• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوزید انصاری(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابوزید انصاری جلد: ۵ شماره مقاله:۲۱۹۲
اَبوزِیدِ اَنصاری، سعید بن اوس بن ثابت خزرجی انصاری (۱۲۱ ـ ۲۱۵ق/ ۷۳۹ ـ ۸۳۰م)، لغوی، راوی و نحوی. جدّ او ثابت بن بشیر از قبیله خزوج و از انصار پیامبر (صلی الله علیه وآله) بود و نسبت انصاری و خزرجی وی از همین جاست. ثابت در جنگ احد و جنگ های پس از آن شركت داشت و در شمار ۶ تنی بود كه در حیات پیامبر (صلی الله علیه وآله) قرآن را جمع آوری كردند (ابن سعد محمد، الطبقات الكبری، ج۷، ص۲۷).
ابوزید علم قرائت را از ابو عمرو بن علاء، راوی بزرگ بصره و صاحب یكی از ۷ قرائت مشهور آموخت و بیشتر دست مایه علمی خود را در علم لغت نیز از وی فراگرفت (ازهری محمدبن احمد، تهذیب اللغة، ج۱، ص۱۲؛ ابوطیب لغوی عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ج۱، ص۳۹ ـ ۴۰؛ یمانی عبدالباقی، اشارة التعیین، ج۱، ص۱۲۸). ابو زید اگرچه وابسته به مكتب بصره بود، اما شوق دانش اندوزی او را برآن داشت تا به دور از هر گونه تعصبی در مجالس درس كوفیان نیز به كسب علم بپردازد. وی دیوان های شعر عرب را از مفضّل ضّبی و دیگر كوفیان فراگرفت (ازهری محمدبن احمد، تهذیب اللغة، ج۱، ص۱۲؛ خوارزمی قاسم، «شرح» ضمن شروح سقط الزند، ج۲، ص۱۵۵۰) و این امر مایه شگفتی منابع كهن شده است، زیرا تا آن زمان سابقه نداشت كه كسی از مكتب بصره برای كسب علم نزد كوفیان رود (سیرافی حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، ج۱، ص۵۶ ـ ۵۷؛ ابن انباری عبدالرحمن بن محمد، نزهة الالباء، ج۱، ص۸۶؛ ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۰).
ابوزید نحو را نزد یونس و كیسان نحوی فراگرفت و از خلف احمر، عمروبن عبید، ابن عون، سعید بن ابی عروبه، ابن جریح، محمد بن عمرو بن علقمه، اسرائیل بن یونس و اسود بن شیبان روایت كرد (مبرد محمد یزید، الكامل، ج۱، ص۴۵۳ ـ ۴۵۴؛ ابن ابی حاتم عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵؛ مزی، ج۱۰، ص۳۳۰؛ ابن فضل الله عمری احمد بن یحیی، مسالك الابصار، ج۷، ص۹؛ یغموری، نورالقبس المختصر من المقتبس، ج۱، ص۱۷۹). اصمعی، خلف احمر، راویه معروف را شاگرد وی دانسته است (سیرافی حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، ج۱، ص۵۳). ابوزید برای جمع آوری اشعار، اخبار و نوادر عرب، مدّت درازی را بین بدویان گذراند و بیشتر از همگنانش از آنان بهره جست (ابوطیب لغوی عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ج۱، ص۴۱). مدتی را نیز در بین قبایل عقیل و قشیر كه در آن زمان در بصره متوطن شده بودند، به سر برد و از آنان دانش بسیار آموخت (زبیدی محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ج۱، ص۱۸۲).
