ابراهیم، فرزند مالک اشتر نخعی، از سرداران و دلاوران مشهور شیعه است که در انتقام از قاتلان امام حسین (علیهالسّلام)، نقش تاثیرگذاری ایفا نمود. پدر وی، مالک اشتر، از خواص یاران امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و سردار بزرگ جنگهای آن حضرت بود. ابراهیم، همراه پدرش، کنار حضرت علی (علیهالسّلام) در جنگ صفین شرکت کرد. او پس از شهادت امام (علیهالسّلام)، در کوفه اقامت گزید؛ تا اینکه مختار ثقفی در زمان قیام خود، از ابراهیم دعوت کرد تا به وی بپیوندد. ابراهیم، نخست در پیوستن به مختار تردید کرد. اما پس از دیدن نامه محمد حنفیه، با مختار بیعت کرد و به جنبش او پیوست. ابراهیم بن مالک اشتر در عاشورای سال ۶٧ه. ق، در منطقهای نزدیک موصل، در جنگ با لشکر امویان، موفق به کشتن عبیدالله بن زیاد و حُصین بن نُمیر گردید و سر ابنزیاد را جدا کرد و برای مختار فرستاد. پس از کشته شدن مختار، به دست مصعب بن زبیر، ابراهیم با وی بیعت کرد. سرانجام در جنگی که در سال ٧٢ه. ق، میان لشکر شامیان و نیروهای مصعب درگرفت، ابراهیم کشته شد و سرش را نزد عبدالملک بردند و پیکرش را در آتش سوزاندند. [۱]
بهاءالدین خرمشاهی و دیگران، دائرةالمعارف تشیع، ج١، ص٢۶٨.
فهرست مندرجات۲ - زمان تولد ۳ - محل تولد ۴ - دوران کودکی و نوجوانی ۵ - نقش ابراهيم در نبرد صِفين ۶ - ابراهيم و واقعه كربلا ۶.۱ - آگاهی نداشتن از حرکت امام ۶.۲ - کوتاهی در یاری امام حسین ۷ - ابراهيم و توابين ۸ - ابراهیم و قیام مختار ۸.۱ - چگونگی پیوستن به مختار ۸.۲ - قتل رئیس شرطه كوفه ۸.۳ - قتل عبیدالله بن زیاد ۸.۴ - مقام كارگزارى موصل ۸.۵ - كنارهگيرى از مختار ۹ - فرجام ابراهیم ۱۰ - مدفن ابراهيم ۱۱ - پانویس ۱۲ - منبع ابونعمان، ابراهیم فرزند مالک اشتر بنحارث بن عبد یغوث ابن سلمة (مسلمه) [۲]
الطبقات الکبری، ابن سعد، ج٧، ص٢١٣.
بن ربیعه میباشد که نسب وی به تیره «نَخَع» از قبیله «مَذحِج» از قبایل یمنی «قَحطان» میرسد؛ [۳]
نسب کامل وی چنین است: ابن الحارث بن جذیمة بن سعد بن مالک بن النخع بن عمرو بن علة بن جلد بن مذحج بن ادد بن زید بن یشجب بن عریب بن زید بن کهلان بن سبا بن یشجب بن یعرب بن قحطان (جمهرة انساب العرب، ص۴١۵).
ولی از نام مادر ابراهیم و نسبت قبیلگی او گزارشی در دست نیست.درباره سال تولد ابراهیم اطلاعات دقیقی در دست نیست. اما چون ابراهیم در جنگ صفین (سال ٣٧ ه. ق) نوجوان بود، معلوم میشود او بین سالهای ١۵ تا ٢١ ه. ق، یعنی در زمان خلافت عمر بن خطاب، به دنیا آمده است. در منابع مکان تولد ابراهیم، بهطور دقیق مشخص نشده است، اما بهنظر میرسد زادگاه او کوفه باشد؛ زیرا پس از شرکت مالک اشتر در فتوحات عصر دو خلیفه نخست، و جابهجایی او در شام و عراق، در نهایت وی در کوفه ساکن شد. براساس منابع اعتراضهای مالک به عثمان، حاکم کوفه، سکونت پدر ابراهیم در کوفه، و تولد وی در آن شهر را تایید میکند. از زمان تولد تا پیش از نبرد صفین (در سال ٣٧ ه. ق) درباره زندگی ابراهیم در منابع اطلاعاتی وجود ندارد. برخی منابع حضور ابراهیم در نبرد صفین را گزارش میکنند [۴]
دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج٢ ص۴۵٠.
