ابوبکر اسماعیلی(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِسْماعيلى، ابوبكر احمد بن ابراهيم بن اسماعيل جرجانى ۷۷- اول رجب ۷۱ق/۹۰ -۱ دسامبر ۸۱م، محدث و فقيه شافعى. نيايوياسماعيل،خود از راويانبود و سهمىدر تاريخجرجان(اسماعيلى، ص ۲۹-۳۰) از وي مستقلاً نام برده است(اسماعيلى، ص۷۷) پدرش به تحصيل فرزند عنايتى تام داشت و ظاهراً خود نيز از اهل علم و دانش بوده است.(منصور، ص۴ - ۵؛ منصور، ص۲۰)
چنين مىنمايد كه اسماعيلى در جرجان متولد شده باشد؛ چنانكه او خود گفته، در ۸۳ق در حالى كه كودكى بيش نبوده، همراه پدرش به مجلس حديث حسين بن حفص جرجانى حاضر شده است (اسماعيلى، ص۲۵ -۲۶؛ سهمى، ص۹۰) افزون بر اين در همان سالهاي كودكى به رسم آن روزگار در مجلس ديگر محدثان جرجانى نيز حضور مىيافت (منصور، ص۹-۱۰) سهمى در ضمن حكايتى آورده است كه وي در خردسالى نزد ابراهيم بن هانى مُهلّبى احكام فقهى را بر مذهب شافعى فراگرفته است ص ۶.
در بررسى سفرهاي علمى او مىبايست پايه را بر المعجم خود وي و تاريخ سهمى نهاد. چنانكه خودش يادآور شده است، وي هنگامى كه خبر درگذشت ابن ضريسِ رازي د۹۴ق را كه مشتاق شركت در محفل او بود، دريافت كرد، به اصرار از خانوادهاش خواست تا با سفر وي براي تحصيل علم و حديث موافقت كنند. و چون توانست نظر مساعد آنان را جلب كند، راهىِ نسا شد و در آنجا از حسن بن سفيان نسوي، محدث مشهور بهره گرفت. آنگاه به جرجان بازگشت و بار ديگر در ۹۶ق راهى بغداد شد (سهمى، ص۶-۷؛ذهبى، سير، ج۳، ص۵۰) گذار وي بر بسطام، ري، همدان، دينور و حُلوان نيز در راه اين سفر بوده است نك: منصور، ۱۰-۱۶. در همان سال از حضور كوتاه وي در انبار و نيز كوفه آگاهى داريم (اسماعيلى، ص۹۰؛اسماعيلى، ص۹۲؛اسماعيلى، ص۸۲؛ سمعانى، ص۳۹) وي در ادامة اين سفر، در همان سال براي گزاردن مناسك حج و نيز استماع از شيوخ حديث رهسپار مكه شد (اسماعيلى، ص۱۰) در راه بازگشت از مكه، از حضور دوبارة او در كوفه و بغداد و استماع حديث در آن دو شهر نشانههايى در دست است(اسماعيلى، ص۲۰؛اسماعيلى، ص۳۹) ابوبكر در ۹۸ يا ۹۹ق در رويان بوده، و در آنجا از محمد بن هارون رويانى حديث شنيده است (اسماعيلى، ص۹۷- ۹۹؛اسماعيلى، ص۷۶) و اين نشان مىدهد كه وي پس از سفر خود به عراق و حجاز، به ايران بازگشته بوده است.
