• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اخباریان خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اَخْباريان‌، در فقه‌ متأخر امامى‌ گروهى‌ كه‌ به‌ پيروی از اخبار و احاديث‌ اعتقاد دارند و روش‌های اجتهادی و اصول‌ فقه‌ را نمى‌پسندند. در مقابل‌ آنان‌ فقيهان‌ هوادار اجتهاد قرار مى‌گيرند كه‌ با عنوان‌ «اصولى‌» شناخته‌ مى‌شوند. بدون‌ لحاظ عنوان‌های «اخباری» و «اصولى‌» تقابل‌ِ اين‌ دو گونه‌ نگرش‌ به‌ فقه‌ امامى‌ در سده‌های نخستين‌ اسلامى‌ ريشه‌ دارد. در مطالعه جناح‌بندی‌های مكاتب‌ فقهى‌ اماميه‌ در ۳ قرن‌ آغازين‌ مى‌توان‌ جناح‌هايى‌ را باز شناخت‌ كه‌ در برابر پيروان‌ متون‌ِ روايت‌ به‌ گونه‌هايى‌ از اجتهاد و استنباط دست‌ مى‌زدند.
سده ۴ ق‌/۱۰م‌ را مى‌توان‌ اوج‌ قدرت‌ مكتب‌ حديث‌ گرای قم‌ محسوب‌ داشت‌، به‌ گونه‌ای كه‌ فقيهان‌ اهل‌ استنباط چون‌ ابن‌ابى‌ عقيل‌ عمانى‌ و ابن‌جنيد اسكافى‌ در اقليت‌ قرار مى‌گرفتند. از برجستگان‌ فقيهان‌ حديث‌ گرا در اين‌ دوره‌، مى‌توان‌ كسانى‌ همچون‌ محمد بن‌ يعقوب‌ كلينى‌ (د ۳۲۸ يا ۳۲۹ق‌/۹۴۰ يا ۹۴۱م‌)، على‌ ابن‌ بابويه قمى‌ (د ۳۲۸ ق‌)، ابن‌قولويه‌ (د ۳۶۸ يا ۳۶۹ق‌/۹۷۹م‌) و محمد ابن‌ بابويه قمى‌ (د ۳۸۱ق‌/ ۹۹۱م‌) را بر شمرد كه‌ در تأليف‌ كهن‌ترين‌ مجموعه‌های فقهى‌حديثى‌ نقش‌ عمده‌ای ايفا نموده‌اند (مدرسى‌ طباطبايى‌، ص۳۴). از سوی ديگر با ظهور شيخ‌ مفيد (د ۴۱۳ق‌/ ۱۰۲۲م‌) و در پى‌ او سيد مرتضى‌ (د ۴۳۶ق‌/۱۰۴۴م‌) و شيخ‌ طوسى‌ (د ۴۶۰ق‌/۱۰۶۸م‌) و تأليف‌ نخستين‌ آثار در اصول‌ فقه‌ اماميه‌، حركتى‌ نوين‌ در فقه‌ امامى‌ رخ‌ داد كه‌ تا قرن‌ها گرايش‌ فقها به‌ استنباط را بر حديث‌گرايى‌ برتری داد. به‌ هر روی تقابل‌ اين‌ دو گرايش‌ در جای جای آثار عالمان‌ ياد شده‌، به‌ چشم‌ مى‌خورد. در اوائل‌ المقالات‌ شيخ‌ مفيد از فقيهان‌ اهل‌ استنباط با تعبير مطلق‌ «فقها» و از حديث‌ گرايان‌ با تعبيرهای «اهل‌ النقل‌»، «اصحاب‌ الاثار» و تعبيرهای مشابه‌ بارها ياد شده‌ است‌ (مفيد، ص‌۱۹؛ مفيد، ص۲۳). در رساله‌ای از سيد مرتضى‌، تعبير فقيهان‌ِ «اصحاب‌ حديث‌» در مقابل‌ فقيهانى‌ به‌ كار رفته‌ است‌ كه‌ روش‌ اصولى‌ داشته‌، و مورد حمايت‌ مؤلف‌ بوده‌اند (سيد مرتضى‌، ص‌۱۸).
