ارتجاع
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در قرآن از وجود روحیّه اصرار و پافشاری بر آیینهای گذشته در برابر دین حقّی که هر بار بهوسیله پیامبری از سوی خداوند تجدید میشد، یادشده است. این روحیّه میان اقوام و ملل گوناگونی چون قوم ابراهیم
شعیب
ثمود
عاد
نوح
قوم موسی و فرعونیان
نیز کافران و مشرکان صدر اسلام و
گزارش شده است. قرآن با اشاره به اینکه انتخاب عقاید باطل از سوی پیشینیان، از بیخردی و جهل ناشی بوده، اصرار نسلهای بعدی بر آن عقاید و نپذیرفتن دعوت حق مبنی بر پیروی از کتاب خدا و پیامبر را سرزنش میکند:«واِذا قیلَ لَهُم تَعالَوا اِلی ما اَنزَلَ اللّهُ واِلَی الرَّسولِ قالوا حَسبُنا ما وجَدنا عَلَیهِ ءَاباءَنا اَو لَو کانَ ءَاباؤُهُم لا یَعلَمونَ شیًا و لایَهتَدون».
اهل•کتاب هرچند بتپرست نبودند، لکن به جهت اصرار بر آیین گذشته خود و نپذیرفتن دین اسلام، بر اثر تعصبات قومی و حسادت، از نگاه قرآن، به نوعی، مرتجع دانسته شدهاند.
برخی از آنان همکیشانشان را به پافشاری بر عقاید باطل خود و پیروی نکردن از غیر دین یهود سفارش میکردند،
و برای نپذیرفتن آیینِ جدید (اسلام)، به بهانههایی دروغین متوسّل میشدند.
منافقان نیز برخلاف ظاهر، خواهان عقاید جاهلی بودند؛ چنانکه خود به این امر اعتراف میکردند:«واِذا لَقوا الَّذینَ ءامَنوا قالوا ءامَنّا واِذا خَلَوا اِلی شَیطینِهِم قالوا اِنّا مَعَکُم اِنَّما نَحنُ مُستَهزِءون».
آنها میکوشیدند تا مسلمانان را به بهانههای گوناگون به عقاید گذشته جاهلی بازگردانند که قرآن مسلمانان را از این امر آگاه ساخته، آنان را از پیروی منافقان و یهود
برحذر داشته، و ارتجاع و بازگشت به عقاید باطل پیشین را نتیجه اینگونه پیرویها دانسته است:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تُطیعوا الَّذینَ کَفَروا یَرُدّوکُم عَلی اَعقبِکُم فَتَنقَلِبوا خسِرین».
بازگشت منافقان از ظاهر اسلام به کفر در برهههای گوناگونی صورت پذیرفته که قرآن در آیات متعدّدی از آن یادکرده است:«ذلِکَ بِاَنَّهُم ءامَنوا ثُمَّ کَفَروا...».
همچنین طبق نقل قرآن، مسأله قبله یا تغییر آن
برای نمایاندن پدیده ارتجاع و شناخت مرتجعان از مؤمنان راستین بوده است:«... و ما جَعَلنَا القِبلَةَ الَّتی کُنتَ عَلَیها اِلاّ لِنَعلَمَ مَن یَتَّبِعُ الرَّسولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلی عَقِبَیهِ...».
در ماجرای جنگ اُحُد و به دنبال شایعه شهادت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز گروهی از این افراد به ظاهر مسلمان به فکر بازگشت به بتپرستی افتادند و برخی نیز از دین دست کشیدند
که آیه۱۴۴ آلعمران
آنان را سرزنش کرده است:«ومامُحَمَّدٌ اِلاّ رَسولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِن ماتَ اَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی اَعقبِکُم...». همچنین پس از رحلت آن حضرت، گروهی به گذشته خویش بازگشتند
و به زنده کردن دوباره آداب و سنن جاهلی پرداختند؛ چنانکه این پدیده در روایات متعدّدی از طریق شیعه و اهلسنّت منعکس شده است.
باتوجّه به آیات میتوان عوامل ارتجاع را به دو عاملِ درونی (عواملی که در خود شخص وجود دارند) و عوامل بیرونی (عواملی که از خارج، ارتجاع شخص را سبب میشوند) تقسیم کرد. قرآن در طول همه این عوامل، از شیطان بهطور خاص یادکرده و او را در ایجاد و زمینهسازی عوامل ارتجاع مؤثّر میشمارد.
