استغاثه در نحو(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
"استغاثه" مصدر باب "استفعال" از ماده "غوث" و در لغت به معنای یاری طلبیدن و كمك خواستن است. (قوله: فاستغاثه ای طلب منه الاغاثه.)(الطریحی،ج۲، ص ۲۰۶)در اصطلاح نحو "استغاثه" عبارت است از ندایی كه متوجه شخصی است كه از دشواری و سختی واقع شده نجات میدهد و یا بر دفع آن قبل از وقوع، كمك و یاری میكند؛(حسن،ج۴، ص ۶۸) مانند جایی كه متكلم برای نجات شخص در حال غرق شدن فریاد میزند: "یا لَلناسِ لِلغَریقِ"؛ در این مثال متكلم با ندای خود برای نجات غریق، از دیگران طلب كمك و یاری میكند.
وجه نامگذاری
معنای لغوی استغاثه (طلب یاری و كمك خواستن) در معنای اصطلاحی لحاظ شده است، به این بیان كه متكلم در استغاثه با استفاده از ساختار ندا، از شخصی طلب كمك و یاری میكند و در واقع این ندای خاص، نوعی ساختار لفظی برای طلب یاری و كمك خواستن است، اگر چه تحقق این معنا (استغاثه) با ساختار و الفاظ دیگری نیز ممكن است؛(همچون "انی استغیث بك یا والدی")(حسن،ص ۶۸) از این رو استغاثه در معنای لغوی اعمّ از استغاثه در اصطلاح نحو است.
جایگاه استغاثه
ساختار استغاثه همان ساختار ندا است(حسن،ص۷۳) و همانطور كه از تعریف اصطلاحی آن معلوم میشود استغاثه نوعی ندای خاص است، از این رو به صورت جداگانه بحث شده و از ملحقات باب " ندا" به حساب میآید. در تبیین مباحث ندا و به تبع آن بحث استغاثه، دو رویكرد در میان عالمان نحو دیده میشود؛ بعضی(همچون ابن حاجب در "الكافیه") در ادامه مبحث وجوب حذف عامل مفعولبه از باب "ندا" بحث كرده و در مقابل گروهی(همچون ابن مالك در "الفیه") "ندا" را به طور مستقل بعد از باب "توابع" مورد بررسی قرار دادهاند.
اركان استغاثه
استغاثه از سه ركن تشكیل شده است:
۱. ادات استغاثه
در میان حروف ندا فقط حرف "یا" برای استغاثه به كار میرود.(حسن،ص۶۸) از آنجا كه استغاثه با نوعی كشیدگی صوت همراه است و با حذف "یا" این غرض، حاصل نمیشود، از این رو حذف "یا" جایز نمیباشد.(ابن عصفور الاشبیلی،ج۲، ص ۲۱۱)
۲. مستغاثبه
مستغاثبه كه از آن به "مستغاث" نیز تعبیر شده(فعل از ماده "استغاثه " به دو صورت متعدی بنفسه و متعدی به حرف جر "باء" به كار میرود. از این رو هر دو تعبیر "مستغاث" و "مستغاثبه" صحیح است.)(حسن،ص ۶۸) منادایی است كه از آن طلب یاری و كمك شده است؛ مانند: "الطبیب" در مثال «یا لَلطبیب لِلمریض» كه متكلم از مستغاثبه (الطبیب) یاری و كمك میطلبد.
۳. مستغاثله
مستغاثله بعد از "مستغاثبه" واقع شده و متكلم به جهت و سبب او طلب یاری كرده است.
مستغاثله با توجه به قصد متكلم از استغاثه و جهت طلب یاری او، بر دو گونه است:(حسن،ص۷۴)
الف). مستنصرله(از این دو نوع، به "منتصرله" و "منتصرعلیه" نیز تعبیر شده است.)(الصبان،ج۳، ص ۲۴۲؛الخضری،ج۲، ص ۱۸۸)
مستغاثله در صورتی كه قصد متكلم از استغاثه یاری رساندن به او باشد، مستنصرله واقع میشود؛ مانند: «یا لَلناس لِلغریق»؛ در این مثال "الغریق" مستنصرله واقع شده و جهت كمك خواستن متكلم، یاری رساندن به او است.
ب). مستنصرعلیه
مستغاثله در صورتی كه قصد متكلم از استغاثه غلبه بر او یا دفع ضرر ناشی از او باشد، مستنصرعلیه واقع میشود؛ مانند: «یا لَلحراس لِلأعداء»؛ در این مثال "الأعداء" مستنصرعلیه واقع شده و جهت و سبب كمك طلبیدن متكلم، غلبه یافتن بر آن و دفع ضرر ناشی از آن است.