كاربرد اصطلاح‌ اخباری برای پيروان‌ متون‌ روايات‌ و اخبار، نخستين‌ بار در نيمه نخست‌ سده ۶ق‌/۱۲م‌ در ملل‌ و نحل‌ شهرستانى‌ به‌ چشم‌ مى‌آيد (شهرستانى‌، ج۱، ص۱۴۷) و به‌ دنبال‌ آن‌ در كتاب‌ نقض‌ عبدالجليل‌ قزوينى‌ رازی، عالم‌ امامى‌ سده ۶ق‌ دو اصطلاح‌ اخباری و اصولى‌ در برابر يكديگر قرار گرفته‌اند (قزوينى‌ رازی، ص‌۲۵۶؛ قزوينى‌ رازی، ص۳۰۰-۳۰۱). مكتب‌ فقيهان‌ اهل‌ حديث‌ كه‌ در اواخر سده ۴ و نيمه نخست‌ سده ۵ق‌ با كوشش‌ فقيهان‌ اصول‌ گرا ضعيف‌ گرديد، وجود محدود خود را در مجامع‌ فقهى‌ اماميه‌ حفظ نمود، تا آنكه‌ در اوايل‌ سده ۱۱ق‌/۱۷م‌ بار ديگر به‌ وسيله محمد امين‌ استرابادی (د ۱۰۳۳ يا ۱۰۳۶ق‌/۱۶۲۴ يا ۱۶۲۷م‌) در قالبى‌ نو مطرح‌ شد (مدرسى‌ طباطبايى‌، ص۵۷) كه‌ لبه تيز حملات‌ خود را متوجه‌ پيروان‌ گرايش‌ غالب‌ در فقه‌ امامى‌، يعنى‌ جناح‌ اصول‌ گرايان‌ ساخت‌. بايد به‌ اين‌ نكته‌ نيز اشاره‌ كرد كه‌ برخى‌ معتقدند ابن‌ابى‌ جمهور احسايى‌ (زنده‌ در ۹۰۴ق‌/۱۴۹۹م‌) از جمله‌ كسانى‌ بود كه‌ راه‌ را بر اخباريان‌ هموار گردانيد. او در رساله‌ای با عنوان‌ العمل‌ باخبار اصحابنا، به‌ اقامه ادله‌ای در اين‌ زمينه‌ پرداخته‌ بوده‌ است‌ (حر عاملى‌، امل‌ الامل‌، ج۲، ص۲۵۳؛ خوانساری، ج۷، ص۳۳).
با عنايت‌ به‌ پيشينه تاريخى‌ اخباری‌گری، در واقع‌ رواج‌ و اطلاق‌ عنوان‌ اخباری بر گروهى‌ خاص‌ و با معنى‌ و اصطلاح‌ مشخص‌ امروزی آن‌ از سده ۱۱ق‌ و با ظهور پيشوای حركت‌ نوين‌ اخباری، يعنى‌ محمد امين‌ استرابادی كه‌ برخى‌ او را با صفت‌ «اخباری صلب‌» وصف‌ كرده‌اند (بحرانى‌، ص۱۱۷)، آغاز شده‌ است‌. درباره وی به‌ عنوان‌ مؤسس‌ مكتب‌ اخباری در ميان‌ شيعيان‌ متأخر گفته‌اند: او نخستين‌ كسى‌ بوده‌ است‌ كه‌ باب‌ طعن‌ بر مجتهدان‌ را گشود و اماميه‌ را به‌ دو بخش‌ اخباريان‌ و مجتهدان‌ (= اصوليان‌) منقسم‌ گردانيد (كشميری، ص۴۱؛ تنكابنى‌، ص۳۲۱؛ بحرانى‌، ص۱۱۷).
استرابادی نخست‌ در سلك‌ مجتهدان‌ بود و از صاحب‌ مدارك‌ و صاحب‌ معالم‌ اجازه‌ أخذ كرد و مدتى‌ خود از طريقه ايشان‌ تبعيت‌ مى‌كرد، اما ديری نگذشت‌ كه‌ از روش‌ استادانش‌ روی برتافت‌ و بر ضد گروه‌ مجتهدان‌ برخاست‌ (استرابادی، ص۲؛ خوانساری، ج۱، ص۱۲۰). برخى‌ چنان‌ مى‌پندارند كه‌ كليه گام‌هايى‌ كه‌ او برداشت‌، نتيجه تأثير افكار استادش‌ ميرزا محمد استرابادی بر وی بوده‌ است‌ (استرابادی، ص۱۱؛ خوانساری، ج۱، ص۱۲۰).
محمد امين‌ تعاليم‌ خود را در كتابى‌ با عنوان‌ الفوائد المدنيه‌ تدوين‌ كرده‌ كه‌ در ميان‌ آثار او، اثری شاخص‌ است‌ و از مهم‌ترين‌ منابع‌ در باب‌ نظرات‌ او و به‌ طور كلى‌ اخباريان‌ محسوب‌ مى‌گردد.
