• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اسماء بن خارجه خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اَسْماءِ بْن‌ِ خارِجه‌ د ۲ق‌/۰۱م‌، از اشراف‌ و بزرگان‌ كوفه‌ بود. آگاهی‌های مربوط به‌ خاندان‌ اسماء برای درك‌ سرگذشت‌ و مواضع‌ او در برابر حوادث‌ كوفه‌ در سال‌های ميانى‌ سده ق‌ بسيار مهم‌ است‌. وی از قبيله بنى‌فزاره‌ بود( كلبى‌، جمهرة...، ص۳۴) پدرش‌ خارجة بن‌ حِصن‌ در ق‌/۳۱م‌ پس‌ از غزوه تبوك‌ در شمار بزرگان‌ بنى‌ فزاره‌ به‌ خدمت‌ پيامبر(ص‌) درآمد( ابن‌سعد، ص۹۷؛ طبری، ص۲۲) عم‌ّ وی عيينة ابن‌ حصن‌ نيز از بزرگان‌ و دليران‌ عرب‌ بود و به‌ دشمنى‌ با پيامبر شهرت‌ داشت‌. ( ابن‌سعد، ص۶؛ واقدی، ص۴۳؛ طبری، ص۶۶؛ طبری، ص۹۵) اما در فتح‌ مكه‌ نزد پيامبر آمد و اسلام‌ آورد.( واقدی، ص۳۰؛ ابن‌سعد، ص۵۳) در ماجرای معروف‌ به‌ «ردّه‌»، بنى‌فزاره‌ جزو قبايلى‌ بود كه‌ از اطاعت‌ خليفه‌ سرپيچيدند و كاروانى‌ از مسلمانان‌ را غارت‌ كردند.( بلاذری، فتوح‌...، ص۱۵؛ ابن‌اعثم‌، ص۴)
در مآخذ موجود از سالزاد و نيز ديگر وقايع‌ زندگانى‌ اسماء تا ۱ق‌/۷۱م‌ يادی نشده‌ است‌، اما با توجه‌ به‌ اينكه‌ وفات‌ او را در ۰ سالگى‌ گفته‌اند،( ابن‌حبان‌، الثقات‌، ص۹؛ صفدی، ص۱؛ ابن‌حجر، ص۴۰) مى‌توان‌ تولد او را در ق‌/۲۳م‌ تخمين‌ زد.
طرحى‌ كه‌ اينك‌ مآخذ از زندگى‌ اسماء به‌ دست‌ مى‌دهند، وی را به‌ عنوان‌ فردی پرنفوذ تا حد بسياری طرفدار بنى‌اميه‌ نشان‌ مى‌دهد، چنانكه‌ او را صريحاً «اموی الهوی» خوانده‌اند.( ابوالفرج‌، ج۳، ص۸) اما چنين‌ مى‌نمايد كه‌ وی غالباً به‌ عنوان‌ عامل‌ والى‌ شهر، در حوادث‌ مداخله‌ مى‌كرده‌ است‌.
نخستين‌ آگاهى‌ ما از زندگى‌ وی، به‌ روزگار معاويه‌ باز مى‌گردد. در ۱ق‌/۷۱م‌ اسماء به‌ درخواست‌ «زياد» همراه‌ تنى‌ چند از بزرگان‌ و اشراف‌ كوفه‌ به‌ فتنه‌انگيزی و دشمنى‌ حجر بن‌ عدی با خليفه‌ و حتى‌ كفر او گواهى‌ داد و معاويه‌ با همين‌ دستاويز حجر و يارانش‌ را در مرج‌ عذراء به‌ قتل‌ رساند.( بلاذری، انساب‌...، ص۵۴؛ ابن‌قتيبه‌، ص۴؛ ابوالفرج‌، ص۶) همچنين‌ ازدواج‌ عبيدالله‌ بن‌ زياد، والى‌ عراق‌، باهند دختر اسماء كه‌ در زمان‌ حكومت‌ او بر بصره‌ انجام‌ گرفت‌.(بلاذری، انساب‌...، ص۸۱؛ ابن‌قتيبه‌، ص۷؛ ابوالفرج‌، ج۸، ص۲۹) نيز مى‌تواند نشان‌دهنده جايگاه‌ ممتاز اسماء و خاندان‌ او در كوفه‌ باشد.
