ابومحمد عبدالملک ابنهشام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ هِشام، ابومحمد عبدالملک بن هشام بن ایوب حِمَیری (د ۲۱۳ یا ۲۱۸ق/ ۸۲۸ یا ۸۳۳م)، محدث، مورخ، ادیب، نسبشناس و تدوین کنندۀ مشهورترین کتاب دربارۀ سیرۀ
پیامبر است.
از زندگی وی آگاهیهای ناچیزی در دست است. نخستینبار در
سدۀ ۶ق/ ۱۲م سهیلی
در شرح خود بر سیره و پس از او قفطی
اشارههای کوتاهی به زندگی او کردهاند. برخی آگاهیها نیز از طریق ذهبی
به دست میآید. قدیمترین منبع، ابن هشام را به حمیریان یمن نسبت میدهد،
اما قفطی
این نظر را مبتنی بر
حدس و گمان میداند و با استناد به گفتۀ تاریخنگار مصری، ابوسعید عبدالرحمن بن یونس، او را ذُهْلی، منسوب به ذهل ابن معاویه بن...، تیرهای از کِنده، میشمارد.
ذهبی
ذهلی بودن ابن هشام را صحیحتر میداند و برخی نیز او را مَعافِری و سَدوسی دانستهاند.
به هر حال دلایل روشنی برای تعیین دقیق نسب او در دست نیست.
تنها نکتۀ قابل ذکر این است که نمیتوان علاقۀ ابن هشام را به حمیریان نادیده گرفت، زیرا او اثری دربارۀ
پادشاهان حمیر تألیف کرده و
پدر او نیز به تاریخ این قوم علاقهمند بوده و ابن هشام چند بار وقایعی را از طریق او در این اثر نقل کرده است.
ظاهراً ابن هشام در
بصره به
دنیا آمده است، اما زمان تولد او به درستی معلوم نیست. تنها میدانیم در میان کسانی که او مستقیماً از آنان روایت کرده، کسی نیست که پیش از نیمۀ سدۀ ۲ق درگذشته باشد و نیز او پیش از مرگ بَکّائی،
شاگرد برجستۀ ابن اسحاق (۱۸۳ق)، در سنّی بوده است که بتواند متن کامل سیره را از وی اخذ کند.
ابن هشام در زادگاه خود پرورش یافت و از آنجا که اکثر
رجال سند او در سیره از مردمِ
کوفه و بصرهاند،
وی میبایست بخش مهمی از زندگی و آموزشهای خود را در این نواحی گذرانده باشد، چنانکه بکائی را نیز در میان همین رجال میبینیم.
از استادان و رجال
حدیث او میتوان ابوعبیده معمر بن مثنی
ابوزید انصاری
خلف احمر
و هیثم بن عدی
را نام برد. همچنین اسد بن موسی اموی را نیز باید از استادان معتبر او به شمار آورد، زیرا ابن هشام التیجان را بیشتر از طریق وی نقل کرده است.
تاریخ ورود ابن هشام به مصر معلوم نیست، اما میدانیم که وی در اینجا که آخرین منزل سفرهای علمی او بود،
مقیم شد و تا پایان
عمر در مصر زیست.
ابن هشام میبایست پیش از ورود به مصر از بکائی استماع کرده باشد، زیرا وی در مصر سیره را روایت میکرد. از گروه بسیاری که در مجلس حدیث ابن هشام حضور مییافتند، تنها نام برخی به جا مانده است
که برجستهترین آنان عبدالرحیم بن برقی راوی سیره در مصر است.
ابن هشام در
ادب و ش [[]] عر نیز دستی توانا داشت و در این زمینه پیشوای بلامنازع مصر به شمار میآمد. شاید به همین سبب بود که هنگام ورود
شافعی در ۱۹۸ق/ ۸۱۴م به مصر،
ابن هشام در دیدار از او درنگ کرد، اما چون یکدیگر را ملاقات کردند، به انشاد شعر برای هم پرداختند و ابن هشام پس از این دیدار شافعی را ستود.
توجه ابن هشام را به نسب، ادب، لغت و فصاحت میتوان در آنچه او از امتیازات شافعی دانسته، ملاحظه کرد.
جز
لغت آنچه از دانش او در سیره بازتاب یافته، عموماً به احاطۀ وی در نسبشناسی و شناخت گویندگان اشعار باز میگردد. با اینهمه، به نظر مصححان سیره، وی اشعاری از ابن اسحاق نقل کرده که آشکارا مجعول و سست است و نتوانسته دربارۀ آنها نظری قطعی ابراز کند،
گرچه ابن هشام خود به تأکید گفته که از آوردن چنین اشعاری خودداری کرده است.
