• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوبکر ابن‌عربی خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اِبْن‌ِعَرَبى‌، ابوبكر محمد بن‌ عبدالله‌ بن‌ محمد بن‌ عبدالله‌ بن‌ احمد مَعافِری اشبيلى‌ (۴۶۸-۵۴۳ق‌/۱۰۷۶- ۱۱۴۸م‌)، فقيه‌ مالكى‌ و محدث‌ نامدار اندلس‌ بود. از نسبت‌ معافری چنين‌ برمى‌آيد كه‌ نسب‌ او به‌ فروع‌ اندلسى‌ قبيله عرب‌ معافر مى‌رسد (ابن‌حزم‌، ص۴۱۸). پدرش‌ از عالمان‌ پرنفوذ اشبيليه‌ بود و محمد زير نظر او به‌ تحصيل‌ پرداخت‌، به‌ طوري‌كه‌ در ۱۶ سالگى‌ در ادب‌ عربى‌، قرائت‌ و حساب‌ تبحر يافت‌ (ابن‌عربى‌، «مختصر ترتيب‌ الرحله»، ص۱۸۶-۱۹۰). از شيوخ‌ او در اين‌ دوره‌ بجز پدرش‌ بايد از دايى‌ وی ابوالقاسم‌ حسن‌ بن‌ عمر هوزنى‌ و ابوعبدالله‌ سرقسطى‌ ياد كرد (ابن‌عساكر، ج۱۵، ص۵۵۴؛ مقری، ج۲، ص۲۸).
در منابع‌ غالباً بر رابطه نزديك‌ پدر ابن‌عربى‌ با بنى‌ عباد - كه‌ پيش‌ از مرابطون‌ بر اشبيليه‌ حكم‌ مى‌راندند - تكيه‌ شده‌ است‌. گفته‌ مى‌شود كه‌ با سقوط عباديان‌ در ۴۸۴ق‌ اين‌ خانواده‌ در تنگنا قرار گرفته‌، ناچار سال‌ بعد به‌ جلای وطن‌ تن‌ دادند (فتح‌ بن‌ خاقان‌، ص۶۲؛ قاضى‌ عياض‌، ۶۶؛ ابن‌ عربى‌، «مختصر ترتيب‌ الرحله»، ص۱۹۱-۱۹۳)، ولى‌ ابن‌خلدون‌ از اعزام‌ ابن‌عربى‌ و پدرش‌ توسط ابن‌تاشفين‌ امير مرابطى‌ به‌ عنوان‌ فرستاده‌ نزد خليفه عباسى‌ ياد كرده‌ است‌ ( مقدمه‌، ص۲۸۵-۲۸۶؛ ابن‌تغری بردی، ج۵، ص۱۹۱). اين‌ مضمون‌ در برخى‌ عبارات‌ رحله ابن‌عربى‌ تأييد شده‌ است‌. عملكرد پدر و پسر نيز در جريان‌ سفر آنان‌ به‌ شرق‌ تا حدودی مؤيد اين‌ مدعاست‌.
در اين‌ سفر كه‌ در اوايل‌ ۴۸۵ق‌ آغاز شد، ابن‌عربى‌ به‌ همراه‌ پدر از طريق‌ افريقيه و مصر به‌ شام‌ در آمد. مدت‌ ۳ سال‌ در بيت‌المقدس‌ اقامت‌ گزيد و در آنجا از كسانى‌ چون‌ ابوبكر طرطوشى‌ و مكى‌ بن‌ عبدالسلام‌ رميلى‌ سود جست‌. از يادكردهای او برمى‌آيد كه‌ اين‌ مدت‌ از ايام‌ِ بسيار پرفايده‌ در دوران‌ تحصيل‌ او بوده‌ است‌ (ابن‌عربى‌، احكام‌ القرآن‌، ج۱، ص۶۱؛ ابن‌عربى‌، احكام‌ القرآن‌، ج۲، ص۷۱۱؛ابن‌عربى‌، احكام‌ القرآن‌، ج۲، ص۹۸۵؛ ابن‌عربى‌، «مختصر ترتيب‌ الرحله»، ص۲۰۳-۲۱۲؛ ذهبى‌، ج۴، ص۱۲۹۵). سپس‌ در دمشق‌ در جلسات‌ درس‌ كسانى‌ چون‌ ابوالفتح‌ مقدسى‌، ابومحمد ابن‌ اكفانى‌ و ابوالفضل‌ ابن‌ فرات‌ شيعى‌ حضور يافت‌ (ابن‌عساكر، ج۱۵، ص۵۵۴) و در حدود شعبان‌ ۴۸۹ راه‌ عراق‌ در پيش‌ گرفت‌ (ابن‌عربى‌، «مختصر ترتيب‌ الرحله»، ص۲۱۶).