در شرح‌ حوادث‌ عراق‌ به‌ هنگام‌ قيام‌ امام‌ حسين‌ع‌، اگرچه‌ گاه‌ به‌ نام‌ اسماء برمى‌خوريم‌، اما جز يكى‌ دو مورد نقش‌ او در حوادث‌ به‌ روشنى‌ دانسته‌ نيست‌. گفته‌ شده‌ كه‌ وی همراه‌ با محمد بن‌ اشعث‌ به‌ دستگيری هانى‌ بن‌ عروه‌ مأمور شد.(دينوری، ص۳۶؛ طبری، ص۶۴) اما بعد كه‌ به‌ رفتار ابن‌زياد با هانى‌ اعتراض‌ كرد، به‌ دستور او تنبيه‌ شد (طبری، ص۶۷)و شايد به‌ سبب‌ همين‌ شركت‌ اسماء در حوادث‌ نزديك‌ به‌ واقعه كربلا و پس‌ از آن‌ بوده‌ كه‌ ابونصر سهل‌ بخاری به‌ حضور او در كربلا اشاره‌ كرده‌، و يا آنكه‌ ديگری نامش‌ را در ميان‌ دعوت‌ كنندگان‌ امام‌ حسين‌ع‌ به‌ كوفه‌ نهاده‌ است‌. (ولهاوزن‌، ص۶۵) و حال‌ آنكه‌ در ديگر مآخذ به‌ حضور او در كربلا تصريح‌ نشده‌ است‌. همچنين‌ مى‌دانيم‌ كه‌ اندكى‌ پيش‌ از واقعه كربلا، اسماء، مختار را از مخالفت‌ با ابن‌زياد برحذر داشت‌. (بلاذری، انساب‌...، ص۸۵) با اين‌همه‌ مختار همچنان‌ از عبيدالله‌ بدگويى‌ كرد تا به‌ دستور او دستگير و زندانى‌ شد. (بلاذری، انساب‌...، ص۸۵؛ طبری، ص۷۰)
در ۷ق‌/۸۶م‌ به‌ هنگام‌ استيلای مختار بر كوفه‌ و محاصره عبدالله‌ ابن‌ مطيع‌ در دارالاماره شهر، اسماء هم‌ از جمله همراهان‌ ابن‌مطيع‌ بود و او را به‌ امان‌ خواهى‌ از مختار برای خود و ديگر اشراف‌ كوفه‌ ترغيب‌ كرد.(بلاذری، انساب‌...، ص۲۷؛ طبری، ص۱) در حمله ازارقه‌ به‌ كوفه‌ نيز او و شَبَث‌ بن‌ رِبعى‌ بودند كه‌ ابراهيم‌ بن‌ اشتر را، چنانكه‌ گفته‌اند، «از سر حسادت‌» از جنگ‌ با خوارج‌ بازداشتند. ((بلاذری، انساب‌...، ص۲۷) شايد با توجه‌ به‌ اينگونه‌ مسائل‌ و نيز به‌ سبب‌ روابط صميمانه اسماء با عبيدالله‌ بن‌ زياد بود كه‌ مختار طوايف‌ عرب‌ را به‌ ويران‌ كردن‌ خانه اسماء برانگيخت‌.(ابوالفرج‌، ج۳، ص۷؛ نشوان‌، ص۸۳) گفته‌اند كه‌ در همين‌ دوره‌، اسماء دوبار از كوفه‌ به‌ باديه‌ گريخت‌ و يا بنابر چند روايت‌ ديگر به‌ شام‌ رفت‌. يك‌ بار پس‌ از آنكه‌ مختار در خطبه‌ای سوگند ياد كرد تا خانه او را ويران‌ كند.( بلاذری، انساب‌...، ص۴۱؛ دينوری، ص۳۰؛ ابوالفرج‌، ج۳، ص۷) و بار ديگر از بيم‌ مصعب‌ بن‌ زبير(ابوالفرج، ج۳، ص۸)
