• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابن‌قاضی(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابن قاضی جلد: ۴شماره مقاله:۱۶۲۳اِبْن قاضى، ابوالعباس شهاب الدين احمد بن محمد بن محمد بن احمد بن على بن عبدالرحمان بن ابى العافية مِكْناسى زَناتى فاسى مالكى (۹۶۰-۶ شعبان ۱۰۲۵ق/۱۵۵۳-۹ اوت ۱۶۱۶م)، فقيه، مورخ، اديب و رياضى دان معروف مغربى در دولت شُرَفای سَعدی (حسنى) (۹۱۷-۱۰۶۹ق/۱۵۱۱-۱۶۵۹م). جد اعلای وی موسى بن ابى العافیة از قبیله زناته مكناسه، بنیادگذار فرمانروایى مكناسه (سده ۴ق/۱۰م) است كه رفتار خصمانه اش با ادریسیان مغرب مشهور بود (ابن خلدون، ج۶، ص۱۳۴-۱۳۶) و از این رو ابن قاضى از كارهای او تبری جسته است (جذوة الاقتباس، ج۱، ص۳۴۳). اشتهار وی به ابن قاضى مربوط به احمد بن على بن عبدالرحمان قاضى مكناسه (د ۹۵۵ق/۱۵۴۸م در فاس) جد دوم صاحب ترجمه است و خود وی مختصری از ترجمه او را آورده است (درة الحجال، ج۱، ص۱۰۶؛ جذوة الاقتباس، ج۱، ص۱۵۸). ابن قاضى در آغاز درة الحجال، خود را «المكناسى النِجار» معرفى كرده است (درة الحجال، ج۱، ص۳). از این رو برخى او را المكناسى النجاری نوشته اند (كتانى، ج۱، ص۷۷)، در حالى كه در نوشته ابن قاضى منظور این است كه ریشه خانوادگى او از مكناسه است و تبدیل كردن كلمه النجار به صورت صفت نسبى النجاری نتیجه سوء تعبیر است.
شماری از فرزندان ابن قاضى بزرگ (احمد بن على) در فاس مقیم شده بودند (كتانى، ج۱، ص۷۷). ابوالعباس ابن قاضى در فاس دیده به جهان گشود (كتانى، ج۱، ص۷۷) بعضى مولد او را مكناسه نوشته اند (دارالمنصور، ج۱، ص۵ ابوالنور، ج۱، ص۱۴).
پدر و نیاكان و عموزاده های او اهل علم بودند (درة الحجال، ج۲، ص۲۰۳-۲۰۴؛ درة الحجال، ج۲، ص ۲۰۸؛ درة الحجال، ج۲، ص ۲۱۴؛ درة الحجال، ج۳، ص۱۳۲). هر چند آغاز زندگى او مقارن با دگرگونی های سیاسى در مغرب بود، اما این دوران از لحاظ علمى هنوز دوران شكوفایى محسوب مى شد و فاس پناهگاه امنى برای دانشمندان بود كه از هر سو به آنجا روی مى آوردند تا از مراكز و گنجینه های علمى آن بهره گیرند (زمامه، ج۱، ص۶۲۳). ابن قاضى در خانواده خود و در شهر فاس محیط مساعدی برای پرورش خود در علوم شرعى، ادبى و ریاضى داشت (زمامه، ج۱، ص۶۲۳)، ۲۱ ساله بود كه پدرش درگذشت (ابن قاضى، درة الحجال، ج۲، ص۲۱۵) و ۲۶ سال داشت كه چون بسیاری از طلاب آن عصر برای تكمیل تحصیلات درصدد سفر به مشرق برآمد و از آن اندازه وسعت مالى برخوردار بود كه توانست به این آرزو تحقق بخشد. این سفر او در ۹۸۶ق/۱۵۷۸م آغاز شد و چندین سال طول كشید. او تونس و مصر و حجاز را دید و در ۹۸۷ق حج گزارد (زمامه، ج۱، ص۶۲۴ - ۶۲۵). تاریخ مراجعت او به فاس معلوم نیست، اما آنچه از اشارات درة الحجال برمى آید، هنوز در ۹۸۹ق در مشرق بوده است (زمامه، ج۱، ص، ۶۲۶).