وی پس از آنكه ذخایر عظیمی از روایات را در علوم مختلف همچون لغت، نحو، اخبار، اشعار و احادیث گردآورد، در بصره مجالسی تشكیل داد كه مورد اقبال دانش پژوهان و بزرگان علم و ادب آن روز قرار گرفت (سیرافی حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، ج۱، ص۵۳؛ ابن انباری عبدالرحمن بن محمد، نزهة الالباء، ج۱، ص۸۹). شركت برجسته ترین دانشمندان آن روز از جمله سیبویه، اصمعی، جاحظ، ابو نواس، ابن اعرابی، ابو حاتم سجستانی وابو عبید قاسم بن سلام هروی، در مجالس درس او، خود بیانگر وسعت دامنه معلومات اوست (سیرافی حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، ج۱، ص۵۵ ـ ۵۶؛ ابوطیب لغوی عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ج۱، ص۴۲؛ ابوطیب لغوی عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ج۱، ص۹۲؛ ابوطیب لغوی عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ج۱، ص۹۳؛ ابن انباری عبدالرحمن بن محمد، نزهة الالباء، ج۱، ص۸۵؛ طلس محمد اسعد، حاشیه بر التثبیه علی حدوث التصحیف، ج۱، ص۶۷؛ فاخوری حنا، تاریخ ادبیات زبان عربی، ج۱، ص۴۱۲). علاوه بر ایشان كسانی همچون این شبّه، عبدالله بن محمد بن هارون توزی، خلف بزار و رؤیة بن عجّاج از شاگردان او به شمار می رفتند (ابوطیب لغوی عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ج۱، ص۷۵؛ یاقوت، ادبا، ج۱۱، ص۲۱۳ ـ ۲۱۴؛ یاقوت، بلدان، ج۱، ص۸۹۴). بزرگانی همچون ابوعثمان مازنی، محمد بن سلام جمحی، ابو حاتم سجستانی، ابو حاتم رازی، ابو عمر صابح بن اسحاق جرمی، ابوعدتان اعور و ابوالحسن مدائین از وی روایت كرده اند (خطیب بغدادی احمدبن علی، تاریخ بغداد، ج۹، ص۷۷؛ ابن سلام جمحی محمد، طبقات فحول الشعراء، ج۲، ص۷۶۵؛ مبرد محمد یزید، الكامل، ج۱، ص۳۴۸؛ مبرد محمد یزید، الكامل، ج۱، ص۴۵۳؛ ابن قتیبه، المعانی الكبیر، ج۱، ص۱۸۱؛ بلاذری احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۶؛ بلاذری احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص ۲۳۴؛ ابوطیب لغوی عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ج۱، ص۷۶). ابن هشام نیز اشعار چند تن از شاعران را از قول او نقل كرده است (ابن هشام عبدالملك، السیرة النبوی، ج۱، ص۳۰۵؛ ابن هشام عبدالملك، السیرة النبوی، ج۲، ص۸۷؛ ابن هشام عبدالملك، السیرة النبوی، ج۳، ص۲۲ ـ ۲۳؛ ابن هشام عبدالملك، السیرة النبوی، ج۱، ص۱۴۵؛ ابن هشام عبدالملك، السیرة النبوی، ج۱، ص۱۴۸).