پس‌ از پيروزی عبدالملك‌ بن‌ مروان‌ بر مصعب‌ بن‌ زبير و هنگام‌ ورود او به‌ كوفه‌، اسماء به‌ گماشتن‌ حميد بن‌ حُرَيث‌ كلبى‌ بر اموال‌ بنى‌فزاره‌ اعتراض‌ كرد و همين‌ ناخشنودی بنى‌فزاره‌ به‌ جنگ‌ ميان‌ بنى‌قيس‌ و بنى‌كلب‌ انجاميد كه‌ به‌ «يوم‌ بنات‌ قين‌» شهرت‌ يافت‌. (كلبى‌، نسب‌...، ص۹۶؛ بلاذری، انساب‌...، ص۱۰؛ ابوالفرج‌، ج۷، ص۱۵) فرزند او، عيينه‌، در اين‌ آشوب‌ها شركت‌ داشت‌،(ابن‌اثير، ص۱۵) و حتى‌ گفته‌اند كه‌ بعد از اين‌ وقايع‌ به‌ دستور حجاج‌ زندانى‌ شد. (ابوالفرج‌، ج۷،ص۱۷)
در ۲ق‌/۹۱م‌ بشر بن‌ مروان‌ كه‌ از سوی عبدالملك‌ به‌ حكومت‌ كوفه‌ گماشته‌ شده‌ بود، هند دختر اسماء را به‌ زنى‌ گرفت‌،(بلاذری، انساب‌، ص۷۳؛ ابوالفرج‌، ج۸، ص۲۹) و در حمله ازارقه‌ به‌ كوفه‌ با او و ديگر اشراف‌ كوفه‌ رايزنى‌ كرد.( مبرد، ص۲۹۸)
در مآخذ گاه‌ به‌ حضور اسماء در مجالس‌ حجاج‌ اشاره‌ شده‌ است‌.(ابوالفرج‌، ص۱۰) بنابر يك‌ روايت‌، اسماء كسى‌ را كه‌ متهم‌ به‌ شركت‌ در شورش‌ بر ضد عثمان‌ بود، در روزهای نخست‌ حكومت‌ حجاج‌، به‌ وی شناساند و او نيز دستور داد تا وی را گردن‌ زدند.(طبری، ص۴۰) پس‌ از مرگ‌ بشر بن‌ مروان‌، حجاج‌ باهند دختر اسماء ازدواج‌ كرد.( ابوالفرج‌، ج۶، ص۱) برخى‌ منابع‌ نيز به‌ ديدارهای او با عبدالملك‌ بن‌ مروان‌ اشاراتى‌ كرده‌اند.(ابن‌قتيبه‌، ص۲۶؛ تنوخى‌، ص۲۲؛ يغموری،ص۸۹)
درباره تاريخ‌ مرگ‌ اسماء اختلاف‌ است‌. بيشتر مورخان‌ همچون‌( خليفة بن‌ خياط، ص۳۳) مرگ‌ او را در ۵ يا ۶ق‌/۸۴ يا ۸۵م‌ دانسته‌اند. (ابن‌حبان‌، مشاهير...، ص۵؛ ابن‌حجر، ص۴۰) اما با توجه‌ به‌ تأكيد منابع‌ ديگر بر ديدارهای اسماء با حجاج‌ بن‌ يوسف‌ (بلاذری، انساب، ص۳۰؛ طبری، ص۳_۴)و نيز سخن‌ اسماء بعد از مرگ‌ عمير بن‌ حباب‌ كه‌ در ۰ق‌/۸۹م‌ كشته‌ شد.(ابن‌اثير، ص۱۷) اين‌ روايات‌ درست‌ به‌ نظر نمى‌رسند. (بلاذری، انساب، ص۲۷) زيرا چندان‌ بعيد نيست‌ كه‌ ميان‌ اين‌ اسماء و اسماء بن‌ حارثه اسلمى‌ د ۶ق‌/۸۵م‌، از اصحاب‌ حضرت‌ رسول‌(ص‌) (ابن‌سعد، ص۲۱) خلطى‌ صورت‌ گرفته‌ باشد. (ابن‌حبان‌، الثقات‌، ص۹) بنابراين‌، از ميان‌ روايات‌ موجود، تنها گفته صفدی كه‌ با ترديد مرگ‌ اسماء را در ۲ق‌/۱م‌ آورده‌ است‌، دقيق‌تر به‌ نظر مى‌رسد.(صفدی، ص۱)