آیه۲۱ لقمان
پافشاری بر آیین پدران و نپذیرفتن کتاب خدا را پاسخی از سوی کافران به فراخوانیِ شیطان به عذاب سوزان تلقّی میکند:«واِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعوا ما اَنزَلَ اللّهُ قالوا بَل نَتَّبِعُ ما وجَدنا عَلَیهِ ءاباءَنا اَو لَو کانَ الشَّیطنُ یَدعوهُم اِلی عَذابِ السَّعیر».
آیه۶۰ نساء
نیز درخواست داوری از حاکمان باطل را پس از ایمان آوردن به دین حق که به نوعی ارتجاع است، خواسته شیطان برای گمراهسازی انسان و به بیراهه کشیدن او دانسته:
«اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ یَزعُمونَ اَنَّهُم ءامَنوا بِما اُنزِلَ اِلَیکَ ومااُنزِلَ مِن قَبلِکَ یُریدونَ اَن یَتَحاکَموا اِلَی الطّغوتِ وقَد اُمِروا اَن یَکفُروا بِهِ ویُریدُ الشَّیطنُ اَن یُضِلَّهُم ضَللاً بَعیدا».
این عمل از نگاه قرآن، نشانه ارتجاع و ارتداد منافقان است. همچنین نقش شیطان در ارتجاع از آیه۲۵ محمد
نیز فهمیده میشود. در این آیه، عامل ارتجاع و ارتداد به گذشته، جلوهگری کفر بهدست شیطان دانسته شده است:«اِنَّ الَّذینَ ارتَدّوا عَلی اَدبرِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَی الشَّیطنُ سَوَّلَ لَهُم واَملی لَهُم». اکنون پس از شناخت نقش شیطان به بررسی سایر عوامل و زمینههای ارتجاع میپردازیم:
۱. خو گرفتن به عادات و سنن گذشته:
انسان که در امور مادّی تنوّع طلب و نوگرا است، اغلب در امور معنوی و اعتقادات مذهبی از نوآوری گریزان و به آرامش و ثبات متمایل است؛ ازاینرو پیامبران هنگام ابلاغ آیین جدید الهی با این واکنش از سوی اقوام خود مواجه میشدند که «ما چنین چیزی را میان نیاکانمان نشنیدهایم»،
و به همین جهت، آنان درباره این آیینِ متعارض با عقاید پدرانشان، اظهار تردید میکردند.
۲. تعصّبات قومی و نژادی:
در برخی آیات از تأثیر تعصّبات قومی و نژادی در مقاومت اقوام در مقابل دعوت پیامبران یادشده است
؛ چنانکه یهود فقط به جهت برانگیختن پیامبر اسلام ازمیان نژاد عرب و نه نژاد آنها، از پذیرش اسلام امتناع ورزیدند.
۳. نادانی:
در آیه۱۳۸ اعراف
موسی (علیهالسلام) بازگشت بنیاسرائیل را به بتپرستی، پس از رهایی از دست فرعون، بر اثر نادانی آنان میداند:«وجوَزنا بِبَنی اِسرءیلَ البَحرَ... قالوا یموسَی اجعَل لَنا اِلهًا کَما لَهُم ءالِهَةٌ قالَ اِنَّکُم قَومٌ تَجهَلون». همچنین طبق آیه۶۴ زمر
مشرکان به جهت فراخواندن مسلمانان به ارتجاع و بازگشت به بتپرستی، جاهل خوانده شدهاند:«قُل اَفَغَیرَ اللّهِ تَأمُرُونّی اَعبُدُ اَیُّهَا الجهِلون»؛ چنانکه بادیهنشینی و دوری از فرهنگ و تمدّن که خود از زمینههای نادانی است، یکی از اسباب پافشاری بر عقاید کهنه و باطل دانسته شده:«اَلاَعرابُ اَشَدُّ کُفرًا ونِفاقًا واَجدَرُ اَلاّ یَعلَموا حُدودَ ما اَنزَلَ اللّهُ...».
مقاومت بیشتر این افراد در برابر دین حق به جهت طبیعت خشک، دوری از فرهنگ، علم و عالمان است که آنان را از نیکاندیشی دور ساخته است.
آیه۶۸ مؤمنون
مشرکان را به جهت نپذیرفتن اسلام سرزنش کرده، منشأ آن را عدم تدبر واندیشه دانسته است:«اَفَلَم یَدَّبَّرُوا القَولَ اَم جاءَهُم ما لَم یَأتِ ءاباءَهُمُ الاَوَّلین»؛ چنانکه عامل اصلی گزینش چنین عقایدی نیز از سوی پیشینیان، جهل و بیخردی آنان دانسته شده است.