اقامت‌ در بغداد برای ابن‌عربى‌ فرصتى‌ مغتنم‌ بود تا در مجلس‌ استادان‌ بزرگى‌ چون‌ ابوبكر شاشى‌ و خطيب‌ تبريزی شركت‌ جويد و با طرز فكرهای گوناگون‌ آشنا شود ( ابن‌عربى‌، «مختصر ترتيب‌ الرحله»، ص۲۲۲-۲۲۳؛ابن‌عربى‌، احكام‌ القرآن‌، ج۴، ص۱۵۹۹؛ ابن‌عربى‌، محمد، عارضة الاحوذی، ج۱، ص۶). اين‌ برهه‌ تا آن‌ اندازه‌ برای وی ثمربخش‌ بود كه‌ سال‌ها بعد خاطرات‌ آن‌، او را به‌ سرودن‌ ابياتى‌ در وصف‌ بغداد واداشته‌ است‌ (ضبى‌، ص۹۴-۹۷). وی در اواخر ۴۸۹ق‌ قصد حجاز كرد و ضمن‌ به‌ جای آوردن‌ مناسك‌ حج‌ از فراگيری علم‌ نيز غفلت‌ نورزيد (ابن‌عربى‌، عارضة الاحوذی، ج۴،ص۴۹-۵۰؛ ابن‌عساكر، ج۱۵، ص۵۵۴)، اما گويا در اين‌ سفر مقصود ديگری را نيز دنبال‌ مى‌كرد و آن‌ رساندن‌ آوازه مجاهدات‌ يوسف‌ بن‌ تاشفين‌ در برابر حملات‌ مسيحيان‌ بود (اعراب‌، ص۳۷).
پدر و پسر در سفر خود به‌ مشرق‌ افزون‌ بر تحصيل‌ علم‌ و به‌ جای آوردن‌ حج‌، هدف‌ ديگری را نيز در نظر داشتند. اين‌ هدف‌ برقراری روابط دوستانه سياسى‌ ميان‌ مغرب‌ و مشرق‌، پس‌ از مدت‌ها بريدگى‌، به‌ منظور اتحاد در برابر هجوم‌ مسيحيان‌ بود. شايد بتوان‌ توصيه‌نامه‌های والى‌ دمشق‌ و سران‌ آن‌ ديار برای آنان‌ را نتيجه آگاهى‌ ايشان‌ از عزم‌ اين‌ پدر و فرزند دانست‌ (اعراب‌، ص۵۷). به‌ هر روی ابن‌عربى‌ پس‌ از انجام‌ دادن‌ مناسك‌ حج‌ به‌ بغداد بازگشت‌ و تا اواخر ۴۹۱ق‌ در آنجا ماند. در اين‌ مدت‌ آن‌ دو توانستند خليفه عباسى‌ مستظهر را متقاعد سازند كه‌ ابن‌تاشفين‌ را به‌ عنوان‌ نماينده خود در مغرب‌ به‌ رسميت‌ شناسد (اعراب‌، ص۵۸ -۶۰).
