• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوالفتح دیلمی(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



َبوالْفَتح‌دِيًلَمي، ناصربن‌حسن بن محمد(مه ۴۴۴ق/۱۰۵۲م)، عالم ودولتمرد زبدي يمن ومؤلف كتابي بزرگ درتفسير، درمأخذ گوناگون دربارة نام ونسب وي اقوال مختلفي آورده‌اند. برخي نسب او را به امام حسن(ع) وبرخي ديگر به امام حسين(ع) رسانده‌اند (عرشي، ص۳۶؛ محلي، ج۲، ص۹۹؛ يحيي، ج۱، ص۲۴۶؛ زباره، ائمه، ص۹۰) و نام وي را به صورت هاي حسين بن ناصر يا ابوالفتح بن ناصر نيز آورده‌اند (محلي، ج۲، ص۹۹؛يحيي، ج۱، ص۲۴۶)
سال تولد و همچنين زندگاني ابوالفتح در ايران، بر ما پوشيده است. گفته اند كه در ۴۳۰ق/۱۰۳۹م د ر نواحي ديلم(در شمال ايران۹ دعوت زيدي خويش را آشكار كرد(عرشي، ص۳۶؛ زباره، ائمه، ص۹۰)، اما از چگونگي اين دعوت و فعاليت وي چيزي گفته نشده‌است. مهم‌ترين بخش زندگاني ابوالحتح ازهنگامي آغازمي‌شود كه اودر ۴۳۷ق به البون يمن درآمد (شيباني، ص۱۳؛ يحيي،ج۱، ص۲۴۶)به علت شيوع فسق وتبهكاري، مردم را به قيام فرا خواند وهدف خويش را ازاين دعوت بر پاداشتن قوانين كتاب وسنت وعمل به احكام شرع وگسترش علم، اعلام كرد(محلي، ج۲، ص۱۰۳؛ زباره، ائمه، ج۱، ص۹۱). وي مبلغان خويش را به مناطق مختلف قسمت علياي يمن گسيل داشت ودعوت نامه‌هايي خطاب به همة مردم به هرسوي روانه كرد(حداد، ص۱۸۲-۱۸۳؛ محلي، ج۲، ص۱۰۰). پس ازاينكه نام اودريمن انتشار يافت وكارش بالا گرفت، با مساعدت بني همدان درلبون به جمع‌آوري لشكر پرداخت. سپس شهر صعده را- كه پناهگاه فرزندان الهادي الي الحق(حك ۲۸۴-۲۹۸ق/۸۹۷-۹۱۱م) اولين امام زيدي يمن بود-با كشتار وخرابي بسيار به تصرف درآورد ومنطقة ظاهر را مسخر كرد ودرهمين جا درنزديكي ذئبينٍ‌دژ ظفار را بنياد نهاد(شيباني،ص۱۳؛ محلي، ج۲، ص۱۰۴؛ زباره،ائمه، ج۱، ص۹۲).
ابوالفتح درشوال(زباره،ائمه، ج۱، ص۹۲) يا ذيقعدة ۴۳۷ صنعا را تصرف كرد. وي پس ازورود به شهر وچيرگي يافتن برخزاين آن بيعت جعفر ابن قاسم عياني را كه رهبري زبديان را درآنجا برعهده داشت، به دست آورد(زباره،ائمه، ج۱، ص۹۲). ابوالفتح دوفرزند قاسم بن حسن عياني را بر آن شهر گماشت وسعيدبن يزيد ازمردم صحراي صنعا را به قضا منصوب كرد(يحيي، ج۱، ص۲۴۶؛ شيباني، ص۱۳؛ زباره، ائمه، ج۱، ص۹۲). سپس خود به ذئبين بازگشت وتا صفر سال بعد درآنجا ماند در۴۳۸ ق ازذئبين به حدان (در پايين وادي‌السر ازبلاد بني حشيش) وازآنجا به عُلَب (جنوب شهر صنعا) رفت ودژ علب رابنا ودرآنجا استقرار يافت وقدرت وي رو به فزوني گذاشت ازسوي ديگر با ارسال دعوت نامه‌اي به رؤساي قبايل عنس، ۱۰۰ سوار ازجانب آنان به خدمت اودرآمده، با وي بيعت كردند(يحيي، ج۱، ص۲۴۶-۲۴۷؛زباره،ائمه، ج۱، ص۹۲).
