• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اسمر(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اسمرجلد: ۸شماره مقاله:۳۴۹۴
اَسْمَر، عبدالسلام بن سلیم فیتوری (ربیع الاول ۸۸۰ - رمضان ۹۸۱/ژوئیه ۱۴۷۵ - ژانویه۱۵۷۴)، عارف و احیا كننده طریقه عروسیه (ه م ). لقب «اسمر»به گفته خود عبدالسلام به سبب شب زنده داری هایش در عبادت به او داده شده است (برمونى، ج۱، ص۸۶ -۸۷)؛ برخى نیز گفته اند وی را از آن رو اسمر نامیدند كه پوست چهره اش به سبب عبادت در آفتاب و سرما و گرما تیره شده بود (سالم، ج۱، ص۱۷). نسبت فیتوری نیز حاكى از وابستگى او به قبیله فیتوریه (فواتیر) است (برمونى، ج۱، ص۷۵-۷۷).
عبدالسلام در روستای زلیطن (زلیتن) در طرابلس غرب، زاده شد (برمونى، ج۱، ص۹۱؛ سالم، ج۱، ص۱۶-۱۷). سلسله نسب او از طریق ادریس بن عبدالله محض به امام حسن (علیه السلام ) مى رسد (برمونى، ج۱، ص۷۴؛ برمونى، ج۱، ص۸۳؛ سالم، ج۱، ص۱۶). نیاكان او در زمان حجاج از مكه به مغرب كوچ كردند (برمونى، ج۱، ص۷۵؛ سالم، ج۱، ص۱۶). عبدالسلام دو ساله بود كه پدرش درگذشت. سپس عمویش، ابوالعباس احمد بن محمد فیتوری، سرپرستى او را برعهده گرفت و نخستین استادش نیز همو بود. عبدالسلام در ۷ سالگى قرآن را حفظ كرد (برمونى، ج۱، ص۹۱؛ سالم، ج۱، ص۱۷)، سپس به حلقه مریدان شیخ عبدالواحد دوكالى، از مشایخ سلسله عروسیه، پیوست و ۷ سال از محضر او بهره برد و كتاب هایى چون المختصر، الرسالة و مقدمه اشعری بر توحید را نزد او خواند (برمونى، ج۱، ص۹۲-۹۳؛ ازهری، ج۱، ص۲۰۱؛ سالم، ج۱، ص۱۷). ازهری از دو تن دیگر از مشایخ او، عبدالرحمان مسلاتى و شیخ زروق، نیز نام برده است (سالم، ج۱، ص۱۷).
عبدالسلام نخست از مجالس سماع و آواز صوفیه كناره مى گرفت و حتى آنها را انكار مى كرد و به گفته برمونى (برمونى، ج۱، ص ۹۳) «حافظ سنت» بود، ولى به روایتى، یك بار كه برای زیارت مقبره نیاكانش رفته بود، با دیدن گروهى كه در برابر گورها دف مى نواختند و اشعار منسوب به ممشاد دینوری را مى خواندند، ناگهان جذبه و حالى شگرف به او دست داد، تا آنجا كه خود به نواختن دف پرداخت. استادش، شیخ عبدالواحد دوكالى كه عارفى متشرع بود، در مقام انكار برآمد، ولى شوق و شور عبدالسلام در نواختن دف سرانجام بر مخالفت استاد فائق آمد، تا آنجا كه به تأیید عبدالسلام پرداخت و حتى گفته اند چنان دلبسته او شد كه از دوری او بى تاب مى گشت (برمونى، ج۱، ص۹۳-۹۶). توانایى اسمر در نواختن دف، مشایخ دیگری را نیز كه با او مخالفت مى كردند، بر سر مهر آورد و شیفته او ساخت. (برمونى، ج۱، ص۹۶-۱۰۰) ولى كلاً عقاید و رفتار نامتعارف او مایه خشم و دشمنى بسیاری از علما نسبت به او شده بود، چنانكه در زلیطن بر او تهمت ساحری بستند و بارها او را از شهر بیرون راندند. (برمونى، ج۱، ص۱۰۱) او سپس به نقاط مختلف، از جمله : طرابلس، تاورغا، مسراته «مصراته» و قلعه سوف الجین سفر كرد و در طرابلس در مسجد الناقه به تربیت مریدان پرداخت، ولى در آنجا نیز او را به دسیسه گری و فتنه جویى متهم ساختند و به فرمان حاكم شهر از آنجا راندند (برمونى، ج۱، ص۱۰۱-۱۱۲؛ سالم، ج۱، ص۱۸).