ابن‌عربى‌ در اين‌ فاصله‌ مدتى‌ مصاحبت‌ امام‌ محمد غزالى‌ را نيز درك‌ كرد. ثمره اين‌ مصاحبت‌ تأييديه‌ای بود كه‌ ابن‌عربى‌ از غزالى‌ برای ابن‌تاشفين‌ دريافت‌ داشت‌ (اعراب‌، ص۴۱؛ اعراب‌، ص۶۱ -۶۴). در راه‌ بازگشت‌ به‌ مغرب‌ وی مدتى‌ در اسكندريه‌ مقيم‌ شد و در اين‌ فرصت‌ بار ديگر از محضر ابوبكر طرطوشى‌ كه‌ به‌ اسكندريه‌ آمده‌ بود، بهره‌ برد و نيز توانست‌ تأييد نامه‌ای نيز برای ابن‌تاشفين‌ طرطوشى‌ بگيرد. مدتى‌ هم‌ در آنجا به‌ مرابطه‌ پرداخت‌ (اعراب‌، ص۶۸ -۷۱). در ۴۹۳ق‌، زمانى‌ كه‌ هنوز در اسكندريه‌ بود پدرش‌ درگذشت‌ (قاضى‌ عياض‌، ص۶۷). ابن‌عربى‌ پس‌ از ترك‌ ديار مصر از افريقيه‌ گذشت‌، ولى‌ مستقيماً به‌ اندلس‌ نرفت‌ و راه‌ مغرب‌ پيش‌ گرفت‌ (اعراب‌،ص۷۵؛ ابن‌قنفذ، ص۷۱). احتمالاً او به‌ مراكش‌ رفت‌ تا نتيجه فعاليت‌های سياسى‌ خود را به‌ اطلاع‌ ابن‌تاشفين‌ برساند. سپس‌ عازم‌ اندلس‌ شد و در ۴۹۵ق‌ به‌ موطن‌ خود رسيد (قاضى‌ عياض‌، ص۶۸). جزئيات‌ بيشتر اين‌ سفر را مى‌توان‌ در «مختصر ترتيب‌ الرحله» اثرِ خود او دنبال‌ كرد.
ابن‌عربى‌ در اشبيليه‌ مورد عنايت‌ امير سير بن‌ ابى‌ بكر لمتونى‌ نماينده مرابطون‌ قرار گرفت‌ و به‌ سمت‌ مشاورت‌ وی برگزيده‌ شد (اعراب، ۷۸؛ قاضى‌ عياض‌، ص۶۸؛ كلاعى‌، ص۱۸۸). وی با ابراهيم‌ بن‌ يوسف‌ بن‌ تاشفين‌ كه‌ چندی بعد به‌ حكمرانى‌ آن‌ ديار رسيد، نيز روابط حسنه‌ داشت‌ و در سال‌های ۵۱۴، ۵۲۲ و ۵۲۵ق‌ در كنار اميران‌ مرابطى‌ در نبردهای كتنده‌، بلنسيه‌ و غير آن‌ در برابر مسيحيان‌ حضور يافت‌ (ابن‌ابار، المعجم‌، ص۸؛ابن‌ابار، التكلمه، ج۱، ص۳۴۴_۳۵۰؛ اعراب‌، ص۸۲). در ۵۲۷ق‌ ابن‌عربى‌ شاهد تصرف‌ موقت‌ اشبيليه‌ به‌ دست‌ مسيحيان‌ بود (ابن‌عربى‌، احكام‌ القرآن‌، ج۲، ص۹۵۵؛ ابن‌عذاری، ج۴، ص۸۸). به‌ دنبال‌ همين‌ رابطه نزديك‌ با مرابطون‌ بود كه‌ على‌ بن‌ يوسف‌ بن‌ تاشفين‌ در پايان‌ جمادی‌الثانى‌ ۵۲۸ از مراكش‌ او را به‌ قضای اشبيليه‌ گماشت‌ (ابن‌عذاری، ج۴، ص۹۲-۹۳؛ نبهاى‌، ص۱۰۶). گرچه‌ حسن‌ رفتار او را در دوران‌ تصدی قضا ستوده‌اند، ولى‌ كارشكنيی‌های مخالفان‌ او موجب‌ شد پس‌ از حدود دو سال‌ از آن‌ منصب‌ بر كنار شود (يا كناره‌ گيرد). در پى‌ آن‌ به‌ قرطبه‌ رفت‌ و چندی در آنجا مقيم‌ شد و به‌ تدريس‌ پرداخت‌ (ابن‌بشكوال‌،ج۲، ص۵۹۱؛ قاضى‌ عياض‌، ص۶۸؛ ضبى‌، ص۹۳-۹۴؛ ابن‌عذاری، ج۴، ص۹۳-۹۴). از آن‌ پس‌ تا ۵۴۱ق‌ اطلاع‌ چندانى‌ از فعاليت‌ سياسى‌ وی در دست‌ نيست‌. شايد بيشتر اوقات‌ خود را صرف‌ تعليم‌ و تأليف‌ مى‌كرده‌ است‌. تنها از يك‌ سفر او به‌ مغرب‌ در حدود ۵۳۵ -۵۳۶ق‌ اطلاع‌ داريم‌ كه‌ انگيزه آن‌ روشن‌ نيست‌ (اعراب‌، ص۸۵). در ۵۴۱ق‌ لشكريان‌ موحدون‌ اشبيليه‌ را به‌ تصرف‌ درآوردند و بر اساس‌ گزارش‌ ابن‌خلدون‌ ( العبر، ج۶، ص۳۱۳) پسر ابن‌عربى‌ با نام‌ عبدالله‌ در جريان‌ اين‌ انتقال‌ قدرت‌ به‌ دست‌ موحدون‌ كشته‌ شد.