شايان ذكر است كه درسدة ۴ ق صنعا وتوابع آن شاهد درگيريهاي پي درپي قبايل مختلف آن سامان بود. آل ضحاك با رهبري محمدبن قيس بن ضحاك، آل حاشد با رياست ابن ابي حاشد وقبيلة خولان با فرماندهي ابن ابي الفتوح،‌هركدام درصدد دست يافتن به حكومت صنعا بودند. دراين ميان نبايد وجود جعفربن قاسم عياني رهبر زيديان آنجا را، ناديده گرفت(نكـ: حداد، ۱۸۲)، شايد به همين علت ابوالفتح با جعفربن قاسم طرح دوستي ريخت واورا به امير الامرائي خود برگزيد ويك چهارم ماليات رابه وي واگذار كرد(يحيي،ج۱، ص۲۴۶-۲۴۷؛ زباره، ائمه، ج۱، ص۹۲)، اگرچه اين دوستي ديري نپاييد وبه سرعت روابط اين دوبه تيرگي گراييد. شايد بتوان ريشة اين اختلاف را درهمان مناقشات قبيله‌اي وحضور مدعي جديدي چون ابوالفتح درصحنة سياست صنعا جست وجو كرد. به هرصورت جعفربن قاسم همراه با ابن ابي حاشد ازصنعا خارج شد ودرمقابل ابوالفتح قرارگرفت. ابوالفتح نيز كه احتمالاً در مقر خود درعلب بود، به خرابي خانه‌هاي بني حارث وبني مروان فران داد. ابن ابي الفتوح وابن ابي حاشد ازاين عمل ابوالفتح خشمگين شدند وبه صنعا رفتند وواليان وكارگزاران ابوالفتح را ازمناصب خود خلع كردند وياران وي را ازجامع شهر بيرون راندند ونام ابوالفتح را ازخطبه انداختند(شيباني، ص۱۳؛ ج۱، ص۲۴۶-۲۴۷؛ زباره، ائمه، ج۱، ص۹۲). درپي شورش اين دو ابوالفتح ازعلب خارج شده به الجوف وسپس به البون وعنس بازگشت. جعفربن قاسم به تعقيب وي پرداخت ونبردهاي بسياري بين اين دو برسر تصرف استحكامات نظامي دراثافت وعجيب درگرفت(يحيي، ج۱، ص۲۴۶-۲۴۷؛ زباره، ائمه، ج۱، ص۹۲).
در۴۳۹ ق قدرت ابوالفتح با ظهور علي بن محمد صليحي بنيان گذار حكومت باطنية صليحيون واشغال جبل مسار توسط او روبه زوال گذاشت وبا قدرت روزافزون صليحي مردم ازياري كردن ابوالفتح روي گرداندند ونزديكانش هم به وي پشت كردند. اوازبيم صليحي ازشهري به شهري مي رفت وبين شهرهاي بني خولان و عنس وذئبين درگريزبود(يحيي، ج۱، ص۲۴۸؛ يحيي، ج۱، ص۲۵۰؛زباره، ائمه، ج۱، ص۹۳)، تاسرانجام صليحي بر صنعا وسپس برسراسر يمن چيرگي يافت(زباره، ائمه، ج۱، ص۹۲-۹۳؛ يحيي، ج۱، ص۲۴۹). شايد بتوان يكي ازعوامل پيروزي صليحي برصنعا رانتيجة اختلافات داخلي سرداران واميران ابوالفتح با وي ونيز رقابت بين قبايل يمني وتعصبات قبيله‌اي دانست (حداد، ص۱۸۳).
