ابوهاشم جعفری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
داوود بن قاسم، معروف به ابوهاشم جعفری، از نوادگان
جعفر بن ابیطالب است. وی از اصحاب
امام رضا،
امام جواد،
امام هادی،
امام عسکری و
امام زمان (علیهمالسّلام) به شمار میرود و در موضوعات مختلف روایات بسیاری را روایت کرده است. ابوهاشم شخصی عابد، باتقوا و شاعر و
راوی بود و همچنین دارای شخصیت سیاسی بوده و با ستمگران عصرش، به مبارزه پرداخته و علاوه بر اینها در نشر
مذهب شیعه و هدایت مردم نقش بسزایی داشته است.
داوود بن قاسم، معروف به ابوهاشم جعفری، از نوادگان جعفر بن ابیطالب و از خاندان ابوطالب، پدر گرامی مولا
علی (علیهالسّلام) است. وی به سبب انتساب به جعفر، به «جعفری» مشهور شده است. داوود از اصحاب گرانقدر امام رضا، امام جواد، امام هادی، امام عسکری و امام زمان (علیهمالسّلام) به شمار میرود. وی، علاقه زیادی به پیشوایان معصوم (علیهمالسّلام) داشت و آن بزرگواران نیز، او را بسیار دوست داشتند.
داوود، روایات بسیاری در موضوعات مختلف فقه، کلام و تفسیر، روایت کرده است. بسیاری از کرامات
ائمه اطهار (علیهمالسّلام) را او نقل کرده است. ابوهاشم، افزونبر اینکه عابدی با تقوا بود و مقام شامخی در عرصه شعر و حدیث داشت، شخصیت سیاسی هم به حساب میآمد، او فردی صریحاللهجه بود و با ستمگران عصرش، به مبارزه میپرداخت، وی به همین دلیل، بارها دستگیر و زندانی شد.
ابوهاشم، نوری در تاریکی بود تا
شیعیان گمراه و علاقهمندان به حق و حقیقت را هدایت کند، این روحانی مدیر و مدبر، با اطلاعات وسیعی که از مسائل روز در سرزمینهای اسلامی داشت، توانست به نشر مذهب تشیع بپردازد، وی با بحثها و مناظراتی که با سران فرقههای باطل و منحرف داشت، توانست جمعی از آنها را هدایت نماید، از اینرو، شایسته است گستردهتر، به ویژگیهای آن بزرگوار بپردازیم.
ابوهاشم جعفری میگوید:
وقتی در محضر امام حسن عسکری (علیهالسّلام) بودم، از آن حضرت، درباره تفسیر این سخن خداوند تعالی: «ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِاِذْنِ اللَّهِ؛
» پرسش کردم، حضرت فرمود: «مقصود از (الَّذِینَ اصْطَفَیْنا)
آل محمد (علیهمالسّلام) هستند و (ظالِمٌ لِنَفْسِهِ)، کسی است که امام را قبول ندارد و (مُقْتَصِدٌ)، کسی است که امام را میشناسد و (سابِقٌ بِالْخَیْراتِ)، خود امام است.
ابوهاشم میگوید: «از شنیدن سخن امام، گریستم و با خود درباره آنچه خداوند به آلمحمد (علیهمالسّلام) عطا کرده، اندیشیدم.»
امام متوجه من شد و فرمود: «عظمت شان آل محمد (علیهمالسّلام) از آنچه اندیشیدی، بیشتر است، خدا را شکر کن، چون تو را از کسانی که به دوستی آنان چنگ زدهاند، قرار داد، تو در
روز قیامت که هر گروهی با پیشوای خود خوانده میشوند، با آلمحمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فراخوانده میشوی، پس مژده باد تو را ابوهاشم! که بر خیری»
ابوهاشم میگوید:
یکی از دوستداران امام حسن عسکری (علیهالسّلام)، به ایشان نامهای نوشت و تقاضا کرد به او، دعایی بیاموزد، امام (علیهالسّلام) در پاسخ نوشت که این دعا را بخوان: «یا اسمع السّامعین و یا ابصر المبصرین و یا عزّ (انظرُ) النّاظرین و یا اسرع الحاسبین و یا ارحم الرّاحمین و یا احکم الحاکمین صلّ علی محمد و آل محمد و اوسع لی فی رزقی و مُدّ لی فی عمری وَامْنُنْ علی برحمتک و اجعلنی ممّن تنتصر به لدینک و لا تستبدل بیغیری.»
