ابن میثم بحرانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
منابع رجالی اولیه، بیشتر به معرفی افراد از طریق تألیفات می پرداختند و کمتر از اخلاق و رفتار اجتماعی آنان سخنی به میان می آوردند. از این رو، به سال ولادت
ابن میثم نیز نپرداخته اند؛ در این میان، فقط به نقل
شیخ سلیمان بحرانی می توان استناد جست که در کتابش «
تراجم علماء بحرین»، تولد وی را سال ۶۳۶ هـ.ق. دانسته است.
محل تولد او نیز در هیچ منبعی نیامده است؛ ولی از آن جا که به «
بحرانی» معروف است و وی را از عالمان سرشناس کشور
بحرین شمرده اند، معلوم می شود که در
بحرین چشم به دنیا گشوده است.
پدرش که از تولد وی شادمان بود، نام پدر خود «
میثم» را برای فرزندش برگزید.
میثم سال ها بعد به «
کمال الدین» لقب یافت؛ لذا نام
کامل وی چنین است:
کمال الدین،
میثم بن علی بن میثم بحرانی.
دانش اندوزی
ابن میثم نیز در ابهام قرار دارد؛ اما به طور یقین، وی حیات علمی خود را از سنین کودکی آغاز کرد و از دانشوران
بحرین، علوم عصر خویش را به خوبی فرا گرفت. دلیلی که این ادعا را تقویت می کند، شهرت وی است که عالمان عراق و حله به چیره دستی او در علوم مختلف، اذعان داشتند.
آری، عالمی که در
بحرین زندگی می کند و در
عراق و حله زبانزد دانشمندان آن دیار می شود، بی شک در
بحرین از بزرگ ترین فرهیختگان به شمار می رفته است.
۱.
خواجه نصیر الدین طوسی (۶۷۲ ـ ۵۹۸ ق).
ابن میثم در محضر این استاد بزرگ
حکمت را فرا گرفت؛ شیخ طوسی نیز در
تبحر وی در علم
کلام و
حکمت گواهی داده و وی را بسیار ستوده است.
۲.
جمال الدین علی بن سلمان بحرانی (متوفای ۶۷۲ هـ.ق.).
۳.
نجم الدین ابوالقاسم جعفر بن حسن هذلی (معروف به
محقق حلی) (متوفای ۶۷۲ ق.).
احتمال دارد
ابن میثم در محضر این استاد،
فقه و
ادبیات را فرا گرفته باشد.
طریحی، دانشمند معروف،
ابن میثم را
شیخ صدوق و مورد اعتماد خوانده است.
شیخ یوسف بحرانی از کتاب «
سلامه البهیه» نقل می کند:
پیشوای متکلمان و زبده فقیهان و محدثان، عالم ربانی
کمال الدین میثم ... غواص دریای معارف و سرچشمه حقایق و لطائف است.
محدث شهیر حاج
شیخ عباس قمی، نیز در این باره چنین آورده است:
عالم ربانی و فیلسوف
متبحر، محقق و حکیم متأله مدقق، جامع علوم معقول و منقول و استاد فاضلانی است که از فحول بی شمارند.
صاحب
الذریعه او را
عارف متکلم می نامد و صاحب
معجم المولفین وی را
ادیب،
حکیم و متکلمی از فقهای
امامیه می داند.
کتاب
تجرید الکلام فی تحریر عقائد الاسلام نوشته
خواجه نصیر الدین طوسی یکی از آثار گرانبهای فلسفی و کلامی است که شرح های زیادی بر آن نوشته شده است.
ابن میثم نیز در این باره، آرائی دارد که
صدرالدین ملا صدرای شیرازی (متوفای ۱۰۵۰هـ.ق.) از میان شرح های مختلف، آراء
ابن میثم را ملاک قرار داده است.
ابن میثم تسلط
کاملی به شعر داشت؛ او در بسیاری از موارد، برای استشهاد مطالب ذکر شده، از شعر استفاده می کرد.
از مطالعه برگه های تاریخ، بر می آید که
ابن میثم بحرانی با آن همه
کمالات علمی و معنوی، در نهایت فقر و تنگدستی زندگی می کرد.