مقام علمی و ادبی ابوزید سخت مورد ستایش منابع كهن قرار گرفته است. ابوطیب لغوی او را از پیشوایان علم لغت دانسته و در حفظ شعر، لغت، اخبار و نوادر عرب پس از ابومالك برتر از همه شمرده است. او از قول ابن مناذر گوید: اصعی ثلث لغت عرب، ابوعبیده نصف آن و ابوزید دو سوم آن و ابومالك تمام آن را می دانست (ابوطیب لغوی عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ج۱، ص ۴۱). ذهبی او را علامه و حجّ العرب لقب داده (ذهبی محمد بن احمد، سیراعلام النبلاء، ج۹۹، ص۴۹۴) و در اخفش دانش وی را از استادش ابوعمرو بن علاء بیشتر دانسته است (زبیدی محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ج۱، ص۱۸۲). روایات او را نیز تقریباً همه منابع كهن موثق و مورد اعتماد خوانده اند (ابن ابی حاتم عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵؛ سیرافی حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، ج۱، ص۵۳؛ ازهری محمدبن احمد، تهذیب اللغة، ج۱، ص۱۱؛ ابوطیب لغوی عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ج۱، ص۴۲؛ ابوطیب لغوی عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ج۱، ص۹۰). به گفته منابع متعدّد، هر جا كه سیبویه در اثر معروفش الكتاب مطلبی را با ذكر «اخبرنی الثق» با «سمعت الثقــة» نقل می كند، مقصودش ابوزید است. سیبویه در الكتاب ۹ بار از ابوزید روایت كرده است كه همه به لغت مربوط می شود (ابوطیب لغوی عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ج۱، ص۷۶؛ ابن انباری عبدالرحمن بن محمد، نزهة الالباء، ج۱، ص۸۵؛ یاقوت، ادبا، ج۱۱، ص۲۱۵؛ ناصف علی نجدی، سیبویه پیشوای نحویان، ج۱، ص۱۲۵). از میان همه منابع كهن تنها ابن حبان بر ابوزید خرده گرفته و حدیثی از وی را با جرح كرده است. او روایات ابوزید را در صورتی معتبر و مقبول دانسته است كه موافق با گفته ثقاب باشد (ابوزید انصاری سعید بن اوس، النوادر فی اللغة، ج۱، ص۳۲۴ ـ ۳۲۵).
ابوزید از جمله دانشمندانی بود كه در ۱۵۸ق به دعوت مهدی خلیفه عباسی به بغداد رفتند (ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۰؛ فروخ عمر، تاریخ الادب العربی، ج۲، ص۲۰۴)، اما از مدت اقامت وی در بغداد و چگونگی ارتباط او با دربار خلافت اطلاعی در دست نیست. شهرت ابوزید بیشتر در دو زمینه است:
۱. لغت شناسی: از اوایل سده ۲ق در هر مكتب بصره و كوفه دانشمندانی ظهور كردند كه در عرصه لغت و نیز شعر و اخبار و ایام عرب (شرح جنگ های قبیله ای) و انساب، شهرت فراوان داشتند. اینان آثاری از خود بر جای گذاشتند كه دست مایه اصلی فرهنگ نویسان در نسل های بعد گردید (یوسف س.م.، «دستور زبان و فرهنگ نویسی» ترجمه علی محمد حق شناس، تاریخ فلسفه در اسلام، ج۱، ص۶۱ ـ ۶۲). ابوزید یكی از مشهورترین این دانشمند است. او به گردآوری لغات و لهجه های شاذ همت گماشت و رساله های لغوی فراوانی در موضوعات مختلف تألیف كرد كه هر كدام به تنهایی لغت نامه تك موضوعی كوچك و كم حجمی به شمار می رفت.