اشكال "مستغاثبه"
مستغاثبه در كلام به سه شكل به كار میرود كه در ضمن بیان هر شكل به اعراب آن نیز اشاره میشود:
۱. مجرور به حرف "لام" مفتوح(از این لام به لام استغاثه تعبیر میشود.)(جامی،ص ۱۲۶)؛ مانند: "یا لَزید لِلمریض"؛ دراین كاربرد مستغاثبه (زید) منادای منصوب به فتحهی مقدر و در لفظ مجرور به لام، واقع شده است. از آنجا كه حرف ندا (یا) نائب فعلی همچون "أدعو" شده است، جار و مجرور (لزیدٍ) متعلق به "یا" است.(حسن، ص۷۰)
۲. حذف "لام" و الحاق "الف" به آخر مستغاثبه، به جای "لام"(الخضری،ص ۱۸۹)؛ مانند: "یا زیدا للمریض"؛ دراین كاربرد مستغاث به (زید) مبنی برضمهی مقدر و به جهت ندا در محل نصب واقع شده است.(الخضری،ص ۱۸۹)
۳. حذف "لام" و عدم الحاق "الف" به جای آن؛ مانند: "یا زیدُ لِلمریض" ، دراین كاربرد حكم اعراب منادا در مستغاثبه، جاری میشود.(ابن هشام انصاری،ص ۲۷۵)
نکاتی پیرامون "مستغاثبه"
۱. "لام" در مستغاثبه مفتوح بوده و در صورتی كه مستغاثبه "یای" متكلم باشد، مكسور میشود؛ مانند: "یا لِی لِلملهوف"؛(حسن، ص ۶۹)در این مثال لام در مستغاثبه (ضمیر یای متكلم) مكسور شده است.
۲. اگر مستغاثبه، غیر اصیل (معطوف بر مستغاثبه دیگر) باشد "لام" آن مكسور میشود؛ مانند: "یا لَلوالد و لِلأخ" .(حسن،ص ۶۹) در این مثال مستغاثبه غیر اصیل (أخ) بر مستغاثبه اصیل (الوالد) عطف شده و لام آن مكسور شده است.
۳. بعضی(همچون ابن جنی) لام در مستغاثبه را متعلق به حرف "یا" میدانند و معتقدند كه در "یا" نوعی معنای فعلی وجود دارد. در مقابل بعضی دیگر لام را زائده میدانند.(ابن عصفور الاشبیلی،ص ۲۱۰)
۴. میتوان مستغاثله و مستغاثبه هر دو را ضمیر آورد؛ مانند جایی كه فرد خود را مخاطب قرار داده و میگوید: "یا لك لی".(ابن هشام انصاری،اوضح المسالك،ج ۴، ص۴۰)
۵. "لام" در مستغاثبه مفتوح است، چرا كه مستغاثبه در واقع منادایی است كه به جای ضمیر به كار رفته است و لامی كه همراه با ضمیر به كار میرود همواره مفتوح است؛ مانند: "لَك، لَه".(الخضری،ص ۱۸۸)
اشكال "مستغاثله"
مستغاثله در كلام به دو گونه به كار میرود:
۱. مجرور به "لام"
اصل در كاربرد مستغاثله این است كه مجرور به "لام" واقع شود؛ مانند: "الغریق" در مثال «یا لَلناس لِلغریقِ». این كاربرد در هر دو نوع مستغاثله (مستنصرله و مستنصرعلیه) واقع میشود.
۲. مجرور به "مِنْ" به جای "لام"(حسن،ص۸۲)
در صورتی كه مستغاثله، مستنصرعلیه باشد با وجود قرینه جایز است مجرور به "مِنْ" تعلیلی به جای "لام" واقع شود؛ مانند "الخادعین" در مثال «یا لَلأحرار مِن الخادعین المنافقین» كه مستنصرعلیه و مجرور به "مِنْ" واقع شده است.
نكاتی پیرامون "مستغاثله"
۱. مستغاثله مجرور به حرف جر بوده و این جار و مجرور متعلق به حرف ندا (یا) است.(حسن، ص ۷۴)(در مقابل، بعضی جار و مجرور را متعلق به حال محذوف از مستغاثبه میدانند.)(صفائی بوشهری،ص ۱۹۶؛الشرتونی،ج ۴، ص ۲۸۳.)
۲. مستغاثله بعد از مستغاثبه واقع شده و مقدم شدن آن جایز نیست.(حسن،ص۷۳)
۳. "لام" در مستغاثله همواره مجرور بوده اما اگر مستغاثله ضمیری به جز یای متكلم باشد، "لام" مفتوح میشود؛ مانند: "لَنا" در مثال "یا لَلناصح لَنا" كه لام مفتوح است.(حسن،ص ۷۳)
۴. حذف مستغاثله جایز است.(الشرتونی،ص ۲۸۲)
كاربرد ساختار "استغاثه" در "تعجب" (ندای متعجبمنه)
عالمان نحو در ادامه مباحث "استغاثه" به ندای "متعجبمنه" اشاره میكنند. در بیان علت ذكر آن در مباحث "استغاثه" میتوان گفت كه در ندای "متعجبمنه" كه قصد و هدف متكلم بیان تعجب است، از ساختاری كه در استغاثه بیان شد استفاده شده است؛(اگر چه بعضی قائلاند كه در همین صورت تعجب هم معنای استغاثه محقق است و لام مفتوح، لام استغاثه است و حتی بعضی منادا را محذوف میدانند. ساختار استغاثه، در بیان تهدید نیز به كار رفته که از لام مفتوح در آن به لام تهدید تعبیر شده است.)(جامی،ص ۱۲۶) از این رو ندای متعجبمنه در صورت شكلی با استغاثه مشابهت دارد اگرچه در معنا و مراد با آن متفاوت است.(حسن،ص ۷۶)
تعجب ممكن است از ذات شیء، شدت، كثرت و یا امر غریبی در آن و یا غرض دیگری باشد؛ مانند جایی كه متكلم در تعجب از فراوانی آب میگوید: «یا لَلماءِ»؛ در این مثال "الماء" متعجبمنه و مجرور به "لام" تعجب واقع شده است.
