ابوعبدالرحمان ابن مبارک خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ مُبارَك، ابوعبدالرحمان عبدالله بن مبارك حنظلى مروزي (۱۱۸-۱۸۱ق/۷۳۶-۷۹۷م)، از فقيهان و اصحاب حديث. در برخى از مآخذ ايرانى از او با لقب «شاهنشاه» ياد كردهاند (نك: ابونعيم، ۸/۱۶۲؛ عطار، ۱/۱۷۹؛ قس: نووي، ۱(۱)/۲۸۶، كه به نقل از ابواسامه او را در ميان محدثان مانند اميرالمؤمنين در ميان مردم خوانده است).
ابن مبارك در مرو از پدري ترك و مادري خوارزمى زاده شد. پدرش از موالى بازرگانى از بنوحنظله بود كه در همدان اقامت داشت (خطيب، تاريخ، ۱۰/۱۵۳؛ ابن خلكان، ۳/۳۲). از اوايل زندگى ابن مبارك اطلاع كافى در دست نيست. تنها در برخى از منابع داستانهايى آمده است، حاكى از اينكه در جوانى روزگار خود را به عشق بازي و خوشگذرانى سپري مىكرد، اما به زودي توبه كرد و روي به علم و عبادت آورد (قاضى عياض، ۳/۴۳؛ ابن عساكر، ۵۲۳؛ عطار، همانجا). ابن مبارك به قولى ۲۰ ساله بود كه طلب علم را آغاز كرد و نزد ربيع بن انس خراسانى رفت و از او حديث شنيد (ذهبى، سير، ۸/۳۷۹). در ۱۴۱ق بود كه مرو را ترك كرد و براي كسب دانش به عراق رفت و در بغداد به صحبت مشايخ آن ديار رسيد. سپس به مكه رفت و مدتى در آنجا مجاور شد (خطيب، همان، ۱۰/۱۶۸؛ عطار، ۱/۱۸۰). گويا در اين سفر بود كه بسياري از تابعين را دريافت و از آنان دانش آموخت (ابن جوزي، ۴/۱۴۶). وي در مرو مورد احترام بوده است، به طوري كه والى مرو، عبدالله بن ابى العباس طرسوسى، براي استماع حديث به منزلش مىرفته است (ابونعيم، ۸/۱۶۹). افزون بر اين در دو رباطى كه براي طالبان حديث و فقه در مرو بنا كرده بود، مجالس درسى برپا مىداشته (عطار، همانجا) و خانة وسيع او در مرو نيز محل اجتماع طالبان دانش بوده است (نك: ابن جوزي، ۴/۱۳۴).
اينهمه نشان از آن دارد كه ابن مبارك پس از نخستين سفرش، محدثى فقيه شناخته مىشده است. با اينهمه ابن مبارك براي تحصيل علم به سفرهاي ديگري از جمله حرمين، شهرهاي مختلف عراق، شام، مصر، يمن و خراسان نيز رفته است (ابن سعد، ۷/۳۷۲). او در اين سفرها، در كنار كسب علم به تجارت نيز مىپرداخته است. چنانكه گفتهاند وي بازرگانى متمول بوده و مبالغ قابل توجهى بر ارباب زهد و دانش اتفاق مىكرده است (عليمى، ۱/۱۱۱). در سفرهايى كه ذكر آنها رفت، ابن مبارك بسياري از شيوخ چون هشام بن عروه، ابان بن تغلب، سليمان اعمش، حماد بن زيد، عبدالله بن لهيعه، عبدالرحمان اوزاعى، عبدالملك بن جريح و ابوبكر بن عياش را ديده و از آنان استماع كرده است (براي فهرستى از مشايخ او، نك: مزي، ۹/۳۹۹-۴۰۳). وي همچنين در زمرة نخستين شاگردان ابوحنيفه به شمار مىرود (عبادي، ابوعاصم، ۱-۲؛ قاضى عياض، ۳/۳۶). ابن مبارك هر چند مجلس درس او را دوست مىداشت و وي را به قولى «افقه» مردم مىدانست (ذهبى، سير، ۶/۴۰۰، ۴۰۳؛ نيز نك: ابن عبدالبر، ۱۳۲-۱۳۳)، با اين حال پيروي ابوحنيفه نمىكرد و خود در مسائل فقهى نظر اجتهادي داشت (نك: ابن نديم، ۲۸۴؛ قاضى عياض، همانجا؛ تميمى، ۴۰۶). وي نزد مالك نيز فقه آموخته و كتاب الموطَأ او را از خودش روايت كرده است (ابن خلكان، همانجا). از ديگر مشايخ ابن مبارك در فقه سفيان ثوري است كه حق او در پرورش وي به قول خودش، چونان حقى است كه ابوحنيفه بر او داشته است (نك: ذهبى، همان، ۶/۳۹۸).