وی در این رساله ها كه واژگان آنها را از زبان بدویان و فصحای عرب شنیده و گردآورده بود، علاوه بر شرح و توضیح، مترادفات، اضداد و مشتقاتی را كه همگی به موضوعی خاص مربوط می شدند، جمع می آورد، مانند رساله های المطر، الشجر، المیاء، النبات و غیر آنها، این رساله های تخصصی نخستین تلاش ها در تدوین فرهنگ های بزرگ و جامع و كتاب های لغتی بود كه در عصرهای بعد پدید آمد. امروزه از بین آثار لغوی پیشینیان كه در دسترس ماست، كمتر كتاب یا لغت نامه ای است كه مؤلف آن از آثار ابو زید به عنوان یكی از منابع اصلی خود استفاده و بدان ها استناد نكرده باشد. در میان آن اثار به ویژه از این ها می توان نام برد: اصلاح المنطق ابن سكیت،(اصلاح المنطق ابن سكیت یعقوب بن اسحاق، ج۱، ص ۱۰۹ ـ ۱۱۰) و تهذیب الالفاظ همو (تهذیب الالفاظ، ابن سكیت یعقوب بن اسحاق، ج۱، ص ۴۵۹؛ تهذیب الالفاظ، ابن سكیت یعقوب بن اسحاق، ج۱، ص۵۲۳)، الحیوان جاحظ (جاحظ عمروبن بحر، الحیوان جاحظ، ج۱، ص۱۳۰؛ جاحظ عمروبن بحر، ج۱، ص۱۴۵) و البرصان و العرجان همو، (جاحظ عمروبن بحر، البرصان و العرجان، ص ۹۲؛ جاحظ عمروبن بحر، البرصان و العرجان، ص۳۵۶)، خلق الانسان ثابت بن ابی ثابت، ادب الكاتب ابن قتیبه (ابن قتیبه عبدالله بن مسلم، ادب الكاتب، ج۱، ص ۳۵؛ ابن قتیبه عبدالله بن مسلم، ادب الكاتب، ج۱، ص۴۲ ـ ۴۳)، الكامل مبرد (مبرد محمد یزید، الكامل، ج۱، ص۱۱۱؛ مبرد محمد یزید، الكامل، ج۱، ص۲۸۸)، اعراب القرآن زجاج (زجاج ابراهیم بن سری، اعراب القرآن، ج۱، ص۱۱۴ ـ ۱۱۵؛ زجاج ابراهیم بن سری، اعراب القرآن، ج۱، ص۱۴۰)، اشتقاق ابن درید (ابن درید محمد بن حسن، الاشتقاق، ج۱، ص۲۶۵؛ ابن درید محمد بن حسن، الاشتقاق، ج۱، ص۲۷۵)، مجمل اللغة اثر ابن فارس، و متخیرالالفاظ همو، (ابن فارس احمد، متخیرالالفاظ، ج۱، ص ۵۵؛ ابن فارس احمد، متخیرالالفاظ، ج۱، ص۷۲)، المحكم و المحیط ابن سیده (ابن سیده علی بن اسماعیل، المحكم والمحیط الاعظم، ج۳، ص۲۹) و المخصص همو (ابن سیده علی بن اسماعیل، المخصص، ج۱۳، ص۳؛ ابن سیده علی بن اسماعیل، المخصص، ج۱۳، ص۶؛ ابن سیده علی بن اسماعیل، المخصص، ج۱۳، ص۹) و تثقیف اللسان ابن مكی.
۲. روایت شعر: ابوزید علاوه بر كوشش چشم گیری در عرصه لغت از بزرگ ترین راویان سده ۲ و ۳ ق نیز به شمار می رود. وی بسیاری از روایات خلف احمر و دیگر راوی ها و نیز اشعار جمعی از شاعران بزرگ از جمله حسان بن ثابت و كعب بن مالك را جمع آوری و روایت كرده است (ابن هشام عبدالملك، السیرة النبوی، ج۲، ص۸۷ ـ ۸۸؛ ابن هشام عبدالملك، السیرة النبوی، ج۲، ص۳۱۹ ـ ۳۲۰؛ ابن هشام عبدالملك، السیرة النبوی، ج۳، ص۲۲ ـ ۲۳؛ ابن هشام عبدالملك، السیرة النبوی، ج۲، ص۱۷۱ـ ۱۷۲؛ ابن هشام عبدالملك، السیرة النبوی، ج۲، ص۲۲۱؛ بلاشر رژیس، تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۱۸۴). ابوزید را به همراه دو تن از راویان بزرگ معاصرش یعنی اصمعی و ابوعبیده معمر بن مثنی (هـ م م)، باید از پیشگامان نهضت گردآوری و تدوین اشعار و اخار عرب كه از نیمه دوم سده ۲ آغاز شده و تا اواخر سده ۳ق ادامه داشت، به شمار آورد (بلاشر رژیس، تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۱۷۷ ـ ۱۸۴؛ شلقانی عبدالحمید، الاصمعی اللغوی، ج۱، ص۳؛ شلقانی عبدالحمید، الاصمعی اللغوی، ج۱، ص۸ ـ ۹؛ ضیف شوقی، العصر الجاهلی، ج۱، ص۱۵۵).