وی هنگامی که مشاهده می کرد آن چه مورد اهمیت عمومی مردم و برخی دانش پژوهان قرار دارد، پول و ثروت دنیاست و به
کمالات معنوی و علمی توجهی نمی شود، غم بر دلش سایه می افکند. همین تنش های روحی باعث شد که
ابن میثم گوشه نشینی و تحمل فقر را بر حضور فعال در اجتماع، ترجیح دهد.
دانشوران بغداد و حله که آوازه
ابن میثم را شنیده و برخی از آثارش را نیز مطالعه کرده بودند، نامه ای برای وی ارسال کردند تا با حضور خود در عراق، حوزه درس آن جا را رونق بیش تری بخشد. در بخشی از این نامه آمده است:
«شگفت آور است که شما، با وجود تسلطی که در تمام علوم و معارف دارید، در کنج عزلت و گوشه نشینی باقی بمانید».
ابن میثم پس از دریافت نامه، جواب آنان را با دو بیت شعر ارسال کرد که:
طلبت فنون العلم ابغی بها العلا
فقصر بی عما سموت به القل
تبین لی ان المحاسن کلها
فروع و ان المال فیها هو الاصل
«من انواع علوم و فنون را فرا گرفتم تا به مقام والایی برسم؛ اما تنگدستی و فقر، مرا از رسیدن به این هدف باز داشت. پس آشکارا دانستم که تمام نیکی ها و خوبی ها، فرعند و مال و ثروت، اصل است!»
او به این وسیله به آنان فهماند عده ای از روی نادانی مال بی ارزش دنیا را به
کمالات علمی و معنوی ترجیح می دهند.
ابن میثم پس از ورود به عراق، لباس های مندرس و کهنه پوشید و در کلاس درسی که دانش پژوهان زیادی حضور داشتند شرکت کرد و در آستانه درب نشست.
مدتی که از کلاس درس سپری شد، سوالی پیش آمد و هیچ کدام از حاضران نتوانستند به آن پاسخ دهند؛
ابن میثم پاسخ را بیان کرد؛ اما هیچ کدام از دانشجویان به او توجهی نکردند؛ حتی یکی از آن ها گفت: مثل این که تو هم چند صباحی درس خوانده ای؟! پس از اتمام، هنگامی که سفره غذا پهن شد، به او تعارف نکردند که به سفره بنشیند، فقط مقدار کمی غذا برایش آوردند.
وی فردای آن روز، با لباس های فاخر و اشرافی به مجلس درس وارد شد؛ همگی به احترام او از جا برخاسته و وی را به بالای مجلس راهنمایی کردند.
درس همانند هر روز آغاز شد؛
ابن میثم در میانه درس، مطالبی را که صحت نداشت، عمدا به زبان راند؛ حضار بدون توجه به محتوای گفتار وی، زبان به تصدیق او گشوده و آفرین گفتند.
هنگام غذا خوردن که فرا رسیدن، نسبت به
ابن میثم، احترم زیادی قائل شده و او را به غذا خوردن دعوت کردند. وی آستین لباس را به طرف غذا گرفت و گفت: «کل یا کمی؛ ای آستین، بخور!» حاضران با تعجب پرسیدند: این چه حرف و عملی است؟!
ابن میثم در جواب فرمود: همه این غذاهای لذیذ، برای آستین من و جامعه های قیمتی من است؛ نه خود من! زیرا من همان فقیری هستم که دیروز در همین مجلس حضور یافتم و هیچ کدام از شما به من توجهی نکردید و سخنان درست مرا نپذیرفتید؛ اما امروز در قالب یک فرد پولدار شرکت کردم، مورد احترام قرار گرفتم و سخنان باطل و بی اساس من مورد پذیرش شما قرار گرفت!
وی در پایان فرمود: من،
ابن میثم بحرانی هستم که دعوتم کردید؛ (قبلاً) همین عمل امروز شما را گوشزد کردم و نوشتم که شما، جهل با پولداری را بر علم همراه فقر، ترجیح می دهید!
تاریخ سفر وی به
عراق و حله و مدت اقامتش در آن شهر ها نامعلوم است؛ اما بر اساس قراینی، می شود فرض کرد که این سفر در بین سال های ۶۷۵ ـ ۶۶۵ ق. بوده است:
الف)
ابن میثم در
عراق، خدمت استادانی رسید که سال وفات آنان در حدود همین سال ها بوده است.