نكات ذیل پیرامون ندای "متعجبمنه" قابل توجه است:
۱. بعضی این احتمال را مطرح کردهاند که در ندای "متعجبمنه"، معنای استغاثه با لحاظ معنای تعجب در لفظ، باقی است؛ اما از آنجا که منادا، منادای حقیقی نیست، استغاثه نیز حقیقی نمیباشد.(الخضری،ص۱۹۰)
۲. احكام مربوط به "مستغاثبه" در منادای "متعجبمنه" نیز به کار میروند.(حسن، ص ۷۷)
"استغاثه" در قرآن و حدیث
۱. آیه "إذ تَستغیثون ربّكم فاستجاب لكم"،(انفال:۹) (به خاطر آورید زمانی را كه از شدت ناراحتی در میدان بدر، از پروردگارتان كمك خواستید؛ و او خواسته شما را پذیرفت)؛ در این آیه شریفه، استغاثه به معنای لغوی آن با ساختار فعل مضارع (تستغیثون) بیان شده است، اما از آنجا كه در تبیین معنای استغاثه از ساختار ندا استفاده نشده، استغاثهی اصطلاحی به حساب نمیآید.
۲. حدیث "و یتَمنَّون أن یُقْتَلوا فی سبیلِ الله شعارهم یا لَثاراتِ الحسین"،(مجلسی، ج ۵۲، ب ۲۶، ح ۸۱، ص ۳۰۷.) (یاوران حضرت مهدی(عج) در دل آرزوی كشته شدن در راه خدا را دارند و شعارشان "یا لثارات الحسین"
خونخواهان حسین است)؛ در این حدیث شریف "ثارات" مستغاث و مجرور واقع شده و مستغاثله محذوف است.
منابع:
(۱)قرآن کریم.
(۲)الطریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق احمد حسینی، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۳۰۴ هـ.ق، چاپ دوم.
(۳)حسن، عباس،النحوالوافی، تهران، آوند آویش، ۲۰۰۴م، چاپ اول.
(۴)ابن عصفور الاشبیلی، علی بن مؤمن، شرح جمل الزجاجی، مقدمه و فهرست و حاشیه فواز الشعار، ناظر: امیل بدیع یعقوب، بیروت، دارالكتب العلمیه، ۱۹۹۸م، چاپ اول.
(۵)الصبان، محمد بن علی و الاشمونی، علی بن محمد بن عیسی و ابن مالك، محمد بن عبدالله بن مالك،حاشیه الصبان علی شرح الاشمونی علی الفیه ابن مالك و شرح شواهد العینی، تحقیق طه عبدالرؤوف سعد، المكتبه التوفیقیه.
(۶)الخضری، محمد و ابن عقیل، بهاء الدین بن عبدالله و ابن مالك، محمدبن عبدالله بن مالك،حاشیه الخضری علی شرح ابن عقیل علی الفیه ابن مالك، شرح و تعلیق تركی فرحان المصطفی، بیروت، دارالكتب العلمیه، ۱۹۹۸ م، چاپ اول.
(۷)جامی، عبدالرحمن بن احمد نورالدین، شرح ملا جامی، تصحیح و تعلیق رضا یوسف آبادی، ابوالحسن قاسم فام، علی میبدی، مكتبه نهاوندی، ۱۳۸۸، چاپ اول.
(۸)ابن هشام انصاری، جمال الدین بن یوسف ،تهذیب و اغنای شرح قطرالندی و بل الصدی، تهیه و تنظیم: عدنان العظمه، مقدمه و تدقیق و اغنای شرح: محمد علی سلطانی، سوریه، دارالعصماء، ۲۰۰۴ م، چاپ اول.
(۹)ابن هشام انصاری، جمال الدین بن یوسف، اوضح المسالك الی الفیه ابن مالك همراه با کتاب عده السالک الی تحقیق اوضح المسالک، تالیف: محمد محیی الدین عبدالحمید، جده، دارالطلائع.
(۱۰)صفائی بوشهری، غلامعلی، بداءه النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۵ هـ.ش، چاپ اول.
(۱۱)الشرتونی، رشید، مبادی العربیه قسم النحو، تهران، نشر اساطیر، ۱۳۸۳هـ.ش، چاپ دهم.
(۱۲)مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳هـ.ق، چاپ دوم.