اشاره ابن قاضى در درة الحجال به دانشمندان صاحب منصب قِضا و خطابه در بلاد ترك و ملاقات با آنان در آنجا (درة الحجال، ج۲، ص۳۲۵؛ درة الحجال، ج۳، ص۳۱۹) موجب طرح این پرسش شده كه آیا او به سرزمین تركان رفته است؟ (زمامه، ج۱، ص۶۲۶). اما احتمال قوی هست كه پای او به بلاد ترك نرسیده باشد وگرنه نام آن سرزمین ها به شكلى در نوشته او انعكاس مى یافت. ابن قاض از سفر مشرق با دست پر به فاس بازگشت و به استادان پیشین و دیگر دانشمندان آنجا پیوست. در آنجا به كار تدریس و تألیف سرگرم شد.
ابوالعباس احمد المنصور سعدی ذهبى شریف حسنى كه در غیاب ابن قاضى بر تخت پادشاهى مغرب نشسته بود، به دانش و اهل علم و شركت در مجالس و محافل علمى علاقه وافر داشت و با وجود گرفتاری های سیاست و حكمرانى، دانشمندان را از هر سو به پایتخت خود در مراكش مى كشاند. مخصوصاً توجه شخصى منصور به علم هندسه و تبحر ابن قاضى در ریاضیات و میانجی گری ابوفارس عبدالعزیز قَشتالى، وزیر و مورخ و شاعر حكومت، موجب شد كه ابن قاضى در زمره صاحبان مراتب مورد توجه سلطان درآید (زمامه، ج۱، ص، ۶۲۶ - ۶۲۷؛ گنون، ج۱، ص۲۵۳) و با دانشمندان دربار وی داد و ستد علمى داشته باشد. دانش وسیع و نیك خویى ابن قاضى او را انگشت نما كرد و سلطان درصدد برآمد او را به سفارت مشرق بفرستد تا اقتدار و شكوه دولت خود را در آن خطه بشناساند. ابن قاضى خود نیز برای بهره گیری علمى بیشتر علاقه مند به این سفر بود. بنابراین در شعبان ۹۹۴ در تِطوان به كشتى نشست (ابوالنور، ج۱، ص۲۵؛ زمامه، ج۱، ص۶۲۸)، اما درتنگه جبل الطارق (بحرالزَّقاق) گرفتار دزدان دریایى اسپانیا شدند و ابن قاضى به اسارت رفت (زمامه، ج۱، ص۶۲۸).
بعضى گفته اند كه او در سفر حج (۹۹۴ق/۱۵۸۶م) دچار این مصیبت شد (ابوالنور، ج۱، ص۲۵) و برخى اسارت او را هنگام مراجعت از مشرق نوشته اند (طوقان، ج۱، ص۴۸۴؛ گنون، ج۱، ص۲۶۳). اما در واقع او در سفر دوم و هنگام رفتن، و نه در برگشت، گرفتار شد. اشاره كوتاه ابن قاضى در ضمن ترجمه حال ابوعبدالله محمد خَروف تونسى (د ۹۶۶ق) مؤید این مدعاست. آنجا كه بدون ذكر تاریخ دقیق سفر و به مناسبت مقایسه اسارت خود با اسارت ابوعبدالله مى گوید كه این گرفتاری هنگام عزیمت به مصر برای اخذ علم از استادانى كه در سفر اول موفق به دیدارشان نشده بود، روی داد (درة الحجال، ج۲، ص۲۰۹). او ۱۱ ماه اسارت پر رنج و محنت كشید تا در اثر اقدامات منسوبان و اعیان دولت و خود سلطان و پرداخت فدیه ای، به میزان ۲۰ هزار اوقیه (تقریباً اونس) زر در رجب ۹۹۵ از گرفتاری رها شد. هنگفت بودن مبلغ فدیه نمودار منزلت والای ابن