ب) وی پس از تصرف
بغداد توسط هلاکوخان
مغول و در عصر حکومت
عطا ملک جوینی، به
بغداد آمده و شرح «
نهج البلاغه» را به سفارش جوینی نگاشته است.
از آن جا که تاریخ اتمام «
نهج البلاغه»، سال ۶۷۵ هـ.ق. است و عطاء الملک نیز در همان سال از حکومت عزل شد، می توان گفت که
ابن میثم پس از عزل عطاء الملک به
بحرین بازگشته است.
ابن میثم در حکومت
عطا ملک جوینی روزگار خوبی داشت، حکومت آن عصر، قدر و ارزش وی را پاس می داشت
ابن میثم در این باره می گوید:
هنگامی که توفیق دیدار جوینی برایم دست داد، به حضور شریفش رسیدم. از روی علاقه و محبت، جایگاه و مقامی را به من اختصاص داد که خواسته هایم برآورده شد و باران های نعمت هایش را بر من بارانید که بی شباهت به نعمت های خداوندی نبود،
در گفت و گوهای دوستانه اش، ستایش «
نهج البلاغه» و عظمت، فضیلت و اهمیت آن را به گونه ای بر زبان راند که دانستم او همان کسی است که من در جست و جویش بودم؛ چرا که وی به ارزش «
نهج البلاغه» و منزلت آن در بین کتاب ها آگاهی داشت. من علاقه مندی وی را به کشف اسرار، دقایق و حقایق «
نهج البلاغه» دو چندان کردم ...
از عبارات فوق، می توان به تمایلات شیعی عطا ملک پی برد و ای بسا مصاحبت وی با
ابن میثم و تقدیم این شرح از سوی
ابن میثم به عطاملک، باعث گرایش وی به تشیع بوده باشد.
روز دوشنبه ۵ صفر ۶۵۶ هـ.ق. هنگامی که هلاکوخان و لشکرش، بغداد را تصرف کردند، در قتل، اسارت و آزار مردم و غارت اموالشان کوتاهی نکرده و این عمل ننگین را تا ۴۰ روز ادامه دادند.
در پی این حادثه غم انگیز جمعی از مردان، زنان، کودکان و شیر خواران به قتل رسیدند. و جز عده کمی از آن ها باقی نماند.
اهالی حله که وقایع غم انگیز
بغداد را شنیده بودند، همراه سادات و دانشمندان بزرگ خود، نزد هلاکوخان آمدند. با آگاهی و درایت فقیهانی چون
خواجه نصیر الدین طوسی و نفوذ آنان در دستگاه مغول، شهر حله از حملات تخریبی مغولان در امان ماند.
از آن چه که در منابع آمده است، فهمیده می شود که
ابن میثم مدتی را به حله سفر کرده است؛ در کتاب انوار البدرین می خوانیم: و (
ابن میثم) به حله سیفیه درآمد ... و بسیاری از علمای شهر، چونان علامه (حلی) از وی استجازه کردند ...
۱.
خواجه نصیر الدین طوسی
قبلاً نام وی در ردیف استادان
ابن میثم ذکر شد؛ اما بر اساس نقل «
ریحانه الأدب» از برخی بزرگان،
خواجه نصیر الدین طوسی نیز در زمینه
فقه و شرح «
نج البلاغه»، از حوزه درسی
ابن میثم بهره مند شده است.
اگر چه برخی، این شاگردی را منتفی دانسته و دور از شأن و جایگاه بلند
خواجه نصیر می دانند، اما با توضیحی که در پایان بخش استادان ذکر شد، این امر بعید به نظر نمی رسد.
۲. جمال
الدین،
ابو منصور حسن بن یوسف بن مطهر حلی (
علامه حلی) (متوفای۷۲۶ هـ.ق.)
از وی به عنوان شیخ فقیهان حله، یکی از مشایخ گرامی، عالم صدوق و فقیه، شاعر و ادیب یاد شده است. وی یکی از
مشایخ عبدالکریم بن طاووس نیز می باشد.
به دلیل قدمت آثار وی، برخی از کتب که به وی منتسب است، در دسترس ما نیست. حتی نام بعضی از آن ها به چند صورت ضبط شده است آن چه مسلم است از وی ۱۲ کتاب نفیس به جای مانده که به شرح ذیل است:
این کتاب مهم ترین و معروف ترین اثر وی است که به
عطا ملک جوینی اهدا کرده است. همه کسانی که به نوعی زندگی
ابن میثم را مورد اشاره قرار داده اند، از این اثر بزرگ تجلیل کرده اند.