این راویان رنج دو كار بزرگ و دشوار را بر خود هموار ساختند: اولاً با دقت كامل به جمع آوری اشعار و اخبار پرداختند و چون می دانستند كه پس از گذشت چندین نسل، به خصوص پس از تحریفاتی كه راویان بزرگ قبل از ایشان از جمله خلف احمر و حماد راویه، در روایات و اخبار عرب وارد كرده اند (ضیف شوقی، العصر الجاهلی، ج۱، ص۱۴۸ ـ ۱۵۵)، دیگر نمی توان اشعار و اخبار كهن را دست نخورده یافت، از این رو تنها به جمع آوری روایاتی پرداختند كه از راویان موثق یا مستقیماً از زبان بدویان شنیدند و خود نیز به دیده انتقاد در آنها نگریستند و كوشیدند درمیان این روایات، سره را از ناسره باز شناسند؛ ثانیاً چون تا آن زمان روایات سینه به سینه نقل می شد، برای حفظ آنها از خطر نابودی یا تحریف بیشتر درصدد ضبط و تدوین آنها برآمدند و در واقع روایت كتبی را جایگزین روایت شفاهی ساختند.در نتیجه این امر مجموعه های عظیمی از دیوان ها و آثار پیشینیان كه امروزه از بزرگ ترین ذخایر ادبیات عرب محسوب می شود، به رشته تحریر درآمد و از خطر نابودی در امان ماند(بلاشر رژیس، تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۱۵۴ ـ ۱۸۶؛ ضیف شوقی، العصر الجاهلی، ج۱، ص۱۵۸ ـ ۱۶۱).
ابوزید در نحو نیز تبحر داشت چندان كه به ابوزید نحوی معروف شد. با این همه، نمی توان او را در ردیف دو نحوی برجسته معاصرش خلیل بن احمد و سیبویه به شمار آورد (ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۰)، گرچه به تأیید بیشتر منابع، در این زمینه از اصمعی و ابوعبیده برتر بود (ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۰؛ ابن انباری عبدالرحمن بن محمد، نزهة الالباء، ج۱، ص۸۶). وی چندان به اصلاح «فساد» و «لحن» در زبان عربی مصرّ بود كه حتی در دم مرگ نیز از تذكار و رفع اشتباهات دیگران دریغ نمی كرد (یغموری، نورالقبس المختصر من المقتبس، ج۱، ص۱۰۸). برخی او را پیرو مذهب قدریه (معتزله) و از مخالفین نظریه جبر دانسته اند (خوارزمی قاسم، «شرح» ضمن شروح سقط الزند، ج۲، ص۱۵۵۰؛ ابن قتیبه عبدالله بن مسلم، المعارف، ج۱، ص۵۴۵).
ابوزید در پایان عمر حافظه خود را از دست داد و سرانجام در ۲۱۵ق و به روایتی ۲۱۴ یا ۲۱۶ق در زمان خلافت مأمون در بصره درگذشت (ابوطیب لغوی عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ج۱، ص۴۳؛ یاقوت، ادبا، ج۱۱، ص۲۱۶؛ قفطی علی بن یوسف، انباه الرواة، ج۲، ص۳۳؛ ابن خلكان احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۳۸۰).
آثار چاپی:
۱. اللبأ و اللبن. ابوزید در این رساله به شرح انواع مختلف شیر و مراحل پروردن آن از هنگامی كه دوشیده می شود، تا زمانی كه از آن كره می گیرند، پرداخته است (عبدالتواب رمضان، مباحثی در فقه اللغة و زبان شناسی عربی، ج۱، ص۲۸۶). این اثر نخست به كوشش لویس شیخو در مجله المشرق بیروت (۱۹۰۰م) به چاپ رسیده و سپس بار دیگر به كوشش هافنر و لویس شیخو، همراه مجموعه البلغة فی شذور اللغة در بیروت (۱۹۰۸م) منتشر شده است.