در ۵۴۲ق‌ ابن‌عربى‌ در رأس‌ هيأتى‌ مركب‌ از سران‌ اشبيليه‌ برای ابراز تسليم‌ نزد عبدالمؤمن‌ امير موحدون‌ و جانشين‌ ابن‌تومرت‌ به‌ مراكش‌ رفت‌ و عبدالمؤمن‌ اين‌ هيأت‌ را حدود يك‌ سال‌ در مراكش‌ نگاه‌ داشت‌. ابن‌عربى‌ در راه‌ بازگشت‌ در ربيع‌الاول‌ ۵۴۳ در حومه فاس‌ درگذشت‌ و همانجا به‌ خاك‌ سپرده‌ شد (ابن‌ابى‌ زرع‌، ص۱۹۰؛ الحلل‌ الموشيه، ص۱۴۷- ۱۴۸). در گزارش‌ ملاقات‌ بين‌ ابن‌عربى‌ و عبدالمؤمن‌، برخى‌ منابع‌ آورده‌اند كه‌ ابن‌عربى‌ يادآور شده‌ كه‌ غزالى‌ ظهور ابن‌تومرت‌ در مغرب‌ را پيشگويى‌ كرده‌ است‌، ولى‌ اين‌ حكايت‌ از نظر زمان‌ پذيرفتنى‌ نيست‌. مقبره ابن‌عربى‌ در فاس‌ همواره‌ زيارتگاه‌ علاقه‌مندان‌ او بوده‌ است‌ (نبهاى‌، ص۱۰۷؛ ابن‌قنفذ، ص۴۲؛ مقری، ج۲، ص۳۰؛ مراكشى‌، ج۳، ص۲۰؛ گنون‌، ص۷۳۴).
ابن‌عربى‌ در طول‌ سفر شرقى‌ خود توانست‌ با عالمانى‌ از مذاهب‌ گوناگون‌ ملاقات‌ كند و در زمينه‌های مختلف‌ از عقايد، فقه‌، علوم‌ قرآنى‌، حديث‌ و ادب‌ تبحر يابد و آثاری تأليف‌ كند. در عقايد بايد وی را يك‌ سلفى‌ دانست‌ و اين‌ طرز فكر او به‌ روشنى‌ از كتاب‌ القواصم‌ برمى‌آيد. وی از موضع‌ سلفى‌ خود همواره‌ صاحبان‌ مذاهب‌ مختلف‌ كلامى‌ و فيلسوفان‌ را مورد حمله‌ قرار داده‌ است‌ (اعراب‌، ص۱۴۸-۱۵۱؛ اعراب‌، ص۱۷۷-۱۸۰). عمار طالبى‌ نيز در رساله‌ای با عنوان‌ آراء ابن‌العربى‌ الكلاميه ونقده‌ للفلسفة اليونانيه، به‌ تفصيل‌ عقايد او را بررسى‌ كرده‌ كه‌ در مطابع‌ الشروق‌ بيروت‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌.