که میتوان سن ابراهیم را هنگام شرکت در این جنگ حدود ١۵ تا ٢١ سال دانست. او با وجود سن کمش، در این جنگ حضور یافت و در کنار امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و پدرش مالک اشتر از خود رشادتها نشان داد.بنا به نوشته «نصر بن مزاحم منقری»، با اینکه ابراهیم در جنگ صفین نوجوانی بیش نبود، در کنار امیرمؤمنان و پدرش مالک، از خود رشادتها نشان داد. [۵]
وقعة صفین، ص۶٠٣.
[۶]
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج٨، ص٨١.
با توجه به اینکه مالک اشتر پس از نبرد صفین تا زمان ماموریتش برای سفر به مصر، حاکم جزیره بود، احتمالاً ابراهیم نیز تا زمان شهادت پدرش در آن منطقه بوده است. همچنین نمیدانیم ابراهیم در سفر پدرش به مصر برای انجام دادن ماموریتش و هنگام شهادت او، همراهش بوده است یا نه؟ از نقش ابراهیم در نبرد نهروان (خوارج) و دیگر رویدادهای دوران خلافت امیر مؤمنان (علیهالسّلام)، و همچنین عصر خلافت کوتاه مدت امام حسن (علیهالسّلام) و دیگر حوادث دوران امامت آن حضرت نیز گزارشی وجود ندارد. از پرسشهای مطرح درباره ابراهیم چرایی شرکت نکردن وی در قیام امام حسین (علیهالسّلام) است؟ میتوان دو احتمال درباره حضور نداشتن او در واقعه کربلا در نظر گرفت: ۶.۱ - آگاهی نداشتن از حرکت اماماین احتمال پذیرفتنی نیست؛ زیرا با توجه به حضور ابراهیم در کوفه؛ مکاتبات برخی سران کوفه از جمله برخی بزرگان قبایل یمنی ساکن آن شهر با امام حسین (علیهالسّلام) و دعوت آن حضرت به کوفه؛ نیز حضور «مسلم بن عقیل» در آن شهر و بیعت هزاران نفر با او و همچنین تحولات بهوجود آمده مانند سرکوب شیعیان و شهادت افرادی مانند «هانی» و «مسلم»، بعید است ابراهیم اطلاعی از قیام امام حسین (علیهالسّلام) نداشته باشد. افزون بر آن مطابق گزارش منابع متاخر برادر او «اسحاق بن مالک» در کربلا حضور داشته، و از شهدا دانسته شده است. [۷]
پژوهشی در شهدای کربلا، جمعی از نویسندگان، ص٢٢.
