• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوحفص زین‌الدین ابن‌وردی(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اِبْنِ وَرْدی، ابوحفص زین‌الدین عمربن مظفربن ابی‌الفوارس (۶۹۱-۷۴۹ق/۱۲۹۲-۱۳۴۸م)، فقیه، شاعر، ادیب و مورخ صوفی. وی در مَعَرَّه النُعمان به دنیا آمد (ابن وردی، زین‌الدین،ج۲، ص۳۳۹) و نسبش به ابوبکر خلیفۀ اول می‌رسد (ابن وردی، زین‌الدین،ج۲، ص۳۹۱). دوران جوانی را در تنگدستی و پریشانی گذراند (ابن ایاس، ج۱(۱)، ص۵۲۴)، با این حال از تحصیل علم باز نماند و نزد عبس بن عیسی بن سرجاوی (ابن وردی، زین‌الدین، ج۱، ص۳۸۵؛ابن وردی، زین‌الدین، ج۱، ص۵۴۵؛ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۳۶۴) و سپس در خدمت شرف‌الدین بارزی در حماه (ابن وردی، زین‌الدین، ج۱، ص۴۵۴؛ ابن حجر، ج۴، ص۲۲۹) به کسب دانش پرداخت.
وی چنانکه خود تصریح می‌کند، در ۷۱۵ق در دمشق نزد ابن تیمیه (ﻫ م) بوده و در حضور او مباحثاتی در فقه و تفسیر و نحو داشته که موجب شگفتی وی شده است (ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۴۰۶-۴۰۸). گرچه لحن ابن وردی گویای کوتاه بودن مدت شاگردی او نزد ابن تیمیه است، اما وی تأثیری عمیق بر افکار ابن وردی باقی گذاشت. از دیگر استادان او باید به برهان‌الدین فزاری (ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۳۹۲؛ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۴۱۳-۴۱۴) و ابن خطیب جبرین (ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۴۵۷) اشاره کرد. گرایشهای صوفیانۀ برخی استادان او از جمله شرف‌الدین بارزی و عبس سرجاوی بی‌گمان یکی از زمینه‌های پیدا شدن اندیشۀ تصوف در ابن وردی بوده است (ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۲۷۳؛ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۴۵۳). با اینهمه بعید نیست که لااقل نیمۀ اول زندگی ابن وردی با خوشگذرانی و لذت‌جویی همراه بوده باشد. اشعاری که وی در وصف خمر، مطایبه و غزل مذکر سروده، شاید دلیلی بر این مدعا باشد (سلام، ج۲، ص۱۳۸؛سلام، ج۲، ص۲۴۰).
ابن وردی از آغاز جوانی نبوغ و استعداد خود را در مسائل فقهی و ادبی به ثبوت رسانید و داستان آن سندی که در حضور ابن صصری قاضی و دیگر بزرگان شام به شعر تنظیم کرد، مایۀ شهرت و آوازۀ بلند وی شد و در پی آن به قضای شام برگزیده شد (ابن ایاس، ج۱(۱)، ص۵۲۴-۵۲۵). از آن پس در شهرهای حلب (ابن فضل‌اللـه، ج۱۶، ص۲۹۳)، دمشق (ابن ایاس، ج۱(۱)، ص۵۲۴-۵۲۵)، مَنبِج (ابن حجر، ج۴، ص۲۲۹) و شیزر (ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۹۱) به کار قضا پرداخت. مدتی نیز نیابت ابن نقیب، قاضی حلب را برعهده داشت و گرچه به گفتۀ ابن قاضی شهبه (ابن قاضی، ج۳، ص۵۸) به سبب خوابی که دیده بود، از نیابت ابن نقیب کناره گرفت و سوگند خورد که دیگر به قضا روی نیاورد، اما او را تا واپسین سالهای عمر در مناصب مختلف قضا می‌بینیم (ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۹۱؛ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۴۴۱؛ ابن شاکر، عیون، ص۶۵۴). با اینهمه دور نیست که او نظر به گرایشهای صوفیانه و زاهدانه‌ای که به تدریج در وی کمال می‌یافت، گه‌گاه مسند قضا را رها کرده باشد، به‌خصوص که می‌دانیمیک‌بار در ۷۳۶ق، خود و برادرش از مقام قضا استعفا کردند (ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۴۴۱).
