• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابومسمار(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابو مسمارجلد: ۶ شماره مقاله:۲۵۴۹
اَبوُمِسْمار، حُمود بن محمد بن احمد حسنی، معروف به شریف حمود(۱۱۷۰-۱۲۳۳ق/۱۷۵۷-۱۸۱۸م)، امیر ابوعریش و تهامه یمن. در اواخر سده ۱۲ق امرایی از خاندان شریف احمد بن محمد بن خیرات از نسل حسن بن علی(علیه السلام) به حكومت مخلاف سلیمانی واقع در منطقه ابوعریش رسیدند كه معروف ترین آنان ابومسمار بود (جرافی، ج۱، ص۶۴؛ عمری، ج۱، ص۱۲۸؛ حمزه، ج۱، ص۳۵۷-۳۵۸).
وی نخست در ۲۱۵ق از جانب امام زیدی صنعا، علی بن عباس معروف به المنصور، به حكومت مخلاف سلیمانی و ابو عریش منصوب شد، سپس بر اثر كاردانی، هوشمندی، دلیری و نیز ضعف روز افزون امامان صنعا، توانست تا حوزه حكومت خود را به مناطق دیگری مانند صبیا، ضمد و توابع آنها گسترش داده، حكومتی مستقل تشكیل دهد(شوكانی، البدر الطالع، ج۱، ص۲۴۰؛ ابن زباره، ج۱، ص۴۰۸-۴۰۹). در همان سال بر احمد بن حسین فلقی تهامی، مبلغ وهابیت و اتباعش تاخت و احمد بن حسین ناچار به ابن سعود پناه برد(ابن زباره، ج۱، ص۴۰۸-۴۰۹). آنگاه عبدالوهاب ابن عامر رفیدی وهابی، معروف به ابونقطه از سوی ابن سعود به حكومت عسیر فرستاده شد كه كشمكش های این دو(ابن زباره، ج۱، ص۴۰۸-۴۰۹؛ بطریق، ج۱، ص۴۷-۴۸)به شكست ابومسمار(۲۱۷ق)و انعقاد معاهده ای بین طرفین منجر شد كه از جمله شرایط آن اطاعت از ابن سعود و اتحاد نظامی با او بر ضد ائمه زیدی صنعا بود(ابن زباره، ابن زباره، ج۱، ص۴۰۸-۴۰۹ بطریق، ج۱، ص۴۷-۴۸؛ عمری، ج۱، ص۱۲۸). در مقابل، امارت ابو عریش به ابومسمار واگذار شد(شوكانی، البدر الطالع، ج۱، ص۲۴۰؛ابن بشر، ج۱، ص۱۷۸؛عمری، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۳) پس از ۷ ماه ابومسمار درصدد برآمد كه با نزدیكی به امام صنعا سیاست موازنه پیش گیرد. از این رو در ربیع الاخر ۲۱۸ق نامه ای توسط حسن بن خالد حازمی، از اشراف ابوعریش، به صنعا فرستاد. در این نامه و نامه های دیگر اشراف ابوعریش، از امام صنعا برای ممانعت از انتشار وهابیت در تهامه و دفع حملات قوای ابن سعود، استمداد شده بود. امام صنعا با استقبال از این اقدام و تشویق آنان به پایداری، اطاعت ابومسمار و دیگران را شرط مساعدت خود با آنان قرار داد. در واقع امام صنعا در كمك به ابومسمار و اشراف ابوعریش تردید داشت، زیرا اولاً آنان پیش از این به قراردارهای خویش پای بندی نداشتند و استمداد كنونی آنان نیز نتیجه ناتوانی در برابر ابن سعود بود و ثانیاً مشكلات داخلی حكومت امام صنعا اجازه جنگی تمام عیار با ابن سعود را در تهامه به وی نمی داد(عمری، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۲).
ابومسمار با استفاده از فرصتی كه نتیجه سیاست موازنه بود، با سرعت مناطق اطراف ابوعریش مانند بنادر لحیه، حدیده و شهرهای زبید، حیس، بیت الفقیه و توابع آنها را كه زیر نفوذ حكومت امام صنعا بود، تصرف كرد و حكومت خود را توسعه داد و در همین زمان شهری به نام الزهرا بنیاد نهاد و در شهرهای قلمرو خود استحكامات نظامی استوار بر پا كرد و نخستین بار حكومتی مستقل و بزرگ در مخلاف سلیمانی و ابوعریش به وجود آوردكه تا آن روز سابقه نداشت و در ردیف بزرگ ترین اشراف منطقه قرار گرفت(شوكانی، البدر الطالع، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۱؛ ابن زباره، ج۱، ص۴۱۲).