در برخى‌ مآخذ نام‌ اسماء در شمار تابعيانى‌ آمده‌ كه‌ از امام‌ على‌ع‌ (مسلم‌، ص۴۰) و عبدالله‌ بن‌ مسعود( ابن‌ابى‌ حاتم‌، ص۲۵؛ ابن‌حبان‌، مشاهير، ص۵) حديث‌ روايت‌ كرده‌اند. محمد بن‌ اسماعيل‌ بخاری نيز او را در شمار كوفيان‌ آورده‌ است‌.(بخاری، ص۵؛ سمعانى‌، ص۱۳؛ ذهبى‌، ص۳۶) اما گفتنى‌ است‌ كه‌ در برخى‌ مآخذ به‌ شخصيت‌ ديگری به‌ نام‌ اسماء بن‌ حكم‌ فزاری هم‌ اشاره‌ شده‌ است‌؛ وی در نبرد صفين‌ از ياران‌ امام‌ على‌ع‌ بود،(نصر بن‌ مزاحم‌، ص۲۱ )و از آن‌ حضرت‌ نيز روايت‌ كرده‌ است‌. (ابن‌ابى‌ حاتم‌، ص۲۵؛ سمعانى‌، ص۱۳) از اين‌ رو دور نيست‌ در پاره‌ای نكات‌ كه‌ اشاره‌ شد، اسماء بن‌ خارجه‌ با دو اسماء ديگر كه‌ همزمان‌ با او مى‌زيسته‌اند، در مآخذ متقدم‌ و پس‌ از آن‌ خلط شده‌ باشد.
در برخى‌ مآخذ سخنان‌ حكيمانه‌ای به‌ اسماء نسبت‌ داده‌اند.(مبرد، ص۲۰؛ جاحظ، ص۶؛ جاحظ، ص۱۵؛ ابن‌قتيبه‌، ص۶؛ ابوالفرج‌، ج۲،ص۲۸- ۲۹؛ يغموری،ص۸۹-۹۰) ابن‌نديم‌ نيز ضمن‌ بر شمردن‌ كتاب‌های افسانه‌ای كه‌ درباره سرگذشت‌ عشاق‌ نوشته‌ شده‌، از اثری با عنوان‌ كتاب‌ اسماء بن‌ خارجه الفزاری نام‌ مى‌برد كه‌ نوع‌ مطالب‌ آن‌ اينك‌ بر ما پوشيده‌ است‌.(ابن‌نديم‌، ص‌۶۶) چندين‌ شاعر همچون‌ قطامى‌(ابن‌سلام‌، ص۲۲) اخطل‌ و اعشى‌ بن‌ ابى‌ ربيعه‌(ابوالفرج‌، ج۶، ص۶۲ )و فرزدق‌، (ابوالفرج‌، ج۵، ص۹؛ يغموری، ص۹۰) اسماء را به‌ بزرگ‌ منشى‌ ستوده‌اند. در اين‌ ميان‌ حمايت‌های بى‌دريغ‌ اسماء از عبدالله‌ بن‌ زبير اسدی كه‌ به‌ شاعری بنى‌اميه‌ شهره‌ بود. (ابوالفرج‌، ج۳، ص ۳-۴) و اشعار مشهور وی در مدح‌ اسماء (ابوالفرج‌، ج۳، ص۴- ۵) درخور توجه‌ است‌. گشاده‌ دستى‌ اسماء سبب‌ شد تا وی را در زمره بخشندگان‌ كوفه‌ بشمارند. (ابن‌حبيب‌، ص۵۴؛ ابن‌عبدربه‌، ص۹۴؛ ابن‌قدامه‌، ص۱۶) حتى‌ حجاج‌ نيز پس‌ از مرگ‌ اسماء، وی را به‌ نيكى‌ ستود. (جاحظ، ص۱۵؛ ابن‌عبدربه‌، ص۹۰)
