• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

استثناء در نحو(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



"استثناء" مصدر باب "إستفعال" از ماده‌ی "ثنی" و در لغت به معنای بازداشتن و کنار زدن آمده است.(ثَنَیتُهُ عن مراده إذا صَرَفتَه عنه.) (الفیومی،ص ۷۳، ماده‌ی "ثنی") در اصطلاح نحو "استثناء" عبارت است از خارج کردن آنچه داخل(در مواردی دخول در حکم سابق، حقیقی نبوده بلکه تقدیری است همچون استثناء مفرّغ و استثناء منقطع که در ادامه در اقسام استثناء مورد بررسی قرار می‌گیرد.)(حسن،ج ۲، ص ۲۹۳. پ ۲) در حکم سابق بوده با "إلّا" و نظائر آن(حسن،ج ۲، ص ۲۹۳)؛ مانند: «جاء القومُ إلّا زیداً»؛ در این مثال "زیداً" توسط "إلّا" از حکم سابق (جاء) خارج شده است.

وجه نامگذاری
معنای لغوی "استثناء" (بازداشتن و کنار زدن) در معنای اصطلاحی آن لحاظ شده است به این بیان که متکلّم با خارج کردن مستثنا از حکم مستثنی‌منه توسط إلّا و نظائر آن، در واقع مستثنا را از تعلّق حکم مستثنی‌منه، ‌کنار زده(الصبان،ج ۲، ص ۶۷۲) و یا به تعبیر دیگر حکم مستثنی‌منه را از شامل شدن مستثنا، بازداشته است.(الفیومی، ص ۷۳)(إلاستثناء صرفُ العامل عن تناول المستثنی)
با لحاظ قیودی که در تعریف اصطلاحی بیان شد همچون قید "با إلّا و نظائر آن" معلوم می‌شود که معنای لغوی، اعمّ از معنای اصطلاحی است؛ زیرا معنای لغوی استثناء را می‌توان با ساختار و الفاظ دیگری نیز ادا کرد که تعریف و احکام "استثناء" اصطلاحی بر آن صدق نمی‌کند.(حسن، ج ۲، ص ۲۹۲، پ ۱)

جایگاه "استثناء"
عالمان نحو باب "استثناء" را در بخش منصوبات در کنار ابوابی همچون "حال"،‌ "تمییز" و "مفعول‌معه"، مورد بررسی قرار می‌دهند. در ذکر عنوان این باب در میان عالمان نحو دو رویکرد مشاهده می‌شود بعضی،(همچون سیوطی در "البهجة المرضیة" و عباس حسن در النحو الوافی) از آن تعبیر به "استثناء" کرده و بعضی دیگر(همچون ابن هشام در أوضح المسالک و ابن حاجب در "الکافیة") تعبیر "مستثنی" را در عنوان باب ذکر کرده‌اند.

ارکان "استثناء"
استثناء از چهار رکن تشکیل شده است:(صفائی بوشهری،ص ۱۹۹)
۱. ادات استثناء
منظور از ادات استثناء، "إلّا" و نظائر آن همچون "غیر"، "سوی"، "عدا"، "خلا" و ... است که در انواع ادات استثناء مورد بررسی قرار می‌گیرد.
۲. حکم
منظور از حکم، آن حکمی است که قبل از ادات استثناء ذکر شده است.
۳. مستثنا
مستثنا عبارت است از آنچه که بعد از ادات استثناء واقع شده و از حکم قبل آن ادات، خارج می‌شود.
۴. مستثنی‌منه
مستثنی‌منه، اسمی است که حکم قبل از ادات استثناء به آن تعلق گرفته و مستثنا، از حکم آن خارج شده است.

اشکال "مستثنا"
مستثنا بعد از ادات استثناء و به دو شکل در کلام واقع می‌شود:(صفائی بوشهری،ص ۱۹۹، پ ۲)
۱. اسم
مستثنا در این شکل، وقوع بیشتری داشته و غالبا منصوب است؛ مانند: "فشربوا منه إلّا قلیلاً منهم"؛ «پس جز عده‌ی کمی، همگی از آن آب نوشیدند»(بقره: ۲۴۹) در این آیه‌ی شریفه "قلیلاً" مستثنا و به شکل اسم واقع شده است.
۲. جمله
در مواردی مستثنا بعد از ادات استثناء به شکل جمله واقع شده و به حسب موقعیت آن در کلام اعراب داده می‌شود؛ مانند: "و هم لاینفقون إلّا و هم کارهون"؛ «و انفاق نمی‌کنند مگر با کراهت»(توبه: ۵۴) در این آیه‌ی شریفه جمله‌ی "و هم کارهون" مستثنا و جمله‌ی حالیه واقع شده است.