تألیفات گوناگون ابن وردی و نیز مجالس درس و شهرت وی به افتاء او را به عنوان فقیهی بلندپایه، پرآوازه ساخت. ابن قاضی شهبه (ابن قاضی، ج۳، ص۵۸) از او با عنوان فقیه حلب یاد می‌کند و پیداست که ابن وردی این شهر را به عنوان اقامتگاه برگزیده بوده است. صفدی که حداقل از ۷۴۰ق با ابن وردی مکاتبه داشت (صفدی، ج۱۴، ص۲۰۶)، در شعبان همین سال به کسب اجازه از ابن وردی نایل شد (صفدی، ج۱۴، ص۲۰۸-۲۱۳).
انزواطلبی ابن وردی ظاهراً اسباب تنگدستی او را نیز فراهم می‌کرد و او در شعرش دانش را قسمت خود و مال و ثروت را قسمتجاهلان دانسته است (سلام، ج۲، ص۲۴۰). به هر تقدیر، تمایز دوگانۀ دنیاگرایی و دنیاگریزی که بین دو مرحله از شعر او به چشم می‌خورد (سلام، ج۲، ص۲۴۰)، نمودار دو مرحله از سیر تحول فکری او در دوران جوانی است.
از جمله کسانی که بر اندیشۀ صوفیانۀ ابن وردی تدثیر داشته‌اند ــ چنانکه اشاره شد ــ به‌ویژه عبس سرجاوی و ابن تیمیه قابل ذکرند. وی نسبت به ابن تیمیه ارادتی خاص داشت (ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۴۰۶-۴۰۷؛ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۴۰۸-۴۱۲، قصیده در رثای ابن تیمیه) و احتمالاً تحت تأثیر همو بود که به خصومت با ابن عربی (ﻫ م) برخاست و چنانکه خود تصریح کرده است، در ۷۴۴ق یک‌بار در مدرسۀ عصرونیۀ حلب، پس از درس و به نشانۀ تحریم اندیشه‌های ابن عربی، فصوص او را پاره کرده، به آب شست (ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۴۷۷-۴۷۸). وی فتوایی نیز در مخالفت با آیین فتوت خلیفه الناصرالدین اللـه دارد (ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۱۹۱-۱۹۳).
شعر ابن وردی مورد ستایش بسیار قرار گرفته، چنانکه سبکی (سبکی، ج۶، ص۲۴۳) آن را شیرین‌تر از شکر و گرانبهاتر از گوهر دانسته است. ابن شاکر (فوات، ج۳، ص۱۵۷)، ابن فضل‌ اللـه عمری (ابن فضل‌ اللـه،ج۱۶، ص۲۹۳-۲۹۴) و صفدی (ابن قاضی شهبه، ج۳، ص۵۸-۵۹) نیز نظری همانند دارند. با اینهمه، صفدی معتقد است که ابن وردی بسیاری از معانی شعر او را اخذ کرده است و رسالۀ الکلام علی مائه غلام ابن وردی جز تقلیدی از منظومۀ الحسن الصریح فی مائه ملیح، اثر خود وی نیست و او در قطعه شعری این نکته را به ابن وردی گوشزد کرده، اما وی با ابیاتی به این مضمون که «درهم خود را از دینار دیگران بیشتر دوست می‌دارد» تلویحاً به رد ادعای صفدی پرداخته است (صفدی، ج۱۴، ص۲۱۷-۲۲۳). ابن حجر (ابن حجر، ج۴، ص۲۲۹-۲۳۰) نیز ادعای صفدی را بی‌دلیل و غیرموجه دانسته و عکس آن را صحیح‌تر شمرده است. اشعار متعددی نیز بین صفدی و ابن وردی مبادله شد که در اثری با نام الحان السواجع انعکاس یافته است (زرکلی، ج۵، ص۶۷). منتقدان معاصر، شعر ابن وردی را متوسط و مشحون از صنایع بدیعی و و به‌ویژه ایهام و جناس و بر روی هم متکلف و مصنوع می‌دانند (اسکندری، ج۲، ص۱۹۲؛ سلام، ج۲، ص۲۱). نثر وی نیز به‌ویژه در مقامه‌نویسی، مانند نثر رایج در آن زمان، مسجع و پرتکلف است (ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۴۹۷-۴۹۸؛ سلام، ج۲، ص۲۱). علاوه بر این، وی ناظمی زبردست و کم‌نظیر بود و کنتابهایی که در علم فقه به نظم درآورده و گاه سخت مورد توجه دانشمندان بوده (ابن حجر، ج۴، ص۲۲۹-۲۳۰)، بر این امر دلالت دارند. بیشتر شهرت ابن وردی، مربوط به کتاب تاریخی او موسوم به تتمه المختصر است که در آن مختصر ابوالفداء را تلخیص و تذییل کرده است.
