• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ادبیات ترکی دوره اسلامی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اَدَبیّات تُرْکی، به آثار ادبی شفاهی و مکتوب پدید آمده به لهجه‌های مختلف زبان ترکی در میان اقوام و ملل متکلم بدان‌ها اطلاق می‌شود. منظور از دورۀ اسلامی روزگار گروش ترکان به اسلام است، نه تاریخ ظهور اسلام، و نیز باید افزود هنگامی که گروه‌هایی از ترکان به دین اسلام درآمدند و به جهان اسلام پیوستند، گروه‌هایی از آنان بر آیین‌های پیشین خود از جمله مانوی، مسیحی و بیش‌تر بودایی باقی‌مانده بودند و اینان نیز کمابیش آثار ادبی خلق می‌کردند، و یا از طریق ترجمه، از زبان‌های دیگر برمی‌گرفتند.



در دورۀ اسلامی، پژوهندگان زبان‌های ترکی را به دو گونه یا شاخۀ شرقی و غربی تقسیم کرده‌اند و ادبیات ترکی پدید آمده در حوزۀ هر یک از این دو شاخه را بدان شاخه نسبت داده‌اند. چون ترک زبانان اغوز (ترکمن که سلجوقیان در زمرۀ آنان بودند) برای نخستین‌بار به صورت گروهی، روی بر خراسان آوردند و از آن‌جا به ایران میانه و از آن‌جا به آذربایجان در غرب ایران و سپس به آناتولی و اران (شمال ارس) راه یافتند و در آن سرزمین‌ها مسکن گزیدند، بدان سبب زبان اغوزی را ترکی غربی و دیگر زبان‌های ترکی را شرقی نامیده‌اند. در این باب دو نکته را باید یادآور شد: نخست آن‌که پیش از پدید آمدن دولت گؤک ترک در سدۀ ۶م و اندکی پس از پیشروی آنان به سوی غرب، همۀ ترکان در منطقه‌ای نزدیک به هم و در دامنه‌های کوهستان آلتایی و در مغولستان می‌زیستند و زبان‌شان کما بیش یکسان و یا دست کم بسیار نزدیک به هم بود و زبان کتیبه‌های بازمانده از قبیله‌های گوناگون ترک و اویغور و قرقیز و اغوز گویای این حقیقت است. دوم آن‌که ترک زبانانی که همراه سپاه مغول و پس از تسلط آنان بر ایران، به سوی غرب و سرزمین‌های یاد شده روی آوردند، تنها از قبیله‌های گوناگون ترک زبان شرق‌نشین بودند و نمی‌توان آن‌ها را اغوز انگاشت؛ البته شاید در میان آن‌ها اغوزانی هم بوده‌اند (اما بی‌گمان بسیار اندک) و این انبوه ترکان نو رسیده توانسته‌اند زبان ترکان پیشین را به شدت تحت تأثیر قرار دهند و دگرگون سازند و به یقین توسط اینان بسیاری از واژه‌های مغولی و واژه‌های ترکی دخیل در مغولی که شکل مغولی یافته، و دیگر باره از آن زبان به ترکی بازگشته بود، در زبان ترکان پیش، وارد شده است و در ساختار آن تأثیر گذاشته است، از آن رو این تقسیم‌بندی تنها یک شیوۀ قراردادی است و اصالت آن نمی‌تواند مطلق باشد.
ادبیات ترکی شرقی را می‌توان به چند دوره یا گونه تقسیم کرد: نخست ترکی شرقی عصر قراختاییان، دوم ادبیات ترکی شرقی خوارزمی، سوم ادبیات ترکی شرقی قپچاقی یا زبان ادبی آلتایی اوردا (آلتین اردو = اردوی زرین)، چهارم ادبیات ترکی جغتایی (مکتب هرات و...) که تداوم آن به ادبیات ازبکی انجامیده است.
[۱] گنجه‌ای، تورخان، سه مقاله، ج۱، ص۱۰، لندن، ۱۹۹۸م.

ادبیات ترکی غربی بر سه گونه بود: ادبیات ترکی آناتولی (عثمانی). ادبیات ترکی غربی شرقی یا ترکمنی که ویژگی‌های بسیاری از ترکی شرقی برگرفته است. ادبیات ترکی غربی آذربایجانی و ارانی که پس از تصرف قفقاز توسط روس‌ها و سپس استقرار حکومت سوسیالیستی در امپراتوری روسیه و قطع رابطۀ مردمان دو سوی ارس از یکدیگر جدا شده، و به دو شاخۀ ارانی (جمهوری آذربایجان) و آذربایجانی تفکیک شده است.

۱.۱ - شاخه شرقی

در سدۀ ۳ق/۹م یبغوی قارلوق (قرلق) دولت قراخانی (خاقانیان، خانیۀ ایلگ‌خانیان، آل افراسیاب) را در ترکمنستان غربی تأسیس کرد و یک سده بعد به سال ۳۳۳ق/۹۴۵م ساتوق بُغرا (بوغرا) خان پادشاه قراخانی مسلمان شد و اسلام را به عنوان دین رسمی قلمرو خویش اعلان داشت، اگر چه پیش از آن گروه‌های بسیاری از ترک زبانان از جمله اغوزان و قارلوقان به آیین اسلام گرویده بودند، اما با گروش وی به اسلام نخستین دولت مسلمان ترک (زبان) تأسیس گردید و با بر افتادن فرمانروایی سامانیان قلمرو آنان میان غزنویان و قراخانیان تقسیم شد و سرزمین‌های تحت تصرف قراخانیان گسترش یافت. قراخانیان با ادبیات فارسی آشنا و بدان دلبستگی داشتند و شاعران فارسی سرای بسیاری از جمله سوزنی سمرقندی، عمعق بخارایی، رشیدی سمرقندی، رضی‌الدین نیشابوری، شهاب‌الدین نسفی، شمس طبسی و دیگران با دربار آنان ارتباط داشته، و آنان را مدح گفته، و از آنان صله‌های گران ستاده‌اند و رشیدی سمرقندی سیدالشعرا، سوزنی تاج الشعرا و عمعق امیرالشعرا لقب داشته‌اند
[۲] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۵۳۵-۵۳۹، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۳] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۵۴۷_۵۴۸، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۴] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۶۲۲، تهران، ۱۳۶۳ش.
و برخی از پادشاهان و امیران آن خاندان خود به فارسی شعر می‌سروده‌اند، اما به هر حال در روزگار آنان بود که طلیعۀ ادبیات ترکی اسلامی با تأثیرپذیری فراوان از زبان و ادبیات فارسی پدیدار شد و نخستین اثر بازمانده از آن دوره مثنوی معروف قوتادغو بیلیگ است.
[۵] Banarlı، N S، ج۱، ص۲۳۲، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
[۶] Caferoğlu، A، ج۲، ص۵۱، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
آن مثنوی بر وزن شاهنامه سروده شده، و از آن تأثیر بسیار پذیرفته است.
[۷] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۰۰، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۸] Dankoff، R، ج۱، ص۱، introd Wisdom of to Yalglary) Kutadgu bilig (، Chicago/London، ۱۹۸۳.
قوتادغو بیلیگ مرکب است از قوتادغو (= سعادت بخش، بخت‌ساز) وبیلیگ (از مادۀ ترکی بیل به معنای دانستن = دانش، علم) و در کل به معنی دانش سعادت بخش و یا علم شایستۀ پادشاهان است
[۹] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۹۴، استانبول، ۱۹۲۶م.
و سرایندۀ آن یوسف خاص حاجب است که آن را در بلساغون (بلاساغون) و کاشغر سروده، و به سال ۴۶۲ق/ ۱۰۷۰م به طفغاچ بُغرا‌خان، امیرکاشغر تقدیم داشته است
[۱۰] بارتولد، و، اورته آسیا تورک تاریخی حقنده درسلر، ج۱، ص۱۱۳، استانبول، ۱۹۲۷م.
و آن پندنامۀ‌شاهان، از قبیل سیاست‌نامه و نصیحة‌الملوک است. متن از جنبه‌های فلسفی خالی نیست و برخی سراینده را از شاگردان مستقیم و یا غیرمستقیم ابن‌سینا قلمداد کرده‌اند.
[۱۱] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۹۸-۲۰۰، استانبول، ۱۹۲۶م.

قوتادغوبیلیگ اندکی از عناصر ادبیات شفاهی ترکی را نیز در بردارد.
[۱۲] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۰۰-۲۰۱، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۱۳] Dankoff، R، ج۱، ص۸، introd Wisdom of to Yalglary) Kutadgu bilig (، Chicago/London، ۱۹۸۳.
و نیز می‌توان در آن آگاهی‌هایی دربارۀ نظام حکومتی قراخانیان به دست آورد. هر سه نسخۀ باقی‌مانده و یافت‌شدۀ آن به خط اویغوری است و اگر چه یکی از منابع مهم و کهن ادبیات ترکی شرقی به شمار می‌رود، در روزگاران بعد چندان مورد توجه قرار نگرفته است و به ظاهر در عصر عثمانیان آن را نمی‌شناخته‌اند، به رغم آن‌که آثاری با این‌گونه محتوا مورد نظر پادشاهان عثمانی بود و قابوس‌نامه طی سده‌های ۸ و ۹ق ۵ بار به ترکی عثمانی ترجمه شده، از آن مثنوی یادی نکرده، و آن را به زبان خویش برنگردانیده‌اند.
[۱۴] Dankoff، R، ج۱، ص۳، introd Wisdom of to Yalglary) Kutadgu bilig (، Chicago/London، ۱۹۸۳.

قوتادغوبیلیگ در سال‌های ۱۹۴۲-۱۹۴۳م به کوشش رشید رحمتی آراد (آرات) تصحیح و به ترکی معاصر ترجمه و منتشر شده است. همان متن در ۱۹۸۳م به انگلیسی و در همان سال به اویغوری، در ۱۹۹۰م به ازبکی و در ۱۹۹۳م به قرقیزی ترجمه شده است. پس از قوتادغو بیلیگ منظومۀ دیگری نیز در کاشغر سروده شده که عتبة‌الحقایق و یا هبة... عیبة... و غیبة الحقایق نام داشته، و منظومه‌ای اخلاقی و دینی است که توسط ادیب احمد یوکناکی شاعر نابینا به احتمالی در نیمۀ نخست سدۀ ۶ق و مانند مثنوی پیشین در وزن شاهنامه سروده شده است.
[۱۵] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۰۴-۲۱۰، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۱۶] Caferoğlu، A، ج۲، ص۷۵-۷۹، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
[۱۷] Banarlı، N S، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
[۱۸] Pekolcay، ج۱، ص۵۱-۵۸.
[۱۹] Kabaklı، A، ج۲، ص۴۰-۴۱، Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۶۶.

محمود کاشغری کتاب دیوان لغات الترک را در سال‌های نزدیک به تألیف قوتادغو بیلیگ، در نیمۀ دوم سدۀ ۵ق به انجام رسانید. دیوان لغات الترک فرهنگ واژه‌های ترکی و مباحثی در دستور زبان است که به زبان عربی تألیف شده است.
[۲۰] Atalay، B، ج۱، ص۸-۳۶، introd Divan Lugat-it-trk، Ankara، ۱۹۹۸-۱۹۹۹.
[۲۱] صادقی کتابدار، تذکرۀ مجمع الخواص، ص۳۸۱_۳۸۲، ترجمۀ عبدالرسول خیام‌پور، تبریز، ۱۳۲۷ش.
و آن را نمی‌توان متنی در ادبیات ترکی برشمرد، اما این فرهنگ ارزشمند، ابیات قابل توجهی از شعر ترکی را نیز دربردارد که به احتمال بسیار از سروده‌های روزگار قراخانیان است و بیش‌تر این سروده‌ها در زمرۀ ادبیات عامه و شفاهی تلقی می‌شود.
[۲۲] Kaԫgarlı، M، ج۱، ص۴۸۳، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
[۲۳] Kaԫgarlı، M، ج۱، ص۴۵۶، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
[۲۴] Kaԫgarlı، M، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۴، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
[۲۵] Kaԫgarlı، M، ج۱، ص۳۰۱، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
[۲۶] Banarlı، N S، ج۱، ص۲۶۸، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
تذکرۀ ساتوق بغراخان و داستان حماسی ماناس (که به قرقیزان منسوب است) از ساخته‌های دورۀ قراخانیان به شمار می‌رود.
[۲۷] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۹۳، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۲۸] Banarlı، N S، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
تذکرۀ ساتوق بغراخان به نثر است و نخستین و تنها اثر منثور آن دوره به زبان ترکی شرقی است
[۲۹] Banarlı، N S، ج۱، ص۱۰۰، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
[۳۰] Sepetioğlu، N، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۳، Trk destanları، Istanbul، ۱۹۷۲.
و ماناس منظومۀ داستانی بسیار بلندی است.
[۳۱] Boratav، P N، ج۱، ص۳۷، ۱۰۰ Soru da Trk halk edebyatı، Istanbul، ۱۹۷۳.
این هر دو اثر مایۀ دینی و اسلامی دارند.
[۳۲] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۹۳، استانبول، ۱۹۲۶م.