ادات "استثناء"
ادات استثناء در کلام بر چهار گونه‌اند:
۱. اسمی
ادات اسمی، شامل سه اسم می‌شود: "غیر"، "سوی" و "بَیْدَ".(حسن،ج ۲، ص ۳۱۸)
۲. حرفی خالص(در مقابل ادات مردد بین حرف و فعل که صلاحیت دارند فعل و یا حرف واقع شوند همچون "خلا" و "عدا")(حسن،ج ۲، ص ۲۹۶)
ادات حرفی خالص بر دو گونه‌اند: "إلّا" و "لمّا".
۳. فعلی خالص(ادات استثناء در صورتی که فعل باشند، جامد بوده و به صیغه تثنیه و جمع به کار نمی‌روند.)(صفائی بوشهری، ص ۲۰۰)
ادات فعلی خالص بر پنج گونه‌اند: "لیس"، "لایکون"، "ماخلا"، "ماعدا" و "ماحاشا".(سه فعل اخیر در صورتی فعل خالص هستند که قبل از آنها "ما" مصدریه به کار رود)(حسن،ج ۲، ص ۳۲۹)
۴. مردد بین حرف و فعل(عبدالله بن یوسف،ص ۱۱۸)
منظور از این قسم، اداتی است که صلاحیت دارند فعل و یا حرف واقع شوند که بر سه گونه‌اند: "عدا"، "خلا" و "حاشا".
ذکر این نکته قابل توجه است احکام و نحوه‌ی اعراب مستثنا در هر یک از ادات یاد شده در عنوان مستقل "احکام مستثنا" مورد بررسی قرار می‌گیرد.

اقسام "استثناء"
استثناء به سه اعتبار، اقسام متعددی دارد:

الف). به اعتبار وجود ارتباط و علاقه‌ی بعضیّت بین مستثنا و مستثنی‌منه و عدم آن، بر دو قسم است:(حسن،ج۲، ص ۲۹۵)
۱. متّصل
در استثناء متّصل، مستثنا بعض(این بعض یا به نحو جزئیّت است یا به نحو فردیّت به این معنا که مستثنا یا جزئی از اجزای مستثنی‌منه است و یا فردی از افراد آن)(حسن،ج۲، ص ۲۹۵،پ۱) مستثنی‌منه است و در واقع بین آن دو علاقه‌ی بعضیّت وجود دارد؛ مانند: «سَقَیْتُ إلأشجارَ إلّا شجرة»؛ در این مثال "شجرة" مستثنا و فردی از افراد مستثنی‌منه (إلأشجار) است.
۲. منقطع
در استثناء منقطع، میان مستثنا و مستثنی‌منه ارتباط و علاقه‌ی بعضیّت وجود ندارد؛ مانند: «حضر القومُ إلّا مواشیهم»؛ در این مثال "مواشیهم" مستثنا بوده و بعض مستثنی‌منه (القوم) به حساب نمی‌آید.

ب). به اعتبار ذکر مستثنی‌منه در جمله و عدم آن بر دو قسم است:
۱. تامّ
در صورتی که مستثنی‌منه در جمله ذکر شود، استثناء را تامّ گویند؛ مانند: «جاء القومُ إلّا زیداً»؛ در این مثال مستثنی‌منه (القوم) در کلام ذکر شده از این رو استثناء، تامّ است.
۲. مفرّغ
در صورتی که مستثنی‌منه در جمله ذکر نشود، استثناء را مفرّغ گویند: مانند: "ما قامَ إلّا زیدٌ"؛ در این مثال مستثنی‌منه، اسم عامّ محذوف (أحدٌ) است(ابن هشام،ص ۳۳۶) و تقدیر عبارت "ما قام أحدٌ إلّا زیدٌ" بوده است.
استثناء مفرّغ در کلام غیر‌موجب واقع شده(اگر چه در موارد کمی استثناء مفرّغ در کلام موجب نیز واقع می‌شود اما به آن موارد در وقوع استثناء مفرّغ در کلام موجب توجه و التفاتی نمی‌شود.)(حسن، ج ۲، ص ۲۹۴، پ ۳) و به این جهت آن را مفرّغ نامیده‌اند که عامل در ظاهر، متوجه ما بعد "إلّا" شده و در طلب آن است اگر چه معمول حقیقی آن مستثنی‌منه مقدر است.(الخضری،ج ۱، ص ۴۱۶)