ابومسمار در ۲۱۹ و ۲۲۰ق تاخت و تازی را را در مناطق دور دست ساحلی یمن یعنی ارتفاعات حجه در شمال غربی صنعا آغاز كرد و آن مناطق را تصرف نمود و سپاهی كه امام صتعا برای مقابله با او به تهامه اعزام كرده بود، در اثر دسیسه های وزیر امام، حسن بن حسن علفی با شكست مواجه شد و فرمانده سپاه با فرزندش كشته شدند(عمری، ج۱، ص۱۳۳-۱۳۸).
پیروزی های ابومسمار دیری نپایید و به زودی از جانب ۳ نیرو مورد تهاجم قرار گرفت:از یك سو امام صنعا المتوكل علی الله كه در ۲۲۴ق به جای پدرش امام منصور، حكومت را به دست گرفته بود، او را تحت فشار قرار دارد و درگیر جنگ های پراكنده ساخت و از سوی دیگر وهابی ها بر وی تاختند و مهم تر از این ها، نیروهای محمدعلی پاشا حاكم عثمانی مصر، هجومی گسترده آغاز كرده بود كه دامنه آن، حكومت ابومسمار را نیز در برمی گرفت(ابن زباره، ج۱، ص۴۱۲).
اختلافاتی كه بین ابومسمار و ابونقطه عامل و فرمانده سپاه ابن سعود در منطقه بروز كرده بود، به شدن بالا گرفت و ابونقطه به مناطق تحت حكومت وی حمله كرد. ابومسمار در نامه ای به ابن سعود نسبت به اعمال و تجاوزات ابونقطه شدیداً اعتراض كرد و در جلسه حكمیتی كه با نمایندگان ابومسمار، از جمله پسرش، در حضور ابن سعود برپاشد، توافقی حاصل نگشت. ابن سعود كه نسبت به نیات ابومسلم دچار تردید شده بود، او را نزد خود فراخواند، ولی ابومسمار اجابت نكرد و همین امر موجب شد كه ابن سعود سپاهی عظیم به فرماندهی ابونقطه كه شمار آنان را بین ۵۰تا ۱۰۰هزارنفر نوشته اند، به جنگ او گسیل دارد(۲۲۴ق). ابومسمار كه نیروهایش از ۱۷۰۰۰تن تجاوز نمی كرد، به رغمم كشته شدن ابونقطه، در نهایت با تحمل شكستی سخت با ابوعریش عقب نشینی كرد(شوكانی، البدر الطالع، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۱؛ ابن بشیر، ج۱، ص۱۷۸-۱۷۹؛ عمری، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۰؛ فیلبی، ج۱، ص۱۱۳)و در نبردهای سال بعد نیز در برابر قوای ابن سعود كاری از پیش نبرد و طامی بن شعیب عامل ابن سعود در عسیر، بنادر لحیه و حدیده را از تصرف وی خارج ساخت و غارت كرد(ابن بشر، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵).
ابومسمار پس از این شكست به سبب ضعف قوا، با دشمن دیگر خود المتوكل علی الله، امام صنعا پیمان صلحی برقرار كرد كه چندان نپایید، زیرا به تشویق ابن سعود، المتوكل سپاهی به فرماندهی وزیر خود علی بن اسماعیل به سوی تهامه فرستاد و نامه ای به والی حجه نوشت كه او نیز به ابومسمار حمله كند، كشمكش ابومسمار با المتوكل تا پایان عمر المتوكل(۲۳۱ق)ادامه یافت(شوكانی، البدر الطالع، ج۱، ص۲۴۱؛ عرشی، ج۱، ص۷۰-۷۱؛ عمری، ج۱، ص۱۶۶؛ عمری، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۷).
به دنبال پیروزی محمد علی پاشا سردار عثمانی در عسیر، ابومسمار برای نزدیكی به او و تسویه حساب گذشته، طامی بن شعیب را كه به او پناهنده شده بود، دستگیر كرد و همراه با نامه و هدایایی نزد محمدعلی پاشا فرستاد. متقابلاً محمدعلی نه تنها موافقت باب عالی را با ابقای حكومت ابومسمار در ابوعریش به دست آورد، بلكه آن بخش از قلمرو او را كه به تصرف ابن سعود درآمده بود، نیز به ابومسمار مسترد داشت(ابن بشر، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵؛ ابن بشر، ج۱، ص۲۲۱؛ ابن بشر، ج۱، ص۲۲۲؛ اباظه، ج۱، ص۳۲-۳۳؛ حمزه، ج۱، ص۳۵۹). روابط این دو نیز دیری نپایید و ابومسمار در پاسخ اشراف عسیر، بر ضد محمدعلی قیام كرد و در ۲۳۰ق در منطقه حجیلان از نواحی عسیر با سپاه محمد علی پاشا به جنگ پرداخت و در این جنگ ابومسمار، موفق شد سپاه عثمانی ها را شكست دهد، ولی پس از این واقعه بیمار شد و درگذشت. او را در مكانی به نام ملاحه از سرزمین بنی مالك در منطقه سراه به خاك سپردند(ابن بشر، ج۱، ص۲۵۷؛ اباظه، ج۱، ص۳۳؛ ابن زباره، ج۱، ص۴۱۳).