به هرحال پس ازاشغال صنعا درربيع‌الاول ۴۴۴ توسط صليحي، ابوالفتح ناچار به نجاح، حاكم تهامه روي آورد ودرنامه‌اي وي را برضد صليحي برانگيخت واخراج صليحي ازصنعا وتصرف آنجا را درخواست نمود. مكاتبات بين ابوالفتح ديلمي ونجاح به تيرگي روابط بين صليحي ونجاح انجاميد(همداني، ص۸۲). نجاح لشكر انبوهي به نبرد صليحي فرستاد،‌ولي برتري ازآن صليحي بود وسرانجام در اواخر ۴۴۴ ق صليحي درشهر عنس با ابوالفتح وگروهي ازيارانش درآويخت. ابوالفتح وهمراهانش دراين نبرد به قتل رسيدند ودرمحلي درنجدالجاح نزديك رداع به خاك سپرده شدند(زباره، ائمه، ج۱، ص۹۳؛ محلي، ج۲، ص۱۰۴؛ زباره،‌اتحاف، ص۵۱؛ شيباني، ص۱۳). بعدها فرزندش محمد بن ناصر جنازة پدررا به ردمان ازشهرهاي عنس منتقل كرد و گويند سرابوالفتح را به صنعا بردند وجسدش را درافيق ازشهرهاي عنس به خاك سپردند(همداني، ص۸۲؛ همداني، ص۸۳؛ يحيي، ج۱، ص۲۵۰؛ زباره، ائمه، ج۱،، ص۹۳؛ محلي، ج۲، ص۱۰۴).
درسدة ۱۱ ق برمقبرة وي بنايي ساختند كه به «قاع ديلمي» مشهور شد. ازنسل وي علماي بزرگي درشهرذمار وغير آن برخاستند كه به بنوديلمي مشهور بودند(زباره، ائمه، ج۱،، ص۹۳).
آثار: ابوالفتح تأليفاتي داشته كه مهم‌ترين آنها، تفسيري برقرآن مجيد در ۴ جزء بوده است(محلي، ج۲، ص۹۹؛زرزور، ص۱۴۱). نسخه‌اي ازاين تفسير با عنوان البرهان في تفسير القرآن دركتابخانه صنعا موجود است(صنعا،۱/۱۰۴) ونيز يك برگ با عنوان«تفسير القرآن الكريم» درمجموعه‌اي دركتابخانة برلين نگهداري مي‌شود. شايان ذكر است كه زرزور ذيل عنوان التفسيرالكبير، به شرحي دربارة تفسير اوپرداخته است وعلاوه براينكه بخشي از تفسير سورة معراج را از اين كتاب نقل كرده، اختتاميه نسخة را نيز آورده است(زرزور، ص۱۴۱-۱۴۳)، اما در پاورقي و مآخذ كتابش نام نسخة را البرهان ذكر كرده است و از ظاهر امر چنين بر مي‌آيد كه التفسير الكبير چيزي جز البرهان نيست.
از ديگر آثار اوست: الرسالة المبهجه في الرد علي الفرقه الضاله المجلجله (يعني مطرفيه)، كه نسخه‌اي از آن در كتابخانة برلين موجود است؛ مسائل قاسم بن العباس، كه پاسخ ابوالفتح به سؤالات فقهي و كلامي است و نسخه‌اي از آن در موزة بريتانيا وجود دارد نيز محلي (محلي، ج۲، ص۱۰۰-۱۰۴)، متن كامل دعوت نامة ابوالفتح را كه در آن مردم يمن را به قيام فراخوانده است، در الحدائق الورديه آورده‌است.
منابع:
(۱)حداد، محمد يحيي، تاريخ اليمن السياسي، يمن، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
(۲) زباره، محمد ابن محمد، اتحاف المسترشدين، صنعا، ۱۳۴۳ ق.
(۳) زباره،محمد ابن محمد،ائمه اليمن، تعز، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م.
(۴) زرزور، عندنان، الحاكم الجشمي و منهجه في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسة الرساله؛
(۵) شيباني، عبدالرحمن بن علي،قره العيون في اخبار الميمون، نسخة عكسي موجود در كتابخانة مركز؛
(۶) صنعا، خطي؛
(۷) عرشي، حسين بن احمد بلوغ المرام في شرح مسك الختام، به كوشش انستاس ماري كرملي، بيروت، ۱۹۳۹م؛
(۸) محلي، حميد بن احمد، الحدائق الورديه، بيروت، دار اسامه؛
(۹)همداني، حسين بن فيض‌الله، الصلحيون والحر:ه الفاطميه في اليمن ،‌قاهره مكتبه مصر؛
(۱۰)يحيي بن حسين،‌ غايه الاماني في اخبار القطر اليماني، به كوشش سعيد عند الفتاح عاشور و محمد مصطفي زياده، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۸۶م؛



جعبه ابزار