• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ادله عصمت امام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عنوان موضوع اصلي: كلام و اعتقادات
عنوان موضوع فرعي اول: امام شناسي
عنوان موضوع فرعي دوم: عصمت امام
زبان: فارسي
نام خانوادگي نويسنده: آية الله مصباح يزدي
عنوان مقاله: ادله عصمت امام
چكيده مقاله: متن مقاله: بعد از اثبات و پذيرش اينك امامت, منصبى است الهى كه خداى متعال به على بن ابى طالب و فزرندانش (ع) عطا فرموده است مى توان عصمت ايشان را از اين آيه شريفه, استنباط كرد: ((لاينال عهدى الظالمين)) ۱ كه اعطا مناصب الهى را به كسانى كه آلوده به گناه باشند نفى مى كند.
و نيز از آيه ((اولواالامر)) ۲ كه اطاعت مطلق از ايشان را لازم شمرده و آن را قرين اطاعت رسول خدا (ص) قرار داده است استفاده مى شود كه هيچگاه اطاعت ايشان منافاتى با اطاعت خداى متعال نخواهد داشت پس امر به اطاعت ايشان بطور مطلق, به معناى ضمانت عصمت است .
همچنين عصمت اهل بيت (ع) را مى توان با آيه تطهير, اثبات كرد: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً)) ۳ با اين بيان كه اراده تشريعى الهى درباره تطهير بندگان, اختصاص به كسى ندارد, پس اين اراده كه اختصاص به اهل بيت (ع) دارد اراده تكوينى الهى و تخلف ناپذير است چنانكه مى فرمايد: ((انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون)) ۴ و تطهير مطلق و نفى هرگونه رجس و پليدى, همان عصمت است. و مى دانيم كه هيچ طايفه اى از مسلمانان, ادعاى عصمت هيچيك از منسوبان پيامبر اكرم (ص) را ندارند بجز شيعه كه معتقد به عصمت حضرت زهرا(س) و ائمه دوازدگانه (ع) هستند.۵
لازم به تذكر است كه بيش از هفتاد روايت ـ كه اغلب آنها را علما اهل سنت نقل كرده اند ـ دلالت دارد بر اينكه اين آيه شريفه, در شان ((خمسه طيبه)) نازل شده است۶ . و شيخ صدوق از امير موئمنان (ع) كرده است كه رسول خدا (ص) فرمودند: يا على! اين آيه درباره تو و حسن و حسين و امامان از نسل تو نازل شده است .
پرسيدم: امامان بعد از شما چند نفرند؟ فرمود: تو يا على, و بعد حسن, و بعد حسين, و بعد از وى فرزندش على, و بعد از وى فرزندش محمد, و بعد از وى فرزندش جعفر, و بعد از وى فرزندش موسى, و بعد از وى فرزندش على, و بعد از وى فرزندش محمد, و بعد از وى فرزندش على, و بعد از وى فرزندش حسن, و سپس فرزندش حجت خدا.
آنگاه اضافه فرمود: اينچنين, نامهاى ايشان بر ساق عرش الهى نوشته است, و من از خداى متعال پرسيدم كه اينها نام چه كسانى است؟ فرمود: يا محمد, ايشان امامان بعد از تو هستند كه تطهير شده و معصومند و دشمنان ايشان مورد لعنت من خواهند بود .۷
همچنين حديث ((ثقلين)) كه پيغمبر اكرم (ص) اهل بيت و عترت خود را همسنگ قرآن قرار دادند و تاكيد كردند كه هيچگاه از آن, جدا نمى شوند دليل روشنى بر عصمت ايشان مى باشد زيرا ارتكاب كوچكترين گناه ـ حتى اگر بصورت سهوى باشد ـ مفارقت عملى از قرآن است .