ابن مبارك به قولى مشهور آنگاه كه از جهاد برمىگشت در هيت درگذشت (نك: ابن سعد، ۷/۳۷۲؛ قس: بسوي، ۱/۱۷۱). او را در همانجا به خاك سپردند و مردم به تربت او تبرك مىجستهاند (ابن حبان، ۷/۷؛ ياقوت، ۵/۴۲۱). پس از وفات وي هارونالرشيد او را بزرگ داشت و به سوگ نشست و دستور داد تا مردم عزا بگيرند (خطيب، همان، ۱۰/۱۶۳؛ ابن شاكر، فوات، ۴/۲۲۷). بارزترين نكتهاي كه دربارة ابن مبارك گفتنى است، پرداختن وي به حديث است، تا جايى كه مىگفت: «اگر مىدانستم كه نماز افضل از حديث است، حديث نمىگفتم» (خطيب، شرف، ۱۱۳) و چنانكه از زبان خودش نقل شده وي از ۴ هزار شيخ، حديث شنيده و از هزار تن از آنان روايت كرده است (ذهبى، تذكرة، ۱/۲۷۶) و به اين اعتبار او را «كثير الحديث» دانستهاند (ابن عساكر، ۵۲۲؛ نيز نك: قاضى عياض، ۳/۳۹) و احاديث بسياري از او در صحاح ششگانه و غير آن ديده مىشود (به عنوان نمونه، نك: المعجم المفهرس، ۸/۱۶۶) و اين امر به آن دليل است كه احاديث او به اتفاق محدّثان، حجت تلقى مىشده و خود نيز در نظر اكثر محدثان مورد وثوق بوده است (ابن سعد، ۷/۳۷۲؛ عجلى، ۲۷۵؛ ابن ابى حاتم، ۲(۲)/۱۸۰- ۱۸۱؛ خطيب، تاريخ، ۱۰/۱۵۵، ۱۶۴). وي در نقد حديث نيز در ميان محدثان از شهرتى كافى برخوردار بود و آراءِ او در اين زمينه مورد توجه اهل حديث مانند ابن صلاح (ص ۲۱۹، ۲۳۶، ۲۴۶، ۳۷۱-۳۷۲) و ابن جماعه (ص ۶۶، ۷۱، ۸۱، ۸۳، ۸۸، ۱۱۴، ۱۲۱، ۱۳۹) قرار گرفته است. بسياري از اهل حديث به ويژه خراسانيان و عراقيان، براي سماع حديث به نزد او مىآمدهاند.
از جملة محدّثان مشهور كه از ابن مبارك حديث روايت كردهاند، يحيى بن مَعين، احمد بن منيع بغوي، ابوداوود طيالسى، ابوبكر ابن ابى شيبه، محمد بن حسن شيبانى، ابوكريب محمد بن علاءِ همدانى، نعيم بن حماد، هناد بن سري، يحيى بن آدم و يحيى بن سعيد قطان را مىتوان نام برد (براي فهرستى از راويان او، نك: مزي، ۹/۴۰۳- ۴۰۵). ابن مبارك در فقه نيز از شهرتى سزاوار برخوردار شد و اقوال يا نقليات فقهى او در منابع مورد توجه قرار گرفت (مثلاً نك: ترمذي، ۱/۱۱۰، جم؛ سرخسى، ۲/۱۸، ۱۵۲-۱۵۳، جم).