علاوه‌ بر محمد امين‌ استرابادی، از پيروان‌ تندرو و متعصب‌ مكتب‌ اخباری در سده ۱۱ق‌ بايد از عبدالله‌ بن‌ صالح‌ بن‌ جمعه سماهيجى‌ بحرانى‌ صاحب‌ منية الممارسين‌، نام‌ برد كه‌ به‌ كثرت‌ طعن‌ بر مجتهدان‌ شهره‌ بود (خوانساری، ج۴، ص۲۴۷؛ تنكابنى‌، ص۳۱۰). شيخ‌ يوسف‌ بحرانى‌ او را از اخباريان‌ شمرده‌، و افزوده‌ است‌ كه‌ وی به‌ اهل‌ اجتهاد بسيار ناسزا مى‌گفت‌، در حالى‌ كه‌ پدرش‌ ملا صالح‌ اهل‌ اجتهاد بود (بحرانى‌، ص‌۹۸).
از ديگر رهبران‌ تندرو اخباريان‌، ابو احمد جمال‌الدين‌ محمد بن‌ عبدالنبى‌، محدث‌ نيشابوری استرابادی (مق ۱۲۳۲ق‌/۱۸۱۷م‌)، معروف‌ به‌ ميرزا محمد اخباری بود كه‌ از مجتهدان‌ نامدار اصولى‌ مانند ميرزا ابوالقاسم‌ قمى‌، شيخ‌جعفر نجفى‌ كاشف‌ الغطاء، ميرسيدعلى‌طباطبايى‌، سيدمحمدباقر حجت‌الاسلام‌اصفهانى‌ و محمدابراهيم‌ كلباسى‌ به‌ زشتى‌ ياد مى‌كرد و با آنان‌ دشمنى‌ آشكار داشت‌(خوانساری، ج۷، ص۱۲۷؛ نفيسى‌، ص۲۵۰).
ميرزا محمد هرگز از ابراز مخالفت‌ آشكار با علمای اصول‌، چه‌ در گفتار و چه‌ در نوشتار، خودداری نمى‌كرد و همين‌ امر سبب‌ شد تا حكم‌ قتل‌اوتوسط علماومجتهدان‌بنام‌آن‌ زمان‌ ازجمله‌سيدمحمدمجاهد،پسر ميرسيدعلى‌طباطبايى‌ و شيخ‌موسى‌،پسرشيخ‌جعفركاشف‌الغطاء و سيد عبدالله‌ شبر و نيز شيخ‌اسدالله‌كاظمينى‌ امضا گردد.
در ميان‌ كسانى‌ كه‌ شيوه محمد امين‌ استرابادی را پسنديدند و به‌ اخباری‌گری گرايش‌ پيدا كردند، فقيهان‌ بزرگى‌ را مى‌توان‌ يافت‌ كه‌ در عين‌ اعتقاد داشتن‌ به‌ مكتب‌ اخباری، دارای اعتدال‌ و ميانه‌روی بودند و از شدت‌ لحن‌ و ستيزه‌جويى‌ اخباريان‌ تندرو پرهيز مى‌كردند كه‌ از آن‌ جمله‌ شيخ‌ يوسف‌ بحرانى‌ (د ۱۱۸۶ق‌/۱۷۷۲م‌) شايسته ذكر است‌. او كه‌ به‌ سبب‌ تأليف‌ كتاب‌ الحدائق‌ الناضره‌ به‌ «صاحب‌ حدائق‌» شهرت‌ دارد، به‌ اتفاق‌ منابع‌ گر چه‌ ظاهراً اخباری بود، اما تعصب‌ و تندروی نداشت‌ و شيوه فقهى‌ او روشى‌ ميانه‌ بين‌ اخباريان‌ و اصوليان‌ بود (كشميری، ص۲۷۹؛ تنكابنى‌، ص۲۷۱؛ مدرس‌، ج۳، ص۳۶۰). بحرانى‌ خود مدعى‌ بود كه‌ در شيوه فقهى‌ بر مسلك‌ محمد تقى‌ مجلسى‌ است‌ كه‌ حد وسط ميان‌ اخباری‌گری و اصولی‌گری است‌ (كشميری، ص۲۸۳). در اين‌ ميان‌ وحيد بهبهانى‌ از مخالفت‌ با شيخ‌ يوسف‌ بحرانى‌ پرهيز نداشت‌ و مردم‌ را از خواندن‌ نماز جماعت‌ با او نهى‌ مى‌كرد؛ در حالى‌ كه‌ صاحب‌ حدائق‌ حكم‌ كرد كه‌ نماز خواندن‌ به‌ امامت‌ وحيد بهبهانى‌ صحيح‌ است‌. چون‌ شيخ‌ يوسف‌ را خبر دادند كه‌ وحيد درباره وی چنين‌ مى‌گويد، اظهار داشت‌ كه‌ «تكليف‌ شرعى‌ وی همان‌ است‌ كه‌ او مى‌گويد و تكليف‌ شرعى‌ من‌ نيز اين‌ است‌ كه‌ بيان‌ داشتم‌ و هر يك‌ از ما بر آنچه‌ خداوند بر آن‌ مكلفمان‌ ساخته‌ است‌، عمل‌ مى‌كنيم‌» (مامقانى‌، ج۲، ص۸۵).