ابومسمار با این كه در دوران حكومت خود بیشتر درگیر جنگ های مختلف با همسایگانش بود، از عمران و آبادی مناطق زیر نفوذ خود بازنایستاد. بناهای بزرگ و قلعه های رفیع در ابوعریش ساخت، حصارهای محكم و استواری به گرد شهرها كشید، مساجدی در برخی از شهرها بنا كرد و جهت آن مساجد اوقافی تعیین نمود. وی به گسترش علم و ادب نیز عنایت داشت و دانش طلبان و عالمانی را كه به حوزه حكومت وی روی می آوردند، می نواخت و حتی با برخی از آنان از جمله شوكانی مكاتبه داشت. هنگامی كه درگذشت، بسیاری از دانشمندان و ادیبان و مردم ابوعریش در سوگ او گریستند(شوكانی، دیوان، ج۱، ص۲۷۶؛ ابن زباره، ج۱، ص۴۱۰-۴۱۲). قاضی عبدالرحمان بن احمد بن حسن بهكلی درباره زندگانی وی كتابی با عنوان نفح العود بسیرة الشریف حمود نوشت كه تا حوادث سال ۲۲۵ق را خود او آورده و پس از آن را، حسن بن احمد بن عبدالله تكمیل كرده است(ابن زباره، ج۱، ص۴۱۳؛ زركلی، ج۲، ص۲۸۲). این كتاب در ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م در ریاض چاپ شده است.
پس از ابومسمار فرزندش احمد بن حمود به جای او نشست، اما دیری نپایید كه وی در ۲۳۴ق به دست نیروهای عثمانی اسیر گردید و به مصر فرستاده شد و پس از مدتی در همانجا درگذشت و طومار حكومت خاندان ابومسمار در منطقه عسیر و مخلاف سلیمانی و تهامه در هم پیچیده شد(عمری، ج۱، ص۲۲۱).
پس از این، از خاندان ابومسمار نامی در میان نبود تا اینكه در ۲۵۱ق فردی به نام حسین بن علی بن حیدر بن محمد حسنی، معروف به شریف حسین و ملقب به ابن ابی مسمار به حكومت صبیا رسید و در ۲۵۶ق ابوعریش نیز به حكومت وی ضمیمه گردید و از جانب سلطال عبدالمجید عثمانی ملقب به پاشا شد. با درگذشت وی در مكه(۱۲۷۳ق/۱۸۵۶م)خاندان اشراف ابومسمار برافتادند.
-----------------------------------------------------------

فهرست مندرجات

۱ - فهرست منابع


(۱) اباظه فاروق عثمان، الحكم العثمانی فی الیمن، بیروت، ۱۹۷۹م؛
(۲) ابن بشر عثمان بن عبدالله، عنوان المجد فی تاریخ نجد، ریاض، ۱۴۸۵ق؛
(۳) ابن زباره محمد بن محمد، نیل الوطر، قاهره، ۱۳۴۸ق؛
(۴) بطریق عبدالحمید، من تاریخ الیمن الحدیث، قاهره، ۱۹۶۹م؛
(۵) جرافی یمنی عبدالله بن عبدالكریم، المقتطف من تاریخ الیمن، به كوشش زید بن علی وزیر، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م؛
(۶) حمزه فؤاد، قلب جزیرة العرب، ریاض، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م؛
(۷) زركلی، اعلام؛
(۸) شوكانی محمد بن علی، البدر الطالع، بیروت، دارالمعرفة؛
(۹) شوكانی محمد بن علی، دیوان، به كوشش حسین بن عبدالله عمری، دمشق، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م؛
(۱۰) عرشی حسیبن احمد، بلوغ المرام، به كوشش ماری كرملی، بیروت، دارالحیاءالتراث، العربی؛
(۱۱) عمری حسین عبدالله، مئة عام من التاریخ الیمن الحدیث، دمشق، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م؛



جعبه ابزار