قاضى در نظر زمامداران مغرب بود (ابوالنور، ج۱، ص۲۵-۲۷؛ زمامه، ج۱، ص۶۲۸). ابن قاضى پس از رهایى از طریق سَبْته و تطوان به فاس بازگشت (زمامه، ج۱، ص۶۲۸). اشتیاق او به دانش، او را بار دیگر با دانشمندان مغرب و علمای حاشیه دربار منصور پیوند داد. او به كار تدریس در جامع قَرّویین و جامع ابن یوسف مراكشى (تازی، ج۲، ص۵۱۷) و تألیف پرداخت و برای سپاسگزاری از نعمت خلاصى كه منصور برای او ممكن ساخته بود، همه نوشته های خود را به سلطان اهدا كرد (ابن قاضى، جذوة الاقتباس، ج۱، ص۹-۱۰) و با تأسى به ابوعبدالله خروف تونسى كه خود را آزاد كرده ابوالعباس مَرینى تلقى مى كرد (ابن القاضى، درة الحجال، ج۲، ص۲۰۹)، او نیز پیوسته خود را مدیون سلطان حسنى مغرب، احمد منصور، مى دانست (درة الحجال، ج۱، ص۴؛ دارالمنصور، ج۱، ص۵) و یكى دیگر از آثارش، المُنْتَقى المقصور را به مآثر وی اختصاص داد ( درة الحجال، ج۱، ص۱۲۰). ابن قاضى مدتى بدون داشتن سمتى رسمى با دربار منصور، پیوندی نزدیك داشت، تا به منصب قضا در شهر سَلا گماشته شد. از این رو در نوشته های معاصر و متأخر، از او به عنوان قاضى سلا یاد كرده اند (بابا تنبكتى، ج۱، ص۶۸ -۹۱؛ بابا تنبكتى، ج۱، ص ۹۷؛ سلاوی، ج۲، ص۱۱۱). با توجه به سخنان ابن قاضى درباره نایب قاضى سلا از ۹۹۸ق و اجازه روایت دادن ابن قاضى به او در ۱۰۰۰ق/۱۵۹۲م ( درة الحجال، ج۱، ص۲۵۰؛ درة الحجال، ج۱، ص ۲۵۳) و با توجه به اشارات بابا تنبكتى در ۱۰۰۵ق و مقری در ۱۰۰۹ق درباره تصدی قضای سلا توسط او، مى توان حدود تقریبى این دوره را تخمین زد (زمامه، ج۱، ص۶۳۰ -۶۳۱).
ابن قاضى به علتى ناشناخته از سمت قضا بركنار شد و در جامع الاَبّارین فاس به تدریس صحیح بخاری نشست ( دائرة المعارف الاسلامیة، ج۱، ص۳۶۶؛ تازی، ج۲، ص۵۱۷). پس از مرگ منصور در ۱۰۱۲ق/ ۱۶۰۳م و پریشانى اوضاع مغرب به سبب جنگ های خانگى میان شاه زادگان مدعى سلطنت، جمع دانشمندان فاس و مراكش از هم پاشید و هر كدام از آنان در گوش های از بادیه پناه گاهى برای خود جست (زمامه، ج۱، ص۶۳۲). در این احوال، ابن قاضى هم در منطقه اطلس میانى به زاویه دَلائیان كوچید و در آنجا به حرمت زیست.
وی گاهى برای رسیدگى به وضع خانواده و جست و جو از احوال یاران و شاگردانش به فاس مى رفت. بدین سان ابن قاضى بقیه عمر خود را تا ۱۰۲۵ق به تدریس و تألیف گذراند (زمامه، ج۱، ص۶۳۲)، گرچه تاریخ فوت او ۱۰۲۶ق نیز یاد شده است (كتانى، ج۱، ص۷۷). جسد ابن قاضى پس از آنكه شاگردش مقّری بر او نماز خواند، در نزدیكى باب الجیسه (یكى از دروازه های فاس) دفن شد ( دائرة المعارف الاسلامیة، ج۱، ص۳۶۶-۳۶۷).