از علمای اصولى‌ نجف‌ اشرف‌ و ساير شهرهای عراق‌ در زمان‌ شيخ‌ يوسف‌ بحرانى‌، به‌ سبب‌ نفوذ اخباريان‌، كمتر نامى‌ برده‌ مى‌شد. از ديگر سو اخباريان‌ هم‌ به‌ قدری تندروی كرده‌ بودند كه‌ پيشوای آنان‌، شيخ‌ يوسف‌ بحرانى‌ هرجا كه‌ مناسب‌ مى‌ديد، آنان‌ را از ادامه اين‌ روش‌ ناپسند كه‌ موجب‌ بروز شكاف‌ ميان‌ شيعيان‌ و نزاع‌ ميان‌ علمای اصولى‌ و اخباری مى‌شد، برحذر مى‌داشت‌.
از ديگر اخباريان‌ ميانه‌رو، سيد نعمت‌ الله‌ جزايری شوشتری (د ۱۱۱۲ق‌/۱۷۰۰م‌) است‌ كه‌ گفته‌ شده‌، با اينكه‌ اخباری بوده‌، در تأييد و نصرت‌ مجتهدان‌ و هواداران‌ ايشان‌ و ارج‌ نهادن‌ به‌ اقوال‌ آنان‌ اهتمام‌ تمام‌ داشته‌ است‌ (مدرس‌، ج۳، ص۱۱۳).
گفتنى‌ است‌ كه‌ برخى‌، ملامحسن‌ فيض‌ كاشانى‌ (د ۱۰۹۱ق‌/ ۱۶۸۰م‌) را نيز در عداد اخباريان‌ نام‌ برده‌اند (خوانساری،ج۶، ص۸۵). فيض‌ كاشانى‌ خود گويد: مقلد قرآن‌ و حديثم‌ و نسبت‌ به‌ غير از قرآن‌ و حديث‌ بيگانه‌ام‌ (فيض‌ كاشانى‌، ص‌۱۹۶). شايد بتوان‌ اين‌ سخنان‌ فيض‌ را نمايانگر تمايل‌ او به‌ اخباری‌گری دانست‌. او همچنين‌ معتقد بوده‌ است‌ كه‌ عقول‌ مردم‌ِ عادی ناقص‌ و غير قابل‌ اعتماد و فاقد حجيت‌ است‌ (فيض‌ كاشانى‌، ص۱۶۹-۱۷۰).
محمدتقى‌ مجلسى‌ (د ۱۰۷۰ق‌/۱۶۶۰م‌) نيز از پيروان‌ ميانه‌رو و متعادل‌ مكتب‌ اخباری بوده‌، و چنانكه‌ گفته‌ شده‌، آموزش‌های محمد امين‌ استرابادی را صريحاً تأييد مى‌كرده‌ است‌.
از ديگر اخباريان‌ ميانه‌رو اينان‌ را مى‌توان‌ ذكر كرد: ملا خليل‌ بن‌ غازی قزوينى‌ (د ۱۰۸۹ق‌/۱۶۷۸م‌) كه‌ از معاصران‌ شيخ‌ حر عاملى‌، محمدباقر مجلسى‌ و ملامحسن‌ فيض‌ كاشانى‌ و از شاگردان‌ شيخ‌ بهايى‌ و ميرداماد بود و با اجتهاد كاملاً مخالفت‌ مى‌ورزيد و آن‌ را انكار مى‌كرد (خوانساری، ج۳، ص۲۷۰؛ تنكابنى‌، ص۲۶۳)؛ محمد طاهر قمى‌ (د ۱۰۹۸ق‌/ ۱۶۸۷م‌) (مدرس‌، ج۴، ص۴۸۹)؛ شيخ‌ حرعاملى‌ (د ۱۱۰۴ق‌/۱۶۹۳م‌) كه‌ در خاتمه كتاب‌ معروفش‌ وسائل‌ الشيعه‌ به‌ اخباری بودن‌ خود اشاره‌ كرده‌، و ادله‌ای در اين‌ زمينه‌ اقامه‌ نموده‌ است‌ (وسائل‌ الشيعه‌،ج۲۰، ص۱۰۵_۱۱۲).