۴. حاکمان ظالم:
در برخی آیات، از حاکمان و سردمداران ظالم بهصورت یکی از عوامل ارتجاع اقوام به عقاید باطل، یادشده است. فرعون برای بازگرداندن گروندگان به موسی به عقاید باطل گذشته، آنان را به قطع دست و پا و به صلیب کشیدن تهدید میکند:«... ءامَنتُم بِهِ قَبلَ اَن ءاذَنَ لَکُم... فَسَوفَ تَعلَمون • لاَُقَطِّعَنَّ اَیدِیَکُم واَرجُلَکُم مِن خِلف ثُمَّ لاَُصَلِّبَنَّکُم اَجمَعین»
نیز بیم اصحاب کهف از فشار و اِعمال زور حاکمان کافر عصر خود را به جهت ارتداد و ارتجاع به آیین باطل گزارش داده است:«اِنَّهُم اِن یَظهَروا عَلَیکُم یَرجُموکُم اَو یُعیدوکُم فی مِلَّتِهِم...».
۵. اشراف و مترفان:
ازجمله کسانیکه با دعوت انبیا مخالفت میکردند، مترفان• بودند:«وما اَرسَلنا فی قَریَة مِن نَذیر اِلاّ قالَ مُترَفوها اِنّا بِما اُرسِلتُم بِهِ کفِرون».
آنان، هم خود بر عقاید باطل گذشتگان پای میفشردند:«وکَذلِکَ ما اَرسَلنا مِن قَبلِکَ فی قَریَة مِن نَذیر اِلاّ قالَ مُترَفوها اِنّا وجَدنا ءاباءَنا عَلی اُمَّة و اِنّا عَلی ءاثرِهِم مُقتَدون»،
و هم به زیر دستانشان سفارش میکردند که بر آیین پیشین خود بمانند و از آن دست برندارند:«وانطَلَقَ المَلاَُ مِنهُم اَنِ امشوا واصبِروا عَلی ءالِهَتِکُم اِنَّ هذا لَشَیءٌ یُراد...».
آنان مردم را چنین بیم میدادند که با پیروی از پیامبر و در نتیجه دست برداشتن از آیین نیاکان، زیان خواهند دید:«وقالَ المَلاَُ الَّذینَ کَفَروا مِن قَومِهِ لئِنِ اتَّبَعتُم شُعَیبًا اِنَّکُم اِذًا لَخسِرون».
مقصود از خسران در این کلام، ضرر مادّی چون از دست دادن سرمایه یا هلاکت
(بهدست آن مترفان) بوده یا ضرر معنوی و خسارت در آیین است.
گویی آنها، راه نجات را در بتپرستی• میپنداشتند.
همچنین آنان از حربههای دیگری، مانند اخراج از شهر و آبادی برای بازگرداندن مؤمنان به آیین باطل استفاده میکردند:«قالَ المَلاَُ الَّذینَ استَکبَروا مِن قَومِهِ لَنُخرِجَنَّکَ یشُعَیبُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَکَ مِن قَریَتِنا اَولَتَعودُنَّ فی مِلَّتِنا...».
آنان از شعیب و گروندگان به او میخواستند که به آیین بتپرستی بازگردند. گویی شعیب پیشتر بر آن آیین بوده است. برخی این پندار را ناشی از مخفیسازی و تقیّه شعیب در گذشته
یا سکوت او و مأموریّت نداشتن وی برای تبلیغ
دانستهاند یا اینکه خطاب، فقط پیروان پیامبر را دربرگیرد.
برخی نیز گفتهاند که مادّه «عود» با «الی» بهمعنای بازگشت و با «فی» بهمعنای دگرگونی و تغییر حالتاست.
۶. مشرکان و اهلکتاب:
طبق بیان قرآن، مشرکان نهتنها دشمن مسلمانان بوده، بلکه مایل بودند آنان به کفر بازگردند:«اِن یَثقَفوکُم یَکونوا لَکُم اَعداءً... وودّوا لَو تَکفُرون»،
و در رسیدن به این مقصود، پیوسته با آنان میجنگیدند:«... ولا یَزالونَ یُقتِلونَکُم حَتّی یَرُدّوکُم عَن دینِکُم اِنِ استَطعوا...»،
و حتّی به مسلمانان وعده میدادند درصورت پیروی از آنان، بار گناهانشان را به گردن میگیرند:«وقالَ الَّذینَ کَفَروا لِلَّذینَ ءامَنُوااتَّبِعوا سَبیلَنا ولنَحمِل خَطیکُم»
؛ ازاینرو قرآن به مؤمنان هشدار میدهد که درصورت پیروی از مشرکان، آنان را به عقاید باطل پیشین بازمیگردانند.