۲. مسائیه، اثری است كم حجم در شرح برخی واژه های شاذ و نامأنوس. برخی آن را جزئی از كتاب النوادر فی اللغة می دانند (ابوزید انصاری سعید بن اوس، النوادر فی اللغة، ج۱، ص۲۳۱) و چون نخستین واژه ای كه مؤلف دراین كتاب به شرح و توضیح آن پرداخته، لفظ «مسائیه» و برخی مشتقات آن است، خود اثر نیز به همین نام خوانده شده است. این كتاب همراه اثر معروف مؤلف، النوادر فی اللغة، به چاپ رسیده است.
۳. المطر، مجموعه ای است از اصطلاحات مربوط به باران، رعدو برق، ابرها و آب ها كه مؤلف در آن كمتر از اشعار عربی به عنوان شاهد مثال استفاده كرده است. این اثر نخستین بار به كوشش گوت هابل در ۱۸۹۵م در «مجله انجمن خاور شناسی آمریكا» به چاپ رسیده است. لویس شیخو نیز آن را نخست در مجله المشرق بیروت (۱۹۰۵م) و پس از آن جداگانه به چاپ رسانده است.این كتاب یك بار دیگر نیز همراه مجموعه البلغة فی شذور اللغة یاد شده به چاپ رسیده است.
۴. النوادر فی اللغة. همان گونه كه از نامش پیداست، مجموعه ای است از برخی واژه ها و تركیب های نادر و نامعمول كه بیشتر در اشعار و قصاید جاهلی و اسلامی به كار رفته و مؤلف با ذكرمثال های متعدد به شرح و توضیح هر یك از آنها پرداخته است. در این اثر هیچ گونه ترتیب خاصی رعایت نشده است. بدین جهت می توان آن را صرفاً مجموعه ای از اشعار و لغاتی شمرد كه با عناوین باب شعر، باب رجز وباب نوادر گردآوری شده اند. ابوزید خود در آغاز كتاب (ابوزید انصاری سعید بن اوس، النوادر فی اللغة، ج۱، ص ۱ ـ ۲) تصریح كرده كه آنجه را تحت عنوان «باب شعر» آورده، از مفضّل ضبّی گرفته و بقیه را از فصحای عرب شنیده است (ابن انباری عبدالرحمن بن محمد، نزهة الالباء، ج۱، ص۸۷). این اثر به همراه كتاب مسائیه مؤلف نخستین بار به كوشش سعید خوری شرتونی در بیروت (۱۸۹۴م) به چاپ رسیده است.
۵. كتاب الهمز. در این اثر حدود ۳۰۰ كلمه را كه همگی در تمام صیغه ها دارای همزه اند، گردآوری است. كتاب ۳۰ باب دارد و تقسیم بندی آن بر اساس جایگاه همزه در كلمه و بر حسب صیغه ها و گاه ترتیب حروف الفبا، صورت گرفته است (عبدالتواب رمضان، مباحثی در فقه اللغة و زبان شناسی عربی، ج۱، ص۲۸۴ ـ ۲۸۵). این كتاب به كوشش لویس شیخو نخست در مجله المشرق بیروت (۱۹۱۰م) و بار دیگر به طور مستقل در همانجا (۱۹۱۱م) به چاپ رسیده است.