ابن وردی در معره مدرسه‌ای ساخت و گویا در ماههای پایانی عم در آن اقامت گزید. در ۷۴۹ق ابن فضل‌ اللـه عمری در همین مدرسه او را ملاقات کرده است (ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۵۰۲-۵۰۳؛ابن فضل‌اللـه، ج۱۶، ص۲۹۳). کتاب تتمۀ ابن وردی، زین‌الدین، با گزارش مرگ ابن فضل‌ اللـه بر اثر طاعون به پایان رسیده است (ابن وردی، زین‌الدین، ج۱۶، ص۲۹۳)، اما خود او نیز اندک زمانی پس از ابن فضل‌ اللـه گرفتار طاعون شد و درگذشت و صفدی در قطعه‌ای وی را رثا گفت (ابن وردی، زین‌الدین، ج۱۴، ص۲۰۶).
آثار:
الف ـ چاپی:
۱. الفیه فی تعبیر المنامات یا الالفیه الوردیه فی تعبیر الرؤیا، مصر، ۱۲۸۵، ۱۳۰۳ و ۱۳۲۶ق.
۲. البهجه الوردیه یا بهجه الحاوی. این اثر که منظوم الحاوی الصغیر عبدالغافر قزوینی (د ۶۶۵ق) است، در ۷۳۰ق به پایان رسیده و شامل ۰۶۳‘۵ بیت است. ابن وردی چنان به این اثر شهرت یافت که گاه از او با عنوان ناظم الحاوی یاد می‌کردند (مقریزی، ج۲(۳)، ص۷۹۵؛ ابن تغری بردی، ج۱۰، ص۲۴۰) و به گفتۀ ابن حجر (ابن حجر، ج۴، ص۲۲۹-۲۳۰) پس از ابن وردی کسی در نظم فقه به پایۀ او نرسیده است. بر این کتاب شرحهای متعدد نوشته اند که قدیم‌ترین آنها را باید شرح ابوزرعه که در ۲ مجلد بوده، دانست (ابن قاضی شهبه، ج۴، ص۱۰۵). البهجه در ۱۳۱۱ق و ۱۹۰۵م (۱۳۲۳ق) در مصر به چاپ رسیده است.