اندکی بعد در سدۀ ۶ ق ادبیات صوفیانۀ ترکی که ساده و روان بوده، و با ادبیات عامه و شفاهی پیوند نزدیک و تنگاتنگ داشته است، پدید آمد و دیوان حکمت منسوب به خواجه احمدیسوی (د ۵۶۲ ق) معروف به پیر ترکستان و بنیان‌گذار طریقت یسویه، نمونۀ بارز این‌گونه از ادبیات در ترکی شرقی است. البته شاعران دیگری در دوران‌های بعدی سروده‌هایی بر آن افزوده‌اند.
[۳۳] احمد یسوی، دیوان حکمت، ج۱، ص۱۷، به کوشش رسول اسماعیل‌زاده دوزال و دیگران، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۳۴] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۱، استانبول، ۱۹۲۶م.


۱.۱.۱ - خاستگاه دوره دوم ادبیات ترکی

خوارزم خاستگاه دورۀ دوم ادبیات ترکی شرقی اسلامی است. مردم خوارزم به زبان خوارزمی سخن می‌گفته‌اند که یکی از زبان‌های ایرانی میانه به شمار می‌رود.
[۳۵] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۳۳-۲۳۶، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۳۶] ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه‌اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۳۷] خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، ج۱، ص۲۰۱، تهران، ۱۳۶۶ش.
دانسته نیست که زبان خوارزمی تا چه زمانی زنده بوده، و به کار می‌رفته، اما بی‌گمان تا پایان سدۀ ۶ ق پایدار بوده است و کتاب عربیِ مقدمة الادب زمخشری (د ۵۳۸ ق) گذشته از فارسی بدان زبان نیز ترجمه شده است و این ترجمه بی‌گمان نه به وسیلۀ خود، بلکه به وسیلۀ کسان دیگر و به احتمالی پس از مرگ او انجام یافته است.
[۳۸] Banarlı، N S، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۲، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
[۳۹] Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۲۲-۱۲۶، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
[۴۰] IA، ج۳، ص۵۱۲_۵۱۳.

از دیرباز گروه‌هایی از ترکان صحرانشین به خوارزم مهاجرت می‌کرده‌اند و به احتمال بسیار در اواخر دورۀ خوارزمشاهی و در روزگار تکش و پسرش سلطان محمد خوارزمشاه در سال‌های پایانی سدۀ ۶ و آغاز سدۀ ۷ق که با قنقلیان قپچاق خویشاوندی و پیوند یافتند و آنان را به کار سپاهی‌گری گماردند، جمعیت ترکان خوارزم و به ویژه گرگانج پایتخت آن افزونی و بر جمعیت بومی غلبه یافته، و زبان آن سرزمین به ترکی گراییده است. نخستین نوشتۀ ترکی خوارزمی ترجمۀ همان کتاب زمخشری است که احتمال می‌رود در نیمۀ دوم سدۀ ۶ق صورت گرفته باشد. آن کتاب بعدها به زبان مغولی نیز ترجمه گردید. دومین اثر ترکی پدید آمده در خوارزم و یا در واقع مرتبط با زبان ترکی آن دیار کتاب گم شدۀ تبیان اللغات الترکی علی لسان القنقلی نوشتۀ شمس‌الدین محمد بن قیس است که گمان می‌رود مؤلف این اثر همان محمد بن قیس رازی، مؤلف المعجم فی معاییر اشعار العجم باشد.
[۴۱] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۴۱-۲۴۲، استانبول، ۱۹۲۶م.
زبان کتاب عربی و شاید فارسی بوده است و خبر ما از آن تنها به وسیلۀ ابن مهنّا ست که در تألیف عربی خویش حلیة الانسان و حلبة اللسان برای آموزش فارسی و ترکی و مغولی
[۴۲] Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۴۵-۱۴۹، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
از آن سود جسته، و یاد کرده است.
[۴۳] Banarlı، N S، ج۱، ص۲۲۷، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.

قصۀ یوسف سرودۀ علی نامی به سال ۶۳۰ ق/۱۲۳۳م که ویژگی‌هایی از ترکی غربی اغوزی نیز دارد و از دیوان حکمت احمدیسوی متأثر بوده، کهن‌ترین اثر ترکی غربی به شمار آمده است
[۴۴] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۷۶-۲۷۷، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۴۵] Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۳۶-۱۴۱، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
و قصص الانبیاء ربغوزی که در ۷۱۱ ق/۱۳۱۱م تألیف و به ناصرالدین توق بُغا از امیران مسلمان مغول اهدا شده، رابط میان ترکی خاقانیۀ کهن و لهجۀ ادبی ترکی جغتایی
[۴۶] Caferoğlu، A، ج۲، ص۸۸-۸۹، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
[۴۷] Banarlı، N S، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
[۴۸] Gzel، A R، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۲، Dini-Tasavufi Trk edebiyatı، Ankara، ۲۰۰۴.
و نهج‌الفرادیس محمود بن علی کردری مقیم سرای پایتخت اردوی زرین تألیف شده در ۷۶۱ ق/۱۳۶۰م را که شرح ۴۰ حدیث برگزیده است، می‌توان از نوشته و ادبیات دورۀ گذار از ترکی خاقانیه به ترکی جغتایی برشمرد.
[۴۹] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۳۴۴-۳۴۷، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۵۰] Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۱۶، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
[۵۱] Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۱۲-۱۱۴، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
[۵۲] Pekolcay.

کتاب منظومۀ جمجمۀ سلطان که ترجمه گونه‌ای‌ است از مثنوی بی‌سرنامه‌ منسوب‌ به ‌عطار، سرودۀ ۷۷۰ق/ ۱۳۶۹م، و نیز مثنوی‌های خسرو و شیرین قطب و محبت‌نامۀ خوارزمی که هر دو از سروده‌های میانۀ سدۀ ۸ ق است، از آثار مشترک ترکی خوارزمی و قپچاق به شمار می‌رود.
[۵۳] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۳۵۸-۳۶۴، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۵۴] Banarlı، N S، ج۱، ص۳۵۷-۳۵۸، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.

مجموعۀ کودکس کومانیکوس نمونۀ بارز ادبیات ترکی اردوی زرین (قپچاقی) به شمار می‌رود. این مجموعه به ظاهر برای آموزش زبان ترکی قپچاق به اروپاییان به ویژه ایتالیاییان و آلمانیان فراهم آمده است و در واقع بیش‌تر واژه‌نامه‌ای است به شیوه‌های گوناگون که حدود ۵۰۰۱ واژۀ فارسی نیز در آن موجود و آوانویسی شده است و مقداری از ترجمۀ کتاب‌های دینی ترساییان را نیز شامل است و نشان از فعالیت مبلغان مسیحی در دشت قپچاق دارد که حضور آنان در منابع دیگر از جمله سفرنامۀ ابن‌بطوطه
[۵۵] ابن بطوطه، محمد، سفرنامه، ج۱، ص۳۶۱_۴۰۳، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۵۹ش.
نیز تأیید شده است.
[۵۶] Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۶۱-۱۷۳، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.

زبان قپچاقی اگرچه شاخۀ شمالی زبان‌های ترکی غربی به شمار می‌رود، اما از زبان شرقی رایج در خوارزم تأثیر بسیار پذیرفته، و ادبیات پرباری از آن بر جای نمانده است. بردگان قپچاقی توسط ایوبیان مصر و مملوکان جانشین آنان خریداری می‌شدند و بخش بزرگی از سپاه آنان را با عنوان ممالیک البحریـه و یا بحریون تشکیل می‌دادند و در دورۀ مملوکان نفـرات آنان افزون‌تر گـردید و بیش‌تر شاهان مملوک از میان آنان برخاسته بودند. اگر چه زبان اداری و مکتوب مصریان عربـی بود و بسیاری از این ترکان قپچاقی زبان عربی را به نیکی آموختند و بدین زبان تألیفات فراوان بر جای نهادند، اما به ظاهـر این پادشاهان به زبان ترکی نیز توجه داشته‌اند و زبان مادری آنـان در مصر مورد توجه دیگران قرار گرفته، و آثاری دربارۀ زبان قپچاقی و به کتاب‌هایی در باب تیراندازی، سوارکـاری، انساب و فقـه به این زبان نوشته شده است.
[۵۷] EI۲، ج۱۰، ص۷۱۷.
برکـۀ فقیه که چند بیتـی شعر ترکـی از او بازمانده است و سیف سرایـی شاعر، نویسنده و مترجم گلستان به ترکی قپچاقی از قپچاقیان اهل ادب مقیم مصر به شمار می‌روند
[۵۸] کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۳۷۱-۳۷۳، استانبول، ۱۹۲۶م.
[۵۹] Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۴۰-۱۴۱، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
[۶۰] EI۲، ج۱۰، ص۷۱۷_۷۱۸.


۱.۱.۲ - مرحله پختگی زبان ترکی شرقی

ترکی جغتایی مرحلۀ پختگی و کارآیی و باردهی زبان ترکی شرقی به شمار می‌رود و در حقیقت در این مرحله است که می‌توان زبان ترکی شرقی و در واقع زبان ترکی را زبانی دارای ادبیات به شمار آورد. نام این زبان برگرفته از نام جغتای دومین پسر چنگیزخان است که فرمانروایی فرارود (ماوراء‌النهر) به وی و پس از او به خاند‌انش تعلق داشت و تیمور گورکان به آنان منسوب و وارث و جانشین آنان بود.
[۶۱] Iranica، ج۵، ص۳۴۳-۳۴۷.

زبان ترکی جغتایی در روزگار فرزندان تیمور رواج یافت. ترکی جغتایی همانند دیگر زبان‌های ترکی دورۀ اسلامی سخت تحت تأثیر زبان و ادبیات فارسی بود و شمار واژگان فارسی و عربی دخیل در فارسی در آن زبان اگر از واژگان ترکی بیش‌تر نبوده باشد، کمتر هم نیست و شاید بتوان گفت بدون این واژگان دخیل، سرودن شعر عروضی در اوزان گو‌ناگون در آن زبان مقدور نبوده است. یانوس اکمن مراحل ادبیات ترکی جغتایی را سه دوره دانسته است: نخستین دوره را پیش از کلاسیک از آغاز تا ۸۷۰ ق/۱۴۶۶م (تاریخ تألیف اولین دیوان ترکی امیرعلیشیر نوایی)، دومین را کلاسیک از آن تاریخ تا ۱۰۰۸ق/ ۱۵۹۹م، و سومین دوره یعنی پس از کلاسیک را از ۱۰۰۸ تا ۱۳۳۱ق/ ۱۵۹۹-۱۹۱۲م.
[۶۲] ج۵، صV/۳۳۹، Iranica.
[۶۳] Iranica، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۷.
[۶۴] Ali Sir Nevai، ج۱، ص۵۲، Levend، A، Ali Sir Nevai، hayatı، sanatı، ve kisiliği، Ankara، ۱۹۶۵.

