• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوعبید ثقفی(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اَبو عُبِيْدِ ثَقَفي، ابن مسعود بن عمرو بن عُمَير بن عوف (د ۱۳ق/۶۳۴ م)، سردار مشهور عرب در جنگ با ايرانيان و پدر مختار ثقفي. چون عمر بن خطاب به خلافت نشست و از گزارش مثني بن حارثه مبني بر پيشروي ايرانيان آگاه شد، مسلمانان را به جنگ با ايرانيان برانگيخت؛ اما به سبب شهرت ايرانيان به پايداري و جنگجوي و دشمن شكني، كسي داوطلب جنگ نمي شد (طبري، ج۳، ص۴۴۴؛ ابن اعثم، ج۱، ص۱۶۳؛ابن اعثم، ج۱، ص۱۶۴)، تا آنكه ابوعبيد به پاخاست و سعد بن عبيد انصاري و سسليط بن قيس انصاري نيز با او همراه شدند و مردم نيز به پا خاستند. عمر نيز ابوعبيد را به فرماندهي برگزيد و روانة جنگ كرد (طبري، ج۳، ص۴۴۴؛ ابن اعثم، ج۱، ص۱۶۳؛ابن اعثم، ج۱، ص۱۶۴؛ بلاذري، ص۳۵۰). همچنين به مثني بن حارثه نيز دستور داد كه به ابوعبيد بپيوندد و در اطاعت او باشد (بلاذري، ص۳۵۰؛ دينوري، ص۱۱۳).
از اين سو، رستم فرخزاد، سردار ايراني، از خراسان راه عراق پيش گرفت و نرسي (از خويشاوندان خسرو پرويز) را به كَسْكَر و جابان را به بِهقُباد پايين فرستاد (طبري، ج۳، ص۴۴۸). ابوعبيد سه بار در نقاط مختلف با سپاهيان ايران جنگ كرد: نخست در محلي به نام نَمارق، بين حيره و قادسيه، ايرانيان را درهم شكست. در اين نبرد جابان اسير شد و خود را به فديه آزاد ساخت (طبري، ج۳، ص۴۴۸ ـ ۴۴۹؛ خليفه، ج۱ ص۱۰۸؛ ذهبي، ج۲، ص۵). رستم فرخزاد سپاهي ديگر به سوي كسكر جالينوس روانة جنگ كرد. ابن بار ابوعبيد از نمارق به سوي كسكر راند و نرسي را درهم شكست و غنايم بسيار به چنگ آورد (طبري، ج۳، ص۴۵۱). سپس به جالينوس در باروسما تاخت، ولي كار به صلح انجاميد و قرار شد ايرانيان هر نفر ۴ درهم فديه دهند (خليفه، ج۱ ص۱۰۸؛ بلاذري، ص۳۵۰؛بلاذري، ص۳۵۱).
به روايت ديگر، رستم فرخزاد، پس از اين واقعه، مردانشاه، مشهور به بهمن جادويه، ملقب به ذوالحاجب را كه مردي جنگ آزموده بود، به ياري جالينوس فرستاد (بلاذري، ص۳۵۱؛ طبري، ج۳، ص۴۵۴؛ ابن اثير، ج۲، ص۴۳۸). در سپاه بهمن، يك، يا به قولي چند فيل بود. درفش كاوياني نيز كه ايرانيان به آن تيّمن مي جستند، با اين سپاه بود (خليفه، ج۱، ص۱۰۹؛‌ بلاذري، ص۳۵۱). بهمن در محلي به نام قُسّ الناظف بر كرانة فرات و ابوعبيد در محلي ديگر به نام مَروَحه در سوي ديگر فرات مستقر شدند. ميان دو سپاه پلي بود؛ ابوعبيد پس از آنكه فرمانهايي خطاب به سران سپاه صادر كرد و جانشينان بعدي را، در صوتر كشته شدن خود يا يكي از سرداران، معين نمود (خليفه، ج۱، ص۱۰۹ ـ ۱۱۰)، از پل گذشت و دست به حمله زد و با شمشير بر خرطوم فيلي كه به فيل سفيد مشهور بود و ماية وحشت لشكريان عرب گزديده بود، زخم زد و فيل نيز ابوعبيد را لگدكوب كرد و كشت (خليفه، ج۱، ص۱۰۹ ـ ۱۱۰؛ ابن قتيبه، ص۴۰۱؛ بلاذري، ص۳۵۲). اين جنگ به نامهاي متعددي چون: يومالجسر، يوم قسّ الناظف، يوم المَروَحه و يوم الفيل معروف است (بلاذري، ص۳۵۱؛ ابن قتيبه، ص۴۰۱؛ ابن اثير، ج۲، ص۴۳۸). چون ابوعبيد كشته شد، ابومحجن ثقفي شعري در رثاي او سرود (ابن عبدالبر، ج۴ ص۱۷۱۰؛ بلاذري، ص۳۵۲).
مآخذ:
(۱)ابن اثير، الكامل؛
(۲) ابن اعثم، احمد، كتاب الفتوح، حيدرآباد دكن، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸ م؛
(۳) ابن عبدالبر، يوسف بن عبدالله، الاستيعاب، به كوشش علي محمد بجاوي، قاهره، ۱۳۸۰ ق؛
(۴) ابن قتيبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، ۱۹۶۰ م؛
(۵) بلاذري، احمد بن يحيي، فتوح البلدان، به كوشش عبدالله و عمر انيس الطباع، بيروت، مؤسس‌ـة المعارف؛
(۶) خليف‌ـة بن خياط، تاريخ، به كوشش سهيل زكار، دمشق، ۱۹۶۸ م؛
(۷) دينوري احمد بن داوود، الاخبار الطوال، به كوشش عبدالمنعم عامر و جمال الدين شيال، بغداد، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹ م؛
(۸) ذهبي، محمد بن احمد، تاريخ الاسلام، قاهره، ۱۳۶۸ ق؛
(۹) طبري، تاريخ.



جعبه ابزار