از فرزندان‌ اسماء تنى‌ چند را مى‌شناسيم‌ كه‌ همگى‌ در برخى‌ حوادث‌ همان‌ سال‌ها نقش‌ داشته‌اند: نخست‌ مالك‌ بن‌ اسماء است‌ كه‌ از جمله بزرگان‌ قوم‌ خود بود و مدتى‌ هم‌ از سوی حجاج‌ به‌ ولايت‌ اصفهان‌ گماشته‌ شد، اما به‌ سبب‌ خيانت‌ در اموال‌ دستگير و زندانى‌ شد. (جاحظ، ص۸۱؛ ابوالفرج‌، ج۶، ص۱) پس‌ از آن‌ حسّان‌ بن‌ اسماء است‌ كه‌ (طبری، ص۶۵) به‌ هنگام‌ ذكر دستگيری هانى‌ بن‌ عروه‌ از او نام‌ برده‌ است‌. (ذهبى‌، ص۳۵؛ ذهبى‌، ص۵۷) فرزند ديگر اسماء عيينه‌ است‌ كه‌ به‌ هنگام‌ قيام‌ مختار در سپاه‌ ابن‌زياد بود. (ابوالفرج‌، ج۷، ص۱۷) از ديگر فرزندان‌ او هند است‌ كه‌ به‌ سبب‌ ازدواج‌ با ابن‌زياد و سپس‌ بشر بن‌ مروان‌ و حجاج‌ بن‌ يوسف‌ مشهور بود و ابوالفرج‌ اصفهانى‌ داستان‌هایی از زندگى‌ او نقل‌ كرده‌ است‌.(ابوالفرج‌ اصفهانى‌،ج۸، ص۲۸) همچنين‌ برخى‌ مآخذ از اعقاب‌ اسماء چون‌ افلح‌ بن‌ مالك‌ ابن‌ اسماء ياد كرده‌اند كه‌ از بزرگان‌ خراسان‌ بود و با ابومسلم‌ دوستى‌ داشت‌.(مقريزی، ص۸)
فهرست منابع:
(۱) ابن‌ابى‌ حاتم‌، عبدالرحمان‌، الجرح‌ و التعديل‌، حيدرآباد دكن‌، ۳۷۱ق‌/ ۹۵۲م‌؛
(۲) ابن‌اثير، الكامل‌؛
(۳) ابن‌اعثم‌، احمد، الفتوح‌، حيدرآباد دكن‌، ۳۹۵ق‌/۹۷۵م‌؛
(۴) ابن‌حبان‌، محمد، الثقات‌، حيدرآباد دكن‌، ۳۹۸ق‌/۹۷۸م‌؛
(۵) ابن‌حبان‌، محمد، مشاهير علماء الامصار، به‌ كوشش‌ فلايشهمر، قاهره‌، ۳۷۹ق‌؛
(۶) ابن‌حبيب‌، محمد، المحبر، به‌ كوشش‌ ايلزه‌ ليشتن‌ اشتتر، حيدرآباد دكن‌، ۳۶۱ق‌/۹۴۲م‌؛
(۷) ابن‌حجر عسقلانى‌، احمد، الاصابه، قاهره‌، ۳۲۸ق‌؛
(۸) ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌ الكبری، بيروت‌، دارصادر؛
(۹) ابن‌سلاّم‌ جمحى‌، محمد، طبقات‌ الشعراء، ليدن‌، ۹۱۳م‌؛
(۱۰) ابن‌عبدربه‌، احمد، العقد الفريد، به‌ كوشش‌ احمد امين‌ و ديگران‌، بيروت‌، ۴۰۲ق‌/۹۸۳م‌؛
(۱۱) ابن‌عساكر، على‌، تاريخ‌ مدينه دمشق‌، عُمان‌، دارالبشير؛
(۱۲) ابن‌قتيبه‌، عبدالله‌، عيون‌ الاخبار، قاهره‌، ۳۴۳ق‌/ ۹۳۵م‌؛
(۱۳) ابن‌قدامه مقدسى‌، عبدالله‌، التبيين‌ فى‌ انساب‌ القرشيين‌، به‌ كوشش‌ محمد نايف‌ دليمى‌، بيروت‌، ۴۰۸ق‌/۹۸۸م‌؛
(۱۴) ابن‌نديم‌، الفهرست‌؛
(۱۵) ابوالفرج‌ اصفهانى‌، الاغانى‌، بولاق‌، ۲۸۰ق‌؛