صاحب
لؤلؤه البحرین می نویسد:
(این اثر) سزاوار آن است که با نور بر مردمک دیده و نه با مرکب بر اوراق نوشته آید.
طریحی می گوید: مانند این کتاب، نوشته نشده است.
در اهمیت این کتاب همین بس که فخر المحققین فرزند
علامه حلی، که خود از بزرگان بود، این کتاب را تدریس می کرد. و سید
حیدر آملی (عارف نامدار) این درس را از وی فرا می گرفته است.
این شرح کم نظیر، «
مصباح السالکین» نام دارد و شش نسخه از آن، در کتابخانه موزه
عراق موجود است.
ابن میثم سه شرح بر «
نهج البلاغه» نوشته است:
۱. شرح بزرگ
نهج البلاغه، که «
مصباح السالکین» نام دارد.
۲. شرح «
نهج البلاغه» متوسط یا کوچک، که از شرح «
نهج البلاغه» کبیر گرفته شده است.
ابن میثم بنا به درخواست
عطاملک جوینی برای فرزندان وی (ابو منصور محمد، مظفر
الدین و ابوالعباس
علی) خلاصه برداری نموده و در پایان کتاب یادآوری می شود که: «هذا مصباح السالکین لنهج البلاغه.» صاحب «
الذریعه» می نویسد که دست نوشته هایی از این شرح در مدرسه فاضل خان مشهد و مدرسه مروی تهران موجود است.
۳. شرح سوم که بسیاری از آن نام برده اند اما توضیح بیشتری درباره آن نداده اند. عملا بیش از دو شرح بر «
نهج البلاغه» از
ابن میثم شناخته شده نیست.
البته احتمال دارد این شرح سوم، همان شرح صد کلمه
امیر المومنین ـ علیه السلام ـ باشد .
شرح بزرگ «
نهج البلاغه» چندین بار به چاپ رسیده است؛ نخست در سال ۱۳۷۸ق. در تهران ـ که چاپ و تصحیح آن را شیخ محمد رضا بروجردی بر عهده داشت ـ و بار دیگر هم در سال ۱۹۸۱م. توسط دار الآثار الاسلامی، بیروت، به چاپ رسید. ترجمه فارسی این کتاب نفیس نیز توسط بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی، در سال ۱۳۷۵ ش. به چاپ رسیده است.
گروهی از عالمان نیز به تلخیص این کتاب پرداخته اند؛ از جمله، شاگردش
علامه حلی،
نظام الدین علی بن حسین جیلانی است که آن را «
انوار الفصاحه» نامید.
نکته ای که قابل توجه است، «زمان تألیف» این شرح، در زمان حکومت
اهل تسنن بر
عراق و بعد از فروپاشی
حکومت بنی عباس بوده است که خود نشانگر شناخته بودن قدر و منزلت عالمان و همت والای دانشمندان در نشر معارف
اهل بیت ـ
علیهم السلام ـ است.
در واقع،
ابن میثم با شرح «
نهج البلاغه» و اهدای آن به
عطا ملک جوینی، تمایلات شیعی او را دو چندان نموده و با تلخیص و روان نویسی آن (اختیار مصباح السالکین)، توانست افکار جوانان سنی بغداد را به «
تشیع» سوق دهد.
شیخ یوسف بحرانی در «
السلافه البهیه»،
شیخ علی بحرانی در «
انوار البدرین»، صاحب «
لؤلؤه البحرین» و طریحی در «
مجمع البحرین»، این کتاب را از
ابن میثم بحرانی می دانند.
منابع این رساله را به
ابن میثم بحرانی منتسب می دانند.
این اثر درباره «الهیات» نگاشته شده است.
بغدادی در «
هدیه العارفین» از این کتاب یاد کرده است. و صاحب «
الذریعه» این کتاب را «
نجاه القیامه فی امر الامامه» می نامد و گفته است: مولف کتاب را در یک مقدمه و سه باب، تنظیم کرده است.
زرکلی می گوید:
تجرید البلاغه در معانی و بیان، از شیخ
کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی ... که آن را اصول البلاغه نیز خوانند.