ج). به اعتبار اشتمال جمله‌ی استثناء بر نفی و شبه نفی(منظور از شبه نفی، "نهی" و "استفهامِ متضمن معنای نفی" همچون استفهام انکاری و استفهام توبیخی است.)(الخضری، ج ۱، ص ۴۱۲ ؛حسن، ج ۲، ص ۲۹۳) و عدم آن بر دو قسم است:
۱. موجب
در صورتی که جمله‌ی استثناء خالی از نفی و شبه آن باشد، استثناء را موجب گویند؛ مانند: "جاء القومُ إلّا زیداً"؛ در این مثال جمله‌ی استثناء خالی از نفی و شبه آن است.
۲. غیرموجب
در صورتی که جمله‌ی استثناء مشتمل بر نفی و شبه آن باشد، استثناء را غیرموجب گویند.(الخضری، ج ۱، ص ۴۱۱) مانند: "لاتَضْربْ إلّا زیداً"؛ در این مثال جمله‌ی استثناء مشتمل بر نهی (لاتَضربْ) بوده و از این رو استثناء، غیرموجب است.

اقسام "إلّا" در کلام
لفظ "إلّا" با توجه به کار برد آن در کلام، بر سه گونه است:
۱. استثنائی
"إلّا" در این کاربرد که مقصود در باب "استثناء" است، حرف و از ادات استثناء به حساب می‌آید: مانند: «جاء القومُ إلّا زیداً».
۲. وصف به معنای "غیر"
در مواردی معنا، اقتضا دارد که "إلّا" از معنای استثناء خارج شود؛ در این صورت "إلّا" اسم و به معنای "غیر" بوده و نقش صفت را پیدا می‌کند؛(در تحقق "إلّا"‌ی وصفیه، دو شرط در موصوف آن باید رعایت شود: شرط اول اینکه موصوف، نکره و یا شبه نکره باشد و شرط دوم اینکه موصوف، جمع یا شبه جمع باشد.)(حسن،ج ۲، ص ۳۲۵) مانند: «لو کان فیهما ءالهةٌ إلّا اللهُ لفَسَدَتا» «اگر در آسمان و زمین جز "الله" خدایان دیگری بود، فاسد می‌شدند»(انبیاء: ۲۲)؛ در این آیه‌ی شریفه "إلّا" وصف و اسمِ مبنی است که حرکت آن به اسم بعد از آن (الله) منتقل شده است.(صفائی بوشهری،ص۲۰۲؛الشرتونی، ج ۴، ص ۲۸۱،‌پ ۲)
۳. لفظ مرکب
در این کاربرد، "إلّا" مرکب از "إنْ" شرطیه و "لا"‌ی نافیه است؛(حسن، ج ۲، ص ۲۹۶، پ ۱) مانند: «إلّا تجامل زملاءک یکرهوک».

"استثناء" در قرآن و حدیث
۱. آیه‌ی "قُلْ لا أسئلکم علیه أجراً إلّا المودة فی القربی"،( شوری:۲۳) (بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم جز دوست داشتن نزدیکانم بیتم    )؛ در این آیه‌ی شریفه جمله‌ی استثناء به شکل استثناء تامّ و غیر موجب و با حرف "إلّا" به کار رفته است.
۲. حدیث "و ذلک زمانٌ لایَنْجُو فیه إلّا کلُّ مؤمن نومةٍ"،(دشتی،خطبه ۱۰۳) (و این روزگاری است که جز مؤمن بی‌نام و نشان، از آن رهایی نیابد)؛ در این حدیث شریف جمله‌ی استثناء به شکل مفرّغ و با حرف "إلّا" به کار رفته است.