اما در فقه‌، به‌ عنوان‌ يك‌ مالكى‌، وي‌ علاقة وافر خود را به‌ پيشواي‌ مذهب‌ مالك‌ جابه‌جا ابراز داشته‌ و گاه‌ سعى‌ كرده‌ او را ميان‌ پيشوايان‌ مذاهب‌ چهارگانه‌ برتر شمارد (ابن‌عربى‌، محمد، احكام‌ القرآن‌، ج۲، ص۶۲۳). وی تا حد امكان‌ تلاش‌ دارد از مذهب‌ مالكى‌ دفاع‌ كند و پيروان‌ مذاهب‌ ديگر چون‌ شافعيان‌، حنفيان‌ و ظاهريان‌ را - گاه‌ تا حد افراط - مورد حمله‌ قرار دهد (ابن‌عربى‌، محمد، احكام‌ القرآن‌، ج۱، ص۱۲ ؛ ابن‌عربى‌، محمد، احكام‌ القرآن‌، ج۱، ص۸۳؛ ابن‌عربى‌، محمد، احكام‌ القرآن‌، ج۱، ص۴۴۶؛ ابن‌عربى‌، محمد، احكام‌ القرآن‌، ج۲، ص۵۷۳؛ ابن‌عربى‌، محمد، احكام‌ القرآن‌، ج۲، ص۵۹۸؛ ابن‌عربى‌، محمد، احكام‌ القرآن‌، ج۲، ص۷۲۵). ولى‌ از ديدگاهى‌ ديگر ابن‌عربى‌ به‌ عنوان‌ فقيهى‌ مجتهد خود را هميشه‌ ملزم‌ به‌ پيروی از پيشينيان‌ نمى‌بيند و گاه‌ و بيگاه‌ فتواهايى‌ برخلاف‌ نظر مشهور ايشان‌ صادر مى‌كند (ابن‌عربى‌، محمد، احكام‌ القرآن‌، ج۱، ص۲۵۲؛ ابن‌عربى‌، محمد، احكام‌ القرآن‌، ج۲، ص۶۱۲) و در اين‌ راه‌ حتى‌ از اينكه‌ نظر شخص‌ مالك‌ را ناديده‌ بگيرد، پرهيز ندارد (ابن‌عربى‌، محمد، احكام‌ القرآن‌، ج۱، ص۱۰۶؛ ابن‌عربى‌، محمد، احكام‌ القرآن‌، ج۳، ص ۱۰۵۳).
در فقه‌ ابن‌عربى‌ تا آن‌ اندازه‌ به‌ حكمت‌ تشريع‌ احكام‌ بها داده‌ شده‌ كه‌ حتى‌ عموم‌ قرآن‌ با حكمت‌ حكم‌ تخصيص‌ داده‌ مى‌شود (ابن‌عربى‌، محمد، احكام‌ القرآن‌، ج۲، ص۶۲۷). از طرف‌ ديگر ابن‌عربى‌ در پذيرش‌ حديث‌ و عمل‌ بدان‌ بسيار سختگير است‌. او همچون‌ ابن‌حزم‌ به‌ عامل‌ «زبان‌» در برداشت‌ از نصوص‌ قرآن‌ و حديث‌ عنايت‌ ويژه‌ای مبذول‌ داشته‌ است‌، چنانكه‌ مباحث‌ لغوی و نحوی برای نشان‌ دادن‌ صحيح‌ترين‌ برداشت‌ از منابع‌ فقهى‌ در سراسر نوشته‌های او ديده‌ مى‌شود.
در مقايسه‌ای بين‌ فقه‌ ابن‌عربى‌ با ابن‌حزم‌، بايد گفت‌ او در طرح‌ عامل‌ زبان‌ در فقه‌ و نوع‌ برخورد با حديث‌ مى‌تواند تا حد قابل‌ ملاحظه‌ای از ابن‌حزم‌ تأثير پذيرفته‌ باشد، ولى‌ در مسأله حكمت‌ تشريع‌ در نقطه مقابل‌ ابن‌حزم‌ قرار گرفته‌ و به‌ اين‌ طريق‌ خلا´ ناشى‌ از استناد محدود به‌ حديث‌ را كه‌ ابن‌حزم‌ با اصالت‌ دادن‌ به‌ اباحه‌ پر كرده‌، او با طرح‌ مساله حكمت‌ از ميان‌ برداشته‌ است‌. ديگر نكته‌ای كه‌ در فقه‌ ابن‌عربى‌ جلب‌ نظر مى‌كند نقطه‌ نظرهای او در مسائل‌ مربوط به‌ جنگ‌ با كفار است‌. او كه‌ بارها از نزديك‌ صحنه‌های نبرد را درك‌ كرده‌ و همواره‌ در جريان‌ مصالح‌ سياسى‌ مسلمين‌ در مقابله‌ با مسيحيان‌ بوده‌، اعمالى‌ چون‌ به‌ استقبال‌ شهادت‌ رفتن‌ را تجويز كرده‌ است‌ (ابن‌عربى‌، محمد، احكام‌ القرآن‌، ج۱، ص۱۱۶).