علم امام
بى شك اهل بيت پيغمبر (ص) بيش از ساير مردم از علوم آن حضرت, بهره مند بودند چنانكه درباره ايشان فرمود: ((لا تعلموهم فانهم اعلم منكم)) ۸. مخصوصاً شخص امير موئمنان (ع) كه از دوران كودكى در دامان رسول خدا (ص) پرورش يافته و تا آخرين لحظات عمر آن حضرت ملازم وى, و همواره در صدد فرا گرفتن علوم و حقايق از پيامبر
اكرم (ص) بود, و درباره وى فرمود: ((انا مدينه العلم و على بابها))۹ و از خود امير موئمنان (ع) نقل شده كه فرمود: ((ان رسول الله (ص) علمنى الف باب, و كل باب يفتح الف باب, فذلك الف الف باب, حتى علمت ما كان و ما يكون الى يوم القيامه, و علمت علم المنايا و فصل الخطاب))۱۰ يعنى رسول خدا (ص) هزار باب علم به من آموخت كه هر بابى هزار باب ديگر مى گشايد و مجموعاً مى شود هزار هزار باب, تا آنجا كه از هر چه بوده و تا روز قيامت خواهد بود آگاه شدم و علم منايا و بلايا (مرگها و مصيبتها) و فصل الخطاب (داورى بحق) را فرا گرفتم.
ولى علوم ائمه اهل بيت (ع) منحصر به آنچه از پيامبر اكرم (ص) بى واسطه يا با واسطه شنيده بودند نبوده است بلكه ايشان از نوعى علوم غير عادى نيز بهره مند بوده اند كه بصورت ((الهام)) و ((تحديث)) ۱۱ به ايشان افاضه مى شده است نظير الهامى كه به خضر و ذوالقرنين۱۲ و حضرت مريم و مادر موسى (ع) شده۱۳ و بعضاً در قرآن كريم, تعبير به ((وحى)) گرديده كه البته منظور از آن, وحى نبوت نيست, و با چنين علمى بوده كه بعضى از ائمه اطهار (ع) كه در سنين طفوليت به مقام امامت مى رسيدند از همه چيز آگاه بودند و نيازى به تعلم و فراگيرى از ديگران نداشتند.
اين مطلب, ازروايات فراوانى كه از خود ائمه اطهار (ع) نقل شده ـ و با توجه به عصمت ايشان, حجيت آنها ثابت است ـ استفاده مى شود. ولى پيش از آنكه به ذكر نمونه اى از آنها بپردازيم به آيه اى از قرآن كريم, اشاره مى كنيم كه از شخص يا اشخاصى بعنوان ((من عنده علم الكتاب)) ياد كرده بعنوان شاهد بر حقاينت پيغمبر اكرم (ص) معرفى مى كند, و آن آيه اين است: ((قل كفى بالله شهيداً بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب((۱۴ بگو براى شهادت ميان من و شما, خدا و كسى كه علم الكتاب دارد كفايت مى كند.
بدون شك, چنين كسى كه شهادت او قرين شهادت خداى متعال قرار داده شده و داشتن علم الكتاب, او را شايسته چنين شهادتى كرده داراى مقامى بس ارجمند بوده است .
در آيه ديگرى نيز اشاره به اين شاهد كرده و او را ((تالى تلو)) رسول خدا (ص) شمرده است: ((افمن كان على بينه من ربه و يتلوه شاهدمنه...))۱۵ و كلمه ((منه)) دلالت دارد بر اينكه اين شاهد از خاندان رسول خدا(ص) و اهل بيت اوست. و روايات متعددى از طرق شيعه و اهل سنت, نقل شده كه منظور از اين شاهد, على بن ابى طالب (ع) است .
از جمله, ابن مغازلى شافعى از عبدالله بن عطا روايت كرده كه گفت: روزى در حضور امام باقر (ع) بودم كه فرزند ((عبدالله بن سلام)) (يكى از علما اهل كتاب كه در زمان رسول خدا(ص) اسلام آورد) عبور كرد, از آن حضرت پرسيدم: آيا منظور از ((من عنده علم الكتاب)) پدر اين شخص است؟ فرمود: نه, بلكه منظور على بن ابى طالب (ع) است كه آيه ((ويتلوه شاهد منه)) و آيه ((انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا...))۱۶ نيز در شان او نازل شده است. و نيز چندين روايت از طرق فريقين نقل شده كه منظور از ((شاهد)) در سوره هود, على بن ابى طالب (ع) مى باشد,۱۷ و با توجه به ويژگى ياد شده ((منه)) روشن مى شود كه مصداق آن جز آن حضرت كسى نبوده است .