بسیاری از علمای مغرب و مشرق به عنوان استادان ابن قاضى یاد شده اند كه از آن جمله اند، در مغرب: پدرش محمد بن محمد (د ۹۸۱ق) كه از او فرائض (تقسیم میراث) و حساب و برخى كتاب ها را فراگرفت (ابن قاضى، درة الحجال، ج۲، ص۲۱۵)، ابوالعباس احمد بن على المَنجور مكناسى (د ۹۹۵ق) كه در معقول و منقول، تاریخ، بیان، منطق، و اصول استاد بود و ابن قاضى از ۹۷۵ق تا فوت او مدت ۲۰ سال، جز ایام اسارت و اقامتش در مراكش، پیوسته با او بود (ابن قاضى، درة الحجال، ج۱، ص۱۵۷؛ ابن قاضى، درة الحجال، ج۱، ص۱۶۳)، سخنان ستایش آمیز ابن قاضى در حق این استادش میزان دلبستگى وی را به او مى نمایاند (ابن قاضى، درة الحجال، ج۱، ص۱۶۳؛ جذوة الاقتباس، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۶)، محمد بن قاسم قیسى معروف به قَصّار (زنده در ۹۹۹ق) محدث و رجالى كه به نظر مى رسد ابن قاضى پس از رهایى از اسارت، از او استفاده كرده است (ابن قاضى، درةالحجال، ج۲، ص۱۵۳-۱۵۴؛ ابن قاضى، درة الحجال، ج۲، ص۱۵۹)، ابومالك عبدالواحد بن احمد حسنى مراكشى (د ۱۰۰۳ق)، فقیه، ادیب، مفتى و محدث كه ابن قاضى در شوال ۹۹۸ از او اجازه عام گرفت (ابن قاضى، درة الحجال، ج۳، ص۱۴۰-۱۴۲؛ جذوة الاقتباس، ج۲، ص۴۵۳-۴۵۴)، عبدالرحمان بن عبدالواحد سجلماسى كه ابن قاضى در ۹۹ق از او اجازه یافت (ابن قاضى، درة الحجال، ج۳، ص۱۰۱)، محمد بن یوسف تدغى (زنده در ۹۹۹ق)، استاد فقه و نحو و حدیث، با حافظه ای قوی كه ابن قاضى در ۹۹۸ق در مراكش به خط خود او از او اجازه روایت گرفت (ابن قاضى، درة الحجال، ج۲، ص۱۶۴- ۱۶۵؛ ابن قاضى، درة الحجال، ج۲، ص۱۸۷) و در مشرق: سالم بن محمد سنهوری مالكى، فقیه و محدث و راویه كه ابن قاضى در ۹۸۶ق در قاهره شاگرد او بود (ابن قاضى، درة الحجال، ج۳، ص۳۱۴)، راشد بن عبدالله بغدادی شافعى، استاد معقول و نحو كه ابن قاضى در قاهره در ۹۸۶ق از او منطق فراگرفت (ابن قاضى، درة الحجال، ج، ص۲۷۶)، ابراهیم بن عبدالرحمان علقمى شافعى اشعری (د ۹۹۷ق)، محدث و راویه كه ابن قاضى در ۹۸۶ در قاهره از وی بهره جست (ابن قاضى، درة الحجال، ج۱، ص۲۰۳)، عبدالرحمان بن عبدالقادر ابن فهد علوی شافعى (د ۹۹۵ق در مكه) كه ابن قاضى در مسجدالحرام چندین كتاب از او فراگرفت و در ۹۸۷ق به خط خود او از او اجازه دریافت داشت (ابن قاضى، درة الحجال، ج۳، ص۹۹).
با توجه به اشتغال زیاد ابن قاضى به تدریس و تعلیم، شمار بسیاری از دانش طلبان عصر از او علم آموختند یا اجازه روایت گرفتند. از این جمله اند: شهاب الدین ابوالعباس احمد بن محمد مَقّری (د ۱۰۴۱ق/ ۱۶۳۱م)، مؤلف نفح الطیب (مقری، ج۷، ص۲۵۰؛ كتانى، ج۱، ص۷۷) و ابومالك عبدالواحد بن احمد اندلسى فاسى (د ۱۰۴۰ق)، فقیه اصولى و متكلم (ابوالنور، ج۱، ص۲۰).
