• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احضارنامه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



احضارنامه فرمی ویژه‌ است که به وسیلهٔ دادگاه خطاب به مظنون یا متهم یا شاهد به منظور حضور یافتن نزد دادگاه یا بازجو، همراه با قید زمان و مکان حضور، صادر می‌شود و در شعبه‌های بازپرسی، دادیاری و شعب دادگاه وجود دارند. این نوشتار به تبیین مندرجات، ترتیب ابلاغ احضارنامه، و ... می‌پردازد.



متهم برای بازجویی احضار می‌شود و در صورت عدم حضور جلب می‌گردد. احضار متهم به وسیله احضارنامه صورت می‌گیرد. به موجب ماده ۱۲۱،
[۱] قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۱۲۱.
: «مستنطق نباید کسی را احضار یا جلب کند مگر دلائل کافی برای احضار یا جلب در دست داشته باشد.» بنابراین دادیار یا قاضی تحقیق مکلف است قبل از احضار متهم دلایل را جمع آوری کند و آنها را مورد ارزیابی قرار دهد و در صورت وجود دلیل کافی و لزوم تحقیق از متهم او را احضار نماید.
با وجود لزوم احضار متهم، طبق ماده ۱۱۲،
[۲] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۱۲.
بایستی این احضار به وسیله احضارنامه (که احضاری کتبی است) به عمل آید.
در پاسخ به این سؤال که آیا احضار از طریق تلفن یا پیام شفاهی نیز ممکن است یا خیر؟
در نظریه ۳۳۹/۶۹۶
[۳] اداره حقوقی قوه قضائیه، نظریه: ۳۳۹/۶۹۶.
خود اظهار داشته است:
«مطابق مقررات قانون آیین دادرسی کیفری بالاخص مواد ۱۱۴
[۴] قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۱۱۴.
و ۲۲۲
[۵] قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۲۲۲.
و ۳۱۵
[۶] قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۳۲۵.
که جلب متهم را به احضار او به کیفیت مقرر در قانون مذکور مشروط کرده است، احضار متهم بایستی به وسیله احضارنامه به عمل آید. بنابراین احضار متهم از طریق تلفن یا پیام شفاهی احضار قانونی به شمار نمی‌آید و فاقد ضمانت اجرا است.»
[۷] آخوندی، محمود، آئین دادرسی کیفری، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۸۵، چ۱۲، ج۲، ص۱۰۱.

در نتیجه، با توجه به نظریه مذکور و به واسطه مضمون ماده ۱۱۲،
[۸] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۱۲.
احضار در صورتی قانونی است که، به صورت کتبی و با رعایت شرایط و ضوابط مقرر در قانون باشد.


به موجب ماده ۱۱۳،
[۹] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۱۳.
در احضار‌نامه، اسم و شهرت احضار شده و تاریخ و علت احضار و محل حضور و نتیجه‌ی عدم حضور باید قید شود. تبصره این ماده، الزامی بودن ذکر علت احضار و نتیجه عدم حضور را منوط به صلاحدید قاضی و به اقتضای مصلحت نموده است. مقصود از علت احضار در ماده مذکور آن است که باید دلیل کلی فراخوان شخص مانند عنوان اتهامی در احضارنامه ذکر شود، نه جهات جزئی مندرج در پرونده. لذا برای جلوگیری از هتک حیثیت باید به حداقل اکتفاء نمود.
[۱۰] خالقی، علی، آئین دادرسی کیفری، نشر شهر دانش، تهران، ۱۳۸۷، چ اول، ص۱۶۲.

برخی حقوق‌دانان این تبصره را در راستای عدم رعایت حقوق متهم تلقی نموده‌اند.
[۱۱] آشوری، محمد، آئین دادرسی کیفری، نشر سمت، تهران، ۱۳۸۵، چ۷، ج۲، ص۹۸.
این در حالی است که برخی دیگر به مزایای آن و رعایت برخی دیگر از وجوه حقوق متهم اشاره می‌کنند. عدم ذکر علت احضار متهم بدین سبب است که قاضی ممکن است تشخیص دهد، ذکر عنوان اتهام در برگه احضارنامه، اسباب بی‌اعتباری و هتک حیثیت متهم خواهد شد. همسایگان و مجاورین و همکاران متهم را نسبت به او بدبین می‌سازد. در حالی که، آنچه نسبت داده شده، ممکن است دلیل کاملی نداشته باشد و لذا ارتکاب احراز نشود. کسی را متهم به سرقت، کلاهبرداری، اعمال منافی عفت، ارتباط نامشروع، و... کرده‌اند؛ در حالی که وی از معتمدین شهر است. صاحب شغل و مقام آبرومندی است. ارسال احضارنامه با عناوین مذکور به یقین موجب خدشه‌دار شدن آبروی وی و غیر قابل جبران است. بعلاوه امکان دارد شکات به خاطر ایجاد جو نامطلوب، چنین شکایتی را مطرح کرده باشند و موضوع شاکیت اساسی ریشه‌ای نداشته باشد.
[۱۲] مدنی، سید جلال الدین، آئین دادرسی کیفری، نشر پایدار، تهران، ۱۳۷۸، چ۱، ص۲۳۲.
بنابراین با تشخیص مرجع تحقیق امر قضایی است که علت احضار در احضارنامه قید خواهد شد.
[۱۳] آخوندی، محمود، آئین دادرسی کیفری، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۸۵، چ۱۲، ج۲، ص۱۰۲.