ابن‌عربى‌ از حديث‌ نيز بهره‌ای وافر داشته‌، تا حدی كه‌ كثرت‌ روايات‌ او موجب‌ شده‌ كه‌ برخى‌ از معاصرانش‌ به‌ نقل‌ او بدگمان‌ شوند (قاضى‌ عياض‌، ص۶۸؛ ذهبى‌، ج۴، ص۱۲۹۶-۱۲۹۷)، ولى‌ اين‌ بدگمانى‌، بعدها مورد اعتنا قرار نگرفته‌ است‌. اينكه‌ رابسن‌ با استناد به‌ لسان‌ الميزان‌ (لسان‌ الميزان‌، ج۵، ص۲۳۴) مدعى‌ شده‌ كه‌ ابن‌حجر او را ضعيف‌ خوانده‌ است‌ ، درست‌ نيست‌، زيرا «محمد بن‌ عبدالله‌ معافری» موردنظر ابن‌حجر، به‌ تصريح‌ خود وی پيش‌ از دارقطنى‌ (د ۳۸۵ق‌) مى‌زيسته‌ است‌ (اعراب‌، ص۱۲۱-۱۳۵؛ اعراب، ص۱۵۱-۱۷۷؛ عمادالدين‌ كاتب‌، ج۲، ص۲۹۶؛ ضبى‌، ص۹۴-۹۷؛ ابن‌سعيد، على‌، رايات‌ المبرزين‌، ص۶۰ -۶۱؛ ابن‌سعيد، على‌، المغرب‌، ۱/۲۵۰؛ ابن‌خطيب‌، ج۲، ص۲۱۴). از شاگردان‌ ابن‌عربى‌ مى‌توان‌ عالمان‌ نامداری چون‌ قاضى‌ عياض‌، ابن‌بشكوال‌، ابن‌خير اشبيلى‌ و ابن‌بسام‌ را ياد كرد (قاضى‌ عياض‌، ص۶۸ -۶۹؛ ابن‌بشكوال‌، ج۲، ص۵۹۱؛ ابن‌خير، ص۵۱؛ ابن‌بسام‌، ج۳، ص۳۱۹). ابن‌ حزم هم‌ نيز از دست‌ او خرقه‌ پوشيده‌ است‌ (ابن‌قنفذ، ص۴۲؛ ابن‌قنفذ، ص۹۳؛ اعراب‌، ص۹۱-۱۱۱).
آثار: نوشته‌های ابن‌عربى‌ از حيث‌ موضوع‌ بسيار متنوع‌ است‌ و در برخى‌ از آن‌ها گونه‌ای نوآوری ديده‌ مى‌شود. از جمله‌ گلدسيهر،در بررسى‌ كتب‌ مربوط به‌ خلافيات‌ در فقه‌، آثار ابن‌عربى‌ در اين‌ زمينه‌ را از نخستين‌ نوشته‌های اندلسى‌ قلمداد كرده‌ و كراچكوفسكى‌ ، در بررسى‌ ادب‌ جغرافيای عربى‌ او را از پيشتازان‌ رحله‌ نويسى‌ دانسته‌ است‌.
چاپى‌:
۱. احكام‌ القرآن‌، كه‌ در آن‌ به‌ ترتيب‌ سور، آيات‌ احكام‌ را مورد بررسى‌ قرار داده‌ و جابه‌ جا به‌ بحث‌های اصولى‌ و ادبى‌ پرداخته‌ است‌. اين‌ اثر چندين‌ بار از جمله‌ در ۱۹۵۷-۱۹۵۹م‌ به‌ كوشش‌ على‌ محمد بجاوی در قاهره به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌. مؤلف‌ خود اختصاری از آن‌ را با عنوان‌ الاحكام‌ الصغری فراهم‌ آورده‌ كه‌ به‌ صورت‌ خطى‌ در رباط و فاس‌ يافت‌ مى‌شود ؛(اعراب‌، ص۱۳۱)؛
۲. عارضة الاحودی، در شرح‌ سنن‌ ترمذی كه‌ بارها از جمله‌ در ۱۹۳۴م‌ در حيدرآباد دكن‌ چاپ‌ شده‌ است‌؛
۳. العواصم‌ من‌ القواصم‌، كه‌ يك‌ بررسى‌ كلامى‌ در واقعه صفين‌ بوده‌ و چندين‌ بار از جمله‌ در ۱۳۴۷ق‌ در الجزاير به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌؛
۴. مختصر ترتيب‌ الرحله، اين‌ اثر مختصر كتاب‌ ترتيب‌ الرحله مؤلف‌ است‌ كه‌ در زمان‌ حيات‌ او از ميان‌ رفته‌ بوده‌ است‌. اين‌ مختصر كه‌ در مقدمه قانون‌ التأويل‌ درج‌ شده‌، به‌ كوشش‌ سعيد اعراب‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌. همچنين‌ برخى‌ رساله‌های او را عصمت‌ عبداللطيف‌ دندش‌ به‌ همراه‌ دور المرابطين‌ فى‌ نشر الاسلام‌ در بيروت‌ (۱۴۰۸ق‌/۱۹۸۸م‌) به‌ چاپ‌ رسانيده‌ است‌.