به عنوان نخستین کسانی که پیش از امیر علیشیر به ترکی جغتایی شعر سروده‌اند، می‌توان از امیر سیف‌الدین بارلاس
[۶۵] دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، ج۱، ص۸۵، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
و ارسلان خواجه ترخان نام برد که چندانی از آثارشان باز نمانده است.
[۶۶] کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، ج۲، ص۱۰۲، استانبول، ۱۳۴۲ق.
امیرعلیشیر در مجالس النفایس
[۶۷] امیر علیشیر نوایی، مجالس النفایس، ج۱، ص۴۹_۵۱، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
و محاکمة اللغتین
[۶۸] امیر علیشیر نوایی، محاکمة اللغتین، ج۱، ص۳۴، ترجمۀ تورخان گنجه‌ای، تهران، ۱۳۲۷ش.
از شماری از شاعران ترکی گوی چون سکاکی، حیدر خوارزمی، مقیمی، یقینی، امیری، گدایی، اَتایی بلخی، احمد و لطفی نام برده، و تنها لطفی را به سرودن قصاید ماهرانه و غزل‌های عاشقانه و صوفیانه ستوده است. لطفی مورد توجه شاهر‌خ و سلطان حسین بایقرا بوده، و مثنوی گل و نوروز جلال‌الدین طبیب و ظفرنامۀ یزدی را از فارسی به ترکی جغتایی ترجمه کرده است
[۶۹] EI۲، ج۱۰، ص۷۲۱.
[۷۰] Devereux، R، ج۱، ص۴۱، introd and nots on Muhākamat al-lughatin، Leiden، ۱۹۶۶.

از میان نام بردگان حیدر خوارزمی مخزن الاسرار نظامی را به شعر ترکی‌ ترجمه کرده
[۷۱] امیر علیشیر نوایی، مجالس النفایس، ج۱، ص۱۲۴، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۷۲] IA، ج۳، ص۲۹۰_۲۹۱.
و گدایی مثنویی به نام ده‌نامه داشته که به بایسنقر میرزا تقدیم کرده است و مثنوی دیگری به نام مناظرۀ بنگ و چاغر (شراب) سروده است
[۷۳] دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
و از یقینی اثری به نام مناظرۀ تیر و کمان بازمانده‌ است‌.
[۷۴] Ali Sir Nevai، ج۱، ص۲۶_۲۷، Levend، A، Ali Sir Nevai، hayatı، sanatı، ve kisiliği، Ankara، ۱۹۶۵.

مرگ شاهرخ که کمابیش بر قلمرو پدر تسلط یافته بود، به جنگ و ستیز میان شاهزادگان رقیب تیموری انجامید و پس از ربع قرن کشاکش و نابسامانی، فرمانروایی سلطان حسین بایقرا بر بخشی از آن قلمرو به پایتختی هرات تحقق یافت و در آن‌جا آرامشی پدید آمد و این آرامش و امنیت موجب توسعۀ اقتصادی و بهبود وضعیت اجتماعی و فرهنگی گردید و هرات به کانون شکوفایی فرهنگی و هنری تبدیل شد. از آن رو که درگیری‌های گاه‌ به گاه بیرون این محدودۀ کوچک در تمامی سرزمین‌های گشوده شده به دست تیمور ادامه داشت، دانشمندان و هنرمندان و شاعران و نویسندگان از هر سو روی به هرات نهادند و در جذب آن شخصیت‌ها وزیر شاعر و با فرهنگ سلطان‌حسین، امیرعلیشیر نوایی نقش‌چشمگیر داشت و در آن‌جا و در آن دوران ادبیات‌ واقعی جغتایی‌ در جوار ادبیات ‌فارسی و با بهره‌گیری از آن پدید آمد و به کمال رسید.
[۷۵] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۳۰۲، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۷۶] براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ج۳، ص۷۳۰-۷۴۴، ترجمۀ علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۷۷] یگانیانس، لیدیا، امیرعلیشیر نوایی و عصـر او، ج۱، ص‌۳۲-۴۶، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، ۱۳۲۷ش، س ۱، شمـ ۵.
[۷۸] Devereux، ص۷-۱۲.


۱.۱.۲.۱ - سرآمد جغتایی سرایان

پیشاهنگ و سرآمد جغتایی سرایان و جغتایی‌نویسان این دوران خود امیرعلیشیر نوایی است. وی به تقلید از منظومه سرایان فارسی‌زبان مانند نظامی، امیر خسرو دهلوی، خمسه‌ای در ۳۲ هزار بیت به نام‌های حیرت الابرار، فرهاد و شیرین، لیلی و مجنون و سبعۀ سیاره (در برابر هفت گنبد) و سدسکندری سروده و دیوان غزلیات خود را که خود مرکب از چهار دیوان بود: غرایب الصغر، نوادر الشباب، بدایع الوسط و فواید الکبر، خزائن المعانی نامید؛.
[۷۹] دایرةالمعارف فارسی.
[۸۰] Devereux، R، ج۱، ص۱۰-۱۱، introd and nots on Muhākamat al-lughatin، Leiden، ۱۹۶۶.
[۸۱] Iranica، ج۵، ص۳۴۰‌.
به هر حال آثار امیر علیشیر نوایی که دیوانی هم به زبان فارسی دارد،
[۸۲] براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ج۱، ص۷۴۲، ترجمۀ علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۸۳] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۳۸۵، تهران، ۱۳۶۳ش.
به ویژه آثار ترکی او در روزگار او و پس از وی در میان ترکی زبانان و ترکی‌دانان حوزۀ ترکی جغتایی و در ایران و عثمانی مورد توجه و اقبال بوده، و بدان سبب چندین فرهنگ برای فهم آثار او در عثمانی و ایران فراهم آمده است
[۸۴] کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، مقدمه بر کلیات فضولی، ج۲، ص۱۴۸-۱۴۹، استانبول، ۱۳۴۲ق.
[۸۵] کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، ج۲، ص۱۴۳، استانبول، ۱۳۴۲ق.
که مهم‌ترین و معروف‌ترین آن‌ها بدایع‌اللغه اثر طالع ایمانی هروی در اواخر روزگار صفویان و به ویژه فرهنگ سنگلاخ تألیف میرزا مهدی خان استرابادی دبیر و وقایع نگار دربار نادرشاهی است. استرابادی برای بیش‌تر واژگان کتاب از آثار منظوم و گاه منثور امیرعلیشیرنوایی شاهد آورده است.
[۸۶] محمدزادۀ صدیق، حسین، مقدمه بر دیوان ترکی ابوالقاسم نباتی، ج۱، ص۲۲- ۲۹، تبریز، ۱۳۷۲ش.

اگر چه علیشیر نوایی چه در ترکی جغتایی و چه در فارسی شاهکاری خلق نکرده، اما در پیدایش ادبیات ترکی چه در زبان ترکی جغتایی و چه در زبان ترکمنی و ترکی عثمانی و آذربایجانی نقش آشکار داشته، و ترک زبانان را در به کارگیری زبان خویش در نوشتن و سرودن شعر تشویق و تحریض کرده است
[۸۷] براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ج۱، ص۶۶۲، ترجمۀ علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۸۸] Devereux، R، ج۱، ص۱۰_۱۱، introd and nots on Muhākamat al-lughatin، Leiden، ۱۹۶۶.
و پس از او گویندگان هر چهار شاخۀ زبان ترکی از وی تقلید کرده‌اند. از نمایندگان ادبیات کلاسیک ترکی جغتایی پس از امیرعلیشیر باید از حامدی سرایندۀ مثنوی یوسف و زلیخا، و سلطان حسین بایقرا که دیوان غزلیاتی ازو بازمانده (گویا همه در یک وزن)، باید نام برد.
[۸۹] سام میرزا، تحفۀ سامی، ج۱، ص۱۴-۱۶، به کوشش رکن‌الدین همایون‌فرخ، تهران، انتشارات علمی.


۱.۱.۲.۲ - ادبیات جغتایی در هندوستان

ادبیات جغتایی در هندوستان و در قلمرو شیبانیان در فرارود (ماوراء‌النهر) تداوم یافت. تیموریان نتوانستند در برابر شیبانیان ایستادگی کنند و روی به سوی افغانستان و هندوستان نهادند. اینان بر قلمرو تیموریان در آسیای میانه و ماوراء‌النهر دست یافتند و هرات در ۹۱۳ ق/۱۵۰۷م به دست آنان و در ۹۱۷ق/۱۵۱۰م به دست صفویان افتاد و از رونق بازماند، اما سمرقند و بخارا به کانون علم و فرهنگ تبدیل شد. پادشاهان شیبانی مردمی ادب دوست و مأنوس با ادبیات فارسی و عربی و ترکی بودند. شیبانی‌خان فاتح ماوراء‌النهر خود به ترکی جغتایی معیار (دیوانی) و گاه به شیوۀ صوفیانۀ عامیانه از گونۀ سروده‌های احمد یسوی شعر می‌سرود و از برادرزاده‌اش عبیدالله خان نیز سروده‌هایی به فارسی و ترکی جغتایی بر جای مانده است. در این ایام به تشویق آنان چند متن تاریخی و دینی از فارسی به ترکی ترجمه شد.
[۹۰] Kprl، Trk edebiyatında ilk mutasaviflar، ج۲، ص۱۵۱-۱۶۲، ed O Kprl، Ankara، ۱۹۷۶.
اما دولت شیبانیان چندان نپایید و در اواخر سدۀ ۱۰‌ق از هم پاشید و به ۳ امارت بخارا و خیوه و خجند تقسیم و منحصر شد. در خان نشین خیوه ادبیات جغتایی حیاتی نویافت
[۹۱] هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، ص۱۰۵، تهران، ۱۳۶۵ش.
و ابوالغازی بهادرخان (۱۰۱۲-۱۰۷۴ق) که در ۱۰۵۴ق/۱۶۴۴م به فرمانروایی رسیده بود، دو کتاب مهم تاریخی شجرۀ ترک و دیگر شجرۀ تراکمه را به این زبان تألیف نمود. محققان نثر زیبا و یکدست و روان او را در ترکی جغتایی ستوده‌اند و دورۀ او را پس از کلاسیک ترکی جغتایی دانسته‌اند و برآن‌اند که ادبیات ازبکی در دهۀ سوم سدۀ ۲۰ م تداوم طبیعی ادبیات جغتایی بوده است.
[۹۲] lmez، Z K، ج۱، ص۳۱، introd Sere-i terakime Ebulgazi Bahadurhan، Ankara، ۱۹۸۶.

ظهیرالدین محمد بابر که به سبب ناتوانی از برابر شیبانیان روی به هندوستان نهاده بود، بخش بزرگی از آن سرزمین را تصرف کرد و در آن‌جا حکومتی بنا نهاد که ۳ قرن پایدار ماند. سرزمین هند کوتاه مدتی به کانون ادبیات جغتایی تبدیل شد. بابر خود بدان زبان شعر می‌سرود و برخی او را بزرگ‌ترین شاعر زبان جغتایی پس از علیشیر نوایی دانسته‌اند.
[۹۳] Kabaklı، A، ج۲، ص۶۳، Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۶۶.
او خاطرات خویش را در کتابی به نام وقایع بابری یا بابرنامه به نثر روان و شیرین جغتایی نوشته است و خاطرات او از منابع مهم تاریخی روزگار وی به شمار می‌رود
[۹۴] دایرةالمعارف فارسی، ج۱، ص۳۵۸.
[۹۵] IA، ج۲، ص۱۸۴_۱۸۵.
شاعرانی از هر سوی به دربار او کشانده شدند و در میان آنان، امیرخواجه کلان متخلص به پناهی و میرم بک و میرزا ابراهیم جانی از دیگران مشهورترند. بابر و پسرش میرزا کامران و تمامی شاعران دربارش به ترکی جغتایی و فارسی شعر می‌سروده‌اند. در دوران‌های بعد بایرام بیک قراقویونلو و پسر وی عبدالرحیم خان در شعر از دنباله‌ روان و مقلدان او به شمار می‌رفتند؛ اما در نیمۀ دوم قرن ۱۰ق ترکی‌سرایی از دربار تیموریان (مغلان) هند رخت بر بست و چون زبان فارسی همواره زبان رسمی دربار تیموریان بود، شعر فارسی نیز به پایمردی آنان در هند پا گرفت و توسعه یافت.
[۹۶] Kprl، Trk edebiyatında ilk mutasaviflar، ج۲، ص۱۶۶-۱۶۷، ed O Kprl، Ankara، ۱۹۷۶.
[۹۷] EI۲، ج۱۰، ص۷۲۲.