(۱۶) ابونعيم‌ اصفهانى‌، احمد، معرفة الصحابه، به‌ كوشش‌ محمد راضى‌ حاج‌ عثمان‌، مدينه‌ / رياض‌، ۴۰۸ق‌/۹۸۸م‌؛
(۱۷) بخاری، سهل‌، سرّ السلسلة العلويه، نجف‌، ۳۸۱ق‌/۹۶۲م‌؛
(۱۸) بخاری، محمد، التاريخ‌ الكبير، حيدرآباد دكن‌، ۳۸۲ق‌/ ۹۶۲م‌؛
(۱۹) بلاذری، احمد، انساب‌ الاشراف‌، به‌ كوشش‌ محمد باقر محمودی، بيروت‌، ۳۹۴ق‌/۹۷۴م‌؛
(۲۰) بلاذری، احمد، فتوح‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ صلاح‌الدين‌ منجد، قاهره‌، ۹۵۶م‌؛
(۲۱) تنوخى‌، محسن‌، المستجاد من‌ فعلات‌ الاجواد، به‌ كوشش‌ محمد كردعلى‌، دمشق‌، ۹۷۰م‌؛
(۲۲) جاحظ، عمرو، البيان‌ و التبيين‌، به‌ كوشش‌ حسن‌ سندوبى‌، قاهره‌، ۳۵۱ق‌/۹۳۲م‌؛
(۲۳) خليفة بن‌ خياط، تاريخ‌، به‌ كوشش‌ سهيل‌ زكّار، دمشق‌، ۹۶۷م‌؛
(۲۴) دينوری، احمد، الاخبار الطوال‌، به‌ كوشش‌ عبدالمنعم‌ عامر، قاهره‌، ۹۵۹م‌؛
(۲۵) ذهبى‌، احمد، سيراعلام‌ النبلاء، به‌ كوشش‌ شعيب‌ ارنووط و ديگران‌، بيروت‌، ۴۰۸ق‌/۹۸۸م‌؛
(۲۶) سمعانى‌، عبدالكريم‌، الانساب‌، حيدرآباد دكن‌، ۳۹۹ق‌/۹۷۹م‌؛
(۲۷) صفدی، خليل‌، الوافى‌ بالوفيات‌، به‌ كوشش‌ يوزف‌ فان‌ اس‌، ويسبادن‌، ۳۹۳ق‌/۹۷۳م‌؛
(۲۸) طبری، تاريخ‌؛
(۲۹) كلبى‌، محمد، جمهرة النسب‌، به‌ كوشش‌ ناجى‌ حسن‌، بيروت‌، ۴۰۷ق‌/۹۸۶م‌؛
(۳۰) كلبى‌، محمد، نسب‌ معدواليمن‌ الكبير، به‌ كوشش‌ ناجى‌ حسن‌، بيروت‌، ۴۰۸ق‌/۹۸۸م‌؛
(۳۱) مبرد، محمد، الكامل‌، به‌ كوشش‌ محمد احمد دالى‌، بيروت‌، ۴۰۶ق‌/۹۸۶م‌؛
(۳۲) مسلم‌ بن‌ حجاج‌، الكنى‌ و الاسماء، به‌ كوشش‌ مطاع‌ طرايشى‌، دمشق‌، ۴۰۴ق‌/۹۸۴م‌؛
(۳۳) مقريزی، احمد، النزاع‌ و التخاصم‌ فيما بين‌ بنى‌اميه و بنى‌هاشم‌، قاهره‌، ۹۱۳م‌؛
(۳۴) نشوان‌ حميری، الحور العين‌، به‌ كوشش‌ كمال‌ مصطفى‌، قاهره‌، ۳۶۷ق‌/۹۴۸م‌؛
(۳۵) نصر بن‌ مزاحم‌، وقعة صفين‌، به‌ كوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۳۸۲ق‌؛
(۳۶) واقدی، محمد، المغازی، به‌ كوشش‌ مارسدن‌ جونز، لندن‌، ۹۶۶م‌؛
(۳۷) ولهاوزن‌، يوليوس‌، الخوارج‌ و الشيعه، ترجمه عبدالرحمان‌ بدوی، قاهره‌، ۹۵۸م‌؛
(۳۸) يغموری، احمد، نورالقبس‌، مختصر المقتبس‌ محمد بن‌ عمران‌ مرزبانى‌، به‌ كوشش‌ رودلف‌ زلهايم‌، ويسبادن‌، ۳۸۴ق‌/۹۶۴م‌.



جعبه ابزار