نکته
در پایان ذکر این نکته قابل توجه است که از مباحث مهم باب "استثناء"، احکام مستثنا است که در آن از "اعراب مستثنا"، "عامل مستثنا" و دیگر احکام آن بحث می‌شود؛ این مباحث در عنوان مستقل "احکام مستثنا" مورد بررسی قرار می‌گیرد.

•••••
"احکام مستثنا" از مجموعه مباحث باب "استثناء" است که به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ از این رو به خواننده‌ی محترم توصیه می‌شود جهت فهم مطالب این نوشتار و شناخت جایگاه و اهمیت عنوان آن به مدخل "استثناء" و مطالب مذکور در آن مراجعه کند.
در این نوشتار احکام، نکات و خصوصا اعراب مستثنا با توجه به انواع مختلف ادات استثناء، در هفت بخش مورد بررسی قرار می‌گیرد:

۱) حکم مستثنای به "الاّ"
حکم اعراب مستثنای به "الاّ" بر سه گونه است:
الف). وجوب نصب
در سه صورت نصب مستثنای به "الاّ"، واجب است:
۱. استثناء تامّ، متّصل و موجب؛(وجوب نصب بنابر لغت شایع و غالب بوده و در مواردی، مستثنا در استثناء تامّ و موجب، غیرمنصوب به کار رفته است.)(حسن،ج ۲، ص ۲۹۶ ؛حسن،ج ۲، ص ۳۰۶- ۳۰۴) مانند: «فشربوا منه الاّ قلیلاً منهم»؛ «پس جز عده‌ی کمی، همگی از آن آب نوشیدند»(بقره:۲۴۹) در این آیه‌ی شریفه "قلیلاً" مستثنا و منصوب واقع شده است.
۲. استثناء تامّ، و منقطع؛(وجوب نصب در کلام موجب، مورد اتفاق است اما در کلام غیرموجب، ‌وجوب نصب بر طبق لغت "اهل حجاز" بوده و "بنو تمیم"،‌ قائل به جواز نصب و بدلیّت از مستثنی‌منه شده‌اند.)(ابن هشام،ص ۳۳۱ ؛ابن هشام،ص ۳۳۳ ؛الخضری، ج ۱، ص ۴۱۲) مانند: «ما لهم به مِنْ علمٍ الاّ اتباعَ الظن»؛«علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می‌کنند»(نساء: ۱۵۷) در این آیه‌ی شریفه "اتباع"، مستثنا و منصوب واقع شده و استثناء، منقطع و غیرموجب است.
۳. تقدّم مستثنا بر مستثنی‌منه؛(عبدالله بن یوسف، ص ۱۱۹) مانند: "ما قام الاّ زیداً القومُ"؛ در این مثال "زیداً" مستثنا، منصوب و مقدّم بر مستثنی‌منه (القومُ) واقع شده است.

ب). ترجیح بدلیّت از مستثنی‌منه و جواز نصب(الرضی، ج ۲، ص ۷۵؛عبدالله بن یوس، ‌ص ۱۱۸)
در صورتی که استثناء تامّ، متّصل و غیرموجب باشد بدلیّت(بدل بعض از کل)(حسن، ج ۲، ص ۲۹۷، پ ۱) مستثنا از مستثنی‌منه ترجیح دارد(در صورتی که تبعیت بدل از لفظ مستثنی‌منه ممکن نباشد از محل آن تبعیت می‌کند؛ مانند: «لا إله الاّ اللهُ» و «ما جاءنی مِنْ أحدٍ الاّ زیدٌ»)(عبدالله بن یوسف، ص ۱۱۹؛الجامی، ج ۱، ص ۴۰۰) اگر چه نصب آن نیز جایز است؛ مانند: «ما فعلوه الاّ قلیلٌ منهم»؛«تنها عده‌ی کمی از آنها عمل می‌کردند»(نساء: ۶۶) در این آیه‌ی شریفه "قلیلٌ" مستثنا، مرفوع و بدل از "واو" در "فعلوه" واقع شده اگر چه نصب آن (قلیلاً) نیز بنابر استثناء، جایز است.