اهميت داشتن ((علم الكتاب)) هنگامى روشن مى شود كه در داستان حضرت سليمان (ع) و احضار تخت بلقيس كه در قرآن كريم آمده است دقت كنيم در آنجا كه مى فرمايد: ((و قال الذى عنده علم من الكتاب آنا آتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك...))۱۸ يعنى كسى كه بهره اى از علم الكتاب داشت گفت: من تخت بلقيس را حاضر مى كنم پيش از آنكه چشم به هم زنى...
از اين آيه, استفاده مى شود كه آگاه بودن از برخى از علم الكتاب چنين اثر شگفت انگيزى داشته است, و از اينجا مى توان حدس زد كه داشتن همه علم الكتاب چه آثار عظيمترى را در برخواهد داشت. واين, نكته اى است كه امام صادق (ع) در حديثى كه ((سدير)) نقل كرده خاطرنشان ساخته اند:
سدير گويد: من و ابوبصير و يحياى بزاز و داود بن كثير در مجلس (بيرونى) امام صادق (ع) بوديم كه آن حضرت با حالت غضب, وارد شدند و پس از نشستن فرمودند: تعجب است از مردمى كه گمان مى كنند ما علم غيب داريم! در صورتى كه جز خداى متعال كسى علم غيب ندارد, و من خواستم كنيزم را تنبيه كنم, او فرار كرد و ندانستم در كدام اطاق رفته است .۱۹
سدير گويد: هنگامى كه حضرت برخاستند كه به منزلشان (اندرونى) بروند من و ابوبصير و ميسر, همراه آن حضرت رفتيم و عرض كرديم: فدايت شويم, ما سخنانى كه درباره كنيز گفتيد شنيديم, و ما معتقديم كه شما علوم فراوانى داريد ولى ادعاى علم غيب درباره شما نمى كنيم .
حضرت فرمود: اى سدير, مگر قرآن نخوانده اى؟ عرض كردم: چرا. فرمود: اين آيه را خوانده اى: ((قال الذى عنده علم من الكتاب انا آتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك))؟ گفتيم: فدايت شوم, خوانده ام. فرمود: مى دانى كه اين شخص چه اندازه از علم الكتاب داشت؟ عرض كردم: شما بفرماييد. فرمود: به اندازه قطره اى از درياى پهناور! سپس فرمود: آيا اين آيه را خوانده اى: ((قل كفى بالله شهيداً بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب)) ؟گفتم: آرى فرمود: آن كس كه علم همه كتاب را دارد. داناتر است يا كسى كه بهره اندكى از علم الكتاب دارد؟ عرض كردم: آن كسى كه علم همه كتاب را دارد. پس با اشاره به سينه مباركش فرمود: بخدا قسم, علم همه كتاب نزد ماست, بخدا قسم علم همه كتاب نزد ماست.۲۰
اينك به ذكر نمونه هاى ديگرى از روايات وارده در علوم اهل بيت (ع) اشاره مى كنيم:
حضرت رضا (ع) در ضمن حديث مفصلى درباره امامت فرمود: هنگامى كه خداى متعال كسى را (بعنوان امام) براى مردم بر مى گزيند به او سعه صدر, عطا مى كند و چشمه هاى حكمت را در دلش قرار مى دهد و علم را به وى الهام مى كند تا براى جواب از هيچ سوئالى در نماند و در تشخيص حق, سرگردان نشود, پس او معصوم و مورد تاييد و توفيق و تسديد الهى بوده از خطاها و لغزشها در امان خواهد بود. و خداى متعال, اين خصلتها را به او مى دهد تا حجت بر بندگان و شاهد بر آفريدگانش باشد. و اين, بخشش الهى است كه به هر كس بخواهد مى دهد.
آنگاه اضافه فرمود: آيا مردم مى توانند چنين كسى را (بشناسند) و برگزينند؟! و آيا برگزيده ايشان داراى چنين صفاتى است؟!۲۱
و از حسن بن يحياى مدائنى نقل شده كه از امام صادق (ع) پرسيدم: هنگامى كه سوئالى از امام مى شود چگونه (و با چه علمى) جواب مى دهد؟ فرمود: گاهى به او الهام مى شود, و گاهى از فرشته مى شنود و گاهى هر دو.۱
و در روايت ديگرى امام صادق (ع) فرمود: امامى كه نداند چه مصيبتى به او مى رسد و كار او به كجا مى انجامد حجت خدا بر بندگانش نخواهد بود .۲۲
و نيز چند روايت از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: هرگاه امام بخواهد چيزى را بداند خداى متعال او را آگاه مى سازد.۲۳
و همچنين در روايات متعددى از آن حضرت آمده است كه فرمود: روح, آفريده ايست اعظم از جبرئيل و ميكائيل كه با رسول خدا (ص) بود و بعد از وى با ائمه (ع) است و ايشان را تسديد مى كند.۲۴
۲ـ ر.ك: سوره بقره / آيه ۱۲۴.
