احمد تتوی خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَتَوی، احمد بن نصرالله فاروقی (د ۹۹۶ق/ ۱۵۸۸م)، معروف به قاضی احمد يا ملااحمد تتوی، تاریخنویس عصر تیموریان هند. تاریخ و محل دقیق ولادت او دانسته نیست ، اما نقوی تولد او را پیش از ۹۴۰ق و در شهر تته (تهتهه) دانسته است (نقوی، ص۲۶).
پدر او، نصرالله فاروقی، قاضی حنفی تته، نسب خود را به خلیفۀ دوم میرساند (عبدالحی، ج۴، ص۲۸؛ بدائونی، ج۲، ص۲۲۱؛ نقوی، ص۲۶). احمد در جوانی به مذهب شیعه گروید (شوشتری، ص۵۹۰_۵۹۱). پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در تته، در ۲۲ سالگی راهی مشهد شد و نزد علمای آن دیار به فراگیری علم كلام، حدیث، فقه و ریاضیات همت گماشت. مدتی نیز در شیراز و قزوین ساكن گردید. آنگاه به عتبات عراق و عربستان رفت و همه جا به شاگردی نزد دانشمندان مینشست (عبدالحی، ج۴، ص۲۸؛ شوشتری، ص۵۹۱). در همین دوره مدتی را نیز نزد شاه طهماسب صفوی در قزوین به سر برده است (عبدالحی، ج۴، ص۲۸). آفتاب اصغر گرایش قاضی احمد به تشیع را مربوط به همین زمان دانسته (آفتاب اصغر، ص۱۴۰)، ولی این اظهارنظر مخالف گزارشهای موجود است (شوشتری، ص۵۹۱؛ صدرالافاضل، ص۸۳).
وی پس از مرگ شاه طهماسب در ۹۸۴ق/۱۵۷۶م به هند بازگشت و مدتی در گلكنده نزد قطب شاه اقامت گزید؛ سپس به بیجاپور رفت و در دربار علی عادل شاه با بزرگانی چون فتحالله شیرازی و امیرنظامالدین مصاحب شد و به تدریج آوازۀ علم و فضلش دكن را فرا گرفت، به گونهای كه او را ارسطوی زمان میخواندند (صدرالافاضل، ص۸۳). مهمترین مرحلۀ زندگی تتوی از ۹۹۰ق با رفتن به فتح پورسیكری و پیوستن به دربار اكبرشاه آغاز گردید.
تمام منابعی كه از تتوی یاد كردهاند، بر اعتقاد استوار او به تشیع و صراحت در گفتار و نوشتار و پرهیز از هرگونه مصلحتاندیشی توافق دارند (بدائونی، ج۲، ص۳۱۷؛ ابوالفضل علامی، اكبرنامه، ج۳، ص۵۲۷). شرح مباحثات مذهبی متعدد او در منابع آمده است (شوشتری، ص۵۹۲؛ شاهنوازخان، ج۳، ص۲۶۰). این گرایش و صراحت، برخی از متعصبان را به مخالفت با او برانگیخت كه سرانجام به قتلش منتهی شد. قاتل او شخصی به نام میرزا فولاد برلاس، فرزند خدادادخان بود كه خاندانش سالیان دراز در دستگاه تیموریان خدمت میكردند. پیش از آنكه تتوی بر اثر جراحات از دنیا برود، با فرمان اكبرشاه، میرزا فولاد محكوم به قصاص گردید و كشته شد (شاهنوازخان، ج۳، ص۲۶۱). صدرالافاضل(صدرالافاضل، ص۸۴)، تاریخ زخم خوردن تتوی را ۲۲ صفر و وفات او را ۲۵ صفر سال ۹۹۶ دانسته است (آقابزرگ، ج۱، ص۳۷۳؛ بهرامیان، ص۵۶). جسد وی را در حظیرۀ ملاحبیبالله در لاهور به خاك سپردند. به گفتۀ بدائونی، مخالفان او در غیبت اكبرشاه، جسد را از قبر بیرون آوردند و سوزاندند و خاكستر آن را در رودخانه ریختند (آل داود، ص۳۲).
آتش خصومت مخالفان تتوی پس از مرگ او خاموش نشد، چنانكه بدائونی همواره از او با دشنام یاد كرده است (بدائونی، ج۲، ص۳۱۹؛ بدائونی، ج۲، ص۳۶۴_۳۶۵). كینۀ مخالفان تتوی از ذكر ماده تاریخ قتل او نیز قابل فهم است كه آوردهاند: «زهی خنجر فولاد» (بدائونی، ج۲، ص۳۶۴). با این همه، به وسعت معلومات و تسلط او بر علوم گوناگون حتیٰ از سوی بدائونی نیز تصریح شده، و او را «ملای خوبی» دانسته است (آل داود، ص۳۱). نثر پارسی او پخته و منسجم است و استفاده از آیات و احادیث بر تسلط او بر زبان عربی دلالت دارد.
