ابو عبیده جرّاح (خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوعُبَیده جَرّاح:عامِربن عبداللّهبن جراحبن هلال، از بنیحارثبن فهر
از اصحاب رسولخدا (صلی الله علیه وآله)
از زندگی پیش از اسلام او اطلاعی در دست نیست. فقط گفتهاند:یکی از معدود افرادی بود که پیش از ظهور اسلام در مکّه، خواندن و نوشتن میدانست.
پس از بعثت پیامبر (صلی الله علیه وآله) او را از نخستین اسلامآورندگان برشمردهاند
که گویا اسلام وی، پیش از ورود حضرت به خانه ارقم بوده است.
نظر به آنچه درباره سن او هنگام مرگ گفتهاند،
احتمالا هنگام اسلام آوردن، حدود ۳۰ سال داشته است. پس از اسلام، بر اثر فشار مشرکان، پیش از جعفربنابیطالب به حبشه هجرت کرد
و در هجرت دوم نیز با او همراهشد؛
سپس به مکه بازگشت
و پس از آن، به مدینه هجرت کرد. پیامبر میان او و سعدبن معاذ،
یا ابوطلحه انصاری
و یا سالم، مولای ابوحذیفه،
عقد برادری بست. وی با محمدبن مسلمه نیز برای برخورداری از میراث یکدیگر، برادر شد.
ابوعبیده از آنرو که در جریان سقیفه بنیساعده نقشی جدّی آفرید،
از سوی شیعه و سنی متفاوت شناسانده شده است. اهلسنت او را فردی با فضایل مسلمانی ذکر کردهاند؛
امّا شیعیان، خبط و خطاهای بسیاری را در او نشان میدهند که از درجه مسلمانی او میکاهد.
گفتهاند که ابوعبیده، در همه جنگهای زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) حضور داشت
و در جنگ بدر، یکی از ۶ فرد تیره بنیحارثبنفهر بود.
برخی نوشتهاند که پدرش عبدالله در این جنگ، در پی ستیز با او بود؛ امّا او میگریخت و چون بهطور جدّی قصد او کرد، پدرش را کشت.
مقدسی، داستان کشتن پدرش را بهگونه دیگری نقل میکند و مینویسد:عبدالله، در حضور وی به پیامبر ناسزا گفت؛ ابوعبیده سر او را برید و نزد آن حضرت آورد و قصهاش را بازگفت؛
امّا ابنحجر به نقل از واقدی، درگذشت پدرش را پیش از ظهور اسلام ذکر کرده است؛
بنابراین،میتوان این داستان را از ساختههای عصر فضیلتسازی برای صحابه بهشمار آورد.
ابوعبیده در جنگ اُحُد شرکت داشت و برخی او را از ثابتقدمان این جنگ شمردهاند
و گویا در همین جنگ، دو حلقه زره کلاهخود پیامبر (صلی الله علیه وآله) را که در گونه حضرت فرو رفته بود، با دندان بیرون کشید و بر اثر آن، دو دندان پیش او کنده شد؛ ازاینرو اثرم
یا اهتم
نام گرفت. واقدی به نقلی دیگر میگوید:آنکسکه حلقهها را از چهره پیامبر بیرونآورد، شخص دیگر به نام عقبةبن وهببن کلدهبود.
ابوعبیده در صلح حدیبیّه، (ششم هجری) در شمار گواهان پیمان قرار داشت
و در همین سال، سریهای را به ذیالقصه رهبری
و در سال بعد، سریه خَبَط (سیفالبحر) را بر ضدّ قبیله جهینه در ساحل دریا، فرماندهی کرد.
پیامبر در سال هشتم که سپاه عمروعاص در مشارف شام به نیروی کمکی نیاز یافت، عدهای را به سرپرستی او به آن دیار فرستاد. در این سپاه، ابوبکر و عمر نیز تحت فرمانش بودند.
در همین واقعه، میان او و عمروعاص بر سر امامت نماز، اختلاف افتاد که با انصراف وی، قضیه خاتمه یافت.