۳ـ ر.ك: سوره احزاب / آيه ۳۳.
۴ـر.ك: سوره يس / آيه ۸۲.
۵ـ براى توضيح بيشتر پيرامون اين آيه, رجوع كنيد و تفسير الميزان و كتاب ((الامامه و الولايه فى القرآن الكريم)).
۶ـ ر.ك: غايه المرام: ص ۲۸۷ ـ ۲۹۳.
۷ـ ر.ك: غايه المرام (ط قديم) ص ۲۹۳, ح ۶.
۱ـ ر.ك.: سوره نسا / آيه ۵۹.
۸ـ ر.ك: غايه المرام: ص ۲۶۵, اصول كافى: ج ۱, ص ۲۹۴.
۹ـ ر.ك: مستدرك حاكم, ج ۳, ص ۲۲۶. جالب اين است كه يكى از علما اهل سنت كتابى بنام ((فتح الملك العلى بصحه حديث مدينه العلم على)) نوشته كه در سلا ۱۳۵۴ ه در قاهره به چاپ رسيده است .
۱۰ـ ر.ك: ينابيع الموده: ص ۸۸, اصول كافى: ج ۱, ص ۲۹۶.
۱۱ـ ر.ك: اصول كافى, كتاب الحجه, ص ۲۶۴ و ص ۲۷۰.
۱۲ـ ر.ك: اصول كافى: ج ۱, ص ۲۶۸.
۱۳ـ ر.ك: كهف / ۶۵ ـ ۹۸, آل عمران ۴۲/, مريم ۱۷/ ـ ۲۱, طه ۳۸/, قصص ۷/.
۱۴ـ سوره رعد, آيه ۴۳.
۱۵ـ سوره هود, آيه ۱۷.
۱۶ـ سوره مائده, آيه ۵۵.
۱۷ـ ر.ك: غايه المرام (ط قديم) ص ۳۵۹ ـ ۳۶۱.
۱۸ـ سوره نمل / آيه ۴۰.
۱۹ـ از دنباله حديث, روشن مى شود كه اين سخنان را بخاطر حضور نامحرمان, بيان كرده اند و بايد دانست كه منظور از علم غيبى كه اختصاص به خداى متعال دارد علمى است كه احتياج به تعليم نداشته باشد, چنانكه امير موئمنان (ع) در جواب كسى كه سئوال كرد: آيا شما علم غيب داريد؟ فرمود: ((انما هو تعلم من ذى علم)) وگرنه همه انبيا و بسيارى از اوليا خدا از علوم غيبى كه به ايشان وحى يا الهام مى شده مطلع بوده اند, و يكى از موارد تشكيك ناپذير آن, اين خبر غيبى است كه به مادر حضرت موسى (ع) الهام شد: ((انا رادوه اليك و جاعلوه منالمرسلين)) (قصص ۷/).
۲۰ـ اصول كافى: ج ۱, ص ۲۵۷ (ط دارالكتب الاسلاميه).
۲۱ـ ر.ك: اصول كافى, ج ۱, ص ۱۹۸ ـ ۳۰۳.
۲۲ـ ر.ك: اصول كافى, ج ۱, ص ۲۵۸.
۲۳ـ ر.ك: اصول كافى: ج ۱, ص ۲۵۸.
۲۴ـ ر.ك: اصول كافى: ج ۱, ص ۲۷۳.
۲۵- ر.ك: بحارالانوار, ج ۲۶, ص ۵۸.
منابع: (محمد تقى, مصباح يزدى, آموزش عقايد, ج ۲, ص ۱۹۸ ـ ۱۹۰)
پيوند مرتبط: تاريخ بارگذاري: ۱۳۹۰/۰۴/۲۹



جعبه ابزار