بنابراین باید برای یافتن پاسخ این پرسش در پی دلایل دیگری بود.۶.۲ - کوتاهی در یاری امام حسیندر این فرض، ابراهیم نیز مانند بسیاری از خواص ساکن کوفه، مقصر قلمداد شده است؛ زیرا آنان در یاری کردن حق کوتاهی کردند و توفیق یاری سید الشهدا و درک فیض شهادت را از دست دادند. آنان در برههای حساس از تاریخ اسلام که میتوانستند با درخشش خود، نقش تاریخیشان را ایفا کنند، فقط نظارهگر و شاهد ماجراهای غمبار بودند و برای تغییر مسیر برخی از این جریانها هیچ عملی انجام ندادند.برخی اندیشوران شیعه کوشیدهاند برای نپیوستن افرادی مانند ابراهیم به امام حسین (علیهالسّلام) دلیل بیابند و اینگونه عملکرد آنان را توجیه کنند و گناه قصورشان را از دوششان بردارند. پس از آنكه عمال امويان قيام امام حسين(ع) را سركوب كردند، براى مدتى كوفه در آرامش فرو رفت تا اينكه با مرگ يزيد در سال ۶۴ ه .ق، شيعيان حركتهايى را آغاز كردند؛ مانند قيام توابين كه پس از شهادت امام حسين(ع) تدارك اين قيام آغاز، و در سال ۶۵ ه .ق، علنى شد. سليمان بن صرد خزاعى رهبرى قيام توابين را بر عهده داشت. آنان در قيامى احساسى و شتابزده، براى انتقامگيرى خون امام حسين(ع) با امويان جنگيدند، اما در نبرد «عين الوَرده» با شاميان در شمال غرب صفين به فرماندهى عبيدالله بن زياد بسيارى از توابين به شهادت رسيدند و اينگونه اين قيام نيز سركوب شد. در منابع از نقش ابراهيم در حركت توابين گزارشى وجود ندارد. بىترديد اگر او در اين قيام شركت مىكرد، مورخان آن را بيان مىكردند. گويا او نيز همانند برخى شيعيان، حركت شتابزده توابين را برنمىتابيد و شكست آنان از امويان را قطعى مىدانست، ازاينرو ابراهيم از همراهى ايشان خوددارى كرد. نقش ابراهیم در تحولات عراق در دوره فترت امویان، یعنی در فاصله مرگ یزید تا استقرار مجدد حکومت بنیامیه، در منابع بیان شده است. در این عصر، ابراهیم، سرور قبیله نَخَع و یکهتاز آنان و به شجاعت و تدبیر مشهور و از فرماندهان شریف و با سیادت بود. بسیاری از بزرگان و سران شیعه در قیام مختار در سال ۶۶ ه. ق، نقشی فعال داشتند؛ ولی شاید به جرئت بتوان گفت که هیچیک از اصحاب و یاران مختار اثرگذاری، درخشندگی و شکوه ابراهیم، فرزند برومند مالک اشتر را نداشتهاند. ۸.۱ - چگونگی پیوستن به مختارشخصیت نافذ ابراهیم، فکر بلند، شجاعت و کاردانی او در امور جنگ از یک سو و علاقه شدید و اخلاص او به ساحت مقدس اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از سوی دیگر و دیگر صفات برجسته ابراهیم، مختار و سران شیعه عراق را به پیوستن او به قیام مختار امیدوار کرده بود. آنها وی را سبب امید و پشتیبانی قوا و فرماندهی لایق برای قیام میدانستند. [۸]
انساب الاشراف، ص٣٨۵.
[۹]
الاخبار الطوال، ص٢٨٨.
[۱۰]
تاریخ الطبری، محمد بن جریر طبری، ج۶، ص٣٠.
[۱۱]
تجارب الامم، ص١۴١.
بنابراین همه توان خود را برای جذب ابراهیم به حضور در پیکار با حاکم زبیری کوفه بهکار بردند. ابراهیم نیز پس از بیعت با مختار، رفتوآمدهایش را به خانه مختار آغاز کرد. او پس از آغاز قیام و بهدست گرفتن امور کوفه، فرمانده کل سپاه مختار شد و اقدامات بسیاری را در کوفه و عراق به انجام رسانید.۸.۲ - قتل رئیس شرطه كوفهمختار با مشورت ابراهیم اشتر مقدمات قیام را فراهم نمود. آنان تاریخ آغاز قیام را شب پنجشنبه چهاردهم ربیعالاول سال ۶۶ ه.ق مشخص کردند. [۱۲]
تاریخ الطبری، ج۴، ص۴٩۶.
[۱۳]
الکامل فی التاریخ، ج۴، ص٢١۶.