مبارزه اصوليان‌ و اخباريان‌ كه‌ از سده ۱۱ق‌ آغاز گرديد و با تندروی‌های اخباريان‌ ادامه‌ يافت‌، در نهايت‌ از سوی مجتهدان‌ و در رأس‌ ايشان‌ آقا وحيد بهبهانى‌ (د ۱۲۰۵ق‌/۱۷۹۱م‌) به‌ مبارزه‌ای جدی و منسجم‌ برضداخباری‌گری تبديل‌شد(صالحى‌، ج۱، ص۲۵؛ مدرسى‌ طباطبايى‌، ص۶۰). در زمان‌ وحيد بهبهانى‌، شهرهای عراق‌ به‌ ويژه‌ كربلا و نجف‌، پايگاه‌ اخباريان‌ بود و رياست‌ ايشان‌ را در آن‌ زمان‌ شيخ‌ يوسف‌ بحرانى‌ برعهده‌ داشت‌. در همان‌ حال‌ طرفداران‌ اصول‌ و اجتهاد شديداً در انزوا قرار گرفته‌ بودند، تا اينكه‌ وحيد به‌ كربلا مهاجرت‌ كرد (خوانساری، ج۲، ص۹۴_۹۵) و به‌ مبارزه‌ای جدی و شديد بر ضد اخباری‌گری پرداخت‌. او در كنار بحث‌ها و استدلال‌های علمى‌ خود در رد اخباری‌گری و اثبات‌ طريقه اجتهاد و ضرورت‌ به‌ كارگيری اصول‌ در استنباط احكام‌ شرعى‌، از برخوردهای عملى‌ نيز در راه‌ مبارزه‌ با اخباریگری رويگردان‌ نبود، و چنانكه‌ گفته‌ شد، نمازگزاردن‌ به‌ امامت‌ شيخ‌ يوسف‌ بحرانى‌ پيشوای اخباريان‌ را تحريم‌ كرد (مامقانى‌، ج۲، ص۸۵).
در پى‌ اقدامات‌ وحيد بهبهانى‌ و ديگر فقيهان‌ اصولى‌ برجسته آن‌ زمان‌، اصوليان‌ از انزوا به‌ درآمدند و در برابر اخباريان‌ به‌ قدرت‌ رسيدند. از جمله‌ كتب‌ وحيد كه‌ در رد اخباريان‌ و دفاع‌ از مجتهدان‌ به‌ رشته تحرير در آمده‌، رسالة الاجتهاد و الاخبار است‌. وحيد بهبهانى‌ را به‌ سبب‌ مبارزه نظری و عملى‌ شديد و طولانيش‌ با اخباريان‌، مروج‌ مذهب‌ و ركن‌ طايفه شيعه‌ و پايه استوار شريعت‌ در سده ۱۳ ق‌ و نيز مجدد مذهب‌ و مروج‌ طريقه اجتهاد دانسته‌اند (خوانساری، ج۲، ص۹۴).
پس‌ از وحيد بهبهانى‌، شيخ‌ مرتضى‌ انصاری (د ۱۲۸۱ق‌/۱۸۶۴م‌) را بايد بنيان‌ گذار علم‌ اصول‌ فقه‌ دانست‌. از او نقل‌ شده‌ كه‌ گفته‌ است‌ اگر امين‌استرابادی زنده‌ بود، اين‌ اصول‌ را مى‌پذيرفت‌ (اعتمادالسلطنه‌، ص۱۳۷؛ مدرس‌، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲؛ مدرسى‌ طباطبايى‌، ص۶۱).
از ديگر مبارزان‌ بر ضد اخباريان‌، شيخ‌ جعفر نجفى‌ كاشف‌ الغطاء (د ۱۲۲۷ يا ۱۲۲۸ق‌/۱۸۱۲ يا ۱۸۱۳م‌) است‌ كه‌ از مخالفان‌ ميرزا محمد اخباری بود و در همين‌ راستا رساله‌ای با عنوان‌ كشف‌ الغطاء عن‌ معائب‌ ميرزا محمد عدو العلماء تأليف‌ كرد. او اين‌ رساله‌ را برای فتحعلى‌ شاه‌ قاجار فرستاد تا از حمايت‌ ميرزا محمد دست‌ بردارد (خوانساری، ج۲، ص۲۰۲).