از سوی دیگر، ممکن است مرجع تحقیق، تشخیص دهد که با ذکر نتیجه عدم حضور یعنی جلب متهم؛ در احضارنامه احتمال جدی مخفی شدن متهم و به بن‌بست رسیدن تحقیقات وجود دارد. لذا در این شرایط می‌تواند از ذکر این امر خودداری نماید. جلب در اذهان عمومی حکایت از نوعی مقاومت در مقابل قانون دارد. بنابراین ممکن است مرجع تحقیق ترجیح دهد که احضارنامه بدن ذکر نتیجه عدم حضور باشد. البته عدم ذکر آن دادگاه را از حق جلب متهم محروم نمی‌سازد.
[۱۴] مدنی، سید جلال الدین، آئین دادرسی کیفری، آئین دادرسی کیفری، نشر پایدار، تهران، ۱۳۷۸، چ۱، ص۲۳۳.




ابلاغ احضارنامه به دو شکل ابلاغ واقعی و ابلاغ قانونی میسر است. ابلاغ در صورتی واقعی است که به شخص احضار شونده به صورت مستقیم و واقعی احضارنامه تحویل شود. از این رو، اگر ابلاغ با واسطه و غیر مستقیم باشد، اعم از این که به همسر، فرزند، پدر، مادر و... باشد و در صورت عدم حضور ایشان به همسایه ابلاغ گردد (موضوع ماده ۶۹)
[۱۵] قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۶۹.
یا در نشریات آگهی داده شود. (موضوع ماده ۷۳،
[۱۶] قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی، ماده۷۳.
البته چنانچه طبق ماده ۱۱۴،
[۱۷] قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۱۱۴.
متهم سواد نداشته باشد و احضارنامه در حضور دو شاهد بر احضار شده قرائت و ابلاغ گردد، ابلاغ واقعی است. ضمن این که ابلاغ قانونی، به موجب ماده ۸۳،
[۱۸] آیین دادرسی مدنی، ماده ۸۳.
در صورتی دارای اعتبار است که برای دادگاه محرز شود که اوراق به اطلاع مخاطب رسیده است.
[۱۹] گلدوست جویباری، رجب، آئین دادرسی کیفری، نشر جنگل، تهران، ۱۳۸۷، چ۲، ص۶۳.

به موجب ماده ۱۱۴،
[۲۰] قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۱۱۴.
، ترتیبات ابلاغ احضارنامه در امور کیفری بر اساس مقررات مذکور در آیین دادرسی مدنی خواهد بود. قانون آیین دادرسی مدنی در مبحث دوم از فصل سوم در ضمن مواد ۶۷،
[۲۱] قانون آیین دادرسی مدنی، ماده ۶۷.
تا ۸۳،
[۲۲] قانون آیین دادرسی مدنی.
به تفصیل در مورد ابلاغ سخن گفته است. البته به تبعیت از این قانون برخی موارد را تکرار نموده است. از جمله آن، ماده ۱۱۲
[۲۳] قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۱۱۲.
به لزوم دو نسخه بودن احضارنامه اشاره کرده، می‌گوید:
«احضارنامه در دو نسخه فرستاده می‌شود، یک نسخه را متهم گرفته و نسخه دیگر را امضاء کرده به مامور احضار رد می‌کند».
[۲۴] آخوندی، محمود، آئین دادرسی کیفری، آئین دادرسی کیفری، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۸۵، چ۱۲، ج۲، ص۱۰۳.

در صورت امتناع متهم از گرفتن اوراق، امتناع او در برگه قید و احضارنامه اعاده می‌گردد. (ماده ۶۸)
[۲۵] قانون آیین دادرسی مدنی، ماده ۶۸.
بدیهی است تاریخ امتناع متهم از گرفتن اوراق تاریخ ابلاغ واقعی محسوب می‌شود (تبصره ماده ۸۱)
[۲۶] قانون آیین دادرسی مدنی، ماده ۸۱.
[۲۷] آشوری، محمد، آئین دادرسی کیفری، نشر سمت، تهران، ۱۳۸۵، چ۷، ج۲، ص۹۹.