او در فتح مکه، فرماندهی بخشی از سپاه را برعهده داشت.
ابوعبیده در واقعه تبوک حضور داشت و براساس برخی از روایات شیعیِ منقول از حذیفه و عمار، از کسانی بود که در بازگشت از آن جنگ، در ترور ناکام پیامبر (صلی الله علیه وآله) شرکت کرد.
در اینکه آیا وی در جیش اُسامه که در واپسین روزهای حیات پیامبر سازماندهی شد، حاضر بوده یا نه، اختلاف است. واقدی او را از پیوستگان به سپاه در جُرْف میداند؛
امّا ابنابیالحدید، وی را از کسانی میداند که فرمان رسول خدا را نادیده گرفته و از جیش اُسامه تخلّف کردهاست.
ابوعبیده، گذشته از فعالیتهای رزمی، در چند برنامه تبلیغی نیز حضور داشت. گفتهاند که پیامبر او را پس از درخواست مُبلّغ از سوی اهالی نجران، به آنها معرفی کرد
و چون اهالینجران به شکایت از کارگزارشان نزد پیامبر آمده، از او خواستند تا کسی را برای برقراری عدالت به دیارشان بفرستد، حضرت، ابوعبیده را با وصف «قوی امین» به آن دیار فرستاد.
ابوعبیده پس از پیامبر (صلی الله علیه وآله):
ابوعبیده در وقایع سیاسی اجتماعیِ پس از پیامبر نقشی برجسته داشت. او یکی از سه تن سازنده جریان سقیفه
و کسی بود که به احتمال بسیار، پیش از درگذشت رسول خدا، برنامههایی را در جلسات مخفی، برای خلافت طراحی کرده بود.
وی پس از تجمع انصار در سقیفه، به اتفاق ابوبکر و عمر به آنجا رفت و برای خاموش کردن انصارِ مدعیِ امارت، به آنان گفت:شما نخستین یاریگر اسلام بودید؛ مبادا نخستین کسانی باشید که آن را دگرگون میکنند!
پس از فراهم شدن زمینه، وی یکی از دو نامزد خلافت ازطرف ابوبکر بود که دربارهاش گفت:من به یکی از دو دوستم ابوعبیده و عمر راضیام
و برای توجیه پیشنهاد خود، سخنی را به پیامبر(صلی الله علیه وآله)نسبت داد که:برای هر امتی امینی است و امین این امت ابوعبیده جراح است؛
البته آن دو، پیشنهادِ ابوبکر را نپذیرفته، برای بیعت با او پیش آمدند. بنا به نقل یعقوبی، ابوعبیده نخستین کسی است که با ابوبکر بیعت کرد
و وقتی عدهای چون عباس حاضر به بیعت نشدند و به علی(علیه السلام)پیوستند، در نظر خواهیِ ابوبکر، ابوعبیده تطمیع عباس را به وی پیشنهاد کرد تا بدین طریق از امیرالمؤمنین(علیه السلام) جدا شود.
وی در اخذ بیعت اجباری از مردم و آرام کردن بحران پیشآمده نیز نقش آشکاری داشت
و برای توجیه عمل ابوبکر که خود را بر علی(علیه السلام)مقدم میدانست، صحتِ روایت مجعولی از پیامبر را که اجتماعِ نبوت و خلافت در بنیهاشم سزا نیست، تأیید کرد
و در پی هموارسازی زمینه خلافت ابوبکر، با امام علی به گفت و گو نشست و عامل اساسی در رویگردانی مردم را از وی، جوانی علی و کینه عرب نسبت به او یادکرد؛ امّا وعده داد که در آینده، همگی با او بیعت خواهند کرد.
عیاشی در تفسیر خود، نقش او را در مواجهه با علی (علیه السلام) به این نرمی نمیداند؛ بلکه وی را از کسانی میشمرد که در هجوم به در خانه فاطمه(علیها السلام)و اعمال فشار و ستم بر آن حضرت و نیز بیرون کشیدن علی(علیه السلام) از خانه جهت اخذ بیعت، نقش داشته است.