ج). به اقتضای عامل قبل از "الاّ"
در استثناء مفرّغ، اعراب مستثنا به حسب اقتضای عامل قبل از "الاّ" تعیین می‌شود که به عنوان مثال مستثنا در اقتضای فاعل، مرفوع و در اقتضای مفعول‌به، منصوب خواهد بود؛ مانند: «و ما یَعْلَمُ تَأویلَه الاّ اللهُ» «در حالی که تفسیر آن را جز خدا و راسخون در علم، نمی‌دانند»(آلعمران:۷) و «و لاتقولوا علی الله الاّ الحقَ»؛ «و درباره خدا، غیر از حق نگویید»(نساء:۱۷۱) در آیه‌ی اوّل، عامل (یعلم) اقتضای فاعل دارد و از این رو مستثنا (الله)، مرفوع است و در آیه‌ی دوم، عامل (لاتقولوا) اقتضای مفعول‌به دارد و از این رو مستثنا (الحق)، منصوب است.

نکاتی در مستثنای به "الاّ"
۱. حرف "الاّ" به جهت کثرت کاربرد آن، اصل در ادات استثناء به حساب می‌آید.(صفائی بوشهری،ص ۲۰۰)
۲. در عامل نصب مستثنا به "الاّ" اختلاف است؛ بعضی عامل قبل از "الاّ" را به واسطه‌ی "الاّ"، ناصبِ مستثنا دانسته و بعضی دیگر خود "الاّ" را به تنهایی عامل نصب به حساب آورده‌اند.(الخضری،ج ۱، ص ۴۱۱)
۳. بدون لحاظ اختلاف در عامل نصب مستثنا به "الاّ"، در اعراب آن تعبیر "منصوب علی الإستثناء" به کار می‌رود.(حسن،ج ۲، ص ۳۰۴)
۴. در مواردی مشاهده می‌شود که بعد از "الاّ"ی استثنائیه، جمله واقع می‌شود؛ این موارد بیشتر در استثناء مفرّغ بوده و در این صورت اعراب جمله به حسب جایگاه آن در کلام تعیین می‌شود.( صفائی بوشهری،ص ۲۰۳) به عنوان مثال در آیه‌ی "و لا ینفقون الاّ و هم کارهون"«و انفاق نمی‌کنند مگر با کراهت»(توبه:۵۴) استثناء، مفرّغ و جمله‌ی مستثنا (و هم کارهون) حال و در محل نصب واقع شده است.

۲) حکم مستثنای به "غیر"
اصل در کاربرد "غیر" این است که وصف برای نکره و یا شبه نکره(منظور از شبه نکره، معرفه‌ای است که از آن، جنس اراده شده است.)(حسن، ج ۲، ص ۳۲۱) واقع شود و فائده‌ی آن مغایرت مجرور آن با موصوف است.(الرضی،ج ۲، ص ۱۰۲) اما گاهی با این اصل مخالفت شده و متضمن معنای "الاّ"(در کاربرد "الاّ" و "غیر" تفاوتهایی وجود دارد که بعضی از عالمان نحو به آن اشاره کرده‌اند.)(الشرتونی،ج۴، ‌ص ۲۸۲ ؛حسن،ج ۲، ص ۳۲۵- ۳۲۴) و از ادات اسمی استثناء به حساب می‌آید.(عبدالله بن یوسف، ص ۱۲۱)
مستثنای به "غیر" به سبب اضافه‌ی "غیر" به آن دائما مجرور است اما "غیر" همان اعراب مستثنای به "الاّ" را دارد؛(عبدالله بن یوسف، ص ۱۲۱) از این رو حکم اعراب "غیر" بر سه گونه است:
۱. وجوب نصب؛ مانند: «قاموا غیرَ زیدٍ»؛ در این مثال استثناء، تامّ و موجب واقع شده و "غیر" منصوب بنابر استثناء‌ است.(در وجه نصب "غیر"، نظرات دیگری وجود دارد همچون حال مؤول به معنای "مغایر" و همچنین منصوب بنابر تشبیه به ظرف مکان در ابهام.)(حسن،ج ۲، ص ۳۱۹، پ ۲)
۲. رجحان بدلیّت از مستثنی‌منه و جواز نصب؛ مانند: «ما أسرع المتسابقون غیر سعیدٍ»؛ در این مثال استثناء، تامّ و غیرموجب واقع شده است؛ از این رو "غیر" می‌تواند منصوب، بنابر استثناء و یا مرفوع بنابر بدلیّت از مستثنی‌منه (المتسابقون) باشد اگر چه رفع آن بنا بر بدلیّت، رجحان دارد.
۳. به اقتضای‌ عامل قبل از "غیر"؛ مانند: «ما رأیت غیرَ سعیدٍ»؛ در این مثال استثناء، مفرّغ و "غیر" مفعول‌به برای عامل قبل (رأیت) واقع شده است.