ابوهاشم آورده است: بعد از شنیدن فرمایش امام، با خود گفتم: «خدایا! مرا در حزب و گروه خود قرار ده» امام رو به من کرد و فرمود: «انت فی حزبه و زمرته اذ (انْ) کنتَ بالله مؤمنا و لرسوله مصدّقا...»
«تو در حزب و گروه خدایی، اگر به او ایمان داشته و تصدیقکننده پیامبرش باشی...»
در فضیلت و ارزش خدمت به
مؤمنان، روایات بسیاری وجود دارد، از جمله در روایتی از امام باقر (علیهالسّلام)، آمده است:
هرکس در پی برآوردن حاجت برادر مسلمان خویش گام بردارد، خداوند متعال به هفتاد و پنج هزار فرشته، دستور میدهد که بر او، سایه افکنند، این فرد، هیچ قدمی بر نمیدارد، جز آنکه حسنهای برایش نوشته و سیئهای از او محو و درجهاش، افزون میگردد، برای چنین شخصی که حاجت آن مسلمان را روا کرد، ثواب
حج و
عمره، ثبت میشود.
ابوهاشم جعفری، یکی از خادمان راستین مؤمنان بود، وی میگوید: شنیدم که امام حسن عسکری (علیهالسّلام) میفرمود: «در
بهشت، دری است به نام «معروف»، از این در، فقط کسانی که کار خیر انجام دهند، داخل میشوند.»
از شنیدن این روایت، شکر خداوند را بجا آوردم و از اینکه خودم را برای برآوردن نیازمندیهای مردم در سختی افکنده بودم، خرسند شدم، وقتی امام از آنچه درونم گذشت، آگاه شد، نگاهم کرد و فرمود: «آری، پس بر آنچه بدان مشغولی، مداومت کن، چراکه صاحبان نیکی در دنیا، همانا صاحبان خیر در آخرتاند.»
ابوهاشم جعفری میگوید:
به شدت تنگدست بودم، ازاینرو به منزل امام هادی (علیهالسّلام) روانه شدم، بعد از آنکه امام به من اجازه ورود داد، در حضورشان نشستم، حضرت فرمود: «ابوهاشم! میخواهی شکر کدامیک از نعمتهای خداوند عزیز و جلیل را بجا آوری؟»
من سرافکنده و خاموش شدم و نمیدانستم چه بگویم، بعد امام فرمود: «
خداوند،
ایمان را روزی تو کرد و بهوسیله آن، بدنت را بر آتش، حرام نمود و تندرستی را نصیبت کرد و به واسطه آن، تو را بر طاعت یاری نمود و قناعت را به تو داد و از این راه، از تبذّل بازداشت...»
هرچند زندگانی آخرین
امامان شیعه، با کنترل شدید خلفای عباسی همراه بود، اما تشیع، کموبیش در سرتاسر سرزمینهای اسلامی، گسترش یافت، آنچه باعث شد معارف اهلبیت (علیهمالسّلام) به همهجا راه یابد، سیستم «
وکالت» بود. وکلا، بیشتر به واسطه نامههایی که از سوی افراد مطمئن، به
حجاز و
عراق میبردند، با امام مرتبط میشدند.
ارتباط ماورای طبیعی نیز، از دیگر وسایلی بود که باعث میشد امامان شیعه، از آن طریق، با وکلای مورد نظر خویش، ارتباط برقرار کنند.
یکی از وکلای بزرگ ائمه (علیهمالسّلام) ابوهاشم داوود بن قاسم بود،
سید بن طاووس در اینباره میگوید: در زمان
غیبت صغرا، سفیرانی شناخته شده بودند که معتقدان به امامت حسن ابن علی (علیهماالسّلام) هیچگونه اختلافی در موردشان نداشتند، از جمله آنان، داوود بن قاسم جعفری بود.
میرزا محمدعلی مدرس، در اینباره میگوید: «(ابوهاشم) در اوایل غیبت صغرا، از سفرای مُسلّم السّفاره ناحیه مقدسه هم بوده است.»
ابوهاشم جعفری، نزد امامان شیعه، منزلت والایی داشت، این حقیقت، از رفتار آن بزرگواران با او، فهمیده میشود، برای نمونه داوود بن قاسم، نقل میکند:
ساربانی از من خواست که با حضرت جواد (علیهالسّلام) صحبت کنم تا ایشان، او را به کار بگمارد، من نزد امام رفتم، ولی دیدم ایشان همراه گروهی، به صرف غذا مشغولاند، از اینرو نتوانستم سخن بگویم، به محض اینکه امام مرا دید، برایم غذا گذاشت و فرمود: «ابوهاشم! بخور»
پس امام بیدرنگ فرمود: «غلام! به ساربانی که ابوهاشم برای ما آورده است، رسیدگی کن و در کارها، از او کمک بگیر.»
داوود بن قاسم، عشق و علاقه شدیدی به خاندان عصمت و طهارت داشت و خود را وقف آنان کرده بود، بهطوریکه تحمل دوری از خاندان وحی، برای ابوهاشم غیرممکن بود، به همین علت، او اوقات زیادی از عمر خویش را با امامان خود سپری میکرد، وقتی ابوهاشم پیر و ضعیف شد و متوجه گردید که دیگر نمیتواند به راحتی از
بغداد، به خدمت حضرت هادی (علیهالسّلام) برسد، بسیار افسرده شد و به امام اینگونه شکایت کرد: «سنّم زیاد و بدنم ضعیف و اسبم پیر شده و آمدن برای زیارت شما از بغداد، برایم بسیار دشوار شده است، پس برایم دعا بفرمایید...»
در اشعار ابوهاشم هم، نشانههای روشنی بر علاقه زیاد وی به مولا علی (علیهالسّلام) و
اهلبیت (علیهمالسّلام)، دیده میشود، در جریان دستگیریهای امام عسکری (علیهالسّلام)، نگرانی زیاد ابوهاشم درباره این مسئله، دیده میشود، از جمله اینکه، «محمد بن عبدالله» میگوید: وقتی فردی به نام سعید، دستور بردن امام عسکری (علیهالسّلام) را داد، ابوهاشم جعفری ضمن نگارش نامهای به آن حضرت، عرض کرد: «فدایت شوم! بر ما، خبر بازداشت شما رسیده و از این بابت، سخت افسرده خاطر و بیقرار شدیم.» (تمام اشعار وی، در کتاب داوود بن قاسم، اثر محمد اصغرینژاد،
جمعآوری شده است.)
ابوهاشم جعفری، شاعری نیکوبیان بود و در مناسبتهای گوناگون، در مدح اهلبیت (علیهمالسّلام) و دفاع از ولایت، شعر میسرود. اشعار زیر، نمونههایی از آنهاست. وی در مدح خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، چنین سروده است:
یا آل احمد کیف اعدل عنکم •••• اعن السلامة و النجاة احول
ذخر الشفاعة جدکم لکبائری •••• فیها علی اهل الوعید اصول
شغلی بمدحکم و غیری عنکم •••• بعدوکم و مدیحه مشغول...
ای آل احمد! چگونه از شما باز گردم؟ •••• آیا از سلامتی و نجات، رویگردان شوم؟
نیای شما، شفاعت را برای گناهانم ذخیره کرده است، در شفاعت شما بر اهل عذاب، واقعیتهایی هست.
به مدح شما، مشغولم و غیر من، از ثنای شما به مدح دشمنتان، مشغول است.
داوود، در اثبات امامت
حضرت کاظم (علیهالسّلام)، به هنگام مناظره با فردی که مدعی امامت فرزند دیگر
حضرت صادق (علیهالسّلام) به نام اسماعیل بود، گفت:
لما انبری لی سائل لاجیبه •••• موسی احق بها ام اسماعیل
قلت: الدلیل معی علیک و ما علی •••• ما تدعیه للامام دلیل...
زمانی که پرسشگری، جلویم را گرفت تا پاسخش دهم که امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام)، به ولایت سزاوارتر است یا اسماعیل؟
گفتم: علیه تو، حجت با من است، درحالیکه بر آنچه ادعا میکنی بر امامت اسماعیل، دلیلی درست نیست....
از روایات و منابع موجود استفاده میشود که ابوهاشم جعفری، فردی انقلابی و شخصیتی سیاسی بود و با حکام وقت، معارضه و مبارزه میکرد، به همین دلیل، حکومت، مکرر او را دستگیر و زندانی و حتی شکنجه میکرد.
در روایات، شواهدی بر دستگیری و حبس او، دلالت دارد، چنانکه نقل است ابوهاشم جعفری در ضمن نامهای به
امام عسکری (علیهالسّلام)، از کوچکی زندان و سنگینی زنجیری که به پایش بسته شده بود، شکایت کرد، امام در پاسخ نوشت: «تو امروز، نماز ظهر را در منزلت میخوانی!» ابوهاشم میگوید: «مرا در وقت ظهر، از زندان آزاد کردند و همانطور که امام فرموده بود، نماز را در منزلم خواندم...»
در ماجرای دیگری، ابوهاشم به جرم دست داشتن در ترور یکی از عناصر کثیف عباسی، به نام عبدالله بن محمد، دستگیر میشود. سعد بن عبدالله میگوید:
جماعتی، چون داوود بن قاسم ابوهاشم جعفری، قاسم بن محمد عباسی، محمد بن عبیدالله و محمد بن ابراهیم که به سبب کشته شدن عبدالله بن محمد، دستگیر و زندانی شده بودند، گفتند: امام عسکری (علیهالسّلام) و برادرش جعفر، در یکی از شبها، به زندانی که آنان در آن بهسر میبردند، آورده شدند. وقتی چشم ابوهاشم به آن دو افتاد، از جا برخاست و صورت امام را بوسید و آن حضرت را روی عبای خویش نشاند....
ابوهاشم در اینباره میگوید: به همراه جماعتی، در قلعه جَوشق که به دستور
مقتدر عباسی، ساخته شده بود، زندانی بودیم که حضرت عسکری (علیهالسّلام) با برادرش جعفر، در آنجا زندانی شدند و این، باعث کاهش اندوه ما شد، من صورت امام را بوسیدم.... مردی به همراه ما، در زندان بود که ادعا میکرد، علوی است.
امام عسکری (علیهالسّلام) به ما فرمود: «اگر میان شما بیگانه نبود، میگفتم که خداوند چه موقع آزادتان میکند» در آن لحظه، امام به فردی، اشاره کرد و او رفت، آنگاه فرمود: «این مرد، از شما نیست، از او بپرهیزید، زیرا در لباسش، نوشتهای مخفی کرده که در آن، مطالبی را که شما علیه خلیفه گفتهاید، ثبت کرده است.»
ابوهاشم در ادامه میگوید: «یکی از حاضران، تا سخن امام را شنید، برخاست و لباس آن مرد را بازرسی کرد و نوشته مزبور را یافت.»
زیارتگاههای عراق، محمدمهدی فقیه بحرالعلوم، برگرفته از مقاله «آستان امامین عسکریین، ابوهاشم جعفری»، ج۱، ص۵۰۲-۵۰۹.