رواج‌ اخباری‌گری در سده‌های ۱۱ تا ۱۳ق‌ بيشتر در شهرهای مذهبى‌ ايران‌ و عراق‌ و نيز در بحرين‌ و هندوستان‌ بوده‌ است‌ (حائری، ص۸۶). از جمله‌ شهرهایى‌ كه‌ در ايران‌ پايگاه‌ مهمى‌ برای پيروان‌ اين‌ مكتب‌ به‌ شمار مى‌رفت‌، قزوين‌ بود، زيرا در عصر رواج‌ اخباری‌گری بيشتر بخش‌ غربى‌ اين‌ شهر، جايگاه‌ اخباريان‌ بود كه‌ از شاگردان‌ و مريدان‌ ملاخليل‌ قزوينى‌ (د ۱۰۸۹ق‌) به‌ شمار مى‌آمدند (صالحى‌، ج۱، ص۲۶)، اما پس‌ از مبارزات‌ اصوليان‌ با اخباريان‌ و ضعف‌ روزافزون‌ اخباریگری، دامنه نفوذ اين‌ مكتب‌ نيز بسيار محدود گرديد. امروزه‌ تنها جايى‌ كه‌ آثار اخباری‌گری به‌ شكل‌ آشكار در آنجا ديده‌ مى‌شود، برخى‌ از مناطق‌ خوزستان‌ (به‌ ويژه‌ خرمشهر و آبادان‌) است‌.
سيد نعمت‌ الله‌ جزايری در منبع‌ الحياة و ملا رضى‌ قزوينى‌ در لسان‌ الخواص‌ اختلافات‌ عمده‌ ميان‌ اخباريان‌ و اصوليان‌ را ذكر كرده‌اند. همچنين‌ عبدالله‌ بن‌ صالح‌ سماهيجى‌ بحرانى‌ در منية الممارسين‌ ۴۰ فرق‌ ميان‌ اخباريان‌ و اصوليان‌ را بر شمرده‌ است‌. شيخ‌ جعفر كاشف‌ الغطاء نيز در الحق‌ المبين‌ فرق‌های ميان‌ اخباريان‌ و اصوليان‌ را مورد بررسى‌ قرار داده‌، و نيز ميرزا محمد اخباری در كتاب‌ الطهر الفاصل‌ به‌ ۵۹ فرق‌ اشاره‌ كرده‌ است‌. سيدمحمد دزفولى‌ در فاروق‌ الحق‌ اختلافات‌ را به‌ ۸۶ رسانيده‌ است‌ و حر عاملى‌ نيز در فائده ۹۲ از الفوائد الطوسيه‌، به‌ ذكر اختلافات‌ اين‌ دو گروه‌ پرداخته‌ است‌.
اينك‌ به‌ برخى‌ از عمده‌ترين‌ اين‌ اختلافات‌ اشاره‌ مى‌شود: اخباريان‌ اجتهاد را حرام‌ مى‌دانند، اما اصوليان‌ آن‌ را واجب‌ كفايى‌ و حتى‌ برخى‌ از آنان‌ واجب‌ عينى‌ مى‌دانند، چنانكه‌ ملامحمدامين‌ استرابادی در كتاب‌ الفوائد المدنيه‌ منكر اجتهاد شده‌، و گفته‌ است‌ كه‌ روش‌ علمای پيشين‌ اجتهادی نبوده‌ است‌ (استرابادی ، ص‌۴۰)؛ اخباريان‌ ادله‌ را به‌ كتاب‌ و سنت‌ منحصر مى‌دانند و بر خلاف‌ اصوليان‌، اجماع‌ و عقل‌ را حجت‌ نمى‌شمارند؛ اخباريان‌ تحصيل‌ احكام‌ از طريق‌ «ظن‌» را منع‌ كرده‌، بر خلاف‌ مجتهدان‌ جز «علم‌» را حجت‌ نمى‌دانند؛ احاديث‌ نزد اخباريان‌ بر دو نوع‌ صحيح‌ و ضعيف‌ است‌، اما در آثار مجتهدان‌ اخبار بر ۴ نوع‌ صحيح‌، موثق‌، حسن‌ و ضعيف‌ تقسيم‌ مى‌شود؛ اصوليان‌ مردم‌ را