۱.۲ - شاخۀ غربی

ادبیات ترکی غربی بر سه گونه می‌باشد:

۱.۲.۱ - ادبیات ترکی آناتولی

یکی از گونه‌های ادبیات ترکی، ادبیات ترکی آناتولی ـ عثمانی می‌باشد.

۱.۲.۲ - ادبیات ترکمنی

همان‌گونه که اشاره شد، زبان ترکمنی شاخۀ شرقی زبان ترکی غربی به شمار می‌رود و این زبان به سبب هم‌جواری چه از نظر واژگانی و چه از نظر ساختاری تحت تأثیر قابل ملاحظۀ زبان ترکی شرقی قرار گرفته است. اگر چه داستان‌های بسیاری چون شاه صنم و غریب، یوسف و احمد، یوسف و زلیخا، و طاهر و زهره به عنوان ادبیات شفاهی در میان ترکمنان رواج داشته، و نقل و روایت می‌شده، اما این داستان‌ها مربوط به ادبیات مشترک شفاهی همۀ ترکان و ترک‌زبانان است، و ویژۀ زبان ترکمنی نیست و نیز اگر چه شاعرانی ترکمن تبار بوده‌اند که به ترکی جغتایی شعر سروده‌اند، از جمله: محمد بایرام خان و پسرش عبدالرحیم‌خان شاعران دربار بابریان هند، اما از آنان شعر یا نوشته‌ای به زبان ترکمنی بازنمانده است.
[۹۸] گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، ج۱، ص۲۴۵، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۹۹] Ārāslı، M، ج۹، ص۴۰۸، XVII-XVIII Asr Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۵۶.

نخستین شاعر ترکمن که در واقع با ظهور او زبان ادبی و ادبیات ترکمنی شکل گرفت و پدید آمد، مختوم‌قلی (مخدوم‌قلی) فراغی (فراقی) است (۱۸۳۳-۱۸۸۲م). سروده‌های مختوم‌قلی که از شعر سنّت صوفیانه ـ عامیانۀ یسویان و شعر جغتایی مایه‌هایی برگرفته است، در اوزان گوناگون عروضی سرده شده است و زبانی‌ساده و روان، با مضامینی‌اجتماعی ‌ـ انتقادی‌وانسان دوستانه و روشنگرانه دارد.
[۱۰۰] گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، ج۱، ص۲۴۹، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۰۱] Ārāslı، M، ج۷، ص۱۱۲، XVII-XVIII Asr Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۵۶.
[۱۰۲] Ārāslı، M، ج۷، ص۴۹۶، XVII-XVIII Asr Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۵۶.
او جایگاه ویژه‌ای در میان ترکمنان یافته بود و هنوز هم در میان ترکمنان و ترک‌زبانان خراسانی (به ویژه دره‌گزی که به گویشی از زبان ازبکی سخن می‌گویند)، رواج عام دارد و بخشی‌های (خنیاگران) ترکمن شعرهای او را با همراهی دوتار (ساز ترکمنی) می‌خوانند.
[۱۰۳] وامبری، آرمینیوس، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ج۱، ص۴۱۱-۴۱۲، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، ۱۳۶۵ش.

پس از مختوم‌قلی شاعرانی چون سیدی (۱۷۷۵-۱۸۳۶م)، ذلیلی (۱۷۹۵-۱۸۵۰م)، مسکین قیلچ (۱۸۵۰-۱۹۰۶م) و دیگران به زبان ترکمنی شعر سروده‌اند و همگی آنان به شدت تحت تأثیر وی بوده‌اند.
[۱۰۴] گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، ج۱، ص۲۴۶، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۰۵] EI۲، ج۱۰، ص۷۲۷.
از دیگر شاعران و داستان سرایان ترکمن بدین ترتیب می‌توان نام برد:
شاه بنده (۱۷۲۰-۱۸۰۰م) مؤلف شاه بهرام، گل و بلبل و صیاد و همراه؛ معروفی (به ترکمن: مقروپی، ۱۷۳۵-۱۷۹۵م) سراینده و راوی داستان سیف‌الملوک و مدح الجمال؛ شیدایی (۱۷۳۰-۱۸۰۰م) سرایندۀ گل و صنوبر؛ ملانفس (به ترکمنی: نپس، ۱۸۱۰-۱۸۶۲م)، سرایندۀ زهره و طاهر؛ محمود ولی کمینه (۱۷۷۰-۱۸۴۰م) که آثار او مایۀ تندی از طنز داشت (مجموعۀ آثار۱، چ ۱۹۷۱م؛ آثار منتخب۲، چ ۱۹۹۱م، در عشق‌آباد) و کورملا (۱۸۷۲-۱۹۳۴م). اینان همگی ادامه‌دهندۀ شیوه مختوم قلی بوده‌اند.
[۱۰۶] گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۷، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۰۷] EI۲، ج۱۰، ص۷۲۷.

در دورۀ حکومت شوروری، ترکمنان تحت تأثیر ادبیات روسی، آذربایجانی، تاتاری و ازبکی قرار گرفتند. از نویسندگان و سرایندگان این دوره می‌توان از کربابایف، دردی اف، قووشودف، ساریخانف، ککیلوف، ایشانف و علی‌اف نام برد.
[۱۰۸] هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، ص۲۸۱-۲۸۳، تهران، ۱۳۶۵ش.


۱.۲.۳ - ادبیات ترکی آذربایجانی ارانی

در سدۀ ۵ ق اغوزها به سوی خراسان سرازیر شدند و پس از غلبه بر سلطان مسعود غزنوی بر سرزمین ایران تسلط یافتند و در سراسر این سرزمین پراکنده شدند و گروه‌هایی از آنان نیز به آذربایجان که به سبب داشتن مرغزارهای پهناور برای زندگی ایلی و چادرنشینی و گله‌داری آنان مناسب بود، رفتند و مقیم شدند. سپس جمعی از اینان راهسپار آناتولی شرقی و شاید اران شدند. سلجوقیان که در رأس اغوزان مهاجم قرار داشتند، در ماوراء‌النهر پرورشِ ایرانی یافته، و فرهنگ و زبان ایرانی را پذیرفته بودند. بنیان‌گذار آن خاندان طغرل‌بک به نیکی فارسی می‌دانست و هنگامی که او به بغداد و نزد خلیفه رفت، عمیدالملک کندری سخنان خلیفه را برای او به فارسی، و سخنان فارسی او را برای خلیفه به عربی ترجمه می‌کرد، اگر چه عمیدالملک ترکی نیز می‌دانست. به همین سبب او و جانشینانش زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی دربار و دیوان خویش برگزیدند. اکثر آنان به ادبیات و شعر فارسی دلبستگی داشتند و برخی از آنان نیز به فارسی شعر می‌سرودند و از تمام دوران فرمانروایی آنان حتی جمله‌ای و مصراعی که به ترکی نوشته و سروده شده باشد، بازنمانده است. پس از آنان و تسلط کوتاه مدت خوارزمشاهیان، مغولان مهاجم از راه رسیدند.
مغولان حتی در مغولستان نیز اقلیتی بیش نبودند و بیش‌تر سپاه مغول را قبیله‌هایی تشکیل می‌دادند که در جوار آنان می‌زیستند و با ظهور چنگیزخان پس از ستیز و شکست و یا بدون ستیز به تابعیت او درآمدند. بنابراین ترک زبانان بسیاری همراه مغولان راهی ایران شدند و این ترکان نورسیده که شاید از مهاجران غز (اغوز) کمتر نبودند، پس از انتخاب آذربایجان به عنوان مرکز حکومت (مراغه و تبریز) ایلخانان، رهسپار و ساکن آن دیار شدند. با این همه، حمدالله مستوفی که بخش جغرافیای نزهة القلوب را در سدۀ ۸ق تألیف کرده، تنها در مورد خوی نوشته است که آن را ترکستان ایران خوانند، اما به سبب سفید چهرگی و خوب صورتی وختای نژادی مردمش، ننوشته است که مردمش ترک زبان بودند. بیرون آن تنها مردم شهرک کوچک نیلان (لیلان) را ترک خوانده، و دربارۀ طسوج که آن هم شهر کوچکی بوده، نوشته است که مردمش از ترک و تاجیک ممزوج‌اند و دربارۀ کلنبر که روستایی بوده، نوشته است مردمش از ترک و طالش ممزوج‌اند. او دربارۀ مراغه نوشته است سفید چهره و ترک‌وش و زبان‌شان پهلوی معرب است
[۱۰۹] حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، ج۱، ص۸۱- ۸۷، به کوشش لسترنج، تهران، ۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م.
به همین قیاس می‌توان دریافت ترکستان خواندن خوی به‌سبب چهره و رنگ و روی بوده است و نه زبان. بنابراین در روزگار او در تمام آذربایجان و موغان (مغان) و اران تنها مردم یک شهرک ترک بوده‌اند و مردم یک شهرک مخلوطی از ترک و فارس، و مردم روستایی دیگر مخلوطی از ترک و طالش بوده‌اند. جز این روحی اُنار جانی نیز در سال‌های آخر سدۀ ۱۰ق نمونه‌هایی از زبان عامۀ شهر تبریز به دست داده است که ترکی نیست.
با استناد بدین اسناد باید بپذیریم که شمار ترک زبانان در عصر صفوی به سبب ورود ترکمانان آناتولی که به جهت دوستداری و حمایت از مراد و مرشد خویش در دورانی که فرزندان شیخ صفی‌الدین اردبیلی را هوای پادشاهی بر سر افتاده بود و گریز از آزار عثمانیان به شهرها و روستاهای آذربایجان مهاجرت کرده بودند، فزونی یافته، و انبوه بومیان نیز ترک زبان شده‌اند و این مهاجرت از سدۀ ۹ق آغاز شده و در سدۀ ۱۰ق به انجام رسیده، و نقطه اوج آن در سدۀ ۱۰ق بوده است. بنابراین هیچ نوشته و سروده و ادبیات شفاهی عامیانۀ پیش از سدۀ ۹ق را نمی‌توان به آذربایجان و اران اسناد کرد و آذربایجانی یا ارانی نامید، و ازاین‌رو ارتباط داستان معروف دده قورقود با ترک‌زبانان آذربایجان و اران در حد میراث مشترک همۀ اغوزان (ترکمن، آناتولیایی و آذربایجانی و ارانی و خراسانی) از روزگار زندگی نیاکان‌شان در آسیای میانه است. اینکه محققان
ترک آغاز ادبیات مکتوب آذربایجانی را سدۀ ۷ ق انگاشته‌اند، به کلی بی‌اساس است و سرایندگانی چون حسن اوغلو که اسفراینی بوده
[۱۱۰] دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، ج۱، ص۱۶۵، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
و قاضی برهان‌الدین سلطان سیواس و قاضی مصطفی ضریر ارزرومی
[۱۱۱] Kprl، Trk edebiyat tarihi، ج۲، ص۴۶، ed O F Kprl and N Pekin، Istanbul، ۱۹۸۱.
[۱۱۲] Banarlı، N S، ج۱، ص۳۶۷-۳۷۲، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
و سولو فقیه سرایندۀ یوسف و زلیخا و یوسف مداح سرایندۀ مثنوی ورقا و گلشاه
[۱۱۳] Qahramānov et al introd Yusif va Zleyxā، M Zarir، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۷، Baku، ۱۹۹۱.
و نیز سرایندۀ گمنام داستان احمد حرامی
[۱۱۴] خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۱۴۱- ۱۴۸، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۱۱۵] Safarli، A and X Yasifov، ج۱، ص۱۴۴-۱۵۳، Qadim va Orta asrlar Āzarbāyjān adabiyyātı، Baku، ۱۹۹۱.
[۱۱۶] Hacıyev، T، ج۱، ص۹۲-۹۴، Āzarbāyjān adabi dili tārixi، Baku، ۱۹۷۶ - ۱۹۸۷.
را نمی‌توان آذربایجانی یا ارانی به شمار آورد.
اگر چه محققان گاه به ویژگی‌های زبانی استناد می‌کنند، باید در نظر داشت که ویژگی‌های زبان ترکان آناتولی شرقی و آذربایجانی که اکثر اینان از میان آن جماعت به ایران مهاجرت کرده‌اند، فرقی نداشته است. آثار قاسم انوار (۷۵۷- ۸۳۸م) را که ملمّعی ترکی و فارسی و نیز ملمعی گیلکی و فارسی سروده است،
[۱۱۷] انوار، قاسم، کلیات، ج۱، ص۴۰۷- ۴۰۸، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۳۷ش.
نمی‌توان ادبیات آذربایجانی شمرد. حتی سروده‌های سیدعمادالدین نسیمی
[۱۱۸] جلالی پندری، یدالله، زندگی و اشعار عمادالدین نسیمی، ج۱، ص۳، تهران، ۱۳۷۲ش.
[۱۱۹] محمدزاده، حمید، مقدمه بر نغمه‌های میرزا شفیع واضح، ص۵، باکو، ۱۹۸۷م.
را با احتیاط می‌توان از این‌گونه تلقی کرد و اگر در این اطلاق ذیحق باشیم، او نخستین شاعر آذربایجانی سرا به شمار می‌آید و حبیبی (سده‌های ۹- ۱۰ ق) نخستین شاعر تمام عیار و بی‌شک و ریب ترکی آذربایجانی است
[۱۲۰] سام میرزا، تحفۀ سامی، ج۱، ص۳۵۷- ۳۵۸، به کوشش رکن‌الدین همایون‌فرخ، تهران، انتشارات علمی.
[۱۲۱] تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، ج۱، ص۱۰۲_۱۱۲، تهران، ۱۳۱۴ش.
[۱۲۲] هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، ص۱۹۹-۲۰۱، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۱۲۳] Safarli، A and X Yasifov، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۵، Qadim va Orta asrlar Āzarbāyjān adabiyyātı، Baku، ۱۹۹۱.
و محمد فضولی (۸۹۹-۹۶۳ق) که بغدادی نامیده شده است و او را سرآمد شاعران روزگار خویش دانسته‌اند، به عربی و فارسی و ترکی آذربایجانی/ ارانی شعر می‌سروده، و دیوان ترکی و فارسی او بارها و نیز برخی از نوشته‌های عربی او منتشر شده ‌است،
[۱۲۴] کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، ص۲۳-۲۲، استانبول، ۱۳۴۲ق.
[۱۲۵] هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، ص۲۰۸- ۲۱۵، تهران، ۱۳۶۵ش.
نخستین سرایندۀ مهم آذربایجانی‌/ ارانی به شمار می‌رود. به شاه اسماعیل بنیان‌گذار خاندان صفوی، دیوانی به زبان ترکی منسوب شده است
[۱۲۶] Mahmatof، Ԫah İsmail he Tainin edebi tesiri، ج۱، ص۳۰۳-۳۱۳، Journal of Turkish Studies، ۱۹۸۳.
[۱۲۷] پارسادوست، منوچهر، شاه اسماعیل اول، ج۱، ص۷۴۹-۷۷۵، تهران، ۱۳۷۵ش.
[۱۲۸] آراسلی، حمید، رازهایی در دل تاریخ اثرینین مؤلفی فیروز منصوری یه آچیق مکتوب، ج۱، ص۳۷-۵۱، وارلیق، مهر ۱۳۶۰ش.
که اصالت آن مورد تردید قرار گرفته است.