۳) حکم مستثنای به "سوی"
"سوی" از ادات اسمی استثناء و به چهار گونه‌ی "سِوی"، "سُوی" ، "سِواء" و "سَواء" به کار می‌رود.(الجامی،ج ۱، ص ۴۰۵ ؛حسن،ج ۲، ص ۳۱۸) مستثنای به "سوی" به سبب اضافه‌ی "سوی" به آن دائما مجرور است اما در اعراب "سوی" دو رویکرد در میان عالمان نحو مشاهده می‌شود؛ بعضی(همچون ابن مالک در "الفیة")(عبدالله بن یوسف،ص ۱۲۲) آن را در معنا و اعراب همانند "غیر" دانسته و در مقابل بعضی(همچون ابن حاجب در "الکافیة".)(الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی،ج ۲، ص ۱۰۷) قائل به ظرف بودن و نصب آن شده‌اند.

۴) حکم مستثنای به "بَیْدَ"
"بَیْدَ" به معنای "غیر" بوده و از ادات اسمی استثناء به حساب می‌آید. "بید" در استثناء منقطع به کار رفته و دائما اضافه به مصدر مؤوّل از "أنّ" و دو معمول آن، می‌شود؛ مانند: «زیدٌ فقیرٌ بَیْدَ أنّه عزیزُ النفس»؛ در این مثال "بید" از ادات استثناء و منصوب بنابر استثناء و یا حال مؤوّل به معنای "مغایر" واقع شده است.(حسن،ج ۲، ص ۳۲۴)

۵) حکم مستثنای به "لمّا"
"لمّا" بر سه قسم "نافیه"، "شرطیه" و "استثنائیه" به کار می‌رود(صفائی بوشهری،ص ۱۹۹) که در صورت استثنائیه، در حرف بودن و دلالت بر استثناء همانند "الاّ" بوده و بر جمله داخل می‌شود؛(حسن،ج ۲، ص ۳۰۳؛حسن،ج ۲، ص۳۳۶) مانند: «إنْ کلُّ نفسٍ لمّا علیها حافظٌ». «هر کس مراقب و محافظی دارد»(طارق:۴)

۶) حکم مستثنای به "لیس" و "لایکون"
استثناء به این دو فعل به ندرت اتفاق افتاده(الشرتونی،ج ۴، ص ۲۸۴) و مستثنا در این دو دائما منصوب و خبر واقع می‌شود و اسم آن دو، ضمیر مستتر (هو) و مرجع آن "بعض" است که از "کل" سابق فهمیده می‌شود؛(الصبان،ج ۲، ص ۷۰۴؛الخضری، ج ۱، ص ۴۲۴؛حسن،ج ۲، ص ۳۲۸) مانند: «قام القومُ لیس زیداً»؛ در این مثال "زیداً" مستثنا، خبر و منصوب واقع شده و مرجع ضمیر مستتر (هو) در "لیس"، "بعض" است که از "کل" سابق (القوم) فهمیده می‌شود. تقدیر عبارت "لیس بعضُهم زیداً" بوده است.

