• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آیات قصاص

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آیات قصاص

آیه قصاص

(آیات قصاص)

(آیه ۱۷۹ بقره، در باره فلسفه حکم قصاص)

به آیه ۱۷۹ سوره بقره «آیه قصاص» مى‌گویند:((وَ لَكُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) ؛ «و براى شما در قصاص حیات و زندگى است‌اى صاحبان خرد، تا شما تقوى پیشه كنید». )

قصاص، از ماده «قَصَّ» به معنای جستجو و پى‌گیرى از آثار چیزى است و هر امرى كه پشت سر هم آید عرب آن را «قصّه» مى‌گوید و از آنجا كه قصاص، قتلى است كه پشت سر قتل دیگرى قرار مى‌گیرد این واژه در مورد آن به كار رفته است.



شأن نزول: عادت عرب جاهلى بر این بود كه اگر كسى از قبیله آنها كشته مى‌شد تصمیم مى‌گرفتند تا آنجا كه قدرت دارند از قبیله قاتل بكشند، و این فكر تا آنجا پیش رفته بود كه حاضر بودند به خاطر كشته شدن یك فرد تمام طائفه قاتل را نابود كنند آیه ۱۷۸ بقره نازل شد و حكم عادلانه قصاص را بیان كرد:((یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَیكُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلى‌ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى‌ بِالْأُنْثى‌ فَمَنْ عُفِی لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَی‌ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیهِ بِإِحْسانٍ ذلِكَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى‌ بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ) ؛ «‌اى افرادى كه ایمان آورده‌اید! حكم قصاص در مورد كشتگان بر شما نوشته شده است، آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر كسى از ناحیه برادر (دینى) خود مورد عفو قرار گیرد (و حكم قصاص او تبدیل به خونبها گردد) باید از راه پسندیده پیروى كند (و در طرز پرداخت دیه، حال پرداخت كننده را در نظر بگیرد) و قاتل نیز به نیكى دیه را به ولى مقتول بپردازد (و در آن مسامحه نكند) این تخفیف و ر)



حمتى است از ناحیه پروردگار شما و كسى كه بعد از آن تجاوز كند عذاب دردناكى خواهد داشت».



این حكم اسلامى، در واقع حد وسطى بود میان دو حكم مختلف كه در آن زمان وجود داشت بعضى قصاص را لازم مى‌دانستند و چیزى جز آن را مجاز نمى‌شمردند و بعضى تنها دیه را لازم مى‌شمردند، اسلام قصاص را در صورت عدم رضایت اولیاى مقتول، و دیه را به هنگام رضایت طرفین قرار داد.



آیه بعد با یك عبارت كوتاه و بسیار پر معنا، پاسخ بسیارى از سؤالات را در زمینه مساله قصاص بازگو مى‌كند. این آیه كه از ده كلمه تركیب شده، و در نهایت فصاحت و بلاغت است، به خوبى نشان مى‌دهد كه قصاص اسلامى به هیچ وجه جنبه انتقام‌جویى ندارد بلكه دریچه‌اى است به سوى حیات و زندگى انسانها. از یك سو ضامن حیات جامعه است، زیرا اگر حكم قصاص وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنیت مى‌كردند جان مردم بى‌گناه به خطر مى‌افتاد همانگونه كه در كشورهایى كه حكم قصاص به كلى لغو شده آمار قتل و جنایت به سرعت بالا رفته است. و از سوى دیگر مایه حیات قاتل است چرا كه او را از فكر آدم‌كشى تا حد زیادى باز مى‌دارد و كنترل مى‌كند. و از سوى سوم به خاطر لزوم تساوى و برابرى، جلو قتل‌هاى پى در پى را مى‌گیرد و به سنت‌هاى جاهلى كه گاه یك قتل مایه چند قتل و آن نیز به نوبه خود مایه قتل‌هاى بیشترى مى‌شد پایان مى‌دهد، و از این راه نیز مایه حیات جامعه است. و با توجه به اینكه حكم قصاص مشروط به عدم عفو است دریچه دیگرى نیز به حیات و زندگى گشوده مى‌شود.



گروهی- بی توجه به فواید این حکم- انتقاداتی از این قبیل بر قصاص وارد کرده‌اند:



۱. جنایتى كه قاتل مرتكب شده بیش از این نیست كه انسانى را از بین برده است، ولى شما به هنگام قصاص همین عمل را تكرار مى‌كنید!



