اذیتهای ثمود (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قوم
ثمود به
صالح علیه السلام آزاررسانی می کردند.
الم یاتکم نبؤا الذین من قبلکم قوم نوح وعاد وثمود... جاءتهم رسلهم بالبینـت...(آیا خبر کسانی که پیش از شما بودند، به شما نرسید؟! «قوم
نوح» و «
عاد» و «
ثمود» و آنها که پس از ایشان بودند؛ همانها که جز
خداوند از آنان آگاه نیست؛ پیامبرانشان دلایل روشن برای آنان آوردند، ولی آنها (از روی
تعجب و
استهزا) دست بر
دهان گرفتند و گفتند: «ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهاید، کافریم! و نسبت به آنچه ما را به سوی آن میخوانید،
شک و
تردید داریم!»)
وما لنا الا نتوکل علی الله وقد هدنا سبلنا ولنصبرن علی ما ءاذیتمونا وعلی الله فلیتوکل المتوکلون.(و چرا بر خدا
توکل نکنیم، با اینکه ما را به راههای (
سعادت) رهبری کرده است؟! و ما بطور مسلّم در برابر آزارهای شما
صبر خواهیم کرد (و دست از
رسالت خویش بر نمیداریم)! و توکّلکنندگان، باید فقط بر خدا توکّل کنند!»)
معناى آيه اين است كه: ما چه عذرى مىتوانيم داشته باشيم در اين كه به خدا توكل نكنيم، و حال آن كه خداى تعالى ما را به راههايمان
هدایت فرمود، و ما خود در اين
سعادت و اين
نعمت بزرگ كه بر ما منت نهاده دخالتى نداشتهايم، چون كه خداى سبحان، اين كار را با ما كرده و چنين نعمتى كه تمامى خيرات در آن است به ما ارزانى داشته، لازم است در ساير امور خود هم، بر او توكل كنيم.و اين كلام، در
حقیقت حجت دومى است بر وجوب توكل بر خدا چون در اين
حجت، مطلب را از راه دلالت ثبوت ملازمى بر ملازم ديگر اثبات نموده است يعنى از راه ثبوت هدايت، وجوب توكل را اثبات كرده هم چنان كه در حجت قبلى از راه خود مؤثر،
برهان آورد، بيان اين حجت اين است كه: هدايت خدا ما را به راههايمان، خود دليل بر وجوب توكل ما بر اوست زيرا مىدانيم كه او به بندگان خود
خیانت نمىكند، و جز خير براى ايشان چيز ديگرى نمىخواهد، و با اينكه چنين دليلى بر وجوب توكل داريم، ديگر چه دليلى بر عدم آن مىتوانيم داشته باشيم تا عذر ما باشد. و چون با بودن دليل بر وجوب توكل، معقول نيست دليلى هم بر عدم وجوب باشد، ناگزير هيچ راه و عذرى براى عدم توكل بر خدا، نخواهيم داشت.
نهی و هشدار
صالح علیهالسّلام از آزاررسانی ثمودیان به
ناقه بود.
والی ثمود اخاهم صــلحـا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره قد جاءتکم بینة من ربکم هـذه ناقة الله لکم ءایة فذروها تاکل فی ارض الله ولا تمسوها بسوء فیاخذکم عذاب الیم.(و به سوی (قوم) ثمود، برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: «ای قوم من! (تنها) خدا را بپرستید، که جز او، معبودی برای شما نیست! دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده: این «ناقه» الهی برای شما معجزهای است؛ او را به حال خود واگذارید که در
زمین خدا (از علفهای بیابان) بخورد! و آن را آزار نرسانید، که
عذاب دردناکی شما را خواهد گرفت!)
والی ثمود اخاهم صــلحـا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره...(و بسوی قوم «ثمود»، برادرشان «صالح» را (فرستادیم)؛ گفت: «ای قوم من! خدا را
پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادی آن را به شما واگذاشت! از او
آمرزش بطلبید، سپس به سوی او بازگردید، که پروردگارم (به
بندگان خود) نزدیک، و اجابتکننده (خواستههای آنها) است!»)
ویـقوم هـذه ناقة الله لکم ءایة فذروها تاکل فی ارض الله ولا تمسوها بسوء فیاخذکم عذاب قریب.(ای قوم من! این «ناقه» خداوند است، که برای شما نشانهای است؛ بگذارید در زمین خدا به چرا مشغول شود؛ هیچ گونه آزاری به آن نرسانید، که بزودی
عذاب خدا شما را خواهد گرفت!»)
در این آیه شریفه کلمه"
ناقة" به کلمه جلاله"
الله" اضافه شده و این اضافه، اضافه ملکی و به معنای آن نیست که خدا ماده
شتر دارد بلکه اضافه تشریفی است، نظیر اضافه در" بیت الله" و" کتاب الله"، و این ناقه آیتی بوده
معجزه برای
نبوت صالح علیهالسّلام که خدای تعالی به وسیله این آیت، نبوت آن جناب را تایید کرده و این معجزه را به درخواست قوم ثمود از شکم صخره کوه بیرون آورد، صالح بعد از اظهار این معجزه به قوم ثمود فرمود: " این ناقه باید آزادانه در
زمین خدا بچرد"، و آنها را
تحذیر کرد و زنهار داد از اینکه آن حیوان را به نحوی اذیت کنند، مثلا آن را بزنند و یا زخمی کنند و یا بکشند، و به ایشان خبر داد که اگر چنین کنند عذابی نزدیک و بی مهلت آنان را خواهد گرفت، - معنای آیه مورد بحث همین بود که گفتیم-.
کذبت ثمود المرسلین(قوم ثمود رسولان (خدا) را
تکذیب کردند،)اذ قال لهم اخوهم صــلح الا تتقون(هنگامی که صالح به آنان گفت: «آیا
تقوا پیشه نمیکنید؟!)انی لکم رسول امین(من برای شما پیامبری امین هستم!)
ولاتمسوها بسوء فیاخذکم عذاب یوم عظیم.(کمترین آزاری به آن نرسانید، که عذاب روزی بزرگ شما را فرا خواهد گرفت!»)
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اذیتهای ثمود».