• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

أین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



"أین" در لغت ظرف است برای پرسش از مکان و جا،
[۱] لسان العرب، ابن منظور، ج۱، ص۲۴۹، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
و در اصطلاح فلاسفه
[۳] المشارع و المطارحات، شیخ اشراق، ج۱، ص۲۷۴_ ۲۷۳.
[۴] الاهیات شفاء (طبع حسن زاده آملی)، ابن سینا، ص۱۰۳.
یکی از مقولات نسبی است.



در تعریف «این» گفته‌اند: «این حالتی است که از نسبت شیء با مکان، برای شیء حاصل می‌شود»
به عبارت ساده تر، این همان "در مکان بودن" یا "کجایی؟ " شیء است. وقتی می‌گوئیم فلان شیء در این مکان است، "در این مکان بودن" به منزله صفتی برای آن شیء خواهد بود.


فلاسفه صفت أین یا "در مکان بودن" را در زمره اعراض می‌دانند زیرا وقتی شیئی از مکانی به مکان دیگر منتقل می‌شود، خودش ثابت است و فقط یکی از صفات آن که «در مکان بودن» است، تغییر می‌کند.
[۵] هستی شناسی، عبودیت، عبدالرسول، ص۲۵۲، قم، مؤسسه امام خمینی، چ ۵، ۱۳۷۹.
(البته این سخن بدون در نظر گرفتن حرکت جوهری است والا در صورتی که به حرکت جوهری توجه نمائیم هیچ شیء ثابتی در عالم ماده وجود نخواهد داشت.)
اینکه در تعریف "این" گفته شده از اعراض نسبی است معنایش این نیست که «این»، عین نسبت است، چنان که شیخ اشراق تصور کرده است، بلکه «این»، نسبت داشتن با مکان یا در مکان بودن شیء است، و نسبت داشتن شیء با مکان، غیر از خود نسبت است. یعنی حالتی که از این نسبت برای شیء حاصل می‌شود. پس اگر چه «این» یک مقوله نسبی است اما عین نسبت نیست.
[۷] نهایة الحکمه (با تعلیقه استاد فیاضی)، علامه طباطبائی، ج۲، ص۴۸۱، قم، موسسه امام خمینی رحمة‌الله‌علیه ، چ اول.

نکته‌ای که نباید از آن غافل بود اینکه «در مکان بودن» (کجائی)، غیر از خود مکان است. مکان شیء، صفت و حالت خود آن شیء نیست اما «در مکان بودن»، صفتی از صفات خود شیء است. و به همین سبب، مکان شیء را از اعراض شیء به حساب نمی‌آورند بر خلاف در مکان بودن، که آن را جزء اعراض شیء محسوب می‌کنند.
[۸] هستی شناسی، عبودیت، عبدالرسول، ص۲۵۲، قم، مؤسسه امام خمینی، چ ۵، ۱۳۷۹.



"این" بر حسب توسعه‌ای که عرف به آن داده است به دو قسم تقسیم می‌شود:
۱. أین حقیقی: در جائی گفته می‌شود که شیء در مکانی باشد که آن مکان، اختصاص به او داشته باشد و چیز دیگری در آن مکان نگنجد، مانند وقتی که گفته می‌شود " آب در کوزه است" در صورتی که کوزه پر از آب باشد و جای هیچ چیز دیگری در آن نباشد.
۲. أین غیر حقیقی: در جائی گفته می‌شود که شیء در مکانی باشد ولی آن مکان چیزهای دیگری را نیز بتواند در خود جای دهد، مانند این که گفته شود "فلان شخص در خانه است"؛ چون در خانه افراد دیگری نیز جای می‌گیرند برخلاف صورت قبلی که چنین نیست.
برخی از فلاسفه معاصر، «این» را از مفاهیم عام انتزاعی (معقولات ثانیه فلسفی) دانسته‌اند که از نحوه قرار گرفتن شیء در مکان انتزاع می‌شود، بنابراین نظر، «این» را نمی‌توان مقوله‌ای جداگانه در نظر گرفت و برای آن ما به ازاء عینی فرض کرد.
[۱۰] آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمدتقی، ج۲، ص۲۰۰، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.



در تقسیمی دیگر، أین به «أین جنسی»، «أین نوعی» و «أین شخصی» تقسیم می‌شود:
۱. أین جنسی← صرف بودن شیء در مکان است. (شامل همه ی مکان‌ها می‌شود)
۲. أین نوعی← بودن شیء در آب، هوا ، فوق، تحت و مانند آن است.
۳. أین شخصی← بودن شی‌ای خاص در زمان معینی در مکان حقیقی خودش است. مانند: بودن این کاغذ در روی این میز در صبح امروز.