پيشينيان و متأخران افزون بر ستايش مقام علمى ابن مبارك، وي را با اوصافى چون زاهد، پارسا، عابد و سخى ستوده و حتى او را با صحابة پيامبر(ص) مقايسه كردهاند (ابن ابى حاتم، ۲(۲)/۱۸۱؛ ابن عبدربه، ۵/۲۹۰؛ خطيب، همان، ۱۰/۱۵۷، ۱۶۳؛ ابن حجر، ۵/۳۸۵). آنچه در خصوص زهد ابن مبارك در خور تأمل است، اين است كه وي با آنكه به سلطنت زهد قائل است و آن را بزرگتر از سلطنت سياسى مىشمارد و مردم را به پيروي از سلطان زهد فرا مىخواند (نك: شعرانى، ۱/۵۹)، اما در اينكه او را «زاهد» مىخواندهاند، فروتنانه شك مىورزيد، زيرا كسى را زاهد مىدانست كه با وجود تمكّن زهد ورزد (غزالى، ۲/۴۳۷). زهد ابن مبارك از يك سو و از سوي ديگر ارتباطش با برخى از زاهدان نامآور چونان سفيان ثوري، فضيل عياض و ابوعلى ثقفى - كه بعدها از جملة ارباب طريقت محسوب شدهاند - و نيز پارهاي از سخنان او و داستانهايى كه يا در زندگيش روي داده و يا پس از او ديگران برساختهاند، سبب شده است كه عدهاي او را يكى از مشايخ طريقت بخوانند و برخى آداب و اصطلاحات صوفيانه را به استناد اقوال و داستانهاي زندگى او تبيين كنند (نك: هجويري، ۱۱۷؛ عبادي، منصور، ۷۵-۷۶ عطار، ۱/۱۷۹- ۱۸۸) و حتى صوفيان متأخر طىّ ارض و ديگر كرامات به او نسبت دهند (نك: ابن حجر، ۵/۳۸۷، به نقل از الارشاد خليلى؛ معصومعليشاه، ۲/۱۹۳-۱۹۶؛ نبهانى، ۱/۱۰۴؛ لاهوري، ۲/۱۳۰- ۱۳۲). ابن مبارك با وجود زهدگرايى و گوشهنشينى، از زندگى اجتماعى به دور نبوده است. با اينهمه وي قربت به دستگاه خلافت را براي اهل حديث و عالمان ناخوش مىپنداشته است (نك: عطار، ۱/۱۸۰؛ قاضى عياض، ۳/۴۱؛ سبكى، ۱/۲۸۵؛ عليمى، ۱/۱۱۱-۱۱۲).
اهميت دادن به جهاد نيز موضع سياسى - دينى ابن مبارك را مىنماياند. او كه به «فخرالمجاهدين» شهرت داشت، در سختترين لحظهها از جهاد استقبال مىكرد. آنچنانكه نقل شده است در وقت كارزار حاضر بوده و به هنگام تقسيم غنايم غيبت مىكرده است. وي قصايدي بلند دربارة جهان و ترغيب به آن سروده كه از شهرتى تمام برخوردار بوده است (ابن سعد، ۷/۳۷۲؛ قاضى عياض، ۳/۴۲، ۴۸؛ ذهبى، تذكرة، ۱/۲۷۵-۲۷۶).
آثار: ابن مبارك تأليفات بسياري داشته كه مورد مراجعة طالبان علم بوده است (ابن سعد، همانجا؛ خطيب، همان، ۱۰/۱۵۶؛ ابن عساكر، ۵۲۲). مسائلى را هم كه وي مورد بحث قرار مىداده، ظاهراً در روزگار او و يا پس از درگذشتش مىنوشتهاند (نك: ابن معين، ۱/۱۱۵). اهمّ تأليفات او بدين قرار است:
الف - چاپى: ۱. الزهد و الرقائق، كه به كوشش حبيب الرحمان اعظمى در هند (۱۹۶۶م) به چاپ رسيده است. گفتنى است كه در منابع كهن و متأخر «الرقائق» و «الزهد» را به عنوان دو اثر نام بردهاند (نك: ابن عبدربه، ۲/۴۷۴؛ قاضى عياض، ۳/۴۸؛ بغدادي، ۱/۴۳۸)؛ ۲. كتاب الجهاد، كه به گفتة برخى نخستين اثري است كه در باب جهاد فراهم آمده و قاضى عياض (همانجا) از آن با عنوان رغائب الجهاد ياد كرده است. اين اثر به كوشش نزيه حماد در ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م در بيروت منتشر شده است.