آثـار:
۱. تاریخ الفی. اكبرشاه به سبب علاقه به تاریخ و متون تاریخی، خواهان تألیف كتابی مفصل در تاریخ هزار سالۀ اسلام از رحلت پیامبر(ص) تا زمان خود شد. تدوین این اثر را ۷ تن از نویسندگان از جمله عبدالقادر بدائونی و نقیبخان قزوینی در ۹۹۳ق آغاز كردند. با بروز پارهای اختلافها و به توصیۀ ابوالفتح گیلانی، تتوی مأموریت یافت این كتاب را از ۴۶ق به بعد، به تنهایی تدوین كند. پس از قتل او، ادامۀ كار به آصفخان قزوینی واگذار گردید. وی وقایع را تا ۹۹۷ق ادامه داد و پس از مدتی (حداقل ۴ سال) با نظارت و تصحیح خود او و بدائونی و مقدمهای كه گویا بعدها ابوالفضل علامی بر كتاب نوشت، تقدیم اكبرشاه گردید (بدائونی، ج۲، ص۳۱۸_۳۱۹). از آنجا كه در هیچ یك از نسخههای موجود این اثر، وقایع پس از سال ۹۸۴ق نیامده است و در مقدمۀ علامی نیز دیده نمیشود، تاریخ دقیق اتمام این اثر مشخص نیست.
بیشتر محققان، تتوی را مؤلف تاریخ الفی میدانند (عبدالحی، ج۴، ص۲۸؛ حكمت، ص۹۷) و آن به سبب نگارش بخش عمدهای از كتاب، یعنی از سال ۴۶ق تا زمان چنگیزخان است. سبك نگارش تتوی در تاریخ الفی، روان و نثر او خالی از هرگونه تكلف است. وقایع هزار سالۀ اسلام در این کتاب به صورت سالشمار آمده، اما مبدأ تاریخ را رحلت پیامبر (ص) گرفته است، نه هجرت. شیوۀ گزارش مطالب نشان میدهد كه تتوی و دیگر نویسندگان اثر به مهمترین منابع تاریخی پیشینیان و به ویژه نوشتههای مورخان تیموری در ایران دسترسی داشته، و این منابع عموماً در كتابخانۀ اكبرشاه نگهداری میشده است (بدائونی، ج۲، ص۳۱۸_۳۱۹). نكتۀ مهم دیگر، احتمال استفادۀ تتوی از بخشهای گمشدۀ تاریخ بیهقی است كه در ذكر حوادث مربوط به غزنویان و خصوصاً نیمۀ دوم سدۀ ۴ق از آن سود برده است (آل داود، ص۱۹_۲۰).
تاریخ الفی در میان منابع گوناگون تاریخی دورۀ تیموریان جایگاهی كم نظیر دارد. این اثر منبع بسیاری از آثار بعدی بوده است که از آن جمله میتوان به تذكرۀ هفت اقلیم امین احمد رازی اشاره كرد (رازی، ج۱، ص۴۸۷). وجود نسخههای خطی متعدد نیز حاكی از اهمیت و رواج این اثر است. استوری فهرستی از ۴۶ نسخۀ تاریخ الفی را بر میشمارد. نسخههای متعددی هم در هند و پاكستان وجود دارد كه منزوی برخی از آنها را یادآور شده است. بخشهایی از دو نسخۀ مصور نفیس در موزۀ هنرهای زیبای ویرجینیا و موزۀ هنری وُرسِستر ماساچوست نگهداری میشود.
متن کامل تاریخ الفی به تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد در ۸ جلد (تهران، ۱۳۸۲ش) و بخش پایانی كتاب كه در برگیرندۀ وقـایـع ۸۵۰ تا ۹۸۴ ق است، بـه كـوشش علی آل داود (تـهران،۱۳۷۸ش) به چاپ رسیده است.
۲. احسن القصص و دافع الغصص. به تصریح تتوی، این اثر گزیدهای از تاریخ الفی است. در سدۀ ۱۳ق احمد بن ابی الفتح شریف اصفهانی، این كتاب را تغییراتی جزئی داد و به خود منسوب كرد (احمد منزوی، حاشیه بر ادبیات فارسی استوری، ص۶۰۳_۶۰۴). از این تحریر نسخههای متعددی در كتابخانههای ملی، آستان قدس، مدرسۀ سپهسالار و دانشگاه تهران نگهداری میشود. ظاهراً تنها نسخهای كه در آن از تتوی به عنوان نویسنده نام برده شده، نسخهای است كه مؤلف الذریعه در نجف نزد محمد صادق كمونه دیده است (آقابزرگ، ج۱، ص۲۸۸).
