ۵۱‌؛ سوره: ذاريات: ۲۰) مى‌داند، يعنى آنانند كه از رهگذر اين آيات به خدا راه يافته و اهل ايمان و تقوا و يقين شده‌اند، البتّه كسانى كه از تدبّر و نگريستن در آيات الهى روى گردانند، آيات الهى در آن‌ها تأثيرى نمى‌نهد و ايمان نمى‌آورند و بر شرك خويش پاى مى‌فشارند: «وَ كَأيِّن مِن ءاية فى‌السَّموتِ والأرضِ يَمُرّونَ عَليها وَ هُم عَنها مُعرِضونَ وَ ما يُؤمِنُ أكثرُهُم بِاللّهِ إلاّ وَ هُم مُشرِكونَ» (سوره: يوسف: ۱۲؛ سوره: يوسف: ۱۰۵ و ۱۰۶) و آسمان را كه سقفى محفوظ است، مى‌بينند و از نشانه‌هاى آن روى‌گردانند: «وَ جَعلنا السَّمآءَ سَقفاً مَحفوظاً وَ هُم عَن ءايـتِها مُعرِضونَ» (سوره: انبياء: ۲۱؛ سوره: انبياء: ۳۲) چنان‌كه كافران هم نمى‌توانند از راه جهان‌شناسى و خودشناسى به خدا پى ببرند، زيرا غُل‌هايى كه بر گردنشان است، آنان را از ديدن خود باز مى‌دارد و ميان آنان و آيات انفسى و آفاقى خداوند، ديوار بزرگى است كه راه را از هر سوى بر آنان بسته است: (۲۸) «إنّا جَعَلنا فى أعنقِهم أغللاً فَهِى إلى الأذقانِ فَهُم مُّقمَحون وَ جَعلنا مِن بَينِ أَيديهِم سَدّاً وَ مِن خَلفهِم سَدّاً فَأغشَينهم فَهُم لايُبصِرون.» (سوره: يس: ۳۶؛ سوره: يس: ۸و۹)
(۱) خلیل بن احمد، ترتيب العين، ج۱، ص ۶۳، «أيا»؛
(۲) ابن فارس، مقاييس، ج‌۱، ص‌۱۶۸، «اى‌ى»؛
(۳) الجوهری، الصحاح، ج‌۶‌، ص‌۲۲۷۵، «ايا»؛
(۴) ابن منظور، لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۲۸۲، «ايا»؛
(۵) راغب اصفهانی، مفردات، ج۱، ص‌۱۰۱، «اى»؛
(۶) حسین بن محمد دامغانی، الوجوه و النظائر، ج‌۱، ص‌۳۳؛
(۷) علامه طباطبایی، الميزان، ج‌۱۸، ص‌۱۵۹؛
(۸) طبرسی، مجمع‌البيان، ج‌۱، ص‌۲۰۴؛
(۹) ابن منظور، لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۲۸۲، «ايا»؛
(۱۰) طبرسی، مجمع‌البيان، ج‌۱، ص‌۲۰۴؛
(۱۱) محمد بن حسین دامغانی، الوجوه و النظائر، ج‌۱، ص‌۳۴؛
(۱۲) محمد بن حسین دامغانی، الوجوه والنظائر، ج‌۱، ص‌۳۴؛
(۱۳) سیوطی، الاشباه و النظائر، ص‌۳۰۰؛
(۱۴) طبرسی، مجمع‌البيان، ج‌۷، ص‌۳۱۰؛
(۱۵) طبرسی، مجمع‌البيان، ج۱، ص۲۵۷؛
(۱۶) آلوسی، روح‌المعانى، ج‌۱۱، ج‌۲۰، ص‌۱۱۶؛
(۱۷) محمد بن حسین دامغانی، الوجوه و النظائر، ص‌۳۳؛
(۱۸) جوادی آملی، تسنيم، ج‌۲، ص‌۶۰۵‌؛
(۱۹) جوادی آملی، معارف قرآن، ج۱، ص‌۲۲۶؛
(۲۰) جوادی آملی، معارف قرآن، ج۱، ص‌۲۴؛
(۲۱) مطهرى، مجموعه آثار، ج۱۳، ص‌۴۲۸؛
(۲۲) غزالی، احياء علوم الدين، ج‌۶‌، ص‌۵۸‌؛
(۲۳) طبرسی، مجمع‌البيان، ج‌۹، ص‌۲۹؛
(۲۴) جوادی آملی، معارف قرآن، ج۱، ص‌۲۴؛
(۲۵) علامه طباطبایی، الميزان، ج‌۶‌، ص‌۱۷۰؛
(۲۶) جوادى آملی، تفسير موضوعى، ج‌۱۳، ص‌۳۴۵ ؛
(۲۷) تفسير موضوعى، جوادى آملی، ج‌۱۳، ص۳۴۶؛
(۲۸) صدرالدین شیرازی، تفسير ملاصدرا، ج‌۵‌، ص‌۱۳۴؛
(۲۹) علامه طباطبایی، الميزان، ج‌۱۸، ص‌۱۵۹؛
(۳۰) جوادى آملی، تسنيم، ج‌۲، ص‌۲۳۶؛



جعبه ابزار