در دورة ديگري از سفر، وي پس از ۰۰ ق بار ديگر در بغداد بوده است اسماعيلى، ص۳۹) همچنين از حضور او در ديگر شهرهاي عراق، جزيره و خوزستان چون بصره، اُبلّه، واسط، سامرا، تكريت، موصل، عبّادان، اهواز و عسكر مكرم اطلاع داريم كه مىبايست در خلال سفرهاي وي به بغداد بوده باشد براي استماعات او در اين شهرها، (منصور، ص۲۴-۳۲) درست نمىدانيم كه وي چه هنگام به جرجان بازگشته است، چنانكه به درستى آگاهى نداريم كه حضور او در شهرهاي نزديك به جرجان چون استراباد و دهستان در چه مرحلهاي صورت گرفته است (منصور، ص۳۳-۳۴) مىدانيم كه وي براي استماع حديث بارها به نيشابور رفته، و در آنجا از مشايخ حديث شنيده است (سمعانى، ص۴۰) سفر او به نيشابور براي طلب علم مىبايست در دورة جوانى وي صورت گرفته باشد(منصور، ص۳۹) اما از حضور وي در نيشابور در ۱۷ق نيز آنگاه كه خود شيخى مدرس بود، آگاهيم.(سمعانى، ص۴۰)
اسماعيلى نام ۱۰ تن از شيوخ خود را در المعجم آورده است و منصور علاوه براين عده، توانسته است نام ۰ تن ديگر از مشايخ وي را گرد آورد نك: ص ۹۹-۰۲. از ميان اين مشايخ و استادان، كسانى چون ابويعلى موصلى (اسماعيلى، ص۱۱) ابن عقده (اسماعيلى، ص۷۶) محمد بن عثمان بن محمد بن شيبه (اسماعيلى، ص۹۱) ابوجعفر محمد بن حسين اُشنانى (اسماعيلى، ص۷۰) محمد بن عبدالله بن مملك، متكلم امامى كه به معتزله گرايش داشت (اسماعيلى، ص۲۹)ابن خزيمة نيشابوري (اسماعيلى، ص۳۰) ابوخليفه فضل بن حباب جُمَحى (اسماعيلى، ص۶۰) ابوعوانة اسفراينى (اسماعيلى، ص۹۶) و ابوبكر احمد بن اسحاق صبغى (ذهبى، سیر، ج۵، ص۸۴) قابل ذكرند.
اسماعيلى گذشته از فقه و حديث، در تفسير و نيز غريب القرآن و غريب الحديث تبحر داشت و ابن حجر در فتح الباري در برخى مواقع از ديدگاههاي او در اين زمينهها بهره برده است (ابن حجر، ص۵۹) وي همچنين در نقد رجال نيز دست داشت و نظريات او در اين باره در المعجم وي و نيز ديگر منابع منعكس شده است (منصور، ص۴۰- ۵۸) ابوالطيب طبري در حق وي گفته است كه ابوبكر ميان اصول، فقه و حديث جمع كرده بود (ابن عساكر، ص۹۴) و حاكم نيشابوري از او به «شيخ المحدثين و الفقهاء» ياد كرده است (سمعانى، ص۴۰)سمعانى نيز او را «امام اهل جرجان» خوانده، و گفتهاست كه در فقه و حديث مرجع مردمان بود (سمعانى، ص۳۹) چنانكه ذهبى او را شيخ الاسلام لقب داده است (ذهبى، سير، ج۶، ص۹۲)
اسماعيلى در فقه بر مذهب شافعى بود و در كتب طبقات شافعيان، از فقيهان آن مذهب شمرده مىشد(عبادي، ص۶؛ ابواسحاق، ص۲۴؛ سبكى، ص۳)بازماندههاي رسالة فى العقيدة و همچنين برخى منقولات ديگر از اسماعيلى، از اعتقاد وي به نظام فكري اصحاب حديث حكايت دارد(ابن تيميه، ص۹۲؛ ذهبى، سیر، ج۶، ص۹۵؛ منصور، ص۸۷-۹۴) با اينهمه ابن عساكر (ابن عساكر،ص ۹۲- ۹۵) و سبكى (سبكى، ص۲-۳) او را از اشعريان پنداشتهاند.