ب - خطى: ۱. البرّ والصلة، كه نسخهاي از آن در كتابخانة ظاهريه موجود است (ظاهريه، ۱۰۳؛ فهرس، ۳۹۲). ابن حجر در الاصابة مطالبى را از آن نقل كرده است (نك: )؛ GAS,I/۹۵ ۲. المسند، كه پارههايى از آن در كتابخانة ظاهريه به خط ابن عساكر قاسم بن على موجود است (ظاهريه، ۱۰۴)؛ ۳. اثري ديگر كه مشتمل است بر بعضى از احاديث به روايت حسن بن سفيان و در كتابخانة ظاهريه (همان، ۱۰۳) نگهداري مىشود.
آثار يافت نشده: اربعين، كه نخستين تأليف در نوع خود شمرده شده است (حاجى خليفه، ۱/۵۷)؛ ارجوزة فى الصحابة و التابعين (قاضى عياض، همانجا)؛ التفسير و التاريخ (ابن نديم، ۲۲۸). گفتنى است كه از ابن مبارك نكتههاي بسياري پيرامون تاريخ و وقايع قرن نخست و نيمة اول قرن دوم هجري روايت شده كه شايد با اثر اخير بىارتباط نباشد (براي نمونه، نك: بلاذري، فتوح، ۴۰۰، انساب، ۴(۱)/۹۵، ۱۲۹، ۳۶۸؛ بسوي، ۱/۱۷۲؛ صولى، ۲۱۶؛ كندي، ۳۴).
علاوه بر اينها ابن مبارك را به شعر و شاعري نيز ستودهاند (نك: عجلى، ۲۷۵؛ ابن شاكر، عيون، ۶/۳۰۶) و بعضى از اشعار او را كه مشحون از پندها و نكتههاي اخلاقى است، نقل كردهاند (به عنوان نمونه، نك: ابن عبدربه، ۲/۳۲۱، ۴۷۴؛ تجيبى، ۲۷۹؛ قاضى عياض ۳/۴۵- ۴۸؛ ابن خلكان، ۳/۳۳). اشعاري نيز از ابن مبارك در قالب قصيده به صورت خطى در مجموعهاي در كتابخانة موزة عراق موجود است (نقشبندي، ۵۶۱).
مآخذ: ابن ابى حاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعديل، حيدرآباد دكن، ۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۲م؛ ابن جماعه، محمد، المنهل الروي، به كوشش محيىالدين رمضان، دمشق، ۱۴۰۶ق؛ ابن جوزي، عبدالرحمان، صفة الصفوة، به كوشش محمود فاخوري، بيروت، ۱۴۰۶ق؛ ابن حبان، محمد، الثقات، حيدرآباد دكن، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م؛ ابن حجر عسقلانى، احمد، تهذيب التهذيب، حيدرآباد دكن، ۱۳۲۶ق؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبري، به كوشش احسان عباس، بيروت، دارصادر؛ ابن شاكر كتبى، محمد، عيون التواريخ، نسخة عكسى موجود در كتابخانة مركز؛ همو، فوات الوفيات، به كوشش احسان عباس، بيروت، ۱۹۷۴م؛ ابن صلاح، عثمان، مقدمه، به كوشش عايشه عبدالرحمان، قاهره، ۱۹۷۶م؛ ابن عبدالبر، يوسف، الانتقاء، بيروت، دارالكتب العلمية؛ ابن عبدربه، محمد، العقد الفريد، به كوشش احمد امين و ديگران، بيروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م؛ ابن عساكر، على، تاريخ دمشق (عبدالله بن محمد - عبدالرحمان بن عسيله)، نسخة خطى كتابخانة احمد ثالث، شم (۶)۲۸۸۷؛ ابن معين، يحيى، معرفة الرجال، به كوشش محمد كامل قصار، دمشق، ۱۴۰۵ق؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابونعيم اصفهانى، احمد بن عبدالله، حلية الاولياء، بيروت، ۱۳۸۷ق؛ بسوي، يعقوب، المعرفة و التاريخ، به