آثار: ابن قاضى آثار متعددی در رشته های مختلف پدید آورد. او خود در دیباچه جذوة الاقتباس (جذوة الاقتباس، ج۱، ص۱۰) به عناوین ۴ اثر خویش كه پیش از این كتاب تألیف و همه به سلطان احمد منصور اهدا شده، اشاره كرده است. شمار آثار او را ۱۸ (مخلوف، ج۱، ص۲۹۷) یا حدود ۱۵ (ازهری، ج۱، ص۲۴) گفته اند. آثار برجای مانده او را ۱۴ شمرده اند كه عبارتند از:
۱. جذوة الاقتباس فى ذكر من حَل من الاعلام مدینه فاس. این اثر پس از تألیفات معروف دیگر ابن قاضى نوشته شده است. جذوه تاریخ شهر فاس، آموزشگاه ها، آب انبارها، بناها، فرمانروایان، دانشمندان و آثار علمى و ادبى آنان است. این كتاب براساس حروف مرتب شده و در ذیل هر حرف انواع موضوع های مزبور را به ترتیبى مشخص، مطرح كرده است: نخست فرمانروایان، بعد فقهای بومى شهر، سپس دانشمندانى كه از جاهای دیگر به آنجا وارد شده اند. در دیباچه كتاب، مؤلف مانند مقدمه های دگیر آثارش مراتب قدردانى خود را از منصور، فرمانروای شریفى مغرب، به عنوان آزاد كننده خود از اسارت بیگانه ابراز داشته است (جذوة الاقتباس، ج۱، ص۹-۱۰). پیش از آغاز تقسیمات حروفى كتاب، نویسنده در مقدمه ای از بنای فاس، جغرافیا، محاسن و ویژگی های آن شهر، مخصوصاً جامع قرویین سخن مى گوید (جذوة الاقتباس، ج۱، ص۱۰-۸۲). مؤلف این مقدمه را از نوشته های پیشین مربوط به تاریخ فاس، مانند جِنا زَهْرة الا¸س اثر على جَزنائى و الاَنیس المطرف بروض القِرطاس ابن ابى زرع گرفته است (دارالمنصور، ج۱، ص۵). گویا مؤلف بر آن بوده كه تألیفى جداگانه در احوال رجال سرشناس غیربومى آن خطه بپردازد و احوال معاصران بومى و غیربومى را به صورت خاتمه ای در پایان كتاب قرار دهد (جذوة الاقتباس، ج۱، ص۱۰؛ جذوة الاقتباس، ج۱، ص ۵۶۵)، اما به انجام آن كامیاب نشده است. قسمت تراجم كتاب شامل احوال كسانى است كه میان ۳۷۷ق/۹۴۹م تا اوایل سده ۱۱ق/ اواخر سده ۱۶م درگذشته اند. بیان مؤلف به تبع استفاده از مآخذ گوناگون و كتاب پر از كلمات و تعبیرات زمان های مختلف است. ملاك درازی و كوتاهى تراجم مشخص نیست و ترتیب منطقى در موضوعات آنها رعایت نشده است (دارالمنصور، ج۱، ص۶). با این همه، این نوشته مرجعى مهم در بررسى تاریخ اجتماعى مغرب و فاس تلقى مىشود، به خصوص كه بعضى مآخذ آن اكنون در دست نیست (دارالمنصور، ج۱، ص۶). جذوه، چشم اندازی كلى از سیر ادبى مراكش در زمان مرینیان و سعدیان ارائه مى كند. این كتاب اول بار در ۱۳۰۹ق/۱۸۹۱م در فاس به صورت سنگى چاپ شد (سركیس، ج۱، ص۲۱۰). چاپ نوین این كتاب با مطابقت نسخه چاپى پیشین با چند نسخه خطى، با بعضى تصرفات، به وسیله دارالمنصور رباط در ۱۹۷۳-۱۹۷۴م در دو جلد منتشر شده است.