در ميان شاگردان و راويان وي، مىتوان از ابواسحاق ابراهيم بن محمد اسفراينى (سمعانى، ص۲۵) احمد بن على ابن منجوية اصفهانى (سمعانى، ج۲، ص۵۰) ابوحامد احمد بن ابى طاهر اسفراينى (سهمى، ص۹) ابوسعد احمد بن محمد مالينى (سهمى، ص۸) سهمى مؤلف تاريخ جرجان (سهمى، ص۹۰؛سهمى، ص۱۰) ابومنصور عبدالقاهر بغدادي (سبكى، ص۳۶-۳۷) و حاكم نيشابوري، محدث نامدار (ذهبى، سیر، ج۶، ص۹۳) ياد كرد. منصور نام ۴۰ تن از شاگردان و راويان او را فراهم آورده است (منصور، ص ۰۲- ۱۵)
هنگامى كه خبر درگذشت ابوبكر به بغداد رسيد، سهمى كه خود در بغداد بود، مىنويسد: كه فقها و محدثان شافعى و نيز حنبلى چون ابوحامد اسفراينى، ابوالحسين ابن سمعون، ابوالحسن تميمى، ابوالحسن دارقطنى، ابوحفص ابن شاهين و همچنين قريب ۰۰ تن از مشايخ و فقها در مسجد ابوالقاسم داركى چند روز به سوگواري نشستند و ابومحمد عبدالله بن احمد رُزجاهى در مرثية وي شعري بلند سرود (سهمى، ص۹ -۲)
آثار:
الف - چاپى: المعجم، كه اسماعيلى در آن از ۱۰ شيخ خود، احاديثى به اسناد متصل روايت كرده است. اين كتاب در مدينه ۴۱۰ق/ ۹۹۰م به كوشش زياد محمد منصور در جلد به چاپ رسيده است. از اين كتاب تنها يك نسخه در كتابخانة ولىالدين در استانبول شناخته شده است. منصور در مقدمهاي كه بر اين كتاب نوشته، دربارة اهميت آن و روش مؤلف و همچنين از سماعاتى كه بر روي نسخه ديده مىشود و نشان از اعتبار و تداول آن ميان محدثان و علما دارد، بحث كرده است (منصور، ص۲۸ به بعد) اين كتاب به روايت احمد بن محمد برقانى از طريق ابوطاهر سلفى در دسترس ما قرار گرفته است (اسماعيلى، ص۰۵-۷۰) تاريخ آغاز تأليف كتاب جماديالاول ۶۱ بوده است (اسماعيلى، ص۱۰) شوتسينگر در كتابى با عنوان «كتاب المعجم ابوبكر اسماعيلى» به تفصيل دربارة اين كتاب و نسخة آن و خصوصاً تداول نسخه و سماعاتى كه بر آن مضبوط است، به تحقيق پرداخته است.
ب - خطى: جزئى مشتمل بر احاديث وي همراه روايات ديگر محدثان در كتابخانة ظاهريه در دمشق نگهداري مىشود.
ج - آثار يافت نشده: مهم ترين اين آثار عبارتند از: . المستخرج على صحيح البخاري و در برخى منابع: على الصحيحين (ابن عساكر، ص۹۴؛ ذهبى، تذكرة، ص۴۸؛ذهبى، سير، ج۶، ص۹۲؛ سيوطى، ص۱۱) اين كتاب در جزء بوده است (سير، ج۶، ص۹۲) و نسخهاي از آن در اختيار ابن حجر عسقلانى فتح...