۳. تتمه المختصر فی اخبار البشر یا تاریخ ابن وردی که خلاصه و نیز ذیلی است بر کتاب المختصر فی اخبار البشر ابوالفداء، این اثر پس از مرگ ابوالفداء (۷۳۲ق) (ابن وردی، زین‌الدین، ج۱، ص۹؛ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۴۲۲) و پیش از ۷۴۰ق (صفدی، ج۱۴، ص۲۱۲-۲۱۳) تألیف شده است. وی حجم المختصر را به یک سوم تقلیل داد و در مقابل نکاتی از نظم و نثر خود و نیز برخی اخبار و روایات تاریخی، به آن افزود (ابن وردی، زین‌الدین، ج۱، ص۱۰؛ابن وردی، زین‌الدین، ج۱، ص۱۵۲؛ابن وردی، زین‌الدین، ج۱، ص۱۵۴؛ابن وردی، زین‌الدین، ج۱، ص۱۶۱؛ابن وردی، زین‌الدین، ج۱، ص۱۶۵، جم‌) در میان اضافات او، اخبار برخی زاهدان و متصوفان و ذکر اقوال و کرامات ایشان درخور اعتناست (ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۱۱۲؛ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۱۳۰؛ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۱۴۰؛ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۱۴۴؛ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۱۸۱). وی حتی گاهی به ابوالفداء که در برخی موارد سخن را به درازا کشانده، خرده گرفته که در حق این بزرگان کوتاهی کرده است (ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۱۱۱؛ابن وردی، زین‌الدین، ج۱، ص۵۴۷). ابن وردی در سبب تألیف کتاب خود گوید (ابن وردی، زین‌الدین، ج۲، ص۳۶۹) که چون ابوالفداء، المختصر را به حوادث ۷۱۰ق خاتمه داده، وی ناچار به تکمیل آن پرداخته و ذکر وقایع را تا ۷۴۹ق (که سال مرگ او نیز هست) کشانده است. این اثر در قاهره (۱۲۸۵ق)، استانبول همراه با تاریخ ابوالفداء (۱۲۸۶ق) و نیز به کوشش احمد رفعت بدراوی در بیروت (۲ ج، ۱۳۸۹ق/۱۹۷۰م) به چاپ رسیده است.
۴. التحفه الوردیه فی مشکلات الاعراب یا النفحه الوردیه، ارجوزه‌ای ۱۵۳ بیتی در نحو که با شرحی به زبان لاتین به کوشش ابیشت در برسلاو (۱۸۹۱م) به چاپ رسیده است.
۵. دیوان، که علاوه بر اشعار، رسائل، مقامات و خطبه‌های او را نیز در بر دارد، از آن جمله است: رسالۀ «السیف و القلم»، رسالۀ «صفوالرحیق فی وصف الحریق»، «المقامه الانطاکیه»، «المقامه الصوفیه»، «المقامه المنبجیه»، «المقامه المشهدیه» و رساله‌ای دربارۀ طاعون. دیوان ابن وردی همراه با آثاری دیگر به کوشش فارِس شِدیاق در مجموعۀ الجوائب در استانبول (۱۳۰۰ق) چاپ شده است.
۶. لامیه یا نصیحه (وصیه) الاخوان و مرشده الخلان. ابن وردی این منظومه را که مشتمل بر پندها و توصیه‌های اخلاقی است، در ۷۷ بیت خطاب به فرزندش سروده است. گفته می‌شود که این لامیه در اصل دیوان او نبوده و سپس به آن اضافه شده است (زرکلی، ج۵، ص۶۷؛ بستانی، ج۴،ص۱۳۶). این منظومه با شرح مسعود فناوی در قاهره (۱۳۰۱ق) و نیز به همراه تخمیس علی بن مرزوق رشدی در همانجا (۱۳۱۰ق) به چاپ رسیده است. ترجمۀ فرانسوی آن یک‌بار همراه با متن توسط اسحاق قطان در مجله تونس (۱۹۰۰م) و بار دیگر توسط رو در الجزیره (۱۹۰۵م) و نیز به کوشش محمد امین خانجی در قاهره (۱۹۱۰م) انتشار یافته است.