۲. دُرَّةالحِجال فى غُزَّة اسماء الرجال. تألیف این كتاب در اوایل رجب ۹۹۹ آغاز شده است. مؤلف این كتاب را چون ذیلى بر وفیات ابن خلكان تلقى كرده و تراجم بزرگان را از وفیات ابن خلكان (۶۸۱ق/ ۱۲۸۲م) تا اوایل سده ۱۱ق به ترتیب حروف مغربیان آورده است (درة الحجال، ج۱، ص۵). از این رو این كتاب در ردیف ذیل های متعددی قرار دارد كه بر اثر مشهور ابن خلكان نوشته اند. مؤلف دلیل عدم ترتیب تراجم را برحسب سال های وفات چنین آورده كه چون این تراجم را از روی یادداشت هایش نقل كرده، چنان ترتیبى برای او دشوار بوده است (درة الحجال، ج۱، ص۶). در این اثر ۱۵۲۲، فقره ترجمه حال از فقها، ادیبان، شاهان و امرا و دیگر ناموران گردآوری شده است. بعضى تراجم كتاب در نهایت كوتاهى و در چند كلمه است، در حالى كه برخى دیگر مشتمل بر صفحاتى چند مى شود. تفصیل در تراجم معمولاً همراه با ذكر جنبه ای ادبى و شعری صاحب ترجمه است. از این حیث و از لحاظ تكمیل نواقص المنتقى، دره را ملحقى بر آن اثر مى توان پنداشت (ابوالنور، ج۱، ص۹). وقایع تاریخى و سیاسى در این اثر در جاهای اندكى مورد توجه قرار گرفته است و در آنجاها تنها واسطه پیوند وقایع با ترجمه متصل بدان، ذكر تاریخ فوت صاحب ترجمه است. درازی و كوتاهى ترجمه ها چه بسا نسبتى با میزان اشتهار صاحب ترجمه ندارد و گاه بعضى تراجم تكرار مى شود، مانند ابوبكر احمد بن محمد جُزَی كلبى (ابوالنور، ج ۱، ص۲۶-۲۷؛ ابوالنور، ج ۱، ص ۵۹). به نظر مى رسد ابن قاضى حوصله یا فرصت كافى برای تنظیم یادداشت های خود نداشته و موارد مكرر و عدم ترتیب تاریخى یا الفبایى دقیق و درست تراجم همه معلول آن وضع بوده است. این اثر اول بار به وسیله ی. س. عَلّوش با یك مقدمه و سه فهرست در دو جلد در رباط (۱۹۳۴ و ۱۹۳۶م) چاپ شد و بار دیگر محمد احمدی ابوالنور آن را از روی نسخه خطى مصر و تونس و تطبیق با نسخه چاپى با مقدمه و فهرست در ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م در ۳ مجلد در تونس منتشر كرد. رنه باسه، قسمت «محاضرة المریة» را از متن درة الحجال استخراج و به زبان فرانسه ترجمه كرده و همراه با متن عربى به چاپ رسانده است. علوش همان قسمت را از روی نسخه های خطى دیگر از نو به فرانسه ترجمه و با متن عربى چاپ كرده است (فولتون، ج۱، ص۱۴۴).
۳. الاكسیر فى صناعة التكسير (تازي، ج۲، ص۵۱۷).
۴. تقاييد على جداول الحوفى، (ابوالنور، ج۱، ص۲۱)، يا شرح جداول الحوفى (طوقان، ج۱، ص۴۸۴).