۱.۲.۳.۱ - شاعران آذربایجانی‌سرای عصر صفوی

از شاعران آذربایجانی سرای عصر صفوی می‌توان از محمد امانی از امرای قزلباش، معاصر شاه‌ طهماسب و شاه عباس اول
[۱۲۹] آراسلی، حمید، ج۱، ص۶۴-۶۸، رازهایی در دل تاریخ اثرینین مؤلفی فیروز منصوری یه آچیق مکتوب، وارلیق، مهر ۱۳۶۰ش.
و مسیحی طبیب که در دربار شاه عباس و دربار با‌بریان هند حضور داشته است و مثنوی‌های دانه و دام، زنبور عسل، ورقاو گلشاه از او بازمانده است
[۱۳۰] آراسلی، حمید، رازهایی در دل تاریخ اثرینین مؤلفی فیروز منصوری یه آچیق مکتوب، ج۱، ص۱۲۰-۱۳۰، وارلیق، مهر ۱۳۶۰ش.
و قوسی تبریزی، هم‌عصر صائب تبریزی را برشمرد.
[۱۳۱] صائب تبریزی، دیوان، ج۶، ص۳۴۲۹-۳۴۴۵، به کوشش محمد قهرمان، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۱۳۲] صائب تبریزی، دیوان، ج۶، ص۳۶۸۳، به کوشش محمد قهرمان، تهران، ۱۳۷۰ش.
سام‌میرزا (د ۹۷۵ق) در تحفۀ سامی‌ (جم‌) بیش از ۱۰، و صادقی کتابدار در مجمع‌الخواص (جم‌) به ترکی شرقی، نزدیک به ۲۰ شاعر ترکی‌گوی را نام برده‌اند، اما زبان همۀ آنان ترکی آذربایجانی/ ارانی نبوده است. شعر ترکی آذربایجانی علاوه بر بهره‌گیری فراوان از زبان و ادبیات فارسی (که در واقع، در ادبیات شاخه‌های ۴ گانۀ ترکی در دورۀ اسلامی به شمار می‌رود)، از آثار زبان ترکی جغتایی و عثمانی نیز تأثیر بسیار پذیرفته است.
[۱۳۳] Edebiyat araԫtırmaları، ج۲، ص۶۸، Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
[۱۳۴] IA، ج۲، ص۱۴۲.
تألیف فرهنگ‌های جغتایی در ایران و عثمانی و ترجمۀ آثار گوناگون به این زبان خود نشانۀ بارز اثر زبان و ادبیات جغتایی در زبان و ادبیات دو گروه اخیر است.
[۱۳۵] تربیت، محمدعلی، ارغنون، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۷، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش.
[۱۳۶] Edebiyat araԫtırmaları، ج۲، ص۶۹، Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
مرثیه‌سرایی یکی از مقوله‌های بارز ادبیات آذربایجانی است. فضولی را با سرودن‌ حدیقةالسعدا می‌توان‌ پیشگام این فن‌در ادبیات‌ آذربایجانی‌ شمرد. حدیقة‌السعدا به‌ نوعی ‌ترجمۀ روضة‌الشهدای ملاحسین واعظ‌کاشفی است.
[۱۳۷] Karahan، A K، ج۱، ص۹۱، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
[۱۳۸] Karahan، A K، ج۱، ص۱۴۳، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
[۱۳۹] Karahan، A K، ج۱، ص۲۲۴، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
[۱۴۰] Karahan، A K، ج۱، ص۲۳۶، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
پس از وی کسانی چون نظام‌الدین محمد تورفارقانی، اشراق مراغی، تائب خویی، دخیل، راجی، دلسوز، قُمری، صراف، پرغم و شکوهی راه وی را ادامه داده‌اند.
[۱۴۱] Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۶۲-۶۳، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
[۱۴۲] Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۱۶۷، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
[۱۴۳] هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، ج۱، ص۹۴-۱۱۰، تهران، ۱۳۵۸ش.
در این دوران زبان ترکی آذربایجانی بیش‌تر برای بیان احساس به کار رفته، و بدان شعر سروده شده است
[۱۴۴] Edebiyat araԫtırmaları، ج۲، ص۶۸، Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
[۱۴۵] IA، ج۲، ص۱۴۳.
و آثار منثور در آن زبان بسیار نادر بوده، و برای بیان موضوعات دینی، تاریخی، علمی از زبان فارسی استفاده می‌شده است.

۱.۲.۳.۲ - ادبیات آذربایجانی پس از دوره صفوی

پس از سقوط خاندان صفوی و افشار، خان‌نشین‌های نیمه مستقلی در اران (که اینک قفقاز نامیده می‌شد)، به وجود آمد و ادبیات مشترک ارانی ـ آذربایجانی در آن سرزمین تداوم یافت.
[۱۴۶] Edebiyat araԫtırmaları، ج۲، ص۶۳، Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
[۱۴۷] Akpınar، Y، ج۱، ص۳۲، Azeri edebiyatı araԫtırmaları، Istanbul، ۱۹۹۴.
[۱۴۸] Iranica، ج۳، ص۲۵۲.
در این دوران از شاعرانی چون ملاولی ودادی (د ۱۲۲۴ق)
[۱۴۹] کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۱۴۳، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
و ملاپناه واقف (مق‌ ۱۲۱۰ق)
[۱۵۰] کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۱۰۹، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
می‌توان نام برد. این هر دو از حمایت‌ خان قراباغ برخوردار بودند، اما واقف توسط محمدبیک جوانشیر برادرزادۀ خان کشته شد.
[۱۵۱] نواب، میرمحسن، تذکرۀ نواب، ج۱، ص۳-۴، باکو، ۱۹۱۳م.
[۱۵۲] مجتهدزاده، محمد، ریاض العاشقین، ج۱، ص۸- ۹، استانبول، ۱۳۲۸ق.
واقف که با گرایش به ساده‌نویسی و سودجستن از واژ‌ه‌های زبان عامه و ابداع مضامین نو و پرداختن به مسائل اجتماعی و به کارگیری طنز بر ودادی پیشی‌ گرفته است، از چهره‌های برجستۀ ادبیات آذربایجانی‌ ـ ارانی به شمار می‌رود و او را بنیا‌ن‌گذار ادبیات نوین این زبان می‌دانند.
[۱۵۳] هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، ج۲، ص۹۷، تهران، ۱۳۵۸ش.
پس از واقف، شاعرانی چون سالک (د ۱۲۵۸ه‌ ق) که به فارسی و ترکی ‌جغتایی هم شعر می‌سرود،
[۱۵۴] کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۲۴۸، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
قاسم‌بک ذاکر (۱۲۷۱ق)
[۱۵۵] نواب، میرمحسن، تذکرۀ نواب، ج۱، ص۳۴-۴۰، باکو، ۱۹۱۳م.
[۱۵۶] مجتهدزاده، محمد، ریاض العاشقین، ج۱، ص۸۹-۱۰۴، استانبول، ۱۳۲۸ق.
و نباتی (در آذربایجان) از مقلدان و پیروان او به شمار می‌روند.
[۱۵۷] خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۲۷۵، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۱۵۸] خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۲۸۵، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.

در این روزگار شاعرانی چون نشاط شروانی، شاکر شروانی، مهجور شروانی، عارف شروانی و آقا مسیح شروانی شیوۀ کلاسیک شعر ترکی آذربایجانی/ ارانی را ادامه دادند.
[۱۵۹] خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۲۳۹، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
پس از جنگ ایران و روس و تحمیل قرارداد‌های گلستان (۱۲۲۸ق) و ترکمن‌چای (۱۲۴۳ق) و جدایی قفقاز از ایران، شرایط متفاوت جداگانه‌ای در قفقاز و آذربایجان به وجود آمد. در قفقاز بر اثر تسلط روسیه، وضعیت اقتصادی و اجتماعی و آموزشی مناسب‌تری فراهم شد و روشن‌فکران قفقاز به امکانات بهتری برای نشر آثار و عقاید خویش دست یافتند
[۱۶۰] Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۱۲۸-۱۲۹، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
و چند نشریه به راه انداختند. از همان دوران، به ویژه پس از انقلاب ۱۹۰۵م روسیه کاربرد زبان ارانی (قفقازی) در نثر نیز آغاز شد و با تأثیرپذیری از ادبیات روسی و ادبیات غربی به واسطۀ زبان روسی، نمایشنامه و قصه و مقالات سیاسی و اجتماعی در آن زبان پدید آمد. میرزا فتحعلی آخوند‌زاده (۱۸۱۲- ۱۸۷۸م) از آغاز‌گران این راه بود
[۱۶۱] آدمیت، فریدون، اندیشه‌های میرزافتحعلی آخوندزاده، ص۳۲_۶۸، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۱۶۲] مؤمنی، باقر، مقدمه بر تمثیلات فتحعلی آخوندزاده، ترجمۀ میرزاجعفر قراجه داغی، تهران، ۱۳۴۹ش.
و در شهرهای مختلف چند انجمن ادبی تشکیل شد و وزیرف (۱۸۵۱-۱۹۲۶م)، نریمانف و حق‌وردیف از همگامان آخوند‌زاده و از دنباله‌روان او به شمار می‌رفتند.
[۱۶۳] Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۹، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
میرزا جعفر قراچه داغی از ناقلان شیوه‌های آنان به ایران و زبان فارسی و ادامه‌دهندۀ راه آنان بوده است.
[۱۶۴] مؤمنی، باقر، مقدمه بر تمثیلات فتحعلی آخوندزاده، ترجمۀ میرزاجعفر قراجه داغی، تهران، ۱۳۴۹ش.