کتابی با عنوان خریده العجائب که نوعی کتاب جغرافیا و تاریخ طبیعی کم‌ارزش است، به ابن وردی نسبت داده شده است که سالها مورد توجه خاورشناسان قرار داشت و چاپهای مختلفی از همۀ کتاب یا بخشهایی از آن صورت گرفته است (حاجی خلیفه، ج۱، ص۷۰۱؛ بغدادی، ج۱، ص۷۸۹؛ واندیک، ص۵۴)، اما امروزه محققان متفقند که این اثر نه از زین‌الدین ابن وردی که از سراج‌الدین ابوحفص عمربن وردی (د ۸۶۱ یا ۸۵۰ق) است که احتمالاً از خاندان ابن وردی بوده است (کراچکوفسکی، ج۲، ص۵۰۰). این کتاب به دیگران هم نسبت داده می‌شود (زرکلی،ج۵، ص۶۷، حاشیه). به هر حال باتوجه به اینکه مؤلف، این کتاب را برای شاهینمؤید (نیمۀ اول سدۀ ۹ق/۱۵م) فراهم آورده (نک‌ : ابن وردی، سراج‌الدین، ۳)، انتساب آن به زین‌الدین ابن وردی نمی‌تواند درست باشد.
ب ـ خطی:
فقه: ۱. المقلبات الوردیه یا الوسائل المهذبه فی المسائل الملقبه، منظومه‌ای در برخی مسائل ارث کهنسخه‌هایی از آن در کتابخانه‌های ازهریه(ازهریه، ج۲، ص۷۲۲)، دارالکتب (خدیویه، ج۳، ص۳۱۶)، دانشگاه ملک سعود (فهرست مخطوطات، ج۶، ص۳۱۵) و با نام الملقبات الفرضیه در برلین موجود است؛ ۲. منظومه فی الشهود السوء و التحرز منهم، موجود در قاهره.
نحو: ۱. تحریر الخصاصه فی تیسیر الخلاصه، که در آن الفیۀ ابن مالک به نثر بازنویسی شده است. نسخه‌هایی از آن در دارالکتب (خدیویه، ج۴، ص۹۶)، اسباث و رامپور موجود است؛ ۲. شرح تذکره الغریب. این اثر شرح منظومه‌ای است با نام تذکره الغریب (صفدی، ج۱۴، ص۲۱۲) که اصل آن در دست نیست. این شرح در دانشگاه ییل نگهداری می‌شود (نموی، ص۲۷)؛ ۳. شرح الوردیه که شرح تحفه الوردیه است. نسخه ای از آن در کتابخانۀ برلین موجود است.
ادب: ۱. بکاء الافکار (ابکار الافکار)، که شامل مقامه‌ها، خطبه‌ها، رساله‌ها و اجازات مؤلف است. اصل کتاب در کتابخانۀ عمومی رباط و عکسی از آن در دانشگاه اردن نگهداری می‌شود (بخیت، ج۱، ص۵)؛ ۲. بحورالشعر، در واتیکان؛ ۳. الکلام علی مائه غلام، در ازهریه (ازهریه، ج۵، ص۲۱۹) و اسکندریه (الفهرس التمهیدی، ص۲۸۵)؛ ۴. الکواکب الساریه فی مائه جاریه، در ازهریه (ازهریه، ج۵، ص۲۲۵) و اسکندریه (الفهرس التمهیدی، ص۲۸۵).
ادب صوفیانه: ۱. شهاب الثاقب، در ایاصوفیه؛ ۲. قلاده الدر المنثور فی ذکر (یوم) البعث و النشور. در نسخۀ کتابخانۀ جان رایلاندز منچستر، نامی از مؤلف نیست و فهرست‌نویس احتمالاً براساس نظر بغدادی (بغدادی، ج۱، ص۵۸۱) آن را به دیرینی نسبت داده است، اما در دانشگاه ملک مسعود (فهرس مخطوطات، ج۵، ص۲۷۵) به نام ابن وردی نگهداری می‌شود؛ ۳. المقدمه (الالفیه) الوردیه. نسخه‌هایی از آن در پاریس، قاهره، گارت و کتابخانۀ برلین نگهداری می‌شود؛ ۴. المنح، در اسکندریه (فهرس مخطوطات، ج۵، ص۲۷۵)؛ ۵. منطق الطیر. نسخه‌ای که از آن در مدرسۀ عمریه ظاهریه وجود دارد، مجهول المؤلف است، ولی محتملاً همان اثر ابن وردی است (سواس، ص۴۱؛ ظاهریه، ج۲، ص۳۱۹-۳۲۰؛صفدی، ج۱۴، ص۲۱۲).