عبدالسلام در اواخر عمر به زلیطن بازگشت و در میان قبیله براهمه كه از او به خوبى استقبال كردند، ساكن شد و در آنجا در ۹۷۰ق زاویه ای بنا نهاد و به ارشاد و وعظ و تربیت مریدان و نیز تألیف مشغول شد (برمونى، ج۱، ص۱۱۲؛ سالم، ج۱، ص۱۸-۱۹). او سرانجام در زادگاه خود درگذشت و در همانجا به خاك سپرده شد (برمونى، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۷؛ سالم، ج۱، ص۱۹). وی عمری دراز یافت، چنانكه برخى سن او را به هنگام مرگ ۱۱۰ و ۱۱۱ و حتى ۱۲۰ سال نیز نوشته اند (برمونى، ج۱، ص۲۲۸).
عبدالسلام، صوفى مالكى مذهب، احیا كننده طریقه عروسیه - از شاخه های طریقه شاذلیه - شمرده مى شود و گفته اند كه خود احمد بن عروس، مؤسس طریقه عروسیه، پیشاپیش به ولادت عبدالسلام و اینكه وی پنجمین خلیفه اوست، خبر داده بود (برمونى، ج۱، ص۸۹؛ سالم، ج۱، ص۱۹). سلسله مشایخ او با ۴ واسطه و از طریق عبدالواحد بن محمد دوكالى به احمد بن عروس مى رسد (كتانى، ج۱، ص۲۰۶).
اسمر تغییراتى در طریقه عروسیه پدید آورد و پاره ای از عقاید و شیوه های سیر و سلوك این طریقه را به صورت تازه ای عرضه كرد. الزام به پوشیدن جامه سفید یا سبز، خواندن اذكار و اوراد خاص، حضور در مجلس شیخ (حضره ) با شرایط و آداب خاص آن، و نواختن دف (بَندیر) از جمله این تغییرات بود كه او خود در الوصیة الصغری و الوصیة الكبری به تفصیل از آنها سخن گفته است. (برمونى، ج۱، ص۱۷۸- ۲۱۰) كه متن الوصیة الصغری را نقل كرده است این وصیت ها در واقع دستور عمل هایى بودند برای سالكان این طریقه، و همه مریدان اسمر مى بایست در امور معاشى و دینى خود آنها را سرمشق قرار دهند. او برای عقاید و سخنان خویش ارزش معنوی بسیار قائل بود و فراگیری و خواندن و استماع آنها را برای تربیت روحانى مریدان لازم مى شمرد (برمونى، ج۱، ص۱۹۵؛ برمونى، ج۱، ص ۲۰۰). این قبیل آراء اسمر خصوصاً در اشعار وی آشكار است كه در آنها خود را قطب و غوث و ولى مشهور و از اكابر شیوخ و صاحب علوم خضر و لقمان مى خواند و مدعى است كه اسرار الهى را از پیامبر(صلی الله علیه وآله ) به ارث برده است و در زمان او هیچ كس جز شخصى كه معصوم باشد، مرتبه ای عالى تر از او ندارد (برمونى، ج۱، ص ۱۱۳- ۱۱۵؛ برمونى، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۴؛ برمونى، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۲). او در میان عارفان بزرگ از حلاج دفاع مى كرد و ابن عربى را بزرگ ترین ولى همه اعصار و ركن طریقت مى شمرد (برمونى، ج۱، ص ۱۱۵-۱۱۶؛ برمونى، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹).
اسمر در زمانه ای پرآشوب مى زیست و طبعاً این آشوب و نابسامانى در ایجاد و اشاعه گرایش های زاهدانه صوفیانى چون او مؤثر واقع شده بود. عبدالسلام مریدان و پیروان بسیاری داشت كه نام شماری از آنان در منابع آمده است (برمونى، ج۱، ص ۲۴۶-۲۵۷؛ ازهری، ج۱، ص۲۰۱).
پس از درگذشت اسمر، به سفارش خود او، شاگردش ابن حجا، عمر بن محمد بن حموده طرابلسى، جانشین و خلیفه او شد (برمونى، ج۱ف ص۲۲۷). مقبره اسمر در زلیطن همواره زیارتگاه دوستداران و پیروان او بوده است. امروزه مركزی نیز برای آموزش های دینى به نام المعهد الاسمری در آنجا تأسیس شده است.
شهرت و اهمیت مقام عبدالسلام اسمر سبب شده است كه طریقه عروسیه به سلامیه نیز معروف شود. در عصر حاضر نیز در بیشتر كشورهای شمال آفریقا، به خصوص تونس، این دو نام مترادف هم به كار مى روند (رزقى، ج۱، ص۱۳۰؛ ابن عروس، ج۱، ص د-ه). اساس روش این طریقه بر جذبه و شوق است و اصحاب آن، اوراد مخصوص و اذكار كوتاهى را در مجالس سماع خود با آواز و همراه با دف مى خوانند و جماعت حاضر نیز با ذكر تهلیل، ایشان را همراهى مى كنند. اكنون در میان پیروان این طریقه، مانند برخى دیگر از طریقه های تصوف، اعمال غریب و ریاضت های خاصى، چون خوردن آتش، رفتن به میان آتش و مانند آنها رایج است (رزقى، ج۱، ص۱۳۰؛ رزقى، ج۱، ص ۱۳۲). امروزه این طریقه در تونس، مصر و لیبى پیروان بسیار دارد، تا آنجا كه در تونس آن را با طریقه های معروفى چون قادریه (ه م )و عیساویه (ه م )برابردانسته اند(رزقى، ج۱، ص۱۳۰).