تلاشهای بسیارِ ابوعبیده برای تثبیت خلافت، وی را در دیدگان خلیفه، چنان بزرگ کرد که عزیزترین شخص در دستگاه خلافت بهشمار آمد و حتی بر عُمَر نیز رجحان یافت.
ابوعبیده گویا در گردآوری قرآن در زمان خلیفه اوّل نقش داشت.
وی در ابتدای خلافتِ ابوبکر، ازطرف او به سرپرستی و اداره بیتالمال منصوب
و در سال سیزدهم به شام اعزام شد و امارت آنجا را به اتفاق یزیدبنابوسفیان، به عهده گرفت.
ابوبکر هنگام اعزام ابوعبیده به شام گفت:دوست دارم بدانی که چه ارج و جایگاهی نزد من داری! سوگند به آن که جانم در دست اوست، در روی زمین، مردی از مهاجران و غیر آن نیست که بتواند با تو و این (عمر) برابری کند!
در اینکه ابوعبیده تا چه اندازه در گشودن سرزمینهای شام نقش داشته، روایات، گوناگون است؛
امّا هرچه بود، عمر نیز او را بر آنجا گمارد؛
هرچند نمیتوان فقط او را امیر آن دیار دانست.
ابوعبیده در سال ۱۸ هجری در دیار شام به طاعون عمواس مبتلا شد و در ۵۸ سالگی درگذشت و معاذبنجبل بر او نماز خواند.
از او کسی باقی نماند.
از عمر نقل شده که اگرابوعبیده زنده بود، او را خلیفه قرار میدادم و با هیچکس مشورت نمیکردم
و نیز آرزو میکرد که بهاندازه گنجایش یک اتاق، افرادی چون او میداشت.
اهلسنت در کتابهای خود برای ابوعبیده بابی گشوده و فضایلی را بدو نسبت داده و وی را یکی از عشره مبشّره و امین امت دانستهاند؛
اما در نگاه شیعی، چنین فضایلی برای او ثابت نیست؛ چنانکه در نفحات الازهار طرق روایت اخیر، ازنظر تاریخی و رجالی بررسی و صحّت آن رد شدهاست.
در حالات ابوعبیده آمده است که روزی میگریست. سبب آن را پرسیدند، گفت:روزی پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای ما از فتحهای آینده میگفت تا سخن به فتح شام رسید و گفت:ای ابوعبیده! چیزی تو را از خدا غافل نکند، پس بدان که سه خدمتگزار و سه مرکب کافی است... حال من به خانهام مینگرم که از بردگان آکنده و به اصطبلم نگاه میکنم که پر از چارپایان است؛ بنابراین چگونه پس از این، رسول خدا را ملاقات کنم؛ درحالیکه از ما عهد گرفته بود محبوبترین و نزدیکترینتان به من، کسی است که مرا بهگونهایملاقات کند که در آن وضع از من جدا شده است؟
ابوعبیده از راویان پیامبر (صلی الله علیه وآله) بود و افرادی چون جابربنعبدالله، سمرة بنجندب و دیگران از او روایت کردهاند.
نظر به حوادث سیاسی پس از پیامبر و نقشآفرینی ابوعبیده در شکلگیری خلافت، میتوان به آنچه در باب فضایل او آمده، به دیده تردید نگریست؛ بهویژه که بیشترین آنها از زبان دو خلیفه نخستاست.
ابوعبیده در شأن نزول:
با توجه به جایگاه ابوعبیده در تاریخ اسلام و نقشآفرینیهای وی در جریان خلافت ابوبکر و عمر، در کتابهای تفسیری، نگاه شیعه و سنی درباره او همگوننیست.