۳. خلاصة الحیات. این اثر كه به نثری فنی و مصنوع نگاشته شده، پس از تاریخ الفی، مهمترین كتاب تتوی است. خلاصة الحیات مشتمل است بر سرگذشت فیلسوفان و حكیمان دوران باستان؛ هرچند كه مؤلف نزهة الخواطر، بر آن است كه فصلی دربارۀ فیلسوفان مسلمان نیزدر این اثر وجود داشته است (عبدالحی، ج۴، ص۲۸). این كتاب به فرمان ابوالفتح بن عبدالرزاق گیلانی كه خود از حكیمان دربار اكبرشاه بود، نگاشته شد (نسرین، ص۱۷۳_۱۷۴؛ نسرین، ص۱۸۳). دانش پژوه این اثر را تألیفی از چند كتاب معدود میداند (محمدتقی دانشپژوه، ص۱۶۹)، اما باید گفت که تتوی در تألیف این اثر، آثار متعددی از نویسندگان پیشین را در اختیار داشته، و به آنها استناد كرده، و اطلاعات سودمندی براساس منابع مربوط به ایران باستان و نكات ارزشمندی از علوم پزشكی و نجوم ارائه داده است. در برخی از مآخذ، نام كتاب را خلاصة الحیوان فی تاریخ احوال الحكماء الاعیان نیز آوردهاند (آل داود، ص۳۴). محمدتقی بهار از این اثر با عنوان تاریخ الحكما یاد كرده است (محمدتقی بهار، ج۳، ص۲۵۸). منزوی چندین نسخه از خلاصةالحیات را برشمرده (احمد منزوی، فهرستوارۀ كتابهای فارسی، ج۳، ص۲۱۲۴) كه کهنترین آن متعلق به كتابخانۀ مركزی دانشگاه تهران است (نسرین، ص۱۸۶). در كتابخانه خدابخش نیز نسخهای از این اثر نگهداری میشود.
شوشتری به ۳ اثر از تتوی اشاره كرده كه تاكنون نسخهای از آنها به دست نیامده است: رسالهای در تحقیق تریاق فاروق كه دربرگیرندۀ مباحثی در طب و داروشناسی بوده است؛ رسالهای در اخلاق؛ و رسالهای در اسرار حروف و رموز اعداد بر مبنای كتاب مفاحص (شوشتری، ص۵۹۲). ابوالفضل علامی نیز در آیین اكبری به ترجمهای از معجم البلدان اشاره دارد كه تتوی با همكاری قاسم بیک، شیخ منور و عدهای دیگر آن را تهیه كرده بودند (ابوالفضل علامی، آیین اكبری، ج۱، ص۷۶_۷۷). تتوی در دیباچۀ خلاصة الحیات از كتاب مفصل دیگری با نام مرآة العالم نام میبرد كه در حال تألیف آن بوده است.
فهرست منابع:
(۱) آفتاب اصغر، تاریخنویسی فارسی در هند و پاکستان، لاهور، ۱۳۶۴ش؛
(۲) آقابزرگ، الذریعه؛
(۳) آل داود، مقدمه بر تاریخ الفی احمد تتوی و آصفخان قزوینی، تهران، ۱۳۷۸ش؛
(۴) ابوالفضل علامی، آیین اكبری، كلكته، ۱۸۹۳م؛
(۵) ابوالفضل علامی، اكبرنامه، كلكته، ۱۸۸۶م؛
(۶) عبدالقادر بدائونی، منتخب التواریخ، به كوشش احمدعلی كلكته، ۱۸۶۵- ۱۸۶۹م؛
(۷) محمدتقی بهار، سبكشناسی، تهران، ۱۳۵۵ش؛
(۸) علی بهرامیان، «نگاهی به تاریخ الفی»، نشر دانش، تهران، ۱۳۷۸ش؛
(۹) علیاصغر حكمت، سرزمین هند، تهران، ۱۳۳۷ش؛
(۱۰) محمدتقی دانشپژوه، «تاریخنگاری فلسفه»، همراه نزهة الارواح و روضة الافراح محمد شهرزوری، تهران، ۱۳۶۵ش؛
(۱۱) امین احمد رازی، هفت اقلیم، به كوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ش؛
(۱۲) شاهنوازخان، مآثرالامرا، به كوشش اشرف علی، كلكته، ۱۲۰۹ق؛
(۱۳) نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۷۵ق؛
(۱۴) صدرالافاضل، مطلع انوار، ترجمۀ محمد هاشم، مشهد، ۱۳۷۴ش؛
(۱۵) عبدالحی، نزهة الخواطر، حیدرآباد دكن، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م؛
(۱۶) احمد منزوی، حاشیه بر ادبیات فارسی استوری، تهران، ۱۳۶۲ش؛
(۱۷) احمد منزوی، فهرستوارۀ كتابهای فارسی، تهران، ۱۳۷۴- ۱۳۷۹ش؛
(۱۸) عصمت نسرین، «كتاب خلاصة الحیات»، دانش، اسلامآباد، ۱۳۶۸- ۱۳۶۹ش؛
(۱۹) حسین عارف نقوی، تذكرۀ علمای امامیۀ پاكستان، ترجمۀ محمدهاشم، مشهد، ۱۳۷۰ش؛