البته اقدامات حاکمِ زبیری کوفه، موجب شد تا قیام مختار دو روز پیش از موعد مقرر شروع شود؛ زیرا ابراهیم اشتر شب سهشنبه دوازدهم ربیعالاوّل سال ۶۶ ه.ق پس از نماز مغرب با جمعی از یارانش درحالیکه مسلح بودند به سوی منزل مختار رهسپار شدند.ابراهیم در مسیر عبور، با ماموران امنیتی والی کوفه رویارو شد و آنان راه را بر ابراهیم بستند. در این هنگام، ابراهیم، برقآسا نیزه یکی از ماموران حکومتی را گرفت و با حمله به «ایاس بن مضارب» رئیس پلیس کوفه و فروکردن نیزه در گلویش، وی را نقش بر زمین ساخت. در پی آن دیگر ماموران شاهد این صحنه، وحشتزده متواری شدند و ماجرا را به «عبدالله بن مطیع» حاکم کوفه گزارش دادند. ابراهیم به سرعت خود را به مختار رساند و او را از قتل ایاس بن مضارب آگاه ساخت. آنان پس از تبادل نظر تصمیم گرفتند از این فرصت استفاده و قیام را شروع کنند. بنابراین مختار تصمیم گرفت در همان شب قیامش را با شعار «یالَثاراتِ الحُسَیْن» آغاز کند. [۱۴]
تاریخ الطبری، ج۴، ص۴٩٨.
[۱۵]
فتوح ابن اعثم، ج۶، ص١٠٣.
[۱۶]
ر. ک: تاریخ یعقوبی، ج٢، ص٢۵٨
۸.۳ - قتل عبیدالله بن زیادابراهيم پس از نقش محورى در خارج ساختن كوفه از دست والى زبيرى، و خاموش کردن آتش فتنه اشراف کوفه و قاتلان امام حسین(ع) از سوى مختار مأمور نبرد با عبيدالله بن زياد، فرمانده اعزامى امويان شد. ابراهيم براى اجراى دستور مختار، عازم نبرد با عبيدالله بن زياد شد كه در موصل اردو زده بود.در شمار سپاهیان ابراهیم اختلاف است. شمار لشکر او را ٨،٠٠٠؛ ١٢،٠٠٠ و ٢٠،٠٠٠ هزار نفر ثبت کردهاند. البته برخی نیز تعداد آنها را ده یا هفت هزار نفر دانستهاند؛ درحالیکه طبق برخی گزارشها، لشکر ابن زیاد ٨٣ هزار نفر بود. مختار ضمن مشایعت ابراهیم، برای نصرت او و نابودی دشمنانش دعا کرد. [۱۷]
انساب الاشراف، ج۶، ص۴٢۴.
مطابق برخى اخبار، نبرد ابراهيم با عبيدالله بن زياد در روز عاشوراى سال ۶٧ ه .ق، اتفاق افتاد و به هلاكت رسيدن بسيارى از عناصر آلوده بنىاميه از آثار آن بود. درباره تاريخ اين جنگ، ميان مورخان اختلاف وجود دارد. برخى روز دهم محرم سال ۶٧ ه .ق، برابر با نهم آگوست ۶٨۶م را زمان وقوع اين حادثه مىدانند. اما برخى ديگر از مورخان، سال ۶۶ ه .ق را تاريخ آن دانستهاند. [۱۸]
تاريخ الطبرى، ج۶، ص١٠۶ به بعد؛ تاريخ الاسلام، ج۵، ص١٧٩.
ابراهيم سپاه ابنزياد را چنان درهم ريخت كه عدهاى از آنان براى فرار خود را به رودخانه افكندند و غرق شدند. او در اين نبرد كه به جنگ «نهر خازر» شهرت دارد، [۱۹]
معجم مااستعجم، ج٢، ص۴٨۴.