۵. درة السلوك فى من حَوَي المُلك من الملوك (ازهري، ج۱، ص۲۴)، منظومه ای است به عنوان ذیل بر رَقَم الحُلَل ابن خطیب در مورد سلسله های حكومتى مسلمانان از پیامبر (ص) تا شرفای سعدی) نسخه هایى ازاین اثر در رباط وسلا (در ۱۱ صفحه) موجوداست ( فهرست، ج۲، ص۱۷۴؛ حجى، ج۱، ص۴۱۵). نسخه هایى در شرح این اثر با عنوان شرح درة السلوك فیمن حوی المُلك من الملوك یا الدرّ الحلوك المُشْرِق بدُرَّة السلوك فیمن حوی الملك من الملوك در تونس و رباط نگهداری مى شود (فهرس، كویت، ج۱، ص۱۲۷؛ فهرست، ج۲، ص۱۶۶). ابن قاضى این شرح را در رجب ۱۰۰۰ نوشته است (درة الحجال، ج۱، ص۶). احتمالاً همین اثر است كه تازی (تازی، ج۱، ص ۵۱۷) آن را به صورت الدر الملوك آورده است.
۶. رائد الفلاح بعَوالى الاسانید الصِحاح، فهرستى است از مشایخ ابن قاضى، كه مؤلف در ۱۰۱۰ق با نوشتن آن به زیدان، پسر و ولیعهد منصور اجازه روایت داد. نسخه ای از این اثر در آكادمى سلطنتى تاریخ در مادرید شناسایى شده است (زمامه، ج۱، ص۶۳۲). این اثر با عنوان فهرسة (ابوالنور، ج۱، ص۲۱) نیز یاد شده است.
۷. غُنیةَ الرائض فى طبقات اهل الحساب و الفرائض (بغدادی، ج۱، ص۱۵۴). از این اثر نسخه ای در ضمن مجموعه ای با عنوان نقول ثلاثه فى حساب الفرائض در سلا وجود دارد و باتوجه به حجم اندك مجموعه (۷ ص) اثری بسیار موجز است (حجى، ج۱، ص۲۱۴).
۸. الفتح النَبیل لما تَضَمنَّه من اسماء العدد التنزیل (ازهری، ج۱، ص۲۴)، كه ظاهراً نسخه ای از آن در دست نیست.
۹. فى الروایة، در قرائت قرآن. نسخه ای از آن در فاس وجود دارد.
۱۰. لَقْطَة الفَرائد فى تحقیق الفوائد یا لقط الفرائد من لُفاظة حُلْو الفوائد (بغدادی، ج۱، ص۱۵۴)، تكمله ای است بر كتاب الطبقات یا شرف (شرح) الطالب فى اَسْنَى المَطالب ابن قُنْفُذ، و در آن هر قرن را به ۱۰ بخش كرده و هر بخش شامل ۱۰ ترجمه كوتاه است ( دائرةالمعارف الاسلامیة، ج۱، ص۳۶۷). نسخه هایى از این اثر در مغرب ( فهرست، ج۲، ص۲۵۹؛ مجله معهد، ج۵، ص۱۷۷) و مصر ( فهرس، قاهره، ج۲، ص۲۲۴) وجود دارد. محمد بن شنب (دائرةالمعارف الاسلامیة، ج۱، ص۳۶۷) و زركلى (زركلى، ج۱، ص۲۳۶) نسخه ای خطى از این اثر داشته اند. این اثر ۴۸ صفحه دارد ( فهرست، ج۲، ص۲۵۹).
۱۱. المدخل فى الهندسة (بغدادی، ج۱، ص۱۵۴)، كه نسخه شناخته ای ندارد.
۱۲. المُنْتَقى المَقْصور على مآثر خلیفة المنصور، یا محاسن الخلیفة ابى العباس المنصور (درة الحجال، ج۱، ص۴؛ بغدادی، ج۱، ص۱۵۴)، نوشته ای است ستایش آمیز برای سلطان و بیشتر به یك مجموعه ادبى مى ماند تا به یك كتاب تاریخى (سلاوی در استقصاء (سلاوی، ج۵، ص۲۰؛ سلاوی، ج۵، ص ۶۹؛ سلاوی، ج۵، ص ۱۱۸؛ سلاوی، ج۵، ص ۱۹۰) و اِفرانى (وَفْرانى) در نُزْهه الحادی به منتقى استناد كرده اند. از این اثر، تاكنون نسخه ای به دست نیامده است.