آنان در مواردی نیز با تهدید و ارعاب، پیامبران و پیروانشان را به بازگشت به آیین خود امر میکردند:«وقالَ الَّذینَ کَفَروا لِرُسُلِهِم لَنُخرِجَنَّکُم مِن اَرضِنا اَو لَتَعودُنَّ فی مِلَّتِنا».
از سوی دیگر، اهلکتاب بهویژه یهود
نیز به منظور رواج پدیده ارتجاع و بازگشت به آیین باطل میان مسلمانان، به حربههایی دست زدند که در این میان، مهمترین حیله آنان برای بازگشت مسلمانان به جاهلیّت این بود که به برخی از هم کیشان خود توصیه کردند که صبحگاهان به اسلام بگرایند؛ سپس شامگاهان به بهانه اینکه محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نشانه و ویژگیهای پیامبر موعود را ندارد، از اسلام برگردند تا بدینسان در ایمان مسلمانان تزلزل ایجاد کنند «وقالَت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتبِ ءامِنوا بِالَّذی اُنزِلَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واکفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم یَرجِعون».
افزون بر این، آنان با نفاقافکنی و ایجاد کینه و عداوت میان مسلمانان در این مقصود میکوشیدند که قرآن مسلمانان را از توطئه ارتجاع، آگاه ساخت:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تُطیعوا فَریقًا مِنَ الَّذینَ اوتُوا الکِتبَ یَرُدّوکُم بَعدَ ایمنِکُم کفِرین».
دربرخی از آیات، بازگشت به عقاید کهنه و باطل، سبب خسران دانسته شده است:«اِن تُطیعوا الَّذینَ کَفَروا یَرُدّوکُم عَلی اَعقبِکُم فَتَنقَلِبوا خسِرین».
که با توجّه به دستهای دیگر از آیات شاید بتوان این خسران را «حرمان دائم از رستگاری»، «حبط عمل در دنیا و آخرت» و «عذاب جاودان» دانست. در ماجرای اصحاب کهف، نتیجه و پیامد بازگشت به آیین باطل، حرمان دائم از رستگاری دانسته شده است:«اِنَّهُم اِن یَظهَروا عَلَیکُم یَرجُموکُم اَو یُعیدوکُم فی مِلَّتِهِم ولَن تُفلِحوا اِذًا اَبَدا».
همچنین در آیه۲۱۷ بقره
پس از بیان تلاش مشرکان برای انحراف مؤمنان از دین میافزاید:کسی که از دین برگردد و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیکش در دنیا و آخرت ضایع میشود و چنین کسی، اهلدوزخ و همیشه درآن خواهد بود:«ومَن یَرتَدِد مِنکُم عَن دینِهِ فَیَمُت وهُوَ کافِرٌ فَاُولئِ کَ حَبِطَت اَعملُهُم فِی الدُّنیا والأَخِرَةِ واُولئِ کَ اَصحبُ النّارِ هُم فیها خلِدون».
آیه۶۸۷۰ صافات
نیز پیامد اصرار بر عقاید باطل پدران را عذاب جهنّم دانسته است:«ثُمَّ اِنَّ مَرجِعَهُم لاَِلَی الجَحیم • اِنَّهُم اَلفَوا ءاباءَهُم ضالّین • فَهُم عَلی ءاثرِهِم یُهرَعون». این عذاب برای مشرکان که از مهمترین عوامل رویداد ارتجاع در جامعه هستند نیز وعده داده شده است:«حَتّی اِذا اَخَذنا مُترَفیهِم بِالعَذابِ... • قَدکانَت ءایتی تُتلی عَلَیکُم فَکُنتُم عَلی اَعقبِکُم تَنکِصون».
آیه۲۵ زخرف
نیز پیآمد گرایش به آیین نیاکان و اصرار بر آن را انتقام الهی دانسته است:«فَانْتَقَمْنا مِنْهمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبین».
بحارالانوار؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر نمونه؛ تمدن اسلام و عرب؛ درآمدی بر دائرةالمعارف علوم اجتماعی؛ علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ فرهنگ جامع سیاسی؛ فرهنگ سیاسی؛ فرهنگ فارسی؛ الکامل فی التاریخ؛ کتاب الرده؛ الکشاف؛ لسانالعرب؛ لغتنامه؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ موسوعة السیاسه؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ النهایه فی غریب الحدیث و الاثر
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله ارتجاع.