قابليتهاى فرماندهى خود را بروز داد و اين نبرد بارزترين عرصه ظهور و بروز اين فرمانده شجاع بود. براساس نقلى در اين جنگ، سپاه بيست هزار نفرى عراق بر لشكر هشتاد و سه هزار نفرى شام به فرماندهى عبيدالله بن زياد فائق آمد و ابن زياد نيز در نبردى تن به تن با ابراهيم به هلاكت رسيد و بدين ترتيب انتقام خون شهداى كربلا از سپاهيان شام گرفته شد.۸.۴ - مقام كارگزارى موصلابراهيم در سال ۶٧ ه .ق با تسخير موصل پس از اتمام كار سپاه بنى اميه، وارد اين شهر شد و در آنجا اقامت گزيد و كارگزاران خود را به مناطق مختلف گسيل داشت. امارت ابراهيم بر اين مناطق حتى پس از قتل مختار نيز ادامه يافت؛ زيرا پس از پيوستن او به مصعب بن زبير، وى حكومت ابراهيم بر اين مناطق را همچنان در اختيار او قرار داد. بنابراين امارت او بر مناطق ياد شده چند سال طول كشيد؛ زيرا مطابق گزارشهاى تاريخى وى تا سال ٧١ يا ٧٢ ه .ق يعنى هنگام كشته شدنش، اداره اين قسمت از سرزمينهاى اسلامى را كه از حساسيت فوق العادهاى برخوردار بود، بر عهده داشت. [۲۰]
الفتوح، ج۶، ص٢٨٣.
۸.۵ - كنارهگيرى از مختارپس از تلاشهاى سترگ ابراهيم در تثبيت موقعيت مختار ثقفى و سركوب دشمنان وى از جمله پيروزى بر شاميان، ترديد بر وى مستولى شد؛ ازاينرو هنگامى كه مصعب بن زبير از بصره به نبرد مختار رفت، ابراهيم در يارى مختار تعلل و سستى ورزيد و حتى گفته شده است به نامههاى مكرر مختار پس از نخستين شكستش از قواى مصعب، توجهى نكرد و نزد او بازنگشت.ابراهيم در حساسترين لحظات زندگى مختار كه با خطر يورش مصعب از بصره مواجه بود، از او كناره جست. مطابق برخى گزارشها، ابراهيم بن مالك اشتر بارها نامههاى مختار را دريافت كرد. اما به عمد و به بهانههاى گوناگون از كمك به كوفه سرپيچى كرد. مىتوان به گفته برخى علت اين رفتار ابراهيم را تحريكهاى ديگران دانست كه مدام در نزد او از برترىهاى ابراهيم بر مختار سخن مىگفتند. پس از كشته شدن مختار در كوفه، همه عراق و توابع آن زير سيطره زبيريان در آمد. در اين هنگام، مصعب لازم دانست كه به ابراهيم نامه بنويسد و او را به سوى خود جذب كند و او نیز تصميم گرفت كه به مصعب بن زبير بپيوندد. عبدالملك بن مروان(۶۶ - ٨۶ ه .ق) پيش از عزيمت براى نبرد با مصعب، نامههايى به فرماندهان و فرمانداران او نوشت و آنان را تطميع كرد؛ از جمله براى ابراهيم نيز نامهاى نوشت و به او قول داد اگر از زبيريان روىگردان شود، حكومت عراقين (بصره و كوفه) را به او واگذار خواهد كرد. اما ابراهيم نامه را به مصعب نشان داد و درخواست او را نپذیرفت. عبدالملك نیز سپاه نيرومندى را تدارك ديد و به عراق يورش برد تا ابتدا به مصعب بن زبير حمله كند و سپس در مكه به برادرش عبدالله. در جنگی که میان ابراهیم بن اشتر و محمد بن مروان، یک روز پیش از جنگ اصلی میان عبدالملک و مصعب درگرفت، ابن اشتر بهرغم ابراز شجاعت بسیار، به سبب خیانت عَتّاب بن ورقاءِ تمیمی که گویا بنا بر توطئۀ قبلی با عبدالملک دست به عقبنشینی زده بود، [۲۱]
علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۶، بیروت، ۱۹۶۶م.
[۲۲]
احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۸، به کوشش ف گواتن، بغداد، مکتبه المثنی.