۱. در ذیل آیه ۱۷۲ سوره آل عمران (آلعمران:۱۷۲) از ابنعباس آمده است
:پس از جنگ احد، وقتی پیامبر (صلی الله علیه وآله) خواست با سپاهی از مسلمانان به تعقیب مشرکان برود، عدهای با وجود خستگی و آثار ناشی از شکست و نیز ترس و وحشت، به آن حضرت پاسخ مثبت دادند و خداوند در وصف آنان فرمود:«اَلَّذینَ استَجابوا لِلّهِ و الرَّسولِ مِن بَعدِ مااَصابَهُمُ القَرحُ لِلَّذینَ اَحسَنوا مِنهُم واتَّقوا اَجرٌعَظیم». خداوند در این آیه، به آنان که دعوت خدا و پیامبر را اجابت کرده و پرهیزکار و نیکوکار بودهاند، وعده پاداش بزرگ داده است. در ضمنِ روایت پیشین، نام ابوعبیده نیز آمده است.
۲. سیوطی به نقل از ابنعباس، بخشی از آیه ۲۹ (فتح:۲۹):«...سیماهُم فی وُجوهِهِم مِن اَثَرِالسُّجودِ» را اشاره به چند تن، ازجمله ابوعبیده میداند؛
امّا نظر به دیگر مصادیقی که سیوطی در ذیل این آیه بیان میکند، آشکارا بهدست میآید که ذکر این مصادیق از باب فضیلتسازی است.
۳. آیه ۲۲ سوره مجادله (مجادله:۲۲):«لا تَجِدُ قَومًا یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ یوادّونَ مَن حادَّ اللّهَ ورَسولَهُ ولَو کانوا ءاباءَهُم اَو اَبناءَهُم اَو اِخونَهُم قومی را نَیابی که به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشند و با کسانیکه با خداوند و پیامبر او مخالفت میورزند، دوستی کنند؛ هر چند پدرانشان یا فرزندانشان یا خاندانشان باشند.» ابنشوذب بر آن است که این آیه درباره ابوعبیده نازل شده که پدرش را در جنگ بدر به ناچار کشت؛
البته با توجه به آنچه از واقدی منقولاست که پدر ابوعبیده پیش از ظهور اسلام از دنیا رفته بود،
پذیرش سخن ابنشوذب ناموجّه مینماید.
۴. ماوردی در ذیل آیه ۹ سوره انسان (انسان:۹)، به نقلی چنین آورده است:این آیه به کسانی اشاره دارد که سرپرستی اسرای بدر را برعهده گرفتند و ابوعبیده نیز از آنان بود:
«إِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ اللّهِ لا نُریدُ مِنکُم جَزاءً و لا شُکورا ما فقط برای خشنودی خداوند شما را اطعام میکنیم؛ از شما نه پاداشی میخواهیم و نه سپاسی»؛ امّا با توجه به قبل آیه و سیاق مجموعه آیات، و نیز آنچه مفسران شیعه و سنی گفتهاند، شأن نزول آن، نذر امام علی و فاطمه(علیهما السلام) و ایثارگریهای آنان است؛
بنابراین هیچ ارتباطی به سرپرستی اسیران جنگ بدر ندارد.
۵. قتاده از حسن بصری نقل میکند که آیه۹۰ سوره مائده (مائده:۹۰)، پس از آن نازل شد که جمعی ازجمله ابوعبیده جراح، در خانه سعدبنابی وقاص گرد آمدند و پس از صرف غذا، با شراب پذیرایی شدند و چون خبر به پیامبر(صلی الله علیه وآله) رسید، این آیه نازل شد:«یاَیُّهَاالَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا الخَمرُ... رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّیطنِ فَاجتَنِبوُه» و بدینگونه از نوشیدن شراب نهی شدند.
۶. نقل است که آیه ۵۱ سوره قلم (قلم:۵۱) در شأن ابوعبیده و دوستانش نازل شده است؛ آنگاه که پس از نصب علی(علیه السلام) به امامت و خلافت در غدیرخم، به یکدیگر میگویند:چشمان پیامبر را ببین که همچون چشمان دیوانگان میچرخد
:«واِن یَکادُ الَّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ باَبصرِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ و یَقولونَ اِنَّهُ لَمجنون»؛ هرچند با توجّه به نزول آیه که پیش از هجرت بوده و نیز سیاق آن، این نقل را نمیتوان پذیرفت.