۱.۲.۳.۳ - جدایی زبان قفقازی و آذربایجانی

از همین دوران جدایی زبان ادبی قفقازی (ارانی) و آذربایجانی آغاز شد و زبان قفقازی اندک‌اندک با واژه‌ها و مضامین و مفاهیم روسی که آذربایجانیان با آن بیگانه بودند، انباشته شد.
[۱۶۵] Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۱۵۶-۱۶۰، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
سیدعظیم شیروانی (د ۱۸۸۸م)،
[۱۶۶] Rustamov، S، ج۱، ص۵، S A Shirvāni asarlavlaittin nashri tārikhindar، Baku، ۱۹۶۷.
[۱۶۷] Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۲۹۱-۳۱۸، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
بهار شیروانی (د ۱۳۰۰ق)
[۱۶۸] دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص۹۹-۱۰۱.
، میرزا شفیع واضح (د ۱۸۵۲م)،
[۱۶۹] ‌محمدزاده، حمید، مقدمه بر نغمه‌های میرزا شفیع واضح، ص۳، ۸، باکو، ۱۹۸۷م.
جلیل محمدقلی‌زاده (د ۱۳۱۰ش)
[۱۷۰] Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، ص۵-۳۶، Mirahmadov، A، Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۶۰.
از چهره‌های برجستۀ این دوران‌اند. به ویژه پس از انقلاب ۱۹۰۵م روسیه که تسلط و سانسور دولت کاهش یافت، نشریات بیشتری با شرایط بهتر و آزادانه‌تری در قفقاز به راه افتاد، از جمله می‌توان از نشریه‌های فیوضات در باکو، ملانصرالدین در تفلیس و حیات، تازه حیات، ترقی و... نام برد.. با آغاز انقلاب اکتبر ۱۹۱۷م، کوتاه مدتی تسلط روسیه در بخشی از سرزمین‌های اشغال شده از جمله قفقاز (اران) از میان رفت، انگلیسی‌ها و عثمانیان در آن سرزمین حضور یافتند و در قفقاز جمهوری جداگانه‌ای تشکیل شد و شگفت آن‌که بدون هیچ‌گونه اصالت و اساسی این جمهوری نوبنیاد را آذربایجان نامیدند و روسیه اندکی بعد همۀ سرزمین‌های رها شده از جمله قفقاز را تصرف نمود، اما درصدد اصلاح آن نام جعلی برنیامد و عنوان جمهوری آن نیز که اینک هیچ‌گونه استقلال نداشت، باقی ماند.
با تسلط سوسیالیست‌ها بر قفقاز و دست یافتن رضاشاه پهلوی بر پادشاهی ایران، ارتباط دو سوی ارس به کلی قطع شد و به تبع آن زبان کما‌بیش مشترک آذربایجان و اران به دو شاخۀ کاملاً متمایز تبدیل شد؛ به ویژه در عرصۀ ادبیات، در آذربایجان شوروی ادبیات در تمام جنبه‌های آن ادامه یافت و آثار ارزشمندی در شعر و نثر تولید گردید و حسین جاوید، عزیر حاجی بیگف، محمد سعید اردوبادی و... از نخستین چهره‌های برجستۀ ادبی و هنری جمهوری نامستقل آذربایجان بودند. در ایران سیدابوالقاسم نباتی شیوۀ واقف را ادامه داد
[۱۷۱] خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۲۸۵، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۱۷۲] هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، ج۱، ص۱۱۹، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۱۷۳] کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۵۳۳، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
و کسان دیگر چون محمدباقر خلخالی (د ۱۳۱۶ق) که منظومۀ ثعلبیۀ او معروف است،
[۱۷۴] کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۲۲۸-۲۵۶، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
حاج مهدی شکوهی (نک‌ : مصدق۴، سراسر اثر)، میرزا علی‌خان لعلی
[۱۷۵] هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، ج۱، ص۱۲۲-۱۲۷، تهران، ۱۳۵۸ش.
و دیگران به سرودن شعر ترکی آذربایجانی ادامه دادند و بیش‌تر آنان از دنباله‌روان واقف به شمار می‌رفتند. با روی کار آمدن رضاشاه پهلوی نشر آثار ترکی در ایران ممنوع و به نوحه و مرثیه منحصر گردید. پس از شهریور ۱۳۲۰، کوتاه مدتی این مشکل رفع شد و اندکی بعد حکومت خودمختار آذربایجان تحت حمایت ارتش سرخ در آذربایجان اقتدار یافت و این دولت کوشید زبان جمهوری آذربایجان را در آذربایجان ایران رواج دهد، اما به سبب بیگانگی مردم با آن زبان و عدم درک و هضم آن از سوی مردم و نااستواری آن دولت و فرو پاشیدنش، توفیقی نیافت. منظومۀ معروف حیدر بابایه سلام شهریار یگانه اثر ادبی زبان آذربایجانی و شاهکار بدیع آن به شمار می‌رود که در عصر محمد رضا شاهی سروده شد و نشر یافت.
[۱۷۶] فردی، اصغر، مقدمه بر کلیات ترکی شهریار، ج۱، ص۷، تهران، ۱۳۷۱ش.
دنباله‌ روان شهریار و یا در حقیقت دنباله‌ روان منظومۀ او آثار قابل قبولی در این زبان خلق کردند. پس از انقلاب اسلامی ایران محدودیت‌های عصر پهلوی به کلی از میان‌ رفت و نشر مجلات و کتب به زبان آذربایجانی آغاز شد، اما کمتر کسی راه شهریار را پیمود و دست‌اندرکاران بر آن شدند که زبان قفقازی (جمهوری آذربایجان) را که بیش از ۵۰٪ از واژگان و مقولات و ساختار آن با زبان آذربایجانی بیگانه است، رواج دهند، بدین سبب با اقبالی از سوی مردم مواجه نشدند و اثر مهم و قابل قبولی نیز پدید نیامده که بتوان آن را آذربایجانی نامید.


برای ادبیات معاصر ترکمنستان و آذربایجان/اران، نک‌ : بخش دوم همین مقاله؛ برای ادبیات معاصر ترکیه، نک‌: همین دانشنامه، مقاله ترکیه.


(۱) آدمیت، فریدون، اندیشه‌های میرزافتحعلی آخوندزاده، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۲) آراسلی، حمید، رازهایی در دل تاریخ اثرینین مؤلفی فیروز منصوری یه آچیق مکتوب، وارلیق، مهر ۱۳۶۰ش.
(۳) ابن بطوطه، محمد، سفرنامه، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۵۹ش.
(۴) احمد یسوی، دیوان حکمت، به کوشش رسول اسماعیل‌زاده دوزال و دیگران، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۵) ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه‌اللغۀ ایرانی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۶) امیر علیشیر نوایی، مجالس النفایس، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۷) امیر علیشیر نوایی، محاکمة اللغتین، ترجمۀ تورخان گنجه‌ای، تهران، ۱۳۲۷ش.
(۸) انوار، قاسم، کلیات، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۹) بارتولد، و، اورته آسیا تورک تاریخی حقنده درسلر، استانبول، ۱۹۲۷م.
(۱۰) براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ترجمۀ علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۱ش.
(۱۱) پارسادوست، منوچهر، شاه اسماعیل اول، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۱۲) تربیت، محمدعلی، ارغنون، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش.
(۱۳) تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، تهران، ۱۳۱۴ش.
(۱۴) تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۵) جلالی پندری، یدالله، زندگی و اشعار عمادالدین نسیمی، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۱۶) جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
(۱۷) حکمت، علی‌اصغر، مقدمه بر مجالس النفایس (نک‌ : هم‌، امیر علیشیر نوایی).
(۱۸) حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به کوشش لسترنج، تهران، ۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م.
(۱۹) خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۲۰) خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۲۱) دایرةالمعارف فارسی.
(۲۲) دکره، فرانسوا، مانی و سنت مانوی، ترجمۀ عباس باقری، تهران، ۱۳۸۳ش.
(۲۳) دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۲۴) رشیدالدین فضل‌الله، جامع‌التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۲۵) روشن، محمد و مصطفی موسوی، تعلیقات بر جامع التواریخ (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).
(۲۶) سام میرزا، تحفۀ سامی، به کوشش رکن‌الدین همایون‌فرخ، تهران، انتشارات علمی.
(۲۷) صائب تبریزی، دیوان، به کوشش محمد قهرمان، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۲۸) صادقی، علی‌اشرف، نسخه برگردان دیوان لغات الترک، نامۀ بهارستان، ۱۳۸۳ش، س ۵، شمـ ۱-۲.
(۲۹) صادقی کتابدار، تذکرۀ مجمع الخواص، ترجمۀ عبدالرسول خیام‌پور، تبریز، ۱۳۲۷ش.
(۳۰) صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳۱) فردی، اصغر، مقدمه بر کلیات ترکی شهریار، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۳۲) کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، استانبول، ۱۹۲۶م.
(۳۳) کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، استانبول، ۱۳۴۲ق.
(۳۴) کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
(۳۵) گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۳۶) گنجه‌ای، تورخان، سه مقاله، لندن، ۱۹۹۸م.
(۳۷) مجتهدزاده، محمد، ریاض العاشقین، استانبول، ۱۳۲۸ق.
(۳۸) محمدزاده، حمید، مقدمه بر دیوان فارسی نسیمی، باکو، ۱۹۷۲م.
(۳۹) محمدزاده، حمید، مقدمه بر نغمه‌های میرزا شفیع واضح، باکو، ۱۹۸۷م.
(۴۰) محمدزادۀ صدیق، حسین، مقدمه بر دیوان ترکی ابوالقاسم نباتی، تبریز، ۱۳۷۲ش.
(۴۱) مؤمنی، باقر، مقدمه بر تمثیلات فتحعلی آخوندزاده، ترجمۀ میرزاجعفر قراجه داغی، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۴۲) ناطق، ناصح، بحثی دربارۀ زندگی مانی و پیام او، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۴۳) نواب، میرمحسن، تذکرۀ نواب، باکو، ۱۹۱۳م.
(۴۴) وامبری، آرمینیوس، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۴۵) هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۴۶) هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۴۷) یگانیانس، لیدیا، میرعلیشیر نوایی و عصـر او، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، ۱۳۲۷ش، س ۱، شمـ ۵.
(۴۸) Akpınar، Y، Azeri edebiyatı araԫtırmaları، Istanbul، ۱۹۹۴.
(۴۹) Ārāslı، M، XVII-XVIII Asr Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۵۶.
(۵۰) Arat، R R، Eski Trk ԫiiri، Ankara، ۱۹۹۱.
(۵۱) Atalay، B، introd Divan Lugat-it-trk، Ankara، ۱۹۹۸-۱۹۹۹.
(۵۲) Āzarbāyjān Sovet ensiklopediyāsı، Baku، ۱۹۷۶-۱۹۸۷.
(۵۳) Āzarbāyjān tārixi، ed F Q Maqsodov et al، Baku، ۲۰۰۰-۲۰۰۱.
(۵۴) Banarlı، N S، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
(۵۵) Barthold، WW، Kutadgu biliğin zikrettigi Buğrakan kimdit، Kutadgu biliğ، Wien.
(۵۶) The Book of Dede Korkut، tr F Smer et al، London، ۱۹۷۲.
(۵۷) Boratav، P N، ۱۰۰ Soru da Trk halk edebyatı، Istanbul، ۱۹۷۳.
(۵۸) Caferoğlu، A، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
(۵۹) Cevdet، K، rnekli Trk edebiyatı tarihi، Ankara، ۱۹۹۵.
(۶۰) Clauson، G، An Etymological Dictionary of Pre-thirteenth Century Turkish، Oxford، ۱۹۷۹.
(۶۱) Czaplicka، M A، The Turks of Central Asiain History and at the Present day، London/New York، ۱۹۷۳.
(۶۲) Dankoff، R، introd Wisdom of to Yalglary) Kutadgu bilig (، Chicago/London، ۱۹۸۳.
(۶۳) Dede Korkut Kitabı، ed M Ergin، Ankara، ۱۹۸۹.
(۶۴) Devereux، R، introd and nots on Muhākamat al-lughatin، Leiden، ۱۹۶۶.
(۶۵) EI۲.
(۶۶) Ekiz، O N et al، İslamiyet ncesi Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۸۶.
(۶۷) Genc، R، Kasgarlı Mahmuda gore XI yzyılda Trk dūrnyası، Ankara، ۱۹۹۷.
(۶۸) Gzel، A R، Dini-Tasavufi Trk edebiyatı، Ankara، ۲۰۰۴.
(۶۹) Hacıyev، T، Āzarbāyjān adabi dili tārixi، Baku، ۱۹۷۶ - ۱۹۸۷.
(۷۰) Has Hacib، Y، Kutagu bilig، metin، ed، R R Arat، Istanbul، ۱۹۴۷.
(۷۱) IA.
(۷۲) Iranica.
(۷۳) Kabaklı، A، Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۶۶.
(۷۴) Kafes Oğlu، İ، Trk milli kltr، Ankara، ۱۹۷۷.
(۷۵) Karahan، A K، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
(۷۶) Kaԫgarlı، M، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
(۷۷) Kitabı-Dede Qorgud، eds and introd F Zoynalov and S Alizade، Baku، ۱۹۸۸.
(۷۸) Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
(۷۹) Kprl، Trk edebiyat tarihi، ed O F Kprl and N Pekin، Istanbul، ۱۹۸۱.
(۸۰) Kprl، Trk edebiyatında ilk mutasaviflar، ed O Kprl، Ankara، ۱۹۷۶.
(۸۱) Levend، A، Ali Sir Nevai، hayatı، sanatı، ve kisiliği، Ankara، ۱۹۶۵.
(۸۲) Levend، Trk edebiyatı tarihi، Ankara، ۱۹۸۸.
(۸۳) Mahmatof، Ԫah İsmail he Tainin edebi tesiri، Journal of Turkish Studies، ۱۹۸۳.
(۸۴) Meydan Larousse.
(۸۵) Mirahmadov، A، Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۶۰.
(۸۶) Mirahmadov، and T Hasanzāda، introd Asarlari، J Mammad quli zāda، Baku، ۱۹۸۳.
(۸۷) Msaddiq، M، Mirza Mehdi kuhi، Baku، ۱۹۸۸.
(۸۸) lmez، Z K، introd Sere-i terakime Ebulgazi Bahadurhan، Ankara، ۱۹۸۶.
(۸۹) Orkun، H N، Eski Trk yazıtları، Ankara، ۱۹۸۷.
(۹۰) Ǒgel، B، Trk mitolojisi، Ankara، ۱۹۸۹.
(۹۱) Pekolcay.
(۹۲) N، İslam Trk edebiyatı، Istanbul.
(۹۳) Qahramānov، J، introd Asarlari I Nasimi، Baku، ۱۹۷۳.
(۹۴) Qahramānov et al introd Yusif va Zleyxā، M Zarir، Baku، ۱۹۹۱.
(۹۵) Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
(۹۶) Rustamov، S، S A Shirvāni asarlavlaittin nashri tārikhindar، Baku، ۱۹۶۷.
(۹۷) Safarli، A and X Yasifov، Qadim va Orta asrlar Āzarbāyjān adabiyyātı، Baku، ۱۹۹۱.
(۹۸) Sepetioğlu، N، Trk destanları، Istanbul، ۱۹۷۲.
(۹۹) Smer، F، Oğuzlar، Istanbul، ۱۹۸۰.
(۱۰۰) Tekin، T، Orhun yazıtları، Ankara، ۱۹۸۸.
(۱۰۱) Togan، Z V، Oguz destanı، İstanbul، ۱۹۸۲.
(۱۰۲) Trk dili ve edebiyatı ansiklopedisi، Istanbul، ۱۹۷۶-۱۹۸۶.
(۱۰۳) Trkiye diyanet vakfı İslām ansiklopedisi WNGD، ۱۹۷۴؛