ظاهرا این کتاب، همان مقدمه شرح
نهج البلاغه است که خود
ابن میثم با قدری تعدیل، حذف و اضافه به صورت مستقل عرضه کرده است.
این اثر، شرح یک
حدیث از
پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ در مورد خلافت
امیر المومنان علی ـ علیه السلام ـ است که
شیخ علی بحرانی چنین می گوید:
رساله ای شگفت انگیز، در شرح
حدیث منزلت، و این که این
حدیث خود به تنهایی در باب
خلافت امیر المومنین ـ علیه السلام ـ کفایت می کند و در آن، به دلیل دیگری، جز این
حدیث احتجاج نکرده است.
عده ای که زندگی
ابن میثم را نوشته اند، از این کتاب یاد کرده اند.
ابن میثم در این کتاب از افکار «
ابن سینا» بهره برده است.
در
انوار البدرین آمده است: شرحی نفیس و بی مانند است.
صاحب «
الذریعه» آن را شرح «
الکلمات المأه» خوانده است.
این کتاب تحت عنوان «
مأه کلمه الامام امیر المومنین علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ » توسط منشورات موسسه اعلمی، بیروت
لبنان و با تصحیح و تعلیق
سید جلال الدین ارموی، به چاپ رسیده است. مصحح از چهار نسخه قدیمی این کتاب، که در اختیار داشته است، بر اساس قدیمی ترین آن ها این کتاب نفیس را احیا نموده است.
ترجمه این کتاب نیز توسط آقای عبدالعلی صاحبی و با حمایت بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی در سال ۱۳۷۰ ش. به چاپ رسیده است.
ابن میثم در مقدمه کتاب چنین می نویسد:
«مولا و اماممان، سرور اوصیاء،
امیر مومنان علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ که دارای نشانه های روشن و کرامت های بلند می باشد. از شخصیت هایی است که به بلند ترین درجات یاد شده بالا رفته و به روشن ترین و والاترین آن مقامات، فایز گشته است ...»
بحرانی در «
سلافه البهیه» در مورد این کتاب می گوید:
صدر الدین شیرازی،
فیلسوف، فرائد تحقیقاتی را که شیخ
میثم در این کتاب ابداع نموده، گلچین کرده است.
صاحب «
الذریعه» نیز خاطر نشان می کند که
سید علی خان مدنی، صاحب «
ریاض السالکین» در تصانیف خود، فراوان از این کتاب نقل می کند.
فخر الدین طریحی در مورد این کتاب می گوید: مانند آن تا کنون نوشته نشده است.
علی بن سلیمان بحرانی کتابی به نام «
اشارات الواصلین» در باب
الهیات و
کلام و
حکمت نوشته است. که به «اشارات» معروف شد.
ابن میثم بر کتاب استادش شرح نوشته است. صاحب «
انوار البدرین» می نویسد:
... در آن، دا سخن بداده و پرده از ژرفای مطالب برگرفته است ... یکی از
مشایخ معاصر ما گفته است: اگر او جز این کتاب را نداشت، برای دلالت بر
کمال تبحرش، کافی بود.
وی پس از آن که به
بحرین بازگشت، در بین سال های ۶۷۹ و ۶۹۹ هـ.ق. در گذشت. البته صاحب
الذریعه می گوید:
آن گونه که در
کشکول بهایی آمده، در سال ۶۷۹ هـ.ق. در گذشته؛ ولی قول صحیح، یا ۶۹۹ هـ.ق. است که در کشف الحجب آمده است یا ۶۸۹ هـ.ق. زیرا او در سال ۶۸۱ ق زنده بود و در این سال، نگارش کتاب شرح «
نهج البلاغه» کوچک را به اتمام رسانده است.
مزار این عالم وارسته در روستای «هلتا» یکی از روستاهای سه گانه ماحوز،
بحرین است.
شیخ عباس قمی و صاحب «
الذریعه» به این محل اشاره دارند. در کتاب شرح «
نهج البلاغه» آمده است:
وی پس از وفات، در مقبره جدش المعلی در قریه «هلتا» به خاک سپرده شد.
مهدي احمدي - تلخيص از كتاب گلشن ابرار، ج ۴، ص ۶۱.
سایت اندیشه قم