پاسخ‌: از بین بردن افراد مزاحم و خطرناك گاه بهترین وسیله براى رشد و تكامل اجتماع است، و چون در اینگونه موارد مساله قصاص ضامن حیات و ادامه بقا مى‌باشد شاید از این رو قصاص به عنوان غریزه در نهاد انسان گذارده شده است. نظام طب، كشاورزى، دامدارى همه و همه روى این اصل عقلى (حذف موجود خطرناك و مزاحم) بنا شده زیرا مى‌بینیم به خاطر حفظ بدن، عضو فاسد را قطع مى‌كنند، و یا به خاطر نمو گیاه شاخه‌هاى مضر و مزاحم را مى‌برند، كسانى كه كشتن قاتل را فقدان فرد دیگرى مى‌دانند تنها دید انفرادى دارند، اگر صلاح اجتماع را در نظر بگیرند و بدانند اجراى قصاص چه نقشى در حفاظت و تربیت سایر افراد دارد در گفتار خود تجدید نظر مى‌كنند.



۲. قصاص جز انتقام‌جویى و قساوت نیست، این صفت ناپسند را باید با تربیت صحیح از میان مردم برداشت، در حالى كه طرفداران قصاص هر روز به این صفت ناپسند انتقام‌جویى روح تازه‌اى مى‌دمند!



پاسخ: اصولا تشریع قصاص هیچگونه ارتباطى با مساله انتقام‌جویى ندارد، زیرا انتقام به معنى فرونشاندن آتش غضب به خاطر یك مساله شخصى است، در حالى كه قصاص به منظور پیشگیرى از تكرار ظلم و ستم بر اجتماع است و هدف آن عدالتخواهى و حمایت از سایر افراد بى‌گناه مى‌باشد.



۳. آدمكشى گناهى نیست كه از اشخاص عادى یا سالم سرزند، حتما قاتل از نظر روانى مبتلا به بیمارى است، و باید معالجه شود، و قصاص دواى چنین بیمارانى نمى‌تواند باشد.



پاسخ‌: در بعضى موارد این سخن صحیح است و اسلام هم در چنین صورتهایى براى قاتل دیوانه یا مثل آن حكم قصاص نیاورده است، اما نمى‌توان مریض بودن قاتل را به عنوان یك قانون و راه عذر عرضه داشت، زیرا فسادى كه این طرح به بار مى‌آورد و جراتى كه به جنایتكاران اجتماع مى‌دهد براى هیچكس قابل تردید نیست، و اگر این استدلال در مورد قاتل صحیح باشد در مورد تمام متجاوزان و كسانى كه به حقوق دیگران تعدى مى‌كنند نیز باید صحیح باشد، زیرا آدمى كه داراى سلامت كامل عقل است هرگز بدیگران تجاوز نمى‌كند، و به این ترتیب تمام قوانین جزائى را باید از میان برداشت، و همه متعدیان و متجاوزان را به جاى زندان و مجازات به بیمارستانهاى روانى روانه كرد.



۴. مسائلى كه مربوط به نظام اجتماعى است باید دوش به دوش اجتماع رشد كند، بنا بر این قانونى كه در هزار و چهارصد سال پیش از این پیاده مى‌شده نباید در اجتماع امروز عملى شود!



پاسخ‌: ادعاى مزبور در برابر توسعه وحشتناك جنایات در دنیاى امروز و آمار كشتارهاى میدان‌هاى نبرد و غیر آن ادعاى بى‌ارزشى است، و به خیالبافى شبیه‌تر است، و به فرض كه چنین دنیایى به وجود آمد، با توجه به اینکه اسلام قانون عفو را در كنار قصاص گذارده و هرگز قصاص را راه منحصر معرفى نكرده است، مسلما در چنان محیطى خود مردم ترجیح خواهند داد كه قاتل را عفو كنند، اما در دنیاى كنونى كه جنایاتش تحت لفافه‌هاى گوناگون قطعا از گذشته بیشتر و وحشیانه‌تر است حذف این قانون جز اینكه دامنه جنایات را گسترش دهد اثرى ندارد.



۵. آیا بهتر نیست به جاى قصاص، قاتلان را زندانى كنیم و با كار اجبارى از وجود آنها به نفع اجتماع استفاده نمائیم با این عمل هم اجتماع از شر آنان محفوظ مى‌ماند، و هم از وجود آنها حتى المقدور استفاده مى‌شود.