۱. گنجه‌ای، تورخان، سه مقاله، ج۱، ص۱۰، لندن، ۱۹۹۸م.
۲. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۵۳۵-۵۳۹، تهران، ۱۳۶۳ش.
۳. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۵۴۷_۵۴۸، تهران، ۱۳۶۳ش.
۴. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۶۲۲، تهران، ۱۳۶۳ش.
۵. Banarlı، N S، ج۱، ص۲۳۲، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۶. Caferoğlu، A، ج۲، ص۵۱، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۷. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۰۰، استانبول، ۱۹۲۶م.
۸. Dankoff، R، ج۱، ص۱، introd Wisdom of to Yalglary) Kutadgu bilig (، Chicago/London، ۱۹۸۳.
۹. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۹۴، استانبول، ۱۹۲۶م.
۱۰. بارتولد، و، اورته آسیا تورک تاریخی حقنده درسلر، ج۱، ص۱۱۳، استانبول، ۱۹۲۷م.
۱۱. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۹۸-۲۰۰، استانبول، ۱۹۲۶م.
۱۲. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۰۰-۲۰۱، استانبول، ۱۹۲۶م.
۱۳. Dankoff، R، ج۱، ص۸، introd Wisdom of to Yalglary) Kutadgu bilig (، Chicago/London، ۱۹۸۳.
۱۴. Dankoff، R، ج۱، ص۳، introd Wisdom of to Yalglary) Kutadgu bilig (، Chicago/London، ۱۹۸۳.
۱۵. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۰۴-۲۱۰، استانبول، ۱۹۲۶م.
۱۶. Caferoğlu، A، ج۲، ص۷۵-۷۹، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۱۷. Banarlı، N S، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۱۸. Pekolcay، ج۱، ص۵۱-۵۸.
۱۹. Kabaklı، A، ج۲، ص۴۰-۴۱، Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۶۶.
۲۰. Atalay، B، ج۱، ص۸-۳۶، introd Divan Lugat-it-trk، Ankara، ۱۹۹۸-۱۹۹۹.
۲۱. صادقی کتابدار، تذکرۀ مجمع الخواص، ص۳۸۱_۳۸۲، ترجمۀ عبدالرسول خیام‌پور، تبریز، ۱۳۲۷ش.
۲۲. Kaԫgarlı، M، ج۱، ص۴۸۳، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
۲۳. Kaԫgarlı، M، ج۱، ص۴۵۶، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
۲۴. Kaԫgarlı، M، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۴، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
۲۵. Kaԫgarlı، M، ج۱، ص۳۰۱، Divanu lgat-it trk، tr A iekli، Istanbul، ۱۹۷۰.
۲۶. Banarlı، N S، ج۱، ص۲۶۸، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۲۷. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۹۳، استانبول، ۱۹۲۶م.
۲۸. Banarlı، N S، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۲۹. Banarlı، N S، ج۱، ص۱۰۰، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۳۰. Sepetioğlu، N، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۳، Trk destanları، Istanbul، ۱۹۷۲.
۳۱. Boratav، P N، ج۱، ص۳۷، ۱۰۰ Soru da Trk halk edebyatı، Istanbul، ۱۹۷۳.
۳۲. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۹۳، استانبول، ۱۹۲۶م.
۳۳. احمد یسوی، دیوان حکمت، ج۱، ص۱۷، به کوشش رسول اسماعیل‌زاده دوزال و دیگران، تهران، ۱۳۷۹ش.
۳۴. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۱۱، استانبول، ۱۹۲۶م.
۳۵. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۳۳-۲۳۶، استانبول، ۱۹۲۶م.
۳۶. ارانسکی، ا م، مقدمۀ فقه‌اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
۳۷. خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، ج۱، ص۲۰۱، تهران، ۱۳۶۶ش.
۳۸. Banarlı، N S، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۲، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۳۹. Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۲۲-۱۲۶، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۴۰. IA، ج۳، ص۵۱۲_۵۱۳.
۴۱. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۴۱-۲۴۲، استانبول، ۱۹۲۶م.
۴۲. Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۴۵-۱۴۹، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۴۳. Banarlı، N S، ج۱، ص۲۲۷، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۴۴. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۲۷۶-۲۷۷، استانبول، ۱۹۲۶م.
۴۵. Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۳۶-۱۴۱، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۴۶. Caferoğlu، A، ج۲، ص۸۸-۸۹، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۴۷. Banarlı، N S، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۶، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۴۸. Gzel، A R، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۲، Dini-Tasavufi Trk edebiyatı، Ankara، ۲۰۰۴.
۴۹. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۳۴۴-۳۴۷، استانبول، ۱۹۲۶م.
۵۰. Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۱۶، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۵۱. Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۱۲-۱۱۴، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۵۲. Pekolcay.
۵۳. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۳۵۸-۳۶۴، استانبول، ۱۹۲۶م.
۵۴. Banarlı، N S، ج۱، ص۳۵۷-۳۵۸، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۵۵. ابن بطوطه، محمد، سفرنامه، ج۱، ص۳۶۱_۴۰۳، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۵۹ش.
۵۶. Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۶۱-۱۷۳، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۵۷. EI۲، ج۱۰، ص۷۱۷.
۵۸. کوپریلی، فؤاد، تورک ادبیاتی تاریخی، ص۳۷۱-۳۷۳، استانبول، ۱۹۲۶م.
۵۹. Caferoğlu، A، ج۲، ص۱۴۰-۱۴۱، Trk dili tarihi، Istanbul، ۱۹۷۰- ۱۹۷۴.
۶۰. EI۲، ج۱۰، ص۷۱۷_۷۱۸.
۶۱. Iranica، ج۵، ص۳۴۳-۳۴۷.
۶۲. ج۵، صV/۳۳۹، Iranica.
۶۳. Iranica، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۷.
۶۴. Ali Sir Nevai، ج۱، ص۵۲، Levend، A، Ali Sir Nevai، hayatı، sanatı، ve kisiliği، Ankara، ۱۹۶۵.
۶۵. دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، ج۱، ص۸۵، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
۶۶. کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، ج۲، ص۱۰۲، استانبول، ۱۳۴۲ق.
۶۷. امیر علیشیر نوایی، مجالس النفایس، ج۱، ص۴۹_۵۱، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
۶۸. امیر علیشیر نوایی، محاکمة اللغتین، ج۱، ص۳۴، ترجمۀ تورخان گنجه‌ای، تهران، ۱۳۲۷ش.
۶۹. EI۲، ج۱۰، ص۷۲۱.
۷۰. Devereux، R، ج۱، ص۴۱، introd and nots on Muhākamat al-lughatin، Leiden، ۱۹۶۶.
۷۱. امیر علیشیر نوایی، مجالس النفایس، ج۱، ص۱۲۴، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
۷۲. IA، ج۳، ص۲۹۰_۲۹۱.
۷۳. دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
۷۴. Ali Sir Nevai، ج۱، ص۲۶_۲۷، Levend، A، Ali Sir Nevai، hayatı، sanatı، ve kisiliği، Ankara، ۱۹۶۵.
۷۵. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۳۰۲، تهران، ۱۳۶۳ش.
۷۶. براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ج۳، ص۷۳۰-۷۴۴، ترجمۀ علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۱ش.
۷۷. یگانیانس، لیدیا، امیرعلیشیر نوایی و عصـر او، ج۱، ص‌۳۲-۴۶، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، ۱۳۲۷ش، س ۱، شمـ ۵.
۷۸. Devereux، ص۷-۱۲.
۷۹. دایرةالمعارف فارسی.
۸۰. Devereux، R، ج۱، ص۱۰-۱۱، introd and nots on Muhākamat al-lughatin، Leiden، ۱۹۶۶.
۸۱. Iranica، ج۵، ص۳۴۰‌.
۸۲. براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ج۱، ص۷۴۲، ترجمۀ علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۱ش.
۸۳. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۳۸۵، تهران، ۱۳۶۳ش.
۸۴. کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، مقدمه بر کلیات فضولی، ج۲، ص۱۴۸-۱۴۹، استانبول، ۱۳۴۲ق.
۸۵. کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، ج۲، ص۱۴۳، استانبول، ۱۳۴۲ق.
۸۶. محمدزادۀ صدیق، حسین، مقدمه بر دیوان ترکی ابوالقاسم نباتی، ج۱، ص۲۲- ۲۹، تبریز، ۱۳۷۲ش.
۸۷. براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ج۱، ص۶۶۲، ترجمۀ علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۱ش.
۸۸. Devereux، R، ج۱، ص۱۰_۱۱، introd and nots on Muhākamat al-lughatin، Leiden، ۱۹۶۶.
۸۹. سام میرزا، تحفۀ سامی، ج۱، ص۱۴-۱۶، به کوشش رکن‌الدین همایون‌فرخ، تهران، انتشارات علمی.
۹۰. Kprl، Trk edebiyatında ilk mutasaviflar، ج۲، ص۱۵۱-۱۶۲، ed O Kprl، Ankara، ۱۹۷۶.
۹۱. هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، ص۱۰۵، تهران، ۱۳۶۵ش.
۹۲. lmez، Z K، ج۱، ص۳۱، introd Sere-i terakime Ebulgazi Bahadurhan، Ankara، ۱۹۸۶.
۹۳. Kabaklı، A، ج۲، ص۶۳، Trk edebiyatı، Istanbul، ۱۹۶۶.
۹۴. دایرةالمعارف فارسی، ج۱، ص۳۵۸.