به‌ دو گروه‌ مجتهد و مقلد تقسيم‌ مى‌كنند، اما اخباريان‌ همه مردم‌ را مقلد معصوم‌ مى‌شمارند و تقليد از غير معصوم‌ را مجاز نمى‌دانند؛ اصوليان‌ ظاهر قرآن‌ را حجت‌ مى‌دانند و آن‌ را بر ظاهر خبر ترجيح‌ مى‌دهند، اما اخباريان‌ تمسك‌ به‌ ظاهر كتاب‌ را تنها در صورت‌ وجود تفسيری از معصوم‌ مجاز مى‌شمارند؛ اخباريان‌ كليه اخبار كتب‌ اربعه‌ را صحيح‌ و قطعى‌ الصدور مى‌دانند، اما اصوليان‌ همه اين‌ احاديث‌ را صحيح‌ نمى‌دانند؛ اخباريان‌ حسن‌وقبح‌ عقلى‌ را مى‌پذيرند،امابرخلاف‌ اصوليان‌، احكام‌ مستقل‌ عقلى‌ را حجت‌ شرعى‌ نمى‌شمارند؛ اصوليان‌ هم‌ در شبهه حكميه تحريميه‌ و هم‌ در شبهه حكميه وجوبيه‌ اصالت‌البرائه‌ را جاری مى‌دانند، اما اخباريان‌ تنها در مورد دوم‌ با آنان‌ موافقند ؛ اخباريان‌ بر خلاف‌ اصوليان‌ در هنگام‌ تعارض‌ اخبار، ترجيح‌ را با تمسك‌ به‌ برائت‌ اصليه‌ جايز نمى‌شمارند، چنانكه‌ استرابادی در فوائد المدنيه‌ مى‌گويد: من‌ معتقدم‌ كه‌ تمسك‌ به‌ برائت‌ اصليه‌ به‌ طور كلى‌، تا پيش‌ از اكمال‌ دين‌ صحيح‌ بود، ليكن‌ پس‌ از آنكه‌ دين‌ به‌ سر حد كمال‌ رسيد، برای برائت‌ مزبور محلى‌ باقى‌ نماند، زيرا اخبار متواتر از ائمه‌ در هر واقعه‌ای كه‌ مردم‌ نيازمند بدان‌ هستند ، رسيده‌ و تا روز قيامت‌ حقايق‌ موضوعات‌ ثابت‌ گرديده‌ و نيز برای هرگونه‌ اختلافى‌ كه‌ دو نفر با هم‌ دارند، حكمى‌ تعيين‌ شده‌ است‌ (استرابادی ، ص‌۱۰۶)؛ اخباريان‌ گونه‌هایى‌ از قياس‌ چون‌ قياس‌ اولويت‌، قياس‌ منصوص‌العله‌ و نيز تنقيح‌ مناط را كه‌ اصوليان‌ آن‌ها را معتبرمى‌شمارند،در شمارقياس‌های نهى‌ شده‌ دراحاديث‌ شمرده‌اند و آن‌ را باطل‌ مى‌انگارند (دزفولى‌، ص۳؛ خوانساری، ج۱، ص۱۲۷-۱۳۰؛ امين‌، ج۳، ص۲۲۳).
درباره ارتباط مسلك‌ شيخيان‌ با اخباريان‌ نظرات‌ گوناگونى‌ وجود دارد. گر چه‌ بزرگان‌ شيخيه‌ خود منكر هرگونه‌ ارتباط با اخباريان‌ هستند، اما مخالفان‌ ايشان‌ قائل‌ به‌ نوعى‌ ارتباط ريشه‌ای ميان‌ شيخيه‌ و اخباريه‌اند و معتقدند كه‌ پيدايى‌ مسلك‌ شيخيه‌ متأثر از انديشه اخباری‌گری بوده‌ است‌ (رازی، ج۱، ص۱۶۸). همچنين‌ برخى‌ معتقدند كه‌ شيخيان‌ نه‌ كاملاً پيرو اصوليان‌ بوده‌اند و نه‌ كاملاً پيرو اخباريان‌، بلكه‌ مسلك‌ آنان‌ راهى‌ ميان‌ اصولى‌ و اخباری بوده‌ است‌ .