، ۰/۰۴ بوده، و به گزارش منصور ص ۰۷ در ۷۵۴ مورد از آن در فتح الباري بهره برده است. منصور در مقدمة خود بر المعجم، برخى از خصوصيات اين كتاب را براساس نقلهاي ابن حجر شناسايى كرده است نك:ص ۶۸- ۷۸. اسماعيلى بر اين كتاب مدخلى نوشته بوده كه مورد استفادة ابن حجر عسقلانى در «هدي الساري» و فتحالباري (ابن حجر عسقلانى، فتح الباري، ص۸۷- ۸۸)و نيز ديگران واقع شده است. المسند الكبير، كه در حدود ۰۰ جزء بوده است (ذهبى، تاريخ، ص۹۲)براي نقل از آن، (ابن حجر، فتح الباري، ج۱، ص۹۳؛ ابن حجر، فتح الباري، ج۲، ص۳۵؛ ابن حجر،لسان، ص۴) احاديث الاعمش (سيوطى، ص۵۵) حديث يحيى بن ابى كثير (ابن حجر، فتح، ص۵۰) رسالة فى العقيدة كه به اهل گيلان ارسال داشته بوده است (ابن تيميه، ص۹۲) العوالى (ابن تغري بردي، ص۴۰) الفرائد مسند يحيى بن سعيد الانصاري (ابن حجر، «هدي الساري» ، ص۲۳)
گويا اسماعيلى در فقه نيز تأليف مستقل داشته است (خليلى، ص۹۳؛ ذهبى، العبر، ص۳۷)
چند تن از فرزندان و نوادگان اسماعيلى از محدثان و فقهاي جرجان بودهاند:
. ابو سعد اسماعيل بن احمد ربيعالا¸خر ۹۶ق ژانوية ۰۰۶م، نزد پدرش پرورش يافت و در فقه، اصول فقه، ادبيات و كلام متبحر شد و به تدريس فقه پرداخت. مسند مالك بن انس، تهذيب النظر در اصول فقه و الاشربة كه در آن به رد جصّاص پرداخته، از تأليفات اوست. وي به بغداد سفري داشته، و در ۸۵ق به حج رفته است. املاك او را قابوس بن وشمگير مصادره كرد براي شرح احوال او، (سهمى، ص۳۳- ۳۵؛ خطيب، ص۹۰؛ ابواسحاق، ص۲۹؛ ابن جوزي، ص۳۱؛ ابن اثير، ص۹۰؛ ذهبى، سير، ج۷، ص۷؛ صفدي، ص۷؛ اسنوي، ص۱ -۲)
. ابونصر محمد بن احمد در ربيعالاخر ۵۰/اكتبر ۴۱۰، نزد پدرش دانش آموخت و در ري و همدان، عراق و مكه حديث شنيد. نخستين تدريس او در ۶۶ق در مسجد صفاريين بود و پس از وفات پدر، به مسجدي كه پدرش در آنجا به تدريس مىپرداخت، منتقل شد. قابوس بن وشمگير چندي او را به زندان افكند و اموالش را مصادره كرد براي شرح حال او، (سهمى، ص۲۱ -۲۲؛ ابواسحاق، ص۲۹؛ سمعانى، ص۵۱؛ ذهبى، سير، ج۷، ص۹؛ اسنوي، ص۱-۲)
. ابوالعلاء سري بن اسماعيل بن احمد ۶۰-۳۰ق/۷۱- ۰۳۹م، نزد پدرش تحصيل كرد و از جدش حديث شنيد. همراه پدر به مكه رفت و در آنجا و هم در مدينه، كوفه، بغداد و نيز همدان و ري حديث شنيد. در جرجان فقه و فرايض تدريس مىكرد براي شرح احوال او، (سهمى، ص۳۵؛ ذهبى، سير، ج۷، ص۲۰؛ سبكى، ص۸۱؛ اسنوي، ص۳)
. ابومعمر مفضلبن اسماعيلبن احمد ۶۰-۳۱ق/۷۱- ۰۴۰م، در جرجان متولد شد و نزد پدر وجدش شاگردي كرد. در بغداد و مكه حديث شنيد و در ۸۶ق به جرجان بازگشت. او از جدش بهرة وافى برد و پس از آنكه پدرش درگذشت، در جرجان به مقام افتاء رسيد. وي علاوه بر فقه و حديث در شعر نيز دستى داشته است براي شرح احوال او، (سهمى، ص۲؛سهمى، ص۳۵؛ ثعالبى، ص۳-۷؛ سمعانى، ص۴۲؛ ذهبى، سير، ج۷، ص۱۸؛ ذهبى،العبر، ص۷۶؛ سبكى، ص۱)
