ابوبکر وراق خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَبوبَکْرِ وَرّاق، محمد بن عمر حکیم تِرْمِذی بلخی، عارف بزرگ ایرانی سدۀ ۳ق بود. زادگاهش ترمذ بود، اما در بلخ زندگی میکرد (سلمی، ص۲۱۶؛ انصاری، ص۲۶۱-۲۶۲؛ عطار نیشابوری، ج۲، ص۸۷) و ابوعیسی محمد ابن عیسی ترمذی (د ۲۷۹ق)، صاحب مسند از صحاح سته، خواهرزادۀ او بوده است (انصاری، ص۲۶۲؛ جامی، ص۱۲۳).
ابوبکر وراق با احمد خِضرویه مجالست داشته و صحبت او و پیران دیگری چون محمد بن ابراهیم زاهد و محمد بن عمر بن خَشنام (خوشنام) بلخی را درک کرده است (سلمی، ص۲۱۶؛ انصاری، ص۲۶۷؛ عطار نیشابوری، ج۲، ص۸۷). هجویری از او به عنوان «مؤدب الاولیاء» یاد کرده و او را از مریدان محمد بن علی ترمذی، مؤسس طریقۀ حکیمیه، دانسته و حکایتهای خارقالعاده دربارۀ ارتباط او با محمد بن علی ترمذی بیان کرده است (هجویری، ص۱۷۸-۱۷۹؛ هجویری، ص۲۸۹؛ هجویری، ص۳۰۲؛ عطار نیشابوری، ج۲، ص۷۸-۷۹؛ عطار نیشابوری، ج۲، ص۸۷).
از تاریخ درگذشت وی ــ همچون زمان تولد او ــ اطلاع دقیقی نداریم. از اشاراتی که در منابع به معاصران و شاگردان او شده، چنین بر میآید که در اواخر سدۀ ۳ق درگذشته است. بعضی از مآخذ جدید بدون ذکر سند وفات وی را ۲۸۰ق/۸۹۳م گفتهاند (کحاله، ج۱۱، ص۷۸؛ سزگین ،ج۱، ص۱۲۸)، در حالی که نورالدین شریبه سال مرگ او را ۲۴۰ق ذکر کرده (شریبه، ص۳۷۴) که بیشک اشتباه است. انصاری (انصاری، ص۲۶۱-۲۶۲) و جامی (جامی، ص۱۲۳) تربت وی را در ترمذ دانستهاند، اما ماخذ جدید مدفن او ا در بلخ، در جنب مرقد استادش احمد خضرویه گفتهاند (نامۀ دانشوران، ج۵، ص۱۹۴).
ابوبکر وراق در شریعت شافعی مذهب بوده (سبکی، ج۳، ص۳۰۸؛ کحاله، ج۱۱، ص۷۸) و در طریقت روش وی به اصول فتوت و جوانمردی نزدیک بوده است (آملی، ج۲، ص۱۲۷). او جوانمرد کسی را میداند: «که او را خصمی نباشد بر کسی» (قشیری، ص۲۲۶). دربارۀ جوانمردی خود او هم گفتهاند که اگر مگسی بر وی مینشست، آن را از خود نمیراند، مبادا بر دیگری نشیند و او را آزار دهد (انصاری، ص۵۲۳). برای اینکه مروت و اخلاص را از یاد نبرد، بر یک طرف ردای خویش حرف «خ» را به نشانۀ اخلاص و در سوی دیگر حرف «م» را به نشانۀ مروّت نوشته بود (انصاری، ص۲۶۴؛ جامی، ص۱۲۵). ورّاق علم کلام بدون زهد، و شریعت بدون ورع را کافی نمیدانست و در سیر و سلوک ترکیبی از این سه اصل ــ کلام، فقه و زهد ــ را واجب میشمرد (سلمی، ص۲۱۸-۲۱۹؛ ابونعیم اصفهانی، ج۱۰، ص۲۳۶؛ هجویری، ص۱۹). وی سه حرف «زهد» را نشانۀ سه ترک میدانست: «ز» ترک زینت، «ﻫ» ترک هوی و «د» ترک دنیا (عبادی، ص۴۴؛ عطار نیشابوری، ج۲، ص۹۰). وی معتقد بود که برای تهذیب باید نفس را شناخت، زیرا «نفس در جمیع احوال مرائی است و در اکثر اوقات منافق و در مواردی مشرک» (باخرزی، ج۲، ص۱۰۳؛ سهروردی، ص۹۸؛ کاشانی، ص۸۶). ابوبکر در علم حدیث نیز دست داشت و احادیثی از قول او نقل شده و نامش در شمار راویان حدیث آمده است (ابنکثیر، ج۵، ص۱۵۴).