خطى‌:
۱. الامدالاقصى‌ فى‌ شرح‌ الاسماء الحسنى‌، در كتابخانه‌های سليم‌ آغا، رامپور، حسنيه مغرب‌ و خزانه رباط (اعراب‌، ص۱۲۷؛ )؛
۲. سراج‌ المريدين‌، در علم‌ تذكير از علوم‌ قرآنى‌ (بر اساس‌ طبقه‌بندی مؤلف‌)، در دارالكتب‌ مصر و كتابخانه كتانى‌ (سيد، ج۱، ص۴۵۸؛ اعراب‌، ص۱۳۱)؛
۳. قانون‌ التأويل‌، در علوم‌ قرآنى‌، در كتابخانه‌های اسكوريال‌، دارالكتب‌ مصر و قرويين‌ فاس‌ ( خديويه‌، ج۱، ص۱۸۸-۱۸۹)؛
۴. القبس‌، در شرح‌ موطأ مالك‌، در خزانه رباط، كتابخانه‌های كتانى‌، صبيحيه سَلا و قرويين‌ فاس‌ (اعراب‌، ص۱۴۰)؛
۵. الناسخ‌ و المنسوخ‌ فى‌ القرآن‌، در خزانه رباط و كتابخانه قرويين‌ فاس‌ (اعراب‌، ص۱۲۹؛ اعراب‌، ص۱۲۱-۱۷۳).
ابن‌عربى‌ همچنين‌ در انتقال‌ آثار مشرقيان‌ به‌ مغرب‌ و نيز آثار اسلاف‌ به‌ اخلاف‌ نقش‌ بسزايى‌ ايفا كرده‌ است‌ (اعراب‌، ص۹۰).
فهرست منابع:
(۱) ابن‌ابار، محمد، التكمله، به‌ كوشش‌ عزت‌ عطار، قاهره‌، ۱۹۵۶م‌؛
(۲) ابن‌ابار، محمد، المعجم‌، مادريد، ۱۸۸۵م‌؛
(۳) ابن‌ابى‌ زرع‌، على‌، الانيس‌ المطرب‌، رباط، ۱۹۷۲م‌؛
(۴) ابن‌بسام‌، على‌، الذخيره، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، ليبى‌/ تونس‌، ۱۳۹۵ق‌/۱۹۷۵م‌؛
(۵) ابن‌بشكوال‌، خلف‌، الصله، قاهره‌، ۱۹۶۶م‌؛
(۶) ابن‌تغری بردی، النجوم‌؛
(۷) ابن‌حجر عسقلانى‌، احمد، لسان‌ الميزان‌، حيدرآباد دكن‌، ۱۳۳۰ق‌؛
(۸) ابن‌حزم‌، على‌، جمهرةانساب‌ العرب‌، بيروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌؛
(۹) ابن‌خطيب‌، محمد، الاحاطه، به‌ كوشش‌ محمد عبدالله‌ عنان‌، قاهره‌، ۱۳۹۴ق‌/۱۹۷۴م‌؛
(۱۰) ابن‌خلدون‌، العبر؛
(۱۱) ابن‌خلدون‌، مقدمه، به‌ كوشش‌ خليل‌ شحاده‌ و سهيل‌ زكار، بيروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌؛
(۱۲) ابن‌خير اشبيلى‌، محمد، فهرست، به‌ كوشش‌ كودرا، بغداد، ۱۳۸۲ق‌/۱۹۶۳م‌؛
(۱۳) ابن‌سعيد، على‌، رايات‌ المبرزين‌، به‌ كوشش‌ محمد رضوان‌ دايه‌، دمشق‌، ۱۹۸۷م‌؛
(۱۴) ابن‌سعيد، على‌، المغرب‌، به‌ كوشش‌ شوقى‌ ضيف‌، قاهره‌، ۱۹۵۳م‌؛