۷) حکم مستثنای به "عدا"، "خلا" و "حاشا"("حاشا" در منزه بودن مستثنا از مشارکت با مستثنی‌منه در حکم آن، به کار می‌رود.)(الشرتونی، ص ۲۸۳)
این سه لفظ از ادات استثناء بوده و بر سه گونه به کار می‌روند:
۱. حرف جرّ
در این کابرد مستثنا، مجرور و حرف جرّ متعلق به فعل یا شبیه آن در سابق است؛(اگر چه بعضی آن را حرف جرّ شبه زائد دانسته که نیازمند متعلق نیست.)(الخضری، ج ۱، ص ۴۲۶؛حسن، ج ۲، ص ۳۳۰.) مانند: «جاء القومُ خلا زیدٍ».
۲. فعل بدون "ما"‌ی مصدری
در این کاربرد، افعال مذکور به معنای "جاوز" بوده(حسن،ج ۲، ص ۳۲۹) و مستثنا، مفعول و منصوب واقع شده است؛ مانند: «جاء القومُ خلا زیداً»؛ در این مثال "خلا" فعل استثناء و فاعل آن ضمیر مستتر (هو) و مرجع آن "بعض" است که از "کل" سابق (القوم) فهمیده می‌شود. تقدیر عبارت "خلا بعضٌ منهم زیداً" بوده و این جمله، حال و در محل نصب است.(مدرس افغانی،ص ۱۳۷)
۳. فعل با "ما"‌ی مصدری(تقدّم "ما"‌ی مصدری بر "حاشا"، کم واقع شده و حتی بعضی آن را ممنوع داشته‌اند.)(حسن، ج ۲، ص ۳۲۹)
در این صورت این الفاظ تنها فعل می‌باشند و نصب مستثنا بنابر مفعول‌به واجب است؛ مانند: «جاء القومُ ما خلا زیداً»؛ "ما"ی مصدری و جمله‌ی بعد از آن به تأویل مصدر رفته و در محل نصب می‌باشد اگر چه در نقش آن در جمله اختلاف شده و بعضی آن را حال و به تقدیر "مجاوزین زیداً" گرفته‌اند و بعضی دیگر آن را ظرف و تقدیر را "وقتَ مجاوزتهم زیداً" دانسته‌اند.(الصبان، ج ۲، ص ۷۰۸- ۷۰۷)

نکته
در پایان ذکر این نکته قابل توجه است که بعضی(همچون شیخ رضی در "شرح الرضی علی الکافیة" و محمد بن علی الصبان در "حاشیة الصبان".) (محمد بن الحسن الاسترآبادی،ج ۲، ص ۱۱۱ ؛الصبان، ج ۲، ص ۷۱۲) از عالمان نحو در پایان باب "استثناء" به عنوان خاتمه، به بحث پیرامون "لاسیّما" از جهت ترکیب، معنا،‌ ارتباط آن با استثناء و اعراب اسم واقع بعد از آن پرداخته‌اند.(حسن،ج ۲، ص ۳۳۶) از این رو به خواننده‌ی محترم توصیه می‌شود جهت فهم مباحث یاد شده به عنوان مستقل "لاسیّما" مراجعه کند.

منابع:
(۱)الفیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـ.ق، چاپ اول؛
(۲)حسن، عباس،النحو الوافی، مصر، دارالمعارف، ‌چاپ سوم.
(۳)الصبان، محمد بن علی،حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول.
(۴)صفائی بوشهری، غلامعلی، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
(۵) عبدالله بن یوسف،ابن هشام، أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ اول.
(۶)ابن هشام، جمال الدین عبد الله بن هشام،شرح قطر النّدی و بلّ الصّدی، بیروت، دارالفکر، ۲۰۰۷ م، ص ۳۳۶.
(۷)الخضری، محمد،حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۸ هـ. ق.
(۸)دشتی، محمد،ترجمه نهج البلاغه، قم، موسسه انتشارات حضور، ۱۳۸۱ هـ ش، چاپ اول.
(۹) الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی،شرح الرضی علی کافیة ابن الحاجب، قم، دارالمجتبی، ۱۳۸۹ هـ.ش، چاپ اول.
(۱۰)الجامی، عبدالرحمن بن أحمد؛ الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـ.ق، چاپ اول.
(۱۱)صفائی بوشهری، غلامعلی،بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول.
(۱۲)الشرتونی، رشید؛ مبادئ العربیه قسم النحو، قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷هـ.ق، چاپ اول
(۱۳)الصبان، محمد بن علی،حاشیة الصبان علی شرح الأشمونی علی ألفیة ابن مالک، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ هـ ق، چاپ اول
(۱۴)مدرس افغانی، شیخ محمد علی، الکلام المفید، قم، مؤسسة الدارالهجرة، ۱۴۱۸ هـ. ق، چاپ چهارم، ص ۱۳۷.
۲. http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=۴۱۴۳۹
۱. http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=۴۱۴۴۰
• استثناء در نحو،



جعبه ابزار