[۲۳]
احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۹، به کوشش ف گواتن، بغداد، مکتبه المثنی.
شکست خورد و کشته شد. آنگاه عبید بن میسره (از غلامان قبيله بنى عذره) که ابراهیم را به قتل رسانده بود، سر ابراهيم را از تن جدا كرد سپس سر او را نزد عبدالملك بن مروان بردند و او سر را در دمشق آويخت. [۲۴]
المحبر، ص٢٨٣.
و غلامان حصین بن نمیر، که در جنگ خازر به دست ابراهیم کشته شده بود، پیکر او را آتش زدند. [۲۵]
احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۹، به کوشش ف گواتن، بغداد، مکتبه المثنی.
مورخان درباره تاريخ كشتهشدن ابراهيم اختلاف دارند؛ قتل ابراهيم بن مالك اشتر در سيزدهم جمادى الاولى سال ٧٢ ه .ق، يا به روايتى سال ٧١ ه .ق، رخ داد و سن ابراهيم را هنگام كشته شدن، ۴٠ سال دانستهاند. [۲۶]
الكامل فى التاريخ، ج۴، صص ٣٢٣-٣٢۶.
هرچند نيروهاى اموى جسد ابراهيم را سوزاندند، اما براى او مرقدى مشهور در عراق وجود دارد. مرقد ابراهيم بين جاده قديمى سامرا به بغداد واقع شده است. اين قبر تا سامرا هشت فرسخ و تا دجله چهار فرسخ فاصله دارد. مرقد او همان محل كشتهشدن اوست كه به قبر «شيخ ابراهيم» شهرت دارد. قبر او در جاى بلندى قرار دارد و گنبد اين بقعه با گچ، سفيد شده است. بر روى سنگى كه بالاى درب اين مرقد است؛ نوشته شده: «هذا قبر مرحوم السيد ابراهيم بن مالك الاجدر النخعي، علمدار رسول الله(ص). البته به اشتباه به جاى اشتر، اجدر نوشتهاند و از كلمه علمدار معلوم مىشود كه اين عمارت ساخته ايرانيان است. بناى اين بقعه در عصر صفويه (٩٠٧ - ١١٣۵ه .ق) تجديد و بر سردر ورودى آن نوشته شده است: «هذا قبر المرحوم ابراهيم بن مالك اشتر النخعى، علم دار رسول الله، ١٠٨٩ه .ق». آستان ابراهيم، حرمى وسيع و گنبدى از گچ و آجر دارد كه بهتازگى حاج محمود المجيد آن را تعمير و تجديد بنا كرده است. امروزه مزار ابراهيم زائران بسيار دارد. بنا به نقل ثامر عبد الحسن العامرى افرادى از قبيله خزرج توليت مرقد ابراهيم را بر عهده دارند. [۲۷]
معجم المراقد و المزارات فى العراق، عبدالحسين الثامر، ص٣۶؛ به نقل از زيارتگاههاى عراق، محمد مهدى فقيه بحرالعلوم، ج٢، ص١۶۴.
گفتنى است تكفيرىها مرقد ابراهيم را در سال ٢٠٠٧ م ويران كردند. اما شيعيان، آن را بازسازى نمودند. اين بارگاه در استان صلاحالدين از زيارتگاههاى معروف شيعيان است. درگذشته ناحيهاى كه مزار ابراهيم در آنجا واقع است، به نام دير الجاثليق شناخته مىشد. ساختمان زيارتگاه در زمين نسبتاً مرتفعى قرار دارد و در گذشته بنايى از آجر و گچ، با پلان مربع و گنبد مدوّر داشته است. در ورودى بنا، كتيبهاى با تاريخ ١٠٨٩ه .ق، وجود دارد كه احتمالاً تاريخ بازسازى بنا مىباشد. [۲۸]
تاريخ مدينه سامراء، ص١٣٠؛ مراقد المعارف، علامه حرزالدين، ج١، صص ٣٧-٣٨.
|