ارادت مریدان نسبت به او چنان بود که یکی از آنان به نام ابوالقاسم حکیم اسحاق بن محمد اسماعیل سمرقندی گفته است که «اگر پس از مصطفی(ص) پیغمبری روا بودی، در ایام ما آن ابوبکر وراق بودی» (انصاری، ص۲۶۳؛ جامی، ص۱۲۴). شاگرد دیگری به نام ابوبکر سغدی دربارهاش گفته لست که «ابوبکر وراق مردی کریم بود، خدای را به مزد کار نکردی که به تعظیم کردی» (انصاری، ص۲۶۳؛ جامی، ص۱۲۵). شاگردان دیگر ابوبکر وراق که نامشان به ما رسیده، اینانند: صالح بن مکتوم بلخی که سخنان وی را به خاطر میسپرد و پیوسته به نقل آنها میپرداخت (جامی، ص۱۲۵)، دیگر هاشمی (هاشم) سغدی که تا روز مرگ با وی بود (انصاری، ص۲۶۴؛ جامی، ص۱۲۵) و دیگر خواجه محمد حامد واشگردی بود که او هم مانند استادش مگس را از خود نمیراند (انصاری، ص۳۰۰؛ انصاری، ص۵۲۳).
آثار: ابوبکر ورّاق تألیفات مشهوری در ریاضیات و معاملات و آداب زاهدانه داشته است (سلمی، ص۲۱۶؛ انصاری، ص۲۶۲؛ ابونعیم اصفهانی، ج۱۰، ص۲۳۵؛ قشیری، ص۴۴۰؛ هجویری، ص۱۷۹؛ هجویری، ص۴۳۹؛ عطار نیشابوری، ج۲، ص۸۷؛ شعرانی، ج۱، ص۹۱). از این میان تنها کتاب العالم و المتعلم اکنون در دست است و در ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م در قاهره طبع و نشر شده است. به گفتۀ انصاری (انصاری، ص۲۶۲)، اگر کسی بخواهد که ابوبکر وراق را بشناسد، باید به کتاب العالم و المتعلم او بنگرد، تا ببیند که او تورات و انجیل و زبور و دیگر کتب آسمانی را خوانده است (جامی، ص۱۲۳). وی دارای دیوان شعری به عربی نیز بوده (انصاری، ص۲۶۲) که دو بیت آن را انصاری نقل کرده است (انصاری، ص۲۶۲؛ انصاری، ص۲۶۸). ابنندیم کتابی با عنوان غریب المصاحف، در غریب قرآن به ابوبکر بن وراق نسبت میدهد که ظاهراً با این ابوبکر وراق ارتباطی ندارد (ابنندیم، ص ۳۷).
فهرست منابع:
(۱) آملی، محمد بن محمود، نفائس الفنون، به کوشش ابراهیم میانجی، تهران، ۱۳۷۹ق؛
(۲) ابنکثیر، البدایه؛
(۳) ابنندیم، الفهرست؛
(۴) ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبداللـه، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م؛
(۵) انصاری، احمد بن عبداللـه، طبقات الصوفیه، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۲ش؛
(۶) باخرزی، یحیی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش؛
(۷) ترجمۀ رسالۀ قشیریه، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۶۱ش؛
(۸) جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران، ۱۳۳۶ش؛
(۹) دائرهالمعارف آریانا، کابل، ۱۳۲۸ش؛
(۱۰) سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م؛
(۱۱) سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، ریاض، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م؛
(۱۲) سلمی، محمد بن حسین، طبقات الصوفیه، لیدن، ۱۹۶۰م؛
(۱۳) سهروردی، عبدالقاهر بن عبداللـه، آداب المریدین، ترجمۀ عمر بن محمد بن احمد شیرکان، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۳ش؛
(۱۴) شریبه، نورالدین، مقدمه و حاشیه بر طبقات الاولیاء ابنملقن، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م؛
(۱۵) شعرانی، عبدالوهاب بن احمد، الطبقات الکبری، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م؛
(۱۶) عبادی، ابومنصور مظفر بن اردشیر، مناقب الصوفیه، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش؛
(۱۷) عطار نیشابوری، محمد ابن ابیبکر، تذکرة الاولیاء، تهران، ۱۳۳۶ش؛
(۱۸) قشیری، عبدالکریم بن هوازن، الرسالة القشیریه، به کوشش معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م؛
(۱۹) کاشانی، محمود بن علی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۴۰ش؛
(۲۰) کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۷م؛
(۲۱) نامۀ دانشوران، قم، ۱۳۳۸ش؛
(۲۲) هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۹۷۹م؛