یكى از شاگردان عبدالسلام به نام شیخ كریم الدین برمونى كتابى با عنوان روضة الازهار و منیة السادات الابرار، در شرح حال او نوشته است كه به دست محمد بن محمد بن عمر مخلوف تنقیح شده است. مخلوف این كتاب را مواهب الرحیم فى مناقب مولانا الشیخ سیدی عبدالسلام بن سلیم نامیده است، ولى در طبع قاهره (۱۳۸۶ق) و سپس بیروت عنوان تنقیح روضة الازهار و منیة السادات الابرار، به آن داده شده است .
یكى از نوادگان عبدالسلام به نام ابومحمد عبدالسلام بن صالح نیز كتابى با عنوان فتح العلیم در شرح احوال وی نوشته است (مخلوف، ج۱، ص۳۱۸؛ كتانى، ج۱، ص۲۰۶).
آثار: ۱. الانوار السنیة فى اسانید الطریقة العروسیة . عبدالسلام در این كتاب به ارتباط و اتصال خود با ابوالعباس ابن عروس اشاره كرده است (كتانى، ج۱، ص۲۰۵-۲۰۶).
۲. سفینة البحور، حاوی اشعاری از عبدالسلام كه در ۱۹۶۹م در قاهره به چاپ رسیده است .
۳. العظمة فى التحدث بالنعمة، كه به گفته خود او اذكار فراوانى را در آن جمع آورده است (برمونى، ج۱، ص۱۱۵؛ سالم، ج۱، ص۱۹).
۴. الوصیة الصغری، كه خلاصه ای است از الوصیة الكبری، و ظاهراً زمانى كه مؤلف در زادگاه خود ساكن بوده است، آن را تألیف كرده و به دست شاگردش محمد بن عطیه جمع آوری شده است (برمونى، ج۱، ص۲۱۰).
۵. الوصیة الكبری. این اثر را مؤلف در ۹۷۲ق در زادگاه خود تقریر كرده، و شامل جواب های او به سؤال های محمد بن عطیه بوده است (برمونى، ج۱، ص۲۱۰؛ این دو اثر عبدالسلام را اسحاق ابراهیم مُلیجى در كتاب خود، فى هامش حیاة سیدی عبدالسلام الاسمر، «طرابلس ۱۹۶۹م» منتشر كرده است.
عبدالسلام ظاهراً رساله های دیگری نیز داشته است، از جمله رساله ای شامل نصایح و گفتار او به مریدانش و رساله ای دیگر مشتمل بر اخبار غیبى كه بخشى از آن را محمد بن عطیه و بخشى دیگر را سایر مریدان شیخ جمع آوری كرده اند (برمونى، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱). عبدالسلام صاحب ۴ حزب یا دعا نیز هست كه عبارتند از حزب كبیر، حزب طمس، حزب خوف، حزب فلاح كه در الوصیة الكبری آمده است و نیز در آخر كتاب تنقیح روضة الازهار به چاپ رسیده است (برمونى، ج۱، ص ۲۱۱-۲۲۲).
اشعاری نیز از شیخ نقل شده است كه بخش درخور توجهى از آنها در كتاب تنقیح روضة الازهار آمده است (برمونى، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۲؛ برمونى، ج۱، ص۱۴۱؛ برمونى، ج۱، ص۱۴۳-۱۷۶؛ رزقى، ج۱، ص۱۳۲- ۱۳۵).
--------------------------------------------------

فهرست مندرجات

۱ - فهرست منابع


(۱) ازهری محمد بشیر ظافر، الیواقیت الثمینة، قاهره، ۱۳۲۴ق؛
(۲) برمونى كریم الدین، روضة الازهار و منیة السادات الابرار، تنقیح محمد مخلوف، بیروت، المكتبة الثقافیة؛
(۳) رزقى صادق، الاغانى التونسیة، تونس، ۱۹۶۷م؛
(۴) سالم بن حموده، «الشیخ عبدالسلام الاسمر»، المسلم، س ۱۳، شم ۸، قاهره، ۱۳۸۳ق /۱۹۶۳م؛
(۵) كتانى عبدالحى، فهرس الفهارس و الاثبات، به كوشش احسان عباس، بیروت، دارالغرب الاسلامى؛
(۶) مخلوف محمد، شجرة النور الزكیة، قاهره، ۱۳۵۰ق؛



جعبه ابزار