پاسخ‌: هدف از قصاص همانطور كه قرآن تصریح مى‌كند حفظ حیات عمومى اجتماع و پیشگیرى از تكرار قتل و جنایات است، مسلما زندان نمى‌تواند اثر قابل توجهى داشته باشد، و به همین دلیل در كشورهایى كه حكم اعدام لغو شده در مدت كوتاهى آمار قتل و جنایت فزونى گرفته، به خصوص اگر حكم زندانى افراد- طبق معمول- در معرض بخشودگى باشد كه در این صورت جنایتكاران با فكرى آسوده‌تر و خیالى راحت‌تر دست به جنایت مى‌زنند.



۶. چرا مرد جنایتكار بخاطر كشتن زن قصاص نمی‌شود؟



پاسخ: مفهوم آیه این نیست كه مردم نباید در برابر زن قصاص شود بلكه همانطور كه در فقه اسلام مشروحا بیان شده اولیاى زن مقتول مى‌توانند مرد جنایتكار را به قصاص برسانند به شرط آنكه نصف مبلغ دیه را بپردازند. به عبارت دیگر: منظور از عدم قصاص مرد در برابر قتل زن، قصاص بدون قید و شرط است ولى با پرداخت نصف دیه، كشتن او جایز است. و پرداخت مبلغ مزبور براى اجراى قصاص نه بخاطر این است كه زن از مرتبه انسانیت دورتر است و یا خون او كمرنگ‌تر از خون مرد است، این توهمى است كاملا بیجا و غیر منطقى كه شاید لفظ و تعبیر «خون بها» ریشه این توهم شده است، پرداخت نصف دیه تنها به خاطر جبران خسارتى است كه از قصاص گرفتن از مرد متوجه خانواده او مى‌شود. توضیح اینكه: مردان غالبا در خانواده عضو مؤثر اقتصادى هستند و مخارج خانواده را متحمل مى‌شوند و با فعالیتهاى اقتصادى خود چرخ زندگى خانواده را به گردش در مى‌آورند، بنا بر این تفاوت میان از بین رفتن مرد و زن از نظر اقتصادى و جنبه‌هاى مالى بر كسى پوشیده نیست كه اگر این تفاوت مراعات نشود خسارت بى‌دلیلى به بازماندگان مرد مقتول و فرزندان بى‌گناه او وارد مى‌شود، لذا اسلام با قانون پرداخت نصف مبلغ در مور



د قصاص مرد رعایت حقوق همه افراد را كرده و از این خلاء اقتصادى و ضربه نابخشودنى، كه به یك خانواده مى‌خورد جلوگیرى نموده است اسلام هرگز اجازه نمى‌دهد كه به بهانه لفظ «تساوى» حقوق افراد دیگرى مانند فرزندان شخصى كه مورد قصاص قرار گرفته پایمال گردد. البته ممكن است زنانى براى خانواده خود، نان‌آورتر از مردان باشند، ولى مى‌دانیم احكام و قوانین بر محور افراد دور نمى‌زند بلكه كل مردان را با كل زنان باید سنجید.

[۱]     مكارم شیرازی ، ناصر ، ۱۳۰۵ -؛تفسیر نمونه؛جلد۱؛صفحه ۶۰۴

[۲]     سیوطی ، عبد الرحمان بن ابی بكر ، ۸۴۹ - ۹۱۱ق.؛الدر المنثور فی التفسیر بالماثور؛جلد۱؛صفحه ۱۷۴

[۳]     طبرسی ، فضل بن حسن ، ۴۶۸ - ۵۴۸ق؛مجمع البیان فى تفسیرالقرآن؛جلد۱؛صفحه ۴۸۱

[۴]     طباطبایی ، محمد حسین ، ۱۲۸۱ - ۱۳۶۰؛المیزان فی تفسیر القرآن؛جلد۱؛صفحه ۴۳۳

[۵]     فخر رازی ، محمد بن عمر ، ۵۴۴ - ۶۰۶ق.؛التفسیرالكبیر؛جلد۵؛صفحه ۲۲۹

[۶]     حویزی ، عبد علی بن جمعه ، - ۱۱۱۲ق.؛تفسیرنورالثقلین؛جلد۱؛صفحه ۱۵۸

[۷]     قمی ، علی بن ابراهیم ، - ۳۲۹ق.؛تفسیرالقمى؛جلد۱؛صفحه ۶۵



جعبه ابزار