وی بنابر گفتۀ سهیلی
در ۲۱۳ق درگذشت، اما قفطی و ذهبی
نظر سهیلی را مردود دانسته و ۲۱۸ق را اختیار کردهاند. قمی
مرثیۀ ابن نباته در مرگ جمالالدین عبداللـه ابن هشام
را به خطا
رثای شاعر در
حق ابن ابی هشام دانسته است.
آثار:
۱. السیره النبویه (ﻫ م) که معمولاً سیره ابن هشام نیز خوانده میشود.
متن سیره به صورتی که در چاپهای مختلف مشاهده میشود، به ابواب و فصول تقسیم نشده است و عنوانهایی هم که بعدها به بخشهای مختلف آن دادهاند، تنها بازگو کنندۀ وقایع بخشهاست و آنها را به یکدیگر پیوند نمیدهد. این کتاب همواره مورد توجه و استفادۀ مسلمانان بوده است؛
۲. التیجان فی ملوک حمیر که از آن با نام التیجان لمعرفه ملوک الزمان فی اخبار قحطان، یا شرح انساب حمیر و ملوکها
نیز یاد میشود. بخشی از اخبار این کتاب هم از طریق بکائی و ابن اسحاق روایت شده است،
اما پایۀ روایت آن بر احادیث اسد بن موسی قرار دارد. بنابراین، التیجان را باید حاصل دوران اقامت ابن هشام در مصر دانست.
این اثر نه از نظر مطالعۀ زندگی ابن هشام ــ مثلاً در رجال حدیث او و نحوۀ نگرش به تاریخ ــ و نه مستقلاً چنانکه باید مورد بررسی قرار نگرفته است. اهمیت و ویژگی التیجان در این است که میان حوادث تاریخی و
قصص دینی،
خرافه و
اسطوره جمع کرده است و از نظر پیدایش و شیوۀ روایت قصۀ عربی درخور توجه است.
التیجان به لحاظ احتوا بر حکایات مربوط به پیدایش
زبان عرب و فارسی
و همچنین شهرها، نژادها و پادشاهان
ایرانی نیز منبع قابل مطالعهای است. این اثر یک بار به کوشش فریتس کرنکو در حیدرآباد (۱۳۴۷ق) و بار دیگر به کوشش عبدالعزیز مقالح در صنعا (۱۹۷۹م) به چاپ رسیده است؛
۳. کتاب فی شرح ما وقع فی اشعار السیر من الغریب،
که در دست نیست.
(۱) محمد ابوالفضل ابراهیم، حاشیه بر انباه الرواه (نک: قفطی در همین مآخذ).
(۲) احمد بن علی ابن حجر عسقلانی، توالی التأسیس، به کوشش ابوالفداء عبداللـه قاضی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
(۳) ابن خلکان، وفیات.
(۴) محمد ابن خیر، فهرسه، به کوشش فرانسیسکو کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
(۵) ابن کثیر، البدایه.
(۶) ابن نباته، محمد بن محمد، دیوان، قاهره، ۱۳۲۳ق/ ۱۹۰۵م.
(۷) عبدالملک ابن هشام، التیجان، به کوشش عبدالعزیز مقالح، صنعا، ۱۹۷۹م.
(۸) عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۵۵ق/ ۱۹۳۶م.
(۹) عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیه، به کوشش عبداللـه جبوری، بغداد، ۱۳۹۰ق/ ۱۹۷۰م.
(۱۰) ابوذر بن محمد خشنی، شرح السیره النبویه، قاهره، ۱۳۲۹ق.
(۱۱) محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
(۱۲) مصطفی سقا، مقدمه بر السیره (نک: ابن هشام در همین مآخذ).
(۱۳) عبدالرحمن سهیلی، الروض الانف، به کوشش عبدالرحمن وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق.
(۱۴) قاضی عیاض، ترتیب المدارک، به کوشش احمد بکیر محمود، بیروت/ طرابلس، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م.
(۱۵) علی بن یوسف قفطی، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۲م.
(۱۶) عباس قمی، الکنی و الالقاب، تهران، ۱۳۹۷ق.
(۱۷) عبدالعزیز مقالح، مقدمه بر التیجان (نک: ابن هشام در همین مآخذ).
(۱۸) اصغر مهدوی، مقدمه بر خلاصۀ سیرت رسولاللـه، تلخیص شرفالدین محمد بن عبداللـه، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۱۹) یاقوت حموی، معجم البلدان.
دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده:مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابومحمد عبدالملک ابنهشام »، ج۵، ص۱۹۱۰.