كوشش اكرم ضياء عمري، بغداد، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م؛ بغدادي، هديه؛ بلاذري، احمد، انساب الاشراف، به كوشش احسان عباس، بيروت، ۱۴۰۰ق؛ همو، فتوح البلدان، به كوشش رضوان محمد رضوان، بيروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸م؛ تجيبى، اسماعيل، المختار من شعربشار، به كوشش سعيد محمد بدرالدين علوي، مطبعة الاعتماد؛ ترمذي، محمد، الجامع الصحيح، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره، ۱۳۶۵ق؛ تميمى، تقىالدين، طبقات السنية، نسخة عكسى موجود در كتابخانة مركز؛ حاجى خليفه، كشف؛ خطيب بغدادي، احمد، تاريخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق؛ همو، شرف اصحاب الحديث، به كوشش محمد سعيد خطيب اوغلى، آنكارا، ۱۹۷۱م؛ ذهبى، محمد، تذكرة الحفاظ، حيدرآباد دكن ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م؛ همو، سيراعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و حسين اسد، بيروت، ۱۴۰۴ق؛ سبكى، عبدالوهاب، طبقات الشافعية الكبري، به كوشش محمود محمد طناحى و عبدالفتاح حلو، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م؛ سرخسى، شمسالدين، المبسوط، بيروت، دارالمعرفة؛ شعرانى، عبدالوهاب، الطبقات الكبري، بيروت، دارالفكر؛ صولى، محمد، اخبار الراضى بالله، به كوشش هيورث - دن، قاهره، ۱۹۳۵م؛ ظاهريه، خطى (حديث)؛ عبادي، ابوعاصم، طبقات الفقهاء الشافعية، گوستا ويتستام، ليدن، ۱۹۶۴م؛ عبادي، منصور، مناقب الصوفية، به كوشش نجيب مايل هروي، تهران، ۱۳۶۳ش؛ عجلى، احمد، تاريخ الثقات، به كوشش عبدالمعطى قلعجى، بيروت، ۱۴۰۵ق؛ عطار، فريدالدين، تذكرة الاولياء، به كوشش نيكلسون، ليدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵ق؛ عليمى، عبدالرحمان، المنهج الاحمد، به كوشش محيىالدين عبدالحميد، بيروت، ۱۴۰۴ق؛ غزالى، محمد، كيمياي سعادت، به كوشش حسين خديوجم، تهران، ۱۳۶۸ش؛ فهرس مجاميع المدرسة العمرية، به كوشش ياسين محمد سواس، كويت، ۱۴۰۸/۱۹۸۷م؛ قاضى عياض، ترتيب المدارك، به كوشش محمد بن تاويت طنجى، رباط، وزارة الاوقاف؛ كندي، محمد، الولاة، به كوشش روون گِست، بيروت، ۱۹۰۸م؛ لاهوري، غلام سرور، خزينة الاصفياء، لكهنو، ۱۲۹۰ق؛ مزي، يوسف، تهذيب الكمال، نسخة خطى كتابخانة احمد ثالث، شم (۹)۲۸۴۸؛ المعجم المفهرس، به كوشش ونسينك و ديگران، ليدن، ۱۹۸۸م؛ معصومعليشاه، محمد معصوم شيرازي، طرائق الحقائق، به كوشش محمد جعفر محجوب، تهران، كتابخانة سنايى؛ نبهانى، يوسف، جامع كرامات الاولياء، بيروت، دارصادر؛ نقشبندي، اسامه ناصر و ضياء محمد عباس، مخطوطات الادب فى المتحف العراقى، كويت، ۱۹۸۵م؛ نووي، محيىالدين، تهذيب الاسماء، قاهره، ادارة الطباعة المنيرية، هجويري، على، كشف المحجوب، به كوشش والنتين ژوكوفسكى، لنينگراد، ۱۹۲۶م؛ ياقوت، بلدان؛