همچنين بايد از ابوسعيد سعد بن اسماعيل بن احمد كه در مكه، بغداد، كوفه، عكبرا، همدان و ري حديث شنيده بود (سهمى، ص۳۵-۳۶) ابوالفضل مسعدة بن اسماعيل بن احمد د رمضان ۴۴/ ژانوية ۵۳۰(سهمى، ص۳۶؛ سمعانى، ص۴۳)فرزند او اسماعيل د ۷۷ق (سمعانى، ص۴۳؛ذهبى، العبر، ص۸۶) و ابوالحسن بشر بن اسماعيل بن احمد (سهمى، ص۳۶؛سمعانى، ص۴۳)كه همگى از جملة محدثان بودند، ياد كرد دربارة خاندان او، (منصور، ص۵ -۴)
منابع:
(۱)ابن اثير، الكامل؛
(۲) ابن تغري بردي، النجوم؛
(۳) ابن تيميه، احمد«شرح حديث النزول»، ضمن ج مجموع فتاوي، رياض، ۴۱۲ق/۹۹۱م؛
(۴) ابن جوزي، المنتظم، حيدرآباد دكن، ۳۵۸ق؛
(۵) ابن حجر عسقلانى، احمد، فتح الباري، بولاق، ۳۰۱ق؛
(۶) ابن حجر عسقلانى، لسان الميزان، حيدرآباد دكن، ۳۳۰ق؛
(۷) ابن حجر عسقلانى، «هدي الساري»، همراه فتح الباري، المقدمه؛
(۸) ابن عساكر، على، تبيين كذب المفتري، دمشق، ۳۴۷ق؛
(۹) ابواسحاق شيرازي، ابراهيم، طبقات الفقهاء، به كوشش خليل ميس، بيروت، دارالقلم؛
(۱۰) اسماعيلى، احمد، المعجم، به كوشش زياد محمد منصور، مدينه، ۴۱۰ق/۹۹۰م؛
(۱۱) اسنوي، عبدالرحيم، طبقات الشافعية، به كوشش عبدالله جبوري، بغداد، ۳۹۰ق؛
(۱۲) ثعالبى، عبدالملك، يتيمة الدهر، بيروت، دارالكتب العلميه؛
(۱۳) خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، قاهره، ۳۴۹ق؛
(۱۴) خليلى، خليل، الارشاد، به كوشش محمد سعيد بن عمر ادريس، رياض، ۴۰۹ق/۹۸۴م؛
(۱۵) ذهبى، محمد، تاريخ الاسلام، به كوشش عمر عبدالسلام تدمري، بيروت، ۴۰۹ق/۹۸۹م؛
(۱۶) ذهبى، محمد، تذكرة الحفاظ، حيدرآباد دكن، ۳۹۰ق/۹۷۰م؛
(۱۷) ذهبى، محمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و ديگران، بيروت، ۴۰۱- ۴۰۵ق؛
(۱۸) ذهبى، محمد، العبر، به كوشش محمد سعيد بن بسيونى زغلول، بيروت،۴۰۵ق/ ۹۸۵م؛
(۱۹) سبكى، عبدالوهاب، طبقات الشافعية الكبري، به كوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحى، قاهره، ۳۸۳ق/۹۶۴م؛
(۲۰) سمعانى، عبدالكريم، الانساب، به كوشش عبدالرحمان بن يحيى معلمى يمانى، حيدرآباد دكن، ۳۸۲ق/۹۶۲م؛
(۲۱) سهمى، حمزه، تاريخ جرجان، حيدرآباد دكن، ۳۸۷ق/ ۹۶۷م؛
(۲۲) سيوطى، تدريب الراوي، به كوشش عبدالوهاب عبداللطيف، قاهره، ۲۸۵ق/۹۶۶م؛
(۲۳) صفدي، خليل، الوافى بالوفيات، به كوشش ددرينگ، بيروت، ۳۹۲ق/۹۷۲م؛
(۲۴) عبادي، محمد، طبقات الفقهاء الشافعية، به كوشش يوستاويتستام، ليدن، ۹۶۴م؛
(۲۵) منصور، زياد محمد، مقدمه بر المعجم نك: هم، اسماعيلى؛