آثار یافت نشده:
۱. الابل و الشاة؛ ۲. الابیات؛ ۳. الامثال؛ ۴. ایمان عثمان؛ ۵. البری و الخزائم؛ ۶. بیوتات العرب؛ ۷. التثلیت؛ ۸. التضارب؛ ۹. التمر؛ ۱۰. الجمع و التثنیة؛ ۱۱. الجود و البخل؛ ۱۲. الحلبة (الحلسة)؛ ۱۳. حیلة و محالة؛ ۱۴. خبئا یا خباة؛ ۱۵. خلق الانسان؛ ۱۶. الرجل والقتب؛ ۱۷. الغرائز؛ ۱۸. غریب الاسماء؛ ۱۹. الفرق؛ ۲۰. فعلت و افعلت؛ ۲۱. قراءة ابی عمرو؛ ۲۲. القوس و الترس؛ ۲۳. اللامات؛ ۲۴. اللغات؛ ۲۵. المعزی؛ ۲۶. المقتضب؛ ۲۷. المصادر؛ ۲۸. المكتوم؛ ۲۹. المنطق؛ ۳۰. المیاه؛ ۳۱. النبات و الشجر؛ ۳۲. نابه و نبیه؛ ۳۳. نعت الغنم؛ ۳۴. نعت المشافهات؛ ۳۵. الواحد؛ ۳۶. الوحوش؛ ۳۷. الهوش و النوش؛ ۳۸. الهشاشة و الشاشة (ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۰؛ ابن حزم علی بن احمد، جمهز انساب العرب، ج۱، ص۳۷۳؛ ابن خیر محمد، فهرس، ج۱، ص۳۷۰ ـ ۳۷۱؛ یاقوت، ادبا، ج۱۱، ص۲۱۶ ـ ۲۱۷).
-----------------------------------------------------------

فهرست مندرجات

۱ - فهرست منابع


(۱) ابن ابی ثابت، خلق الانسان، به كوشش عبدالستار احمد فراج، كویت، ۱۹۸۵م؛
(۲) ابن ابی حاتم عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دكن، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م؛
(۳) ابن انباری عبدالرحمن بن محمد، نزهة الالباء، به كوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م؛
(۴) ابن حنان محمد المجروحین، به كوشش محمد ابراهیم زاید، بیروت، ۱۳۹۶ق؛
(۵) ابن حزم علی بن احمد، جمهز انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳ م؛
(۶) ابن خلكان احمد بن محمد، وفیات الاعیان، به كوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۷۲ق؛
(۷) ابن خیر محمد، فهرس، به كوشش فرانسیسكو كودرا و ریبرا تاراگو، بغداد ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳م؛
(۸) ابن درید محمد بن حسن، الاشتقاق، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۷۸ق/ ۱۹۵۸م؛
(۹) ابن سعد محمد، الطبقات الكبری، بیروت، دارصادر؛
(۱۰) ابن سكیت یعقوب بن اسحاق، اصلاح المنطق، به كوشش احمد محمد شاكر و عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶م؛
(۱۱)ابن سكیت یعقوب بن اسحاق، تهذیب الالفاظ، به كوشش لویس شیخو، بیروت، ۱۸۸۶ ـ ۱۸۹۸م؛
(۱۲) ابن سلام جمحی محمد، طبقات فحول الشعراء، به كوشش محمود محمد شاكر، قاهره، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م؛
(۱۳) ابن سیده علی بن اسماعیل، المحكم والمحیط الاعظم، به كوشش عائشه عبدالرحمن، قاهره، ۱۳۷۷ق/ ۱۹۵۸م؛
(۱۴) ابن سیده علی بن اسماعیل، المخصص، بولاق. ۱۳۲۰ق؛
(۱۵) ابن فارس احمد، متخیرالالفاظ، به كوشش هلال ناجی، بغداد، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م؛
(۱۶) ابن فارس احمد، مجمل اللغة، به كوشش هادی حسن محمودی، كویت ۱۴۰۵ ق/ ۱۹۸۵م؛
(۱۷) ابن فضل الله عمری احمد بن یحیی، مسالك الابصار، به كوشش فؤاد سزگین. فرانكفورت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م؛
(۱۸) ابن قتیبه عبدالله بن مسلم، ادب الكاتب، به كوشش محمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م؛
(۱۹) ابن قتیبه عبدالله بن مسلم، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، ۱۹۶۰م؛
(۲۰) ابن قتیبه عبدالله بن مسلم، المعانی الكبیر، حیدرآباد دكن، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۴۹م؛