۴.۱ - نکات بدست آمده از تقسیم فوق

نکته‌ای که از تقسیم فوق به دست می‌آید این است که، هر «أین» باید شخص حقیقی‌ای داشته باشد که عارض آن شخص حقیقی شود، و همان شخص حقیقی، علت این، «أین» می‌باشد. این نکته از لوازم معقول ثانی فلسفی بودن «این» است زیرا چنان که گفته شد «این» از عوارض جسم است، پس باید جسم وجود داشته باشد که این را از آن انتزاع کنیم. به عبارتی، این که همان نسبت بین جسم با مکانش است، پس باید یک جسم باشد که آن را با مکانش سنجیده و مفهوم «أین» را از آن انتزاع کنیم. اگرچه ما همان جسم را به خودش و نسبتش با مکان تحلیل می‌کنیم ولی می‌توان به طور قطع گفت اگر جسم خاصی نباشد، هرگز مقوله ی «أین» را نمی‌توان بدست آورد
نکته دیگر این است که تضاد عارض بر این می‌شود، چون متضادان دو امر وجودی هستند که بین آنها غایت خلاف بوده و عارض بر شیء واحدی می‌شوند، البته با سایر شرائط، از جمله اینکه در زمان واحد نمی‌توانند بر شی‌ای عارض شوند ولی در دو زمان متفاوت بر شیء واحدی عارض می‌شوند. و ما اگر «أین» واحدی را در دو زمان نظر بگیریم، تضاد می‌تواند بر آن عارض شود.
نکته پایانی اینکه «این» پذیرای اشد و اضعف است، البته مفهوم، «در مکان بودن» قبول اشد و اضعف نمی‌کند، بلکه دو جسم که معروض «در مکان بودن» هستند وقتی با هم سنجیده می‌شوند متصف به اشد و اضعف می‌شوند. مثلا: اگر ساختمان چهار طبقه‌ای را در نظر بگیریم «این» طبقه ی چهارم دورتر از «این طبقه ی دوم است. و به عبارتی فوقیت طبقه ی چهارم شدیدتر از فوقیت طبقه ی دوم است.
نکته‌ای که از توضیح فوق بدست می‌آید این است که اشد و انقض (شدیدتر و ضعیف تر) بر خود این، از آن جهت که این است، عارض نمی‌شود، بلکه عارض انواع این می‌شود مثلا در مثال فوق اشد و انقض، عارض فوق و تحت می‌شوند که این دو خود از انواع «این» می‌باشند.



۱. لسان العرب، ابن منظور، ج۱، ص۲۴۹، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
۲. الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ملاصدرا، ج۴، ص۲۲۰ ۲۱۵، چ بیروت.    
۳. المشارع و المطارحات، شیخ اشراق، ج۱، ص۲۷۴_ ۲۷۳.
۴. الاهیات شفاء (طبع حسن زاده آملی)، ابن سینا، ص۱۰۳.
۵. هستی شناسی، عبودیت، عبدالرسول، ص۲۵۲، قم، مؤسسه امام خمینی، چ ۵، ۱۳۷۹.
۶. نهایه الحکمه (با تعلیقه استاد فیاضی)، علامه طباطبائی، ج۲، ص۵۰۰، قم، موسسه امام خمینی رحمة‌الله‌علیه، چ اول.    
۷. نهایة الحکمه (با تعلیقه استاد فیاضی)، علامه طباطبائی، ج۲، ص۴۸۱، قم، موسسه امام خمینی رحمة‌الله‌علیه ، چ اول.
۸. هستی شناسی، عبودیت، عبدالرسول، ص۲۵۲، قم، مؤسسه امام خمینی، چ ۵، ۱۳۷۹.
۹. نهایة الحکمه، طباطبائی، محمدحسین، ج۲، ص۵۰۰ ۴۹۹.    
۱۰. آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمدتقی، ج۲، ص۲۰۰، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.
۱۱. الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ملاصدرا، ج۴، ص۲۱۷.    
۱۲. الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ملاصدرا، ج۴، ص۲۱۸.    
۱۳. الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ملاصدرا، ج۴، ص۲۱۹ ۲۱۸.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «أین».    



جعبه ابزار