در میان فهرستی که ابن وردی از آثار خود به دست می‌دهد، نام ۴ اثر نحوی به چشم می‌خورد که به دست ما نرسیده است: شرح الفیه ابن مالک؛ شرح الفیۀ ابن معطی با نام ضوأالدرر؛ اختصار منظومه‌ای به نام ملحه الاعراب از حریری و نیز قصیده‌ای به نام اللباب فی علم الاعراب که خود وی آن را شرح نیز کرده است (صفدی، ج۱۴، ص۲۱۲؛حاجی خلیفه، ج۱، ص۱۵۵؛حاجی خلیفه، ج۲، ص۱۵۴۳، حاجی خلیفه، ج۲، ص۱۸۱۷؛ بغدادی، ج۱، ص۷۸۹). گذشته از اینها وی ارجوزه‌ای هم در خواص سنگها و گوهرها داشته است (صفدی، ج۱۴، ص۲۱۲).
منابع:
(۱)ابن ایاس، محمدبن احمد، بدائع الزهور، به کوشش محمد مصطفی، قاهره، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م؛
(۲)ابن تغری بردی، النجوم، ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، الدررالکامنه، به کوشش عبدالوهاب بخاری، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م؛
(۳)ابن شاکر کتبی، محمد، عیون التواریخ، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛
(۴)ابن شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۴م؛
(۵)ابن فضل اللـه عمری، احمد ابن یحیی، مسالک الابصار، فرانکفورت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م؛
(۶)ابن قاضی شهبه، احمدبن محمد، طبقات الشافعیه، به کوشش حافظ عبدالعلیم خان، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م؛
(۷)ابن وردی، زین‌الدین عمر، تتمه المختصر فی اخبار البشر (تاریخ ابن الوردی)، به کوشش احمد رفعت بدراوی، بیروت، ۱۳۸۹ق/۱۹۷۰م؛
(۸)ابن وردی، سراج‌الدین عمر، خریده العجائب و فریده الغرائب، بیروت، المکتبه الشعبیه؛
(۹)ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، دارالمعرفه؛
(۱۰)ازهریه، فهرست؛
(۱۱)اسکندری، احمد و دیگران، المفصل فی تاریخ الادب العربی، قاهره، مکتبه الآداب؛
(۱۲)بخیت، محمد عدنان و نوفان رجا محمود، فهرس المخطوطات العربیه المصوره، عمان، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م؛
(۱۳)بستانی؛
(۱۴)بغدادی، هدیه؛
(۱۵)حاجی خلیفه، کشف؛
(۱۶)خدیویه، فهرست؛
(۱۷)دانشنامه؛
(۱۸)زرکلی، اعلام؛
(۱۹)سبکی، عبدالوهاب بن تقی‌الدین، طبقات الشافعیه الکبری، بیروت، دارالمعرفه؛
(۲۰)سلام، محمد زغلول، الادب فی العصر المملوکی، قاهره، ۱۹۸۰م؛
(۲۱)سواس، یاسین محمد، فهرس مجامیع المدرسه العمریه، کویت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م؛
(۲۲)صفدی، خلیل بن ایبک، اعیان العصر و اعوان النصر، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛
(۲۳)ظاهریه، خطی (ادب)؛
(۲۴)الفهرس التمهیدی للمخطوطات المصوره، قاهره، معهد المخطوطات؛
(۲۵)فهرس مخطوطات جامعه الملک سعود، ریاض، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م؛
(۲۶)کراچکوفسکی، ایگناتی یولیانویچ، تاریخ الادب الجغرافی العربی، ترجمۀ صلاح‌الدین عثمان هاشم، قاهره، ۱۹۶۵م؛
(۲۷)مقریزی، احمدبن علی، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۸م؛
(۲۸)واندیک، ادوارد، اکتفاء القنوع، قاهره، ۱۸۹۶م؛



جعبه ابزار