(۲۱) ابن مكی عمر بن خلف، تثقیف اللسان، به كوشش عبدالعزیز مطر، قاهره، ۱۳۸۶ق/ ۱۹۶۶م؛
(۲۲) ابن ندیم، الفهرست؛
(۲۳) ابن هشام عبدالملك، السیرة النبوی، به كوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۵۵ق/ ۱۹۳۶م؛
(۲۴) ابوزید انصاری سعید بن اوس، النوادر فی اللغة، به كوشش سعید خوری شرتونی، بیروت، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م؛
(۲۵) ابوطیب لغوی عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم. قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م؛
(۲۶) ازهری محمدبن احمد، تهذیب اللغة، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م؛
(۲۷) بلاذری احمد بن یحیی، انساب الاشراف، به كوشش محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹م؛
(۲۸) بلاشر رژیس، تاریخ الادب العربی، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، ۱۳۶۳ش؛
(۲۹) جاحظ عمروبن بحر، الیرصان والعرجان، به كوشش محمد مرسی خولی، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م؛
(۳۰)جاحظ عمروبن بحر، الحیوان، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۹م؛
(۳۱) خطیب بغدادی احمدبن علی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق؛
(۳۲) خوارزمی قاسم، «شرح» ضمن شروح سقط الزند، به كوشش طه حسین، قاهره، ۱۳۶۸ق/ ۱۹۴۹م؛
(۳۳) ذهبی محمد بن احمد، سیراعلام النبلاء، به كوشش صلاح الدین منجد، قاهره، ۱۹۵۶م؛
(۳۴) زبیدی محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به كوشش محمد الوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴م؛
(۳۵) زجاج ابراهیم بن سری، اعراب القرآن، به كوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی؛
(۳۶) سیرافی حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، به كوشش فربتس كرنكو، بیروت، ۱۹۳۶م؛
(۳۷) شلقانی عبدالحمید، الاصمعی اللغوی، قاهره، دارلمعارف؛
(۳۸) ضیف شوقی، العصر الجاهلی، قاهره، ۱۹۶۰م؛
(۳۹) طلس محمد اسعد، حاشیه بر التثبیه علی حدوث التصحیف، تألیف حمزه اصفهانی، دمشق، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۸م؛
(۴۰) عبدالتواب رمضان، مباحثی در فقه اللغة و زبان شناسی عربی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد، ۱۳۶۷ش؛
(۴۱) فاخوری حنا، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۶۱ش؛
(۴۲) فروخ عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱ م؛
(۴۳) قفطی علی بن یوسف، انباه الرواة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۲م؛
(۴۴) مبرد محمد یزید، الكامل، به كوشش محمد احمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م؛
(۴۵) مزی یوسف، تهذیب الكمال، به كوشش بشار عواد معروف، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م؛
(۴۶) ناصف علی نجدی، سیبویه پیشوای نحویان، ترجمه محمد فاضلی، مشهد، ۱۳۵۹ش؛
(۴۷) یاقوت، ادبا؛
(۴۸)یاقوت، بلدان؛
(۴۹) یغموری، نورالقبس المختصر من المقتبس، به كوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م؛
(۵۰) یمانی عبدالباقی، اشارة التعیین، به كوشش عبدالمجید دیاب، ریاض، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۴م؛
(۵۱) یوسف س.م.، «دستور زبان و فرهنگ نویسی» ترجمه علی محمد حق شناس، تاریخ فلسفه در اسلام، به كوشش میان محمد شریف، ج۳، تهران، ۱۳۶۷ش.



جعبه ابزار