۹۵. IA، ج۲، ص۱۸۴_۱۸۵.
۹۶. Kprl، Trk edebiyatında ilk mutasaviflar، ج۲، ص۱۶۶-۱۶۷، ed O Kprl، Ankara، ۱۹۷۶.
۹۷. EI۲، ج۱۰، ص۷۲۲.
۹۸. گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، ج۱، ص۲۴۵، تهران، ۱۳۶۶ش.
۹۹. Ārāslı، M، ج۹، ص۴۰۸، XVII-XVIII Asr Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۵۶.
۱۰۰. گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، ج۱، ص۲۴۹، تهران، ۱۳۶۶ش.
۱۰۱. Ārāslı، M، ج۷، ص۱۱۲، XVII-XVIII Asr Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۵۶.
۱۰۲. Ārāslı، M، ج۷، ص۴۹۶، XVII-XVIII Asr Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۵۶.
۱۰۳. وامبری، آرمینیوس، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ج۱، ص۴۱۱-۴۱۲، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، ۱۳۶۵ش.
۱۰۴. گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، ج۱، ص۲۴۶، تهران، ۱۳۶۶ش.
۱۰۵. EI۲، ج۱۰، ص۷۲۷.
۱۰۶. گلی، امین‌الله، سیری در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ترکمنها، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۷، تهران، ۱۳۶۶ش.
۱۰۷. EI۲، ج۱۰، ص۷۲۷.
۱۰۸. هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، ص۲۸۱-۲۸۳، تهران، ۱۳۶۵ش.
۱۰۹. حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، ج۱، ص۸۱- ۸۷، به کوشش لسترنج، تهران، ۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م.
۱۱۰. دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، ج۱، ص۱۶۵، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
۱۱۱. Kprl، Trk edebiyat tarihi، ج۲، ص۴۶، ed O F Kprl and N Pekin، Istanbul، ۱۹۸۱.
۱۱۲. Banarlı، N S، ج۱، ص۳۶۷-۳۷۲، Trk edebiyatı tarihi، Istanbul، ۱۹۷۱.
۱۱۳. Qahramānov et al introd Yusif va Zleyxā، M Zarir، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۷، Baku، ۱۹۹۱.
۱۱۴. خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۱۴۱- ۱۴۸، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
۱۱۵. Safarli، A and X Yasifov، ج۱، ص۱۴۴-۱۵۳، Qadim va Orta asrlar Āzarbāyjān adabiyyātı، Baku، ۱۹۹۱.
۱۱۶. Hacıyev، T، ج۱، ص۹۲-۹۴، Āzarbāyjān adabi dili tārixi، Baku، ۱۹۷۶ - ۱۹۸۷.
۱۱۷. انوار، قاسم، کلیات، ج۱، ص۴۰۷- ۴۰۸، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۳۷ش.
۱۱۸. جلالی پندری، یدالله، زندگی و اشعار عمادالدین نسیمی، ج۱، ص۳، تهران، ۱۳۷۲ش.
۱۱۹. محمدزاده، حمید، مقدمه بر نغمه‌های میرزا شفیع واضح، ص۵، باکو، ۱۹۸۷م.
۱۲۰. سام میرزا، تحفۀ سامی، ج۱، ص۳۵۷- ۳۵۸، به کوشش رکن‌الدین همایون‌فرخ، تهران، انتشارات علمی.
۱۲۱. تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، ج۱، ص۱۰۲_۱۱۲، تهران، ۱۳۱۴ش.
۱۲۲. هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، ص۱۹۹-۲۰۱، تهران، ۱۳۶۵ش.
۱۲۳. Safarli، A and X Yasifov، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۵، Qadim va Orta asrlar Āzarbāyjān adabiyyātı، Baku، ۱۹۹۱.
۱۲۴. کوپریلی، فؤاد، مقدمه بر کلیات فضولی، ص۲۳-۲۲، استانبول، ۱۳۴۲ق.
۱۲۵. هیئت، جواد، سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، ص۲۰۸- ۲۱۵، تهران، ۱۳۶۵ش.
۱۲۶. Mahmatof، Ԫah İsmail he Tainin edebi tesiri، ج۱، ص۳۰۳-۳۱۳، Journal of Turkish Studies، ۱۹۸۳.
۱۲۷. پارسادوست، منوچهر، شاه اسماعیل اول، ج۱، ص۷۴۹-۷۷۵، تهران، ۱۳۷۵ش.
۱۲۸. آراسلی، حمید، رازهایی در دل تاریخ اثرینین مؤلفی فیروز منصوری یه آچیق مکتوب، ج۱، ص۳۷-۵۱، وارلیق، مهر ۱۳۶۰ش.
۱۲۹. آراسلی، حمید، ج۱، ص۶۴-۶۸، رازهایی در دل تاریخ اثرینین مؤلفی فیروز منصوری یه آچیق مکتوب، وارلیق، مهر ۱۳۶۰ش.
۱۳۰. آراسلی، حمید، رازهایی در دل تاریخ اثرینین مؤلفی فیروز منصوری یه آچیق مکتوب، ج۱، ص۱۲۰-۱۳۰، وارلیق، مهر ۱۳۶۰ش.
۱۳۱. صائب تبریزی، دیوان، ج۶، ص۳۴۲۹-۳۴۴۵، به کوشش محمد قهرمان، تهران، ۱۳۷۰ش.
۱۳۲. صائب تبریزی، دیوان، ج۶، ص۳۶۸۳، به کوشش محمد قهرمان، تهران، ۱۳۷۰ش.
۱۳۳. Edebiyat araԫtırmaları، ج۲، ص۶۸، Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
۱۳۴. IA، ج۲، ص۱۴۲.
۱۳۵. تربیت، محمدعلی، ارغنون، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۷، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش.
۱۳۶. Edebiyat araԫtırmaları، ج۲، ص۶۹، Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
۱۳۷. Karahan، A K، ج۱، ص۹۱، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
۱۳۸. Karahan، A K، ج۱، ص۱۴۳، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
۱۳۹. Karahan، A K، ج۱، ص۲۲۴، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
۱۴۰. Karahan، A K، ج۱، ص۲۳۶، Kltr bakanliğı yayıları، Istanbul، ۱۹۴۹.
۱۴۱. Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۶۲-۶۳، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
۱۴۲. Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۱۶۷، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
۱۴۳. هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، ج۱، ص۹۴-۱۱۰، تهران، ۱۳۵۸ش.
۱۴۴. Edebiyat araԫtırmaları، ج۲، ص۶۸، Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
۱۴۵. IA، ج۲، ص۱۴۳.
۱۴۶. Edebiyat araԫtırmaları، ج۲، ص۶۳، Kprl، F، Edebiyat araԫtırmaları، ed O Kprl، Istanbul، ۲۰۰۴.
۱۴۷. Akpınar، Y، ج۱، ص۳۲، Azeri edebiyatı araԫtırmaları، Istanbul، ۱۹۹۴.
۱۴۸. Iranica، ج۳، ص۲۵۲.
۱۴۹. کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۱۴۳، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
۱۵۰. کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۱۰۹، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
۱۵۱. نواب، میرمحسن، تذکرۀ نواب، ج۱، ص۳-۴، باکو، ۱۹۱۳م.
۱۵۲. مجتهدزاده، محمد، ریاض العاشقین، ج۱، ص۸- ۹، استانبول، ۱۳۲۸ق.
۱۵۳. هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، ج۲، ص۹۷، تهران، ۱۳۵۸ش.
۱۵۴. کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۲۴۸، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
۱۵۵. نواب، میرمحسن، تذکرۀ نواب، ج۱، ص۳۴-۴۰، باکو، ۱۹۱۳م.
۱۵۶. مجتهدزاده، محمد، ریاض العاشقین، ج۱، ص۸۹-۱۰۴، استانبول، ۱۳۲۸ق.
۱۵۷. خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۲۷۵، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
۱۵۸. خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۲۸۵، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
۱۵۹. خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۲۳۹، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
۱۶۰. Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۱۲۸-۱۲۹، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
۱۶۱. آدمیت، فریدون، اندیشه‌های میرزافتحعلی آخوندزاده، ص۳۲_۶۸، تهران، ۱۳۴۹ش.
۱۶۲. مؤمنی، باقر، مقدمه بر تمثیلات فتحعلی آخوندزاده، ترجمۀ میرزاجعفر قراجه داغی، تهران، ۱۳۴۹ش.
۱۶۳. Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۹، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
۱۶۴. مؤمنی، باقر، مقدمه بر تمثیلات فتحعلی آخوندزاده، ترجمۀ میرزاجعفر قراجه داغی، تهران، ۱۳۴۹ش.
۱۶۵. Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۱۵۶-۱۶۰، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
۱۶۶. Rustamov، S، ج۱، ص۵، S A Shirvāni asarlavlaittin nashri tārikhindar، Baku، ۱۹۶۷.
۱۶۷. Qāsımzāda، XIX Asrin birinji yārısırldā adabiyyāt، ج۱، ص۲۹۱-۳۱۸، Āzarbāyjan adabiyyāt tārikhi، ed S Vurğun et al، Baku، ۱۹۶۰، vol II.
۱۶۸. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص۹۹-۱۰۱.
۱۶۹. ‌محمدزاده، حمید، مقدمه بر نغمه‌های میرزا شفیع واضح، ص۳، ۸، باکو، ۱۹۸۷م.
۱۷۰. Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، ص۵-۳۶، Mirahmadov، A، Āzarbāyjān adabiyyātı tārixi، Baku، ۱۹۶۰.
۱۷۱. خودی‌یف، نظامی، آذربایجان ادبی دیلی تاریخی، ج۱، ص۲۸۵، به کوشش حسین شرقی سوی تورک، تهران، ۱۳۷۷ش.
۱۷۲. هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، ج۱، ص۱۱۹، تهران، ۱۳۵۸ش.
۱۷۳. کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۵۳۳، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
۱۷۴. کوچرلی، فریدون، آذربایجان ادبیاتی تاریخی ماتریا للاری، ج۱، ص۲۲۸-۲۵۶، باکو، ۱۹۲۵- ۱۹۲۶م.
۱۷۵. هیئت، جواد، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیرباخیش، ج۱، ص۱۲۲-۱۲۷، تهران، ۱۳۵۸ش.
۱۷۶. فردی، اصغر، مقدمه بر کلیات ترکی شهریار، ج۱، ص۷، تهران، ۱۳۷۱ش.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ادبیات ترکی»، شماره۵۸۵۴.    



جعبه ابزار