۱۳. نظم تلخیص ابن البناء (بغدادی، ج۱، ص۱۵۴).
۱۴. نظم منطق السعد (ازهری، ج۱، ص۲۴).
۱۵. نیل الامل فیما (مما) به جری بین المالكیة العمل (ابوالنور، ج۱، ص۲۱) یا نیل الامل فیما به بین المالكیة جری العمل (مخلوف، ج۱، ص۲۹۷). از سه اثر اخیر نیز نسخه ای در دست نیست.
----------------------------------------------------

فهرست مندرجات

۱ - فهرست منابع


(۱) ابن خلدون، العبر؛
(۲) ابن قاضى احمد، جذوة الاقتباس، رباط، ۱۹۷۳م؛
(۳) ابن قاضى احمد، درة الحجال، به كوشش محمد احمدی ابوالنور، قاهره / تونس، ۱۳۹۰ق؛
(۴) ابوالنور محمد احمدی، مقدمه بر درة الحجال، به كوشش محمد احمدی ابوالنور، قاهره / تونس، ۱۳۹۰ق؛
(۵) ازهری محمد بشیر ظافر، الیواقیت الثمینة فى اعیان مذهب عالم المدینة، قاهره، ۱۳۲۴ق؛
(۶) بابا تنبكتى احمد، «نیل الابتهاج»، در حاشیة الدیباج المذهب ابن فرحون، قاهره، ۱۳۵۱ق؛
(۷) بغدادی، هدیه؛
(۸) تازی عبدالهادی، جامع القرویین، بیروت، دارالكتاب اللبنانى؛
(۹) حجى محمد، فهرس الخزانة العلمیة الصُبَیحیة بسلا، كویت، معهد المخطوطات العربیة؛
(۱۰) دارالمنصور، مقدمه بر جذوة الاقتباس، به كوشش محمد احمدی ابوالنور، قاهره / تونس، ۱۳۹۰ق؛
(۱۱) دائرةالمعارف الاسلامیة؛
(۱۲) زركلى، اعلام؛
(۱۳) زمامه عبدالقادر،«ابن قاضى مورخ فاس»،مجلة مجمع اللغة العربیة بدمشق، ذیحجه ۱۳۸۶/ آوریل ۱۹۶۷، ج ۴۲(۲)؛
(۱۴) سركیس یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعریة، قاهره، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م؛
(۱۵) سلاوی احمد، الاستقصاء، به كوشش جعفر و محمد ناصری، دارالبیضاء، ۱۹۵۵م؛
(۱۶) طوقان قدری حافظ، تراث العرب العلمى فى الریاضیات و الفلك، قاهره، ۱۳۸۲ق؛
(۱۷) فهرس المخطوطات المصورة، كویت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م؛
(۱۸) فهرس المخطوطات المصورة، به كوشش لطفى عبدالبدیع، قاهره، ۱۹۵۶م؛
(۱۹) فهرست المخطوطات المصورة، به كوشش مختار وكیل، قاهره، ۱۳۹۰ق/ ۱۹۷۰م؛
(۲۰) كتانى عبدالكبیر، فهرس الفهارس و الاثبات و معجم المعاجم و المشیخات و المسلسلات، فاس، ۱۳۴۶ق؛
(۲۱) گنون عبدالله، النبوغ المغربى فى الادب العربى، بیروت، ۱۳۹۵ق؛
(۲۲) مجلة المخطوطات العربیة، ذیقعده ۱۳۷۸/ مه ۱۹۵۹، ج ۵(۱)؛
(۲۳) مخلوف محمد، شجرة النور الزكیة، بیروت، ۱۳۴۹ق؛
(۲۴) مقری تلمسانى احمد، نفح الطیب، به كوشش یوسف محمد بقاعى، بیروت، دارالفكر؛
(۲۴) فولتون و لینگز، کاتالوگ تکمیلی دوم از کتاب های چاپی عربی در موزه بریتانیا، لندن، ۱۹۵۹.



جعبه ابزار