۷. آیه ۷۴ سوره توبه (توبه:۷۴):«یَحلِفونَ بِاللّهِ ما قالوا و لَقد قالوا کَلِمَةَ الکُفرِ بَعدَ اِسلمِهِم و هَمّوا بِما لَمیَنالوا...= اینان به خدا سوگند یاد میکنند که نگفتهاند؛ ولی به راستی سخن کفرآمیز را گفتهاند، و پس از اسلامآوردنشان کافر شده و آهنگِ کاری را کردهاند که به آن دست نیافتند....» به نقل از حذیفه و عمار، آیه درباره عدهای، ازجمله ابوعبیده نازل شده که بر آن بودند پیامبر (صلی الله علیه وآله) را بهگونهای از پای درآورند.
۸. از امامباقر و امام کاظم (علیهما السلام) نیز در ذیل آیه ۱۰۸ سوره نساء (نساء:۱۰۸):«اِذ یُبَیِّتونَ ما لایَرضی مِن القَولِ» نقل شده که این آیه در شأن چند تن ازجمله ابوعبیده است که در مجالس خود سخنانی برخلاف رضایت خدا بر زبان میآوردند.
کلینی از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که آیات ۷۹۸۰ سوره زخرف (زخرف:۷۹۸۰) «اَم اَبرَموا اَمرًا فَاِنّا مُبرِمون اَم یَحسَبونَ اَنّا لا نَسمَعُ سِرَّهُم ونَجوهُم» در شأن همه آنان نازل شده که در نشستی پنهانی بر آن شدند تا پس از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نگذارند خلافت در بنیهاشم باشد،
و در این معاهده، ابوعبیده نقش کاتب را داشته است.
خداوند در این آیات سخن از توطئه آنان بهمیان آورده، میفرماید:آنان میپندارند ما اسرار پنهانشان را نمیدانیم. در همین روایت، آیات ۲۵۲۶ سوره محمد (محمد:۲۵۲۶) نیز بر این افراد تطبیق شده
که پس از روشن شدن راه هدایت، به گذشته جاهلی خویش بازگشته، مرتد شدند. آیه ۷ سوره مجادله (مجادله:۷) را نیز درباره ابوعبیده و جلسه مخفیانه پیش گفته دانستهاند
:«ما یَکونُ مِن نَجوی ثَلثَة...».
--------------------------------------------------------------------------
الاحتجاج؛ الاستیعاب فیمعرفةالاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاصابة فی معرفةالصحابه؛ انساب الاشراف؛ بحارالانوار؛ البدء و التاریخ؛ البرهان فی تفسیرالقرآن؛ تاریخ الامم والملوک، طبری؛ تاریخ خلیفةبنخیاط؛ تاریخالعرب؛ تاریخ مدینه دمشق؛ تاریخالیعقوبی؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیرالقرآن العظیم، ابنکثیر؛ تفسیر القمی؛ تهذیب التهذیب؛ جمهرة انسابالعرب؛ حلیة الأولیاء و طبقات الاصفیاء؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ سیر اعلامالنبلاء؛ السیروالمغازی؛ السیرةالنبویه، ابنهشام؛ شرح نهجالبلاغه، ابنابیالحدید؛ صحیح البخاری؛ صحیح مسلم با شرح سنوسی؛ الطبقاتالکبری؛ فتوح البلدان؛ قاموسالرجال؛ الکافی؛ کتاب الخصال؛ الکشاف؛ کشفالاسرار و عدةالابرار؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال؛ المستدرک علی الصحیحین؛ مسند احمدبن حنبل؛ المعارف؛ المعجم الکبیر؛ المغازی؛ نفحات الازهار فی خلاصة عبقات؛ النکتوالعیون، ماوردی.