(۱۵) ابن‌عذاری مراكشى‌، محمد، البيان‌ المغرب‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بيروت‌، ۱۹۶۷م‌؛
(۱۶) ابن‌عربى‌، محمد، احكام‌ القرآن‌، به‌ كوشش‌ على‌ محمد بجاوی، بيروت‌، ۱۳۹۲ق‌/ ۱۹۷۲م‌؛
(۱۷) ابن‌عربى‌، محمد، عارضة الاحوذی، بيروت‌، دارالفكر؛
(۱۸) ابن‌عربى‌، محمد، «مختصر ترتيب‌ الرحله»، مع‌ القاضى‌ ؛
(۱۹) ابن‌عساكر، على‌، تاريخ‌ مدينه دمشق‌، عمان‌، دارالبشير (چاپ‌ عكسى‌)؛
(۲۰) ابن‌قنفذ، احمد، انس‌ الفقير، به‌ كوشش‌ محمد فاسى‌، رباط، ۱۹۶۵م‌؛
(۲۱) اعراب‌، سعيد، مع‌ القاضى‌ ابى‌ بكر بن‌ العربى‌، بيروت‌، ۱۴۰۷ق‌/ ۱۹۸۷م‌؛
(۲۲) حجى‌، محمد، فهرس‌ الخزانة العلمية الصبيحية بسلا، كويت‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۵م‌؛
(۲۳) الحلل‌ الموشيه، به‌ كوشش‌ سهيل‌ زكار و عبدالقادر زمامه‌، دارالبيضاء، ۱۳۹۹ق‌/۱۹۷۹م‌؛
(۲۴) خديويه‌، فهرست‌؛
(۲۵) ذهبى‌، محمد، تذكرةالحفاظ، حيدرآباد دكن‌، ۱۳۹۰ق‌/۱۹۷۰م‌؛
(۲۶) سيد، خطى‌؛
(۲۷) ضبى‌، احمد، بغية الملتمس‌، قاهره‌، ۱۹۶۷م‌؛
(۲۸) عمادالدين‌ كاتب‌، محمد، خريدة القصر (قسم‌ شعراء المغرب‌ و الاندلس‌)، به‌ كوشش‌ آذرتاش‌ آذرنوش‌ و ديگران‌، تونس‌، ۱۹۷۱م‌؛
(۲۹) فاسى‌، محمد عابد، فهرست‌ مخطوطات‌ خزانة القرويين‌، دارالبيضاء، ۱۳۹۹ق‌؛
(۳۰) فتح‌ بن‌ خاقان‌، مطمح‌ الانفسى‌، استانبول‌، ۱۳۰۲ق‌؛
(۳۱) قاضى‌ عياض‌، عياض‌، الغنيه، به‌ كوشش‌ ماهر زهير جرّار، بيروت‌، ۱۴۰۲ق‌/۱۹۸۲م‌؛
(۳۲) كلاعى‌، محمد، احكام‌ صنعة الكلام‌، بيروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌؛
(۳۳) گنون‌، عبدالله‌، «ادب‌ الفقهاء»، مجلة لمجمع‌ العلمى‌ العربى‌، ج‌ ۴۰، دمشق‌، ۱۳۸۴ق‌؛
(۳۴) مجلة معهد المخطوطات‌ العربيه، قاهره‌، ۱۳۷۸ق‌/۱۹۵۹م‌؛
(۳۵) مراكشى‌، عباس‌، الاعلام‌ بمن‌ حل‌ مراكش‌ و اغمات‌ من‌ الاعلام‌، فاس‌، ۱۳۵۵ق‌/۱۹۳۷م‌؛
(۳۶) مقری، احمد، نفح‌ الطيب‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بيروت‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌؛
(۳۷) نبهای، على‌، تاريخ‌ قضاة الاندلس‌، به‌ كوشش‌ لوی پرووانسال‌، قاهره‌، ۱۹۸۴م‌؛



جعبه ابزار