اين‌ نكته‌ قابل‌ ذكر است‌ كه‌ در حوالى‌ نيمه دوم‌ سده ۲۰ م‌ تحقيقات‌ درباره اخباريان‌ بسيار فزونى‌ يافت‌. اخباريان‌ و در كنار آن‌ اصوليه‌ مورد توجه‌ پژوهشگران‌ اروپايى‌ قرار گرفتند. در ۱۹۵۸م‌ اسكارچا در مقاله‌ای با عنوان‌ «درباره مباحثات‌ ميان‌ اخباريان‌ و اصوليان‌ِ اماميه ايران‌» به‌ تفصيل‌ آراء و نظرات‌ آنان‌ را نقد و بررسى‌ كرد و به‌ بيان‌ برخى‌ اختلافات‌ ميان‌ ايشان‌ پرداخت‌. پس‌ از وی مادلونگ‌ در ۱۹۸۰م‌ طى‌ مقاله‌ای در ذيل‌ِ «دائرة المعارف‌ اسلام‌» ضمن‌ تحقيق‌، به‌ شناساندن‌ اين‌ فرقه‌ پرداخت‌. كولبرگ‌ نيز در ۱۹۸۵م‌ مقاله‌ای با عنوان‌ «اخباريان‌ » تأليف‌ كرد.
فهرست منابع:
(۱) استرابادی، محمدامين‌، الفوائد المدنيه، چ‌ سنگى‌؛
(۲) امين‌، محسن‌، اعيان‌ الشيعه، به‌ كوشش‌ محسن‌ امين‌، بيروت‌، ۱۴۰۳ق‌؛
(۳) اعتمادالسلطنه‌، محمدحسن‌، المآثر و الاثار، چ‌ سنگى‌، كتابخانه سنائى‌؛
(۴) بحرانى‌، يوسف‌، لؤلؤة البحرين‌، به‌ كوشش‌ محمد صادق‌ بحرالعلوم‌، قم‌، مؤسسه آل‌ البيت‌؛
(۵) تنكابنى‌، محمد، قصص‌ العلماء، تهران‌، ۱۳۶۹ق‌؛
(۶) حائری، عبدالهادی، تشيع‌ و مشروطيت‌ ايران‌، تهران‌، ۱۳۶۰ش‌؛
(۷) حر عاملى‌، محمد، امل‌ الامل‌، به‌ كوشش‌ احمد حسينى‌، نجف‌، ۱۳۸۵ق‌؛
(۸) حر عاملى‌، محمد، وسائل‌ الشيعه، بيروت‌، ۱۳۸۹ق‌؛
(۹) خوانساری، محمدباقر، روضات‌ الجنات‌، قم‌، ۱۳۹۱ق‌؛
(۱۰) دزفولى‌، فرج‌ الله‌، «فاروق‌ الحق‌»، در حاشيه حق‌ المبين‌؛
(۱۱) رازی، محمد، آثار الحجه، قم‌، ۱۳۳۲ق‌؛
(۱۲) سيد مرتضى‌، على‌، «رسالة فى‌ الرد على‌ اصحاب‌ العدد»، رسائل‌ الشريف‌ المرتضى‌، قم‌، ۱۴۰۵ق‌؛
(۱۳) شهرستانى‌، محمد، الملل‌ و النحل‌، به‌ كوشش‌ محمد بن‌ فتح‌الله‌ بدرانى‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/۱۹۳۶م‌؛
(۱۴) صالحى‌، عبدالحسين‌، مقدمه‌ بر غنيمة المعاد فى‌ شرح‌ الارشاد ( موسوعه ) برغانى‌، تهران‌، مطبعه احمدی؛
(۱۵) فيض‌ كاشانى‌، محسن‌، ده‌ رساله‌، به‌ كوشش‌ رسول‌ جعفريان‌، اصفهان‌، ۱۳۷۱ش‌؛
(۱۶) قزوينى‌ رازی، عبدالجليل‌، نقض‌، به‌ كوشش‌ جلال‌ الدين‌ محدث‌ ارموی، تهران‌، ۱۳۳۱ق‌؛
(۱۷) كشميری، محمدعلى‌، نجوم‌ السماء، چاپخانه جعفری، ۱۳۰۳ق‌؛
(۱۸) مامقانى‌، عبدالله‌، تنقيح‌ المقال‌، نجف‌، ۱۳۵۰ق‌؛
(۱۹) مدرس‌، محمد على‌، ريحانة الادب‌، تبريز، ۱۳۴۶ق‌؛
(۲۰) مدرسى‌ طباطبايى‌، حسين‌، مقدمه‌ای بر فقه‌ شيعه‌، ترجمه محمدآصف‌ فكرت‌، مشهد، ۱۳۶۸ش‌؛
(۲۱) مفيد، محمد، اوائل‌ المقالات‌، قم‌، ۱۴۱۳ق‌؛
(۲۲) نفيسى‌، سعيد، تاريخ‌ اجتماعى‌ و سياسى‌ ايران‌ در دوره معاصر، تهران‌، ۱۳۳۵ش‌؛



جعبه ابزار