لازم به ذکر است که بین ابلاغ احضارنامه و موعد حضور متهم باید فاصله زمانی متناسب وجود داشته باشد؛ مگر این که موضوع از امور فوری باشد که در این صورت جهت فوریت در صورت مجلس قید می‌شود. متهم احضار شده باید شخصاً حاضر شود. اگر نمی‌تواند حاضر شود باید عذر موجه خود را اعلام کند. چنان چه مرجع تحقیق عذر را موجه تشخیص دهد احضارنامه را تجدید می‌کند، و گرنه دستور جلب متهم را می‌دهد. (مواد ۱۱۶ و ۱۱۷)
[۲۸] قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۱۱۶ و ۱۱۷.
[۲۹] آخوندی، محمود، آئین دادرسی کیفری، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۸۵، چ۱۲، ج۲، ص۱۰۳.

ماده ۱۱۵
[۳۰] قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۱۱۵.
برخلاف ماده ۱۱۱، قانون سابق
[۳۱] قانون آیین دادرسی کیفری.
بار دیگر به تبعیت از قانون آیین دادرسی مدنی پرداخته، و در مواردی که ابلاغ احضارنامه به واسطه معلوم نبودن محل اقامت ممکن نشود و به طریق دیگری هم ابلاغ ممکن نگردد، پس از تعیین وقت رسیدگی، احضار متهم را به جای سه مرتبه درج آگهی در روزنامه‌های کثیر الانتشار یا محلی، با یک مرتبه درج آگهی محقق می‌داند. البته در ادامه نیز قاضی را مکلف می‌کند با لحاظ مواد ۲۱۷ و ۲۱۸ همان قانون،
[۳۲] قانون آیین دادرسی مدنی، مواد ۲۱۷ و ۲۱۸.
در صورت وجود شرایط، حکم غیابی صادر نماید. ضمن این که تاریخ نشر آگهی تا روز دادرسی کمتر از یک ماه نباید باشد.


۱. قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۱۲۱.
۲. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۱۲.
۳. اداره حقوقی قوه قضائیه، نظریه: ۳۳۹/۶۹۶.
۴. قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۱۱۴.
۵. قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۲۲۲.
۶. قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۳۲۵.
۷. آخوندی، محمود، آئین دادرسی کیفری، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۸۵، چ۱۲، ج۲، ص۱۰۱.
۸. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۱۲.
۹. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۱۱۳.
۱۰. خالقی، علی، آئین دادرسی کیفری، نشر شهر دانش، تهران، ۱۳۸۷، چ اول، ص۱۶۲.
۱۱. آشوری، محمد، آئین دادرسی کیفری، نشر سمت، تهران، ۱۳۸۵، چ۷، ج۲، ص۹۸.
۱۲. مدنی، سید جلال الدین، آئین دادرسی کیفری، نشر پایدار، تهران، ۱۳۷۸، چ۱، ص۲۳۲.
۱۳. آخوندی، محمود، آئین دادرسی کیفری، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۸۵، چ۱۲، ج۲، ص۱۰۲.
۱۴. مدنی، سید جلال الدین، آئین دادرسی کیفری، آئین دادرسی کیفری، نشر پایدار، تهران، ۱۳۷۸، چ۱، ص۲۳۳.
۱۵. قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری، ماده ۶۹.
۱۶. قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی، ماده۷۳.
۱۷. قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۱۱۴.
۱۸. آیین دادرسی مدنی، ماده ۸۳.
۱۹. گلدوست جویباری، رجب، آئین دادرسی کیفری، نشر جنگل، تهران، ۱۳۸۷، چ۲، ص۶۳.
۲۰. قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۱۱۴.
۲۱. قانون آیین دادرسی مدنی، ماده ۶۷.
۲۲. قانون آیین دادرسی مدنی.
۲۳. قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۱۱۲.
۲۴. آخوندی، محمود، آئین دادرسی کیفری، آئین دادرسی کیفری، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۸۵، چ۱۲، ج۲، ص۱۰۳.
۲۵. قانون آیین دادرسی مدنی، ماده ۶۸.
۲۶. قانون آیین دادرسی مدنی، ماده ۸۱.
۲۷. آشوری، محمد، آئین دادرسی کیفری، نشر سمت، تهران، ۱۳۸۵، چ۷، ج۲، ص۹۹.
۲۸. قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۱۱۶ و ۱۱۷.
۲۹. آخوندی، محمود، آئین دادرسی کیفری، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۸۵، چ۱۲، ج۲، ص۱۰۳.
۳۰. قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۱۱۵.
۳۱. قانون آیین دادرسی کیفری.
۳۲. قانون آیین دادرسی مدنی، مواد ۲۱۷ و ۲۱۸.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «احضارنامه»، تاریخ بازیابی